یکشنبه, 01 مهر,1403

­

جمعه, 28 بهمن,1390

آغاز سلسله نشست های تخصصی با موضوع ولایت فقیه

آغاز سلسله نشست های تخصصی با موضوع ولایت فقیه
در فقه اسلامی بیشتر تمرکز ما فقه شیعی است. چون خلیفه در اهل سنت چنین است که اولاً خودشان انتخابش می کند دوماً هر که باشد لازم الاتباع است. لذا کمی مسأله سیاست کم رنگ می شود.

 

آغاز سلسله نشست های تخصصی با موضوع" ولایت فقیه" در مدرسه علمیه نرجس (علیها السلام)

 

اولین جلسه از سلسله نشست های تخصصی با موضوع" ولایت فقیه" از روز پنجشنبه20 بهمن ماه در مدرسه علمیه نرجس (علیها السلام) برگزار گردید.

مبحث ولایت فقیه روزهای پنجشنبه هر هفته توسط حجه الاسلام والمسلمین نوایی (استاد حوزه و دانشگاه) ارائه خواهد گردید که در اولین جلسه ایشان پیرامون فقه سیاسی سخن گفته وافزود: بحث ولایت فقیه از زیرمجموعه های کلان فقه سیاسی است. فقه در لغت به معنای فهمیدن و عمق ادراک و به معنای رسیدن به یک معلوم است

مسول گروه فقه وسیاست دانشگاه در ادامه گفت: فقه شامل احکام دین اعم از اصول و فروع هست. اما کلمه فقه را به سه معنا می توان بکار برد: 1- درک علوم دین (شامل اخلاق، احکام و ...) الکمال کل الکمال التفقه فی الدین. 2- درک احکام عملی دین (شامل عبادات، حلال و حرام و ...) 3- علم( علمی که ما از علم فقه از آن تعبیر می کنیم).

با این تعاریف، علم فقه، چشمه جوشانی فراتر از احکام جزئی و فرعی است. و چند خصوصیت پیدا می کند: 1- هویت سیستمی دارد. فقه سیستمی است و فقه سیستم است. مجموعه فقه مسائل را بطور مجزا مورد بررسی قرار نمی دهد. قلمرو مداخلاتی این سیستم، همه نیازهای انسان است. مداخلات کتاب و سنت، فقه جامع به معنای شریعت است. کل شریعت، شریعت هم به معنای کاتالوگ انسان است. در همه زوایا و ابعاد انسان وارد شده است. در وجود انسان همه نیازهای روحی و معنوی و دنیایی وجود داشته باشد. فقه باید در همه این قلمروها مداخله کرده باشد. فقه در حوزه های مختلف وارد شده است: 1- حوزه روانی انسان (وقتی حرمت لهو، غیبت و ... را مطرح می کند) 2- مسائل بهداشت (بهداشت روح و روان و جسم) 3- حقوقی (حقوق فردی، اجتماعی، حقوق همسران و ...) 4- مسائل اقتصادی (کار، ربا، مضاربه و ...) 5-  قلمرو احکام عبادی (نماز و کیفیت خواندن آن و ...) 6- روابط اخلاقی. همه مسائل اخلاقی و اجتماعی در فقه مطرح است (حرمت دروغ، غیبت و ...) این قلمروها و سایر قلمروها
این مجموعه گویا برای یک هدف کلانی تعبیه شده است.

اینکه امام فرمودند که فقه همه اش سیاست است به این خاطر است که مجموعه فقه و سیستم فقه، یک هویت ترکیبی است که یک مسئله را توضیح می دهد و آن اداره نظام اسلامی است. اگر این را فهمیدیم از دل این مسئله دین مطلب را هم می شود استخراج کرد که فقه، فقه سیستم است. تئوری اداره جامعه است. امام خمینی (ره): گویا فقه، حکومت و ورود به سیاست را فریاد می زند. به ما القا می کند که من برای سیاست و حکومت تنظیم شده ام. از اینجا ما به فقه سیاسی می رسیم.

لذا امام می فرماید: که نگاه اجمالی به دین ما را به این حقیقت می رساند که احکام اسلامی فقط به مسائل عبادی خارج نمی شود. ابعاد سیاسی و اجتماعی نه تنها مربوط به سیاست و اجتماع می شود بلکه همان مسائل عبادی مهم در راستای سیاست است.
فقه کلا فقه اجتماع است و هیچ کدامش فردی نیست. حتی بعضی فردی ترین مسائل ماهیت اجتماعی دارد. مثلا نماز ماهیت اجتماعی پیدا می کند وقتی در سوره حمد می گوییم «اهدنا الصراط المستقیم» جمع مطرح می کند و به فرد محدود نمی شود. اجتماعیات هم منجر به تشکیل حکومت می شود.

