نویسنده : احمد کوثری1
مقدمه
آل سعود منسوب به سعودبنمحمدبنمقرن است که از ۱۷۳۵م (1148ق) بر بخشی از شبهجزیرة عربستان حکومت میکردهاست و اکنون نـیز بر همة کشور عربستان سعودی، که نام این کشور از این سلسله گرفته شـده، حکومت میکند. درواقع، دولت آل سـعود در سـال 1148ق توسط محمدبنسعود، حکومت منطقة دُرعیّة عربستان را در دست گرفت و با پیوند این خاندان با محمدبنعبدالوهاب در سالهای 1157ق الی 1160ق وارد کشورگشایی و حکومت بر منطقهای از نجد عربستان شد. در جمادیالاول ۱۳۵۲ق/ سپتامبر ۱۹۳۲م فرمان یکپارچه کردن سرزمینهای تحت سلطنت شـاه صادر گشت و کشور از آن پس به نام «کشور پادشاهی عربستان سعودی» خوانده شد (آل سعود http://www.wikifeqh.ir/).
در نوشتار پیش رو مروری بر دوقرن حکومت آل سعود بر شبه جزیرة عربستان و وابستگی این خاندان به استعمارگران و جنایتهایشان در عـربستان و خـیانتهایشان در منطقة خاورمیانه داریم.
مروری بر برخی خیانتها و جنایات حاکمان دورة اول آل سعود
دورة نخست از سال 1157(ه .ق) / 1744م آغاز میشود و در سال 1235ق/1820م پایان مییابد (حمزه، 1388ق، ج۱: 344). برخی از خیانتها و جنایتهای آنان درایندوره در ذیل خواهد آمد.
پیوند آل سـعود بـا وهابیت
از وقایع بسیار مهمی که در این روزگار رخ داد و سرنوشت و آیندة خاندان آل سعود و بخش بزرگی از شبه جزیرة عربستان را تعیین کرد، گسترش فعالیت محمدبنعبدالوهاب (۱۱۱۵-۱۲۰۶ق/۱۷۰۳-۱۷۹۲م)، بنیانگذار مذهب وهابیت، بود. وی که به سـبب تـبلیغ مذهب خویش از عُیینَه رانده شده بود، در تابستان ۱۱۵۷ق/۱۷۴۴م عزم درعیه کرد (بن باز، 1411ق:30). محمدبنسعود، به اصرار همسر و برادرانش، مقدم او را گرامی داشت و دعوتش را اجابت کرد (Hopwood,1965: 56)چون افکار شیخمحمد را برای تسلط بـر امـوال مـردم و توسعة حکومتش مناسب میدید، پس بـه نـزدش رفـت و از آشکار شدن عقایدش با ابن عبدالوهاب بیعت کرد. ابن سعود و ابن عبدالوهاب، که هر دو خواستار گسترش نفوذ خود بودند، با یـکدیگر عـقد اتـحاد بستند (لوتسکی، 1356، ج۱: ۱۲۱). ابن عبدالوهاب برای پیوند بـیشتر بـا آل سعود دخترش را به عقد عبدالعزیز، پسر محمدبنسعود، درآورد (صدقی زهاوی، بیتا: 13 ـ 15).2 ابن عبدالوهاب برای راهبرد حکومت ابن سعود رسالة «کـشفالشبهات عـن خـالق الارض و السماوات» را نگاشت و در آن جمیع امت اسلامی را کافر دانست و حکم حـلال بودن اموال و جانشان را صادر کرد که هر مالی را که تصاحب کنند، خمس آن متعلق به امیر است (صدقی زهـاوی، بـیتا: 13-15). در مـقابل، محمدبنسعود هم، بهاجبار شمشیر، دیگران را به مذهب ابن عبدالوهاب وادار کرد. پس ابـن عـبدالوهاب با زبان و خاندان سعود با شمشیر شروع و از منطقة نَجد آغاز و تا فتح ریاض پیش رفتند و از هـیچ کـشتار و غـارتی فروگذار نکردند. دیری نپایید که به یاری یکدیگر بر بخش بزرگی از نـجد چـیره گـشتند. سرانجام، محمدبنسعود در ۱۱۷۹ق/۱۷۶۵م، پس از حدود سی سال حکومت و تسخیر بخشی از نجد و توفیق نیافتن در فتح ریاض، درگـذشت و در درعـیه بـه خاک سپرده شد. پس از وی فرزندش، عبدالعزیز به حکومت رسید.
