بِسم اللهِ الرحمنِ الرحیم
قال الله العظیم:
«وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ وَ قالَ الْكافِرُونَ هذا ساحِرٌ كَذَّابٌ»؛
و از این که هشدار دهندهای از خودشان به سویشان آمده است تعجب کردند و کافران گفتند: این ساحری دروغ پرداز است.
«أَجَعَلَ الْآلِهَه إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عُجابٌ»؛
آیا معبودان {متعدد}را معبودی واحد قرار داده! راستی این چیزی شگفت آور است.
«وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هذا لَشَيْءٌ يُرادُ»؛
و اشرافشان به راه افتادند {و به یکدیگر می گفتند}که بروید و بر پرستش معبودانتان شکیبایی ورزیدکه قطعاً این کاری مطلوب است.(ص/4 تا 6)
آب وهـوای فـرهنگـی محیـط
ارتباط داشتن با همنوع از نیازهای اساسی و حیاتی انسان است اجتماع بشری که مجموعهای از روابط انسانی است برای تأمین همین نیاز عاطفی و غریزی بوجود میآید. هرچه ارتباط بین آحاد اجتماعی بیشتر باشد تعامل بین آن ها توسعه مییابد و در نتیجه فرهنگ و روح جمعی واحدی برجامعه حاکم میشود و افکار و تمایلات -فردی و گروهی به نسلها انتقال پیدا میکند. بنابراین تأثیر ارتباطات در تحولات رفتاری و تربیتی انسان امری پذیرفته شده است.
باتوجه به این نکته اگر جامعهای دچار آداب و رسوم خرافی بوده و گرفتار غرور و خود خواهی و فساد محیط باشد روی بینش و قضاوت افراد تأثیر گذاشته و حتی آنان را از روشنترین واقعیات دور میکند چنان که در آیات فوق این مطلب مطرح شده است.
نکته اول: جامعهای که تکیه بر زور، پول و قدرتهای پوشالی دارد وآن ها را ارزش اساسی میداند، تسلیم شدن به منطق حق را نمیپذیرد. در چنین جَوی همه چیز حتی رهبر الهی نیز با همان مقیاسهای مادی سنجیده میشود. وقتی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مبعوث گردید مردم مکه با اینکه اعتراف به پاکی، امانتداری و اخلاق خوب او داشتند ولی به وضع مادی و اجتماعی ایشان ایراد گرفتند و جَوکلی جامعه را علیه پیامبر صلی الله علیه و آله مدیریت کردند.
آری افراد مادی گرا چیزی را که با افکار محدود و ناقصشان مطابقت نکند به رسمیت نمی شناسند! لذا وقتی حضرت قیام کردند گاه تعجب میکردند که چرا پیامبر انذار کنندهای از میان آن ها برخاسته است. «وَ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ... »
آن ها این نقطه بزرگ قوت را نقطه ضعف میپنداشتند، کسی را که از میان توده مردم برخاسته بود، از نیازها و دردهای آن ها با خبر بود و با مسائل و مشکلات زندگی آنان آشنایی داشت و میتوانست در همه چیز الگو باشد، نپذیرفتند و حتی او را ساحر دروغگو دانستند. «وَ قالَ الْكافِرُونَ هذا ساحِرٌ كَذَّابٌ»
در واقع همین اتهام مشرکان نسبت به رسالت که آن را سحر خواندند خود شاهدی بر راستی و جذابیت کلام پیامبر صلی الله علیه و آله است.
نکته دوم: رفتارهای خلاف و اعتراضهای کافران بر دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله با شکل دیگری ادامه پیدا کرد. سران قریش نزد ابوطالب آمدند و گفتند: ای ابوطالب فرزند برادرت به خدایان ما ناسزا میگوید، جوانان ما را فاسد کرده ودر جمعیت ما تفرقه انداخته اگر این کارها به خاطر کمبود مالی است ما آنقدر به او میدهیم که ثروتمندترین مرد قریش شود. پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که اشک از چشمانشان جاری بود پیشنهاد آن ها را رد نموده وفرمودند هرگز چنین نخواهم کرد مگر اینکه سخن الهی را در جامعه نفوذ دهم.
پیامبر صلی الله علیه وآله خدایان دروغین را نفی کرد آنان هنگامی که دعوت توحیدی او را شنیدند نگاه به یکدیگر کرده و گفتند بیاییدچیزهای ناشنیده بشنوید: آیا او به جای این همه خدایان یک خدا قرار داده است؟ این راستی چیز عجیبی است. «أَ جَعَلَ الْآلِهه إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عُجابٌ»
این سبک مغزان فکر میکردند هر قدر تعداد معبودهای آن ها بیشتر شود قدرت و اعتبار نفوذ آن ها بیشتر خواهد بود!
نکته سوم: سرکردگان قریش وقتی از میانجیگری ابوطالب نا امید شدند به مردم توصیه کردند که بروید و خدایانتان را بپرستید و ایستادگی و مقاومت به خرج دهید که هدف محمدصلی الله علیه وآله این است که جامعهی ما را به فساد و تباهی بکشاند و نعمتهای خدا را به خاطر پشت کردن به بت ها از ما قطع کند.
«وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى آلِهَتِكُمْ»؛ «انْطَلَقَ» از ماده «انطلاق» به معنی بیرون با سرعت و توأم با رها ساختن کار قبلی است.
جمله : «إِنَّ هذا لَشَيْءٌ يُرادُ» دارای تفسیرهای متعددی است از جمله اینکه مشرکان عرب میگفتند: این دعوت توطئهای است که هدفش ماییم ظاهر آن دعوت به سوی الله و باطن آن حکومت کردن بر ما وسیادت و ریاست بر عرب است. شما مردم بروید و محکم بر آیین خود بایستید و تحلیل درباره توطئه (بعثت پیامبر) را به ما سران قوم واگذارید.
آری محیطی که باطل رایج باشد موانع بر سر راه حق زیاد است اما اراده انسان ها و گرایش به فطرت سالم تمام تبلیغات سوء را در هم می شکند.