فقه اسلامی، فقه حکومت که یک حکومت کلان، پیچیده و فراگیر است می باشد.
در فقه اسلامی بیشتر تمرکز ما فقه شیعی است. چون خلیفه در اهل سنت چنین است که اولاً خودشان انتخابش می کند دوماً هر که باشد لازم الاتباع است. لذا کمی مسأله سیاست کم رنگ می شود.

سیاست چیست؟

سیاست در لغت به معنای هدایت، مدیریت، کارگردانی، تربیت، تعدیل و نگهبانی اجتماع است، خواجه نصیر هم در کتاب اخلاق ناصری سیاست را چهار نوع می کند: 1- اولاد؛ فرزندان را تأدیب و تنبیه کردن. 2- اهل؛ مدیریت و ارشاد و هدایت و کنترل خانواده. 3- مدینه: سیاست شهر که در آن همین معانی چندگانه داخل می شود. 4- مُدُن: سیاست شهرها.

در حوزه ی اصطلاح سیاست چهار مفهوم دارد و از پر مناقشه ترین کلمه است؛ مفهوم اول: سیاست تزویر گرا (سیاست معاویه). دوم: سیاست قدرت گرا (نمادش در قرآن فرعون است). سوم: سیاست انسانی است که تک بعدی و در خدمت (ماکیاولی) انسان هاست. چهارم: سیاست الهی و پیامبرانه که در کلمه توحید خلاصه می شود. کلمه توحید سیاسی ترین کلمه است. بحث توحید مبنایی ترین مسئله برای سیاست اسلامی است. وقتی گفتید "خدا" همه چیز و حکومت های دیگر نفی می شود و خدا و حکومت خدا اثبات می شود.


سیاست سه قلمرو دارد: حکومت، قدرت و جامعه.

حکومت چیست؟ وچه ضرورتی دارد؟ سؤالات زیادی تولید می شود که فقه جواب آن ها را می دهد.
در زمینه قدرت فقه خیلی حرف دارد که باید به آن پرداخت. قدرت چیست؟ قدرت پاک و ناپاک چیست؟ قدرت نظامی و ...

 در رابطه با جامعه و اداره جامعه، اینجاست که فقه و سیاست در یک حوزه مشترک مطرح می شود و فقه سیاسی اینجا وارد می شود.

لازم است که فقه را در عصر مطرح کنیم؛ فقه زمان مند داشته باشیم نه این که در حصار زمان ها باشد. فقه گذشته فقه دوره انفعال بوده است. الآن حوزه های علمیه فقه زمان حکومت را باید بررسی کنند.

سید جمال الدین اسد آبادی می فرماید: «فقهای بزرگ خوب اجتهاد کردند ولکن صحیح نیست که ما معتقد شویم آن فقها رفتند و همه اسرار و رموز قرآن را استخراج کنند، صحیح این است که فقها به مضامین رسالت و اجتهاد آن ها اظهار کردند و مانند قطره ای در دریا بوده است. لذا فقهای گذشته همه جا را نرفتند ولی آنچه رفتند به قاعده رفتند. ما باید مانند صاحب جواهر فقه را بررسی کنیم که حکومت را همه جا وارد کرده است.

چرا مرجعیت شیعه در گذشته راجع به حکومت بحث کرده است.

البته بحث هایی مطرح شده ولی خیلی از زمان برای حکومت گرفته شده است. در جامع المقاصد این مطلب مطرح شده ولکن نظام ساز نیست.

چرا فقهای گذشته به نظام سازی نپرداختند؟

 دلایل:

1ـ سلیقه ها و نظرات شخصی؛ شهید صدر در بحث عملیات کشف حکومت می گوید: ما باید قلمرو کشف را روی اصول ببریم نه سلیقه های شخصی. هر چه سلیقه محقق شخصی تر شود کشف حقیقت سخت تر می شود.

2ـ شرایط اجتماعی فقیه؛ شهید مطهری تغییر شرایط اجتماعی را در کشف و استنباط احکام تأثیرگذار می داند. در گذشته حکومت دست مسلمانان نبوده است؛ لذا در این زمینه احکام را به این شکل مطلوب مطرح نکرده اند.

تاریخ: 90/11/29

نوشتن یک نظر

افزودن نظر

x
دی ان ان