با پیوستن محمدبنعبدالوهاب به محمدبنسعود، عـبدالعزیز نـیز همراه پدر در عقد اتحاد و بیعت میان آن دو شرکت کرد (لوتسکی، 1356، ج۱: ۱۲۱). عبدالعزیز از سوی پدر و با مـوافقت مـحمدبنعبدالوهاب بـه جانشینی برگزیده شد (خزعل، 1968م: ۲۷۲).
وی داماد ابن عبدالوهاب بود و نخستین کس از آل سعود بود کـه لقـب امام گرفت (خزعل، 1968م: ۲۷۲).
حمله به نجف اشرف
پس از پایان مراسم حج در 1214ق/1799م عبدالعزیزبنمحمدبنسعود باتوجهبه خـلأ قـدرت و درگـیریهای دولت عثمانی، بر آن شد تا مسیر فتوحات وهابیان را گسترش دهد؛ ازاینرو، نجف، بهخاطر اموال و ثـروت فـراوان حرم مولا علیعلیه السلام بهعنوان هدفی شاخص در نظر گرفته شد (موجانی،1390: 68 و 69). در طی دهـسال چـندینبار حـملات شدیدی به شهر نجف انجام دادند (العثیمین، 1430، ج1: 92). ولی از آنجایی که شهر برج و حصار داشت، و در بیرون نـیز خـندقی شـهر را حفاظت میکرد و جمعی از مردم و طلاب علوم دینی، در حدود دویست نفر، تحت رهـبری شـیخجعفر نجفی (کاشفالغطاء) از مراجع اعلم عصر، که خود مردی دلیر بود، شبانهروز مشغول دفاع از شهر بودند، بـه هـیچ توفیقی دست نیافتند (ر.ک. کوثری، 1393).
حمله آل سعود وهابی به کربلای معلّا
فجیعترین و نـنگینترین حـمله در کارنامة آل سعود و وهابیت را عبدالعزیز در سال 1216ق/1801 (دوکورانسی، 2003م: 77) یـا 1802 (فـیلبی، 1414: 142) انـجام داد. وی در این سال باتوجهبه درگیریهایی که دامنگیر دولتـ عـثمانی گشته و قدرت آنان را رو به افول نهاده بود، به فکر افتاد تا مسیر فـتوحات خـود را به خارج از شبه جزیرة عـربستان گـسترش دهد و درایـنمسیر، بـهترین مـکان برای تهاجمات و غارتگری را در عراق یافت؛ زیـرا در ایـن کشور عتباتی با طلا و اموال فراوان وجود داشت. افزون بر کمکهای فـراوان مـردمی، با ثروتی که از عهد نادرشاه در سـاخت و نگهداری عتبات مقدسة عـراق و طـلا اندازی گنبد، منارهها و ایوان آنـها هـزینه شده بود و در دورة پس از او نیز با هدایای گرانبهای شاهان زندیه و قاجار ادامه یافت، بر اعـتبار ظـاهری و دنیایی، این مضاجع شریف افـزوده بـود. و ایـن مطلب سبب تـوجه سـعودیان وهابی به این مـکانهای مـقدس گشت، تا با غارت آنها پایههای نوپای حکومت خود را قدرت ببخشند. بدینترتیب، همانطور کـه یـکی از مورخان مدافع وهابیت در علت حمله وهـابیت بـه عتبات مـقدسه(کـربلا) نـقل کرده است: عبدالعزیز مـیخواست با به چنگ در آوردن اموال عتبات عراق (کربلا) سپاهش را تقویت کند و قدرت بخشد تا بتواند حـرمین مـکه و مدینه را هم تملک کند (عجلانی، 1413: ج2، 128).3 و حـکومت خـود را بـدینوسیله بـر جـهان اسلام گسترش دهـد.»
