بِسم اللهِ الرحمنِ الرحیم
قال الله العظیم:
« ... بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ»؛
... برای آن ستمگران از سوی خداوند چیزهایی روشن و ظاهر میشود که هرگز در محاسباتشان پیش بینی نمیکردند.
«وَ بَدا لَهُمْ سَيِّئاتُ ما كَسَبُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ»؛
و (در آن روز) برای آنان بدی آن چه (در دنیا) کسب کردهاند روشن خواهد شد و آن عذابی که به سخره میگرفتند آنان را فرا خواهد گرفت. (زمر/ 47 و48)
آبـرو داری مـربـی
خدای سبحان بر اساس ستاریت خود، در دنیا مکنونات درون انسان ها را جز در مواردی اندک آشکار نمیکند.
اما در مقابل شیطان برنامهاش بی آبروکردن مؤمن است. همهی تلاش شیطان این است که آبروی انسان را برده و او را چون تفالهای بی ارزش به دور افکند. زیرا آنگاه که بی آبروشدکاری از او ساخته نیست.
شیطان برای این کار از راهی وارد میشود که شخص او را نمیبیند و این همان راه غفلت است زیرا انسان متذکر وآگاه که غفلت را از خود زدوده دشمن شناس است.
آیات فوق میفرماید: که برای ستمکاران در قیامت مسایلی ظاهر میشود که هرگز فکرش را نمیکردند و بدیهایی که در درون و بیرون انجام دادهاند آشکار میشود در حالی که خداوند در دنیا چنین برنامهای را بر اساس ستاریت اجرا نکرده است.
هر مؤمنی که رابطهای خاص با خدا داشته و مظهر ستاریت خدا بوده و آبروی کسی را نبرده و همهی تلاش او بر این بوده که حیثیت دیگران را حفظ کند خدای مهربان با او این چنین رفتار میکند که گناهش را از قبل رسوایی میبخشد بر خلاف مواردی که بعد از طرح گناه در ملاء عام و تحمل رسوایی عفو میکند.
نکته اول: داوری خداوند همراه با ظاهرکردن لغزشها برای خود انسان است. آشکار کردن صحبت ها وکارهای محاسبه نشده برای مؤمن و ظالم یکی از برنامههای قیامت است.
میفرماید: «وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ»
عذاب هایی را با چشم خود میبینند که هرگز به فکر آن ها خطور نمیکرد. آن ها تنها به لطف خداوند مغرور بودند در حالی که از خشم و غضب و قهاریت او غفلت داشتند.
کلمهی «يَحْتَسِبُونَ» از مصدر «حساب» و «حسبان» است که به معنای شمردن می باشد و «احتساب» به این معنا است که انسان بنا بگذارد چیزی را که مورد اعتنا قرار داده آن را چیزی بشمارد.
معنای دیگر «احتساب» ظن و پندار است یعنی در قیامت چیزهایی برایشان هویدا میشود که خیالش را هم نمی کردند.
ظاهراً آیه در مقام بیان حال آن هایی است که بنفس خود ظلم نمودند و در اثر طغیان و پیروی هوای نفسانی آن گوهر گران بها «نفس قدسی» را پایمال خواهشهای طبیعی خود گردانیدند و خود را از درجه انسانیت ساقط نمودند.
نقل میکنند یکی از مسلمانان در آستانه مرگ بسیار جزع و بی تابی می کرد هنگامی که علت آن را پرسیدند. گفت: من به فکراین آیه افتادم که خدا میگوید: «وَ بَدا لَهُمْ...» وحشت وجود مرا گرفته و از این می ترسم مبادا از سوی خدا اموری بر من آشکار شود که هرگز گمان نمیکردم.
نکته دوم: آیه بعد توضیح و تکمیل مطلب آیه قبل است. در آن روز آنچه بدی در دنیا کردهاند ظهور پیدا میکند «وَ بَدا لَهُمْ سَيِّئاتُ ما كَسَبُوا»
به بیان روشنتر قبح و زشتی اعمالی که در دنیا نمودهاند کاملا ملموس میگردد. این آیه شبیه آن جمله قرآنی است که میفرماید:
«يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعيداً»
روزی که هرکس آن چه را از کار نیک انجام داده وآنچه را از کار زشت انجام داده حاضر شده مییابد وآرزو میکند که ای کاش میان او و کارهای زشتش زمان دور ودرازی فاصله بود. (آل عمران/30)
در قیامت صحنهای برپا میشود هرکس عین عمل خود را مییابد و با حقیقت رفتار خود روبرو میگردد.
آری هواهای نفسانی، آرزو وآمال های طبیعی پرده و حجاب ضخیمی است که روی اعمال زشت اهل دنیا را گرفته و حقایق را از نظر آنان پوشانیده است وقتی پرده طبیعت پاره گردید (یعنی به عالم دیگر منتقل شدند) حقائق ظاهر خواهد شد و آنچه را به باد استهزا میگرفتند بر سر آن ها فرود میآید.
«وَحاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ»
یعنی همان عذاب های گوناگون و هوس ها و شدائدیکه از اولیاء دین در باره قیامت میشنیدند و به آن استهزاء میکردند برآنان نازل شد و به ایشان رسید.