از جـنبة دیگر، انهدام گنبد و بارگاه تربت حسینی و علوی هم احساسات مذهبی شاخة وهابی این مجموعه را تسکین مـیداد (مـوجانی، 1390: 68 و 69). در حـمله به کربلای معلی جنایات کمنظیری را در کارنامة خـود ثـبت کـردند (ر.ک. کـوثری، 1393). بـه طـوریکه، ابن بشر، از مورخین مدافع وهابیت، دراینباره مینویسد:« عبدالعزیز سپاهی به فرماندهی فرزندش، سعود، به سمت کربلا گسیل داشت. مسلمین!!!4 با زور وارد کربلا شدند و بیشتر اهل شهر را، که در بـازارها و منازل یافتند، به قتل رساندند و قبهای را که گفته میشد قبر حسین7 است،5 ویران کردند. و آنچه در قبّه و غیر قبّه دیدند، برداشتند و ضریحی که روی قبر قرار داشت و جنسش از زمرد و یاقوت و جواهر بـود را گـرفتند و هرچه در شهر دیدند، از اموال و سلاح و لباس و فرش و طلا و نقره و کتابهای گرانقیمت6 و غیره، را تصاحب کردند، بهقدریکه شمارشپذیر نیست. نزدیک ظهر از کربلا، با همة آن اموال، خارج شدند؛
درحالیکه 2هزار مرد را کـشتند.7 سـپس، سعود، بر چشمة معروف به ابیض این غنائم را تقسیم کرد. البته، خمس آن را خود گرفت» (ابن بشر، 1402، ج1: 257و 258). این اعمال ننگین سعود نهتنها شیعیان، بلکه همة جهانیان را به جنبش در آورد و باعث قیام هـمهجانبة مـردم ضد وهابیها شد که این نوع اعتراضات ضربهای سنگین به دولت سعودی وارد کرد (فیلبی، 1414: 142 و 143).
قتل و غارت مردم طائف سنینشین
در سال 1217(ه .ق) با اینکه طائف تسلیم نیروهای وهابی شد، بااینحال، بسیاری از مـردمان کـوچه و بازار و سـاکن در خانه را کشتند (ابن بشر، 1402، ج1: 260). اموال گرانبها، سلاحها، پارچههای قیمتی، جواهرات بیشماری را از مردمان شهر به تاراج بردند (هـمان). احمدزینی دحلان، مفتی مکه، دراینباره مینویسد:
زمانیکه وهابیان وارد طائف شدند، مـردم را قـتلعام کـردند. کبیر و صغیر و مأمور و امیر و شریف و وضیع را کشتند. اطفال شیرخوار را در آغوش مادرشان ذبح کردند. سربازان وهابی بهزور وارد خـانهها مـیشدند، هر که را در خانه پنهان شده بود میکشتند. آنها جماعتی را که در حال آموختن قـرآن بـودند، یـافتند و همه را کشتند. برخی از طائفیان را که گریخته بودند، دستگیر نموده و اکثرشان را کشتند. به مغازهها و مساجد حـمله کردند و هرکه را در آنجا یافتند، کشتند. آنها نمازگزار در حال رکوع و سجده را هم کشتند... (امـین، 1382ق: 47).
حمله به مکه
در سـال 1218(هـ .ق) عبدالعزیز و یارانش با لباس احرام وارد شهر مکه شدند (ابنبشر، 1402، ج1: 262).8 عبدالعزیز مدت بیستروز در مـکه باقی ماند (همان: 263).9 وهابیان سعودی مردم را مجبور کردند قبهها و گنبدهای واقع بر قبور را تخریب کنند. قریب به نوزده روز تمام قبهها را ویران کردند؛ قبرها و مشاهد را با خاک یکسان نمودند (همان).
سرانجام، عـبدالعزیز، صـادرکنندة دستور حملة به کربلا و...، در سال 1218 ق به دست مردی شیعی بهقصد انتقام جسارتهایی که به ضریح مقدس حضرت سیدالشهداعلیه السلام کرده بود، کشته شد (فیلبی، 1414: 147 و 148).10 بعد از عبدالعزیز فرزندش، سعود، زمام کار را بـهدست گـرفت. او معروف به «سعود کبیر» و فرمانده برخی از جنگهای بزرگ پدر، از جمله حملة به کربلا، بود. وی در سال ۱۲۰۲ق/۱۷۸۷م، به پیشنهاد محمدبنعبدالوهاب، به ولیعهدی برگزیده شده بود. امپراتور عثمانی از محمدعلی پاشا، امیر مصر، خـواست بـه جنگ با ایشان برخیزد. در پاییز ۱۲۲۷ق/۱۸۱۲م مصریان، پس از حملات متعدد و نبرد با لشکر سعود، مکه، مدینه و طایف را تسخیر کردند. سپس، محمدعلی پاشا خود وارد عربستان شد تا فرماندهی را در دست گیرد. کوشش سـعود بـرای آغـاز گفتوگوهای صلح به نتیجه نـرسید، و در هـشتم جـمادیالاول ۱۲۲۹ق/۲۸ آوریل ۱۸۱۴م، پس از ۶۸ سال زندگی، در درعیه درگذشت.
عبدالله، فرزند سعود، بعد از پدر کارها را به دست گرفت، اما در برابر حملات متوالی مصریان سخت بـه تـنگنا افـتاد. عبداللـه پس از چندروز پایداری در قصر خود تسلیم و با خانوادهاش به قاهره تبعید شد و محمدعلی وی را به استانبول فرستاد، و او در صـفر ۱۲۳۴قـ/دسـامبر ۱۸۱۸م به دار آویخته شد (ر.ک. سجادی، 1383). بعد از مرگ وی برادرش، مشاری، تحرکاتی داشت، ولی وی هم در اردوگـاه مـصریان کـشته شد. در اینجا نخستین دورة فرمانروایی آل سعود به پایان رسید. با اینهمه، وهابیان هنوز در عربستان فـعالیت داشـتند و برای درهم کوبیدن ارتش مصر و والی مصری سخت میکوشیدند.
دورة دوم فرمانروایان آل سعود10
دورة دوم، از سال 1236(ه .ق) / 1820م آغـاز مـیشود و در سـال 1309(ه .ق) / 1891م پایان مییابد (ابوعلیة، 1986: 37). این دوره؛ دورة افول آل سعود است که بیشتر در ضعف و عزلت از حکومت و تـبعید بـه سر میبردند و تقریباً هیچگونه تحرکی در شبه جزیره نداشتند.
مروری بر برخی خیانتها و جـنایات حـاکمان دورة سـوم آل سعود
دورة سوم از سال 1319(ه .ق) / 1902م آغاز شده و تا کنون ادامه دارد (همان). که، در زیر، به برخی از جـنایتها و خـیانتهای آل سعود درایندوره اشاره میکنیم:
1. انعقاد پیمان بین انگلستان و عبدالعزیز
انگلستان با وعـدههایی کـه داد، پیـمانهای مخفیانهای با عبدالعزیز منعقد کرد و حکومت او را بر «نَجد»، «احاء»، «قصیم» و «جُبَیل» به رسمیت شناخت و کـمک مـالی فـراوانی نزد او ارسال کرد و او را برای تصرف سراسر «احساء» یاری داد. انگلستان به این وسـیله هـم از نفوذ ترکهای جوان و آلمان در سواحل خلیج فارس جلوگیری کرد و هم امتیازی پرارزش از ابن سعود به دست آورد (لوتـسکی، 1356، جـ۱: ۵۳۸).
همچنین، در سال ۱۳۴۵ق/۱۹۲۷م پیمانی میان انـگلستان و عـبدالعزیز به امضا رسید که طی آن انگلستان اسـتقلال کـامل و مـطلق حکومت عبدالعزیز را به رسمیت میشناخت (شوادران، بـیتا، جـ۱، ۲۶۷؛ ر.ک. سجادی، 1383). سرانجام، در رجب ۱۳۴۵ق/ژانویة ۱۹۲۷م، بهطور رسمی پادشاهی عبدالعزیز بر حجاز و نجد و مناطق پیـوسته بـه آن اعلام شد (شوادران، همان: 439؛ سـجادی، هـمان). در جمادیالاول ۱۳۵۲قـ/سـپتامبر ۱۹۳۲م فـرمان یکپارچه کردن سرزمینهای تحت سلطنت شـاه صـادر گشت و کشور از آن پس به نام «کشور پادشاهی عربستان سعودی» خوانده شـد (ر.ک. آل سـعود (http://www.wikifeqh.ir/
2. جنایات عبدالعزیز در مدینهالنبی و تخریب بقیع
در هـشتم شوال 1344 عبدالعزیز جنایت بـینظیری را در عـالم اسلام مرتکب شد. وی بـا حـمله به قبرستان بقیع، که مورد احترام مسلمانان بود، به تخریب قبور مقدس امـامان شـیعه و یاران پیامبر اسلام9 پرداخت. البـته، آنـان مـجوّز کار خود را از مـحمدبنعبدالوهاب گـرفته بودند. ابن بشر، تـاریخ نـگار مورد احترام وهابیان، در تاریخ نجد خود، ذیل حوادث سال 1216(ه .ق)، نامههایی از محمدبنعبدالوهاب به عـلمای مـکه ارسال کرد که در آن پیشوای وهابیان، بـهطور رسـمی، مجوز شـرعی تـخریب امـاکن متبرکه و قبر صالحان را صـادر نمود (ابن بشر، 1402، ج1: 271 و272).11 البته، وهابیان پیشتر هم جنایات بیشمار دیگری چون: کشتار بیرحمانة شیعیان کـربلا، تـخریب حرم مقدس امام حسینعلیه السلام، قتل و غـارت در مـنطقه نـجد، هـجوم بـه نجف اشرف، تـخریب قـبور آثار بزرگان در مکه، آتش زدن کتابخانههای بزرگ، هجوم به مدینه منوره و غارت حرم مطهر ایشان، قتل عـام مـردم طـائف و تخریب قبور بزرگان در این شهر، کشتار علمای اهل سنت و... را در کارنامه ننگین خود به ثبت رسانده بودند. اما این جنایت توسط عـبدالعزیز از ننگینترین اعمال بود. آنان 8 شوال این سال، پس از اشغال مکه، به مدینه روی آوردند و پس از اشغال شهر به تخریب قبور ائمه بقیع:،12 قبر عباس، عموی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، فاطمه بنت اسد، مادر امیرالمؤمنانعلیه السلام، و نـیز قـبور دیگر همچون قبر ابراهیم، فرزند پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم، و زنان آن حضرت، قبة عبدالله، پدر حضرت، قبر امالبنین، مادر حضرت عباس علیهاالسلامو بدون استثنا قبر همة صحابه و تابعین و... پرداختند. همچنین، زادگاه امام حسن و امام حـسین علیهماالسلامو قـبور شهدای بدر و نیز بیتالاحزانی را که حضرت علیعلیه السلام برای حضرت زهراعلیهاالسلام ساخته بود، ویران کردند (ر.ک. حسینی قزوینی، فصل سوم، بیتا). البته، تخریب بقیع، بـا عـکسالعمل شدید مسلمانان جهان، بهویژه شـیعیان، روبـهرو شد. مسلمانان ایران، عراق، قفقاز، آذربایجان، ازبکستان، ترکمنستان، قزاقستان، تاتارستان، ترکیه، افغانستان، چین، مغولستان و هندوستان، در برابر این مسئله موضعگیری کردند. دراینزمینه، دولت و مجلس آن روز ایـران نـیز موضعگیری رسمی کرد. هـمچنین فـقیهان و بزرگانی چون آیتاللّهالعظمی سیدابوالحسن اصفهانی، آیتاللّه شیخ محمد خالصی و آیتاللّه شهید سیدحسن مدرس، این اقدام را محکوم کردند.
در گردهمایی کشورهای اسلامی، مرحوم شیخمحمدحسین کاشفالغطاء، سیدامین حسینی، مفتی فلسطین، و سیدمحمدتقی طالقانی (آل احـمد)، نـمایندة آیتالله العظمی بروجردی در مدینه، شرکت کرده و این واقعه را محکوم نمودند. همچنین، مراجع و بزرگان دیگری مانند آیات عظام، حاج شیخعبدالکریم حائری، حاجآقا حسین قمی، سیدمحسن حکیم، سیدهبهْْالدین شهرستانی و امام خمینی= دراینباره مـوضعگیری کـردند. و امام خمینی= نـامهای خطاب به شاه عربستان نگاشت (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، http:// www. irdc. ir/ fa/ content/ 47738/ default.aspx).
3. حمایت عبدالعزیز از امریکا در جنگ جهانی دوم
با آغاز جنگ جهانی دوم بـنسعود اعـلام بـیطرفی کرد، ولی با ورود امریکا به جنگ و نیاز شدید متفقین به نفت باعث شد که ابن سعود خواهناخواه بـه اردوی مـتفقین گرایش یابد. دولت امریکا تا آن هنگام، بهطور مستقیم، توجهی به عربستان سعودی نداشت و شـرکتهای نـفتی بـهصورت خصوصی با بنسعود دادوستد میکردند و حتی تا ۱۳۵۹ق/۱۹۴۰م دولت امریکا نمایندة سیاسی در دربار بنسعود نداشت (ر.ک. سجادی، 1383).
4. قـرداد نفتی امریکا و عربستان و تأسیس پایگاه هوایی امریکا در ظهران
در جمادیالاول ۱۳۶۲ق/مه ۱۹۴۳م با عربستان سـعودی روابط سیاسی برقرار کـرد. در هـمین سال نام «شرکت نفا استاندارد عرب ـ کالیفرنیا» به «شرکت نفت عرب ـ امریکا» (آرامکو) تبدیل شد و امریکا برای هدایت عملیات جنگی در این سوی جهان، پایگاهی هوایی در ظهران عربستان تأسیس کرد (همان)، ولی ایـن مطلب برای افشا نشدن نقض بیطرفی ابنسعود کاملاً پنهان ماند. این روزگار را در حقیقت باید پایان سلطة بریتانیا و آغاز نفوذ ایالات متحدة امریکا در عربستان دانست (همان).
5. نزدیکی روزافزون با امریکا
نزدیکی روزافـزون عـبدالعزیز به متفقین ـ بهویژه دیدار او با روزولت در ناو جنگی امریکا، موسوم به کوئینسی ـ در ۱۳۶۴ق/۱۹۴۵م که موجب سپردن بنادر سعودی در خلیجفارس به ناوهای انگلیسی و امریکایی شد و تعهد روزولت به اینکه امریکا بدون گـفتوگوهای زمـینهساز با عربها و یهودیان موضع خود را در قبال مسئله فلسطین دگرگون نکند، باعث شد که ابنسعود در ربیعالاول ۱۳۶۴ق/مارس ۱۹۴۵م به آلمان اعلان جنگ کند (لنچافسکی، 1337، ج۱: ۴۴۸). چندی بعد روابط آنـانرو بـه گرمی نهاد و در ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م ناوگان امریکا وارد خلیجفارس شد و برای نخستینبار، مقامات نظامی امریکا با مقامات عربستان دیدار کردند.
6. خیانت عبدالعزیز به فلسطینیان
سندی تاریخی نشان میدهد بنیانگذار عربستان سعودی، در دوران سـلطنت خـود، بـدون داشتن هرگونه حق قانونی، سـرزمینهای فـلسطینی را بـه دولت انگلیس اهدا کرده است! در سندی که اخیراً در برخی محافل رسانهای عربی منتشر شده و منسوب به عبدالعزیزبنسعود، بنیانگذار سلطنت خاندان سعودی، آمـده اسـت:
مـن سلطان عبدالعزیزبنعبدالرحمن السعود نزد سرپرسی کاکس، نمایندة بـریتانیای کـبیر، هزار بار اذعان داشته و اقرار کردم هیچ مانعی از سوی من برای اعطای فلسطین به شهروندان یهودی و یا غیر از آنـان، هـرطور کـه بریتانیا صلاح بداند، وجود ندارد و تا روز قیامت هم از این نـظر عدول نخواهم کرد.13
7. تبلیغ و صادر کردن اسلام وهابی به سـراسر جـهان
در طول زمامداری فهدبنعبدالعزیز سازمانی با نام «رابطه العالم الاسلامی» تأسیس شد. آل سعود با رابطة العالم الاسـلامی شـشصد مـرکز اسلامی و 150 مسجد و 1500 مدرسه در جهان تأسیس کرد و 6 میلیارد ریال سعودی در رابطه العالم الاسـلامی هـزینه شـد (المسلم، 1423: 148).
همسویی عربستان با سیاستهای امریکا در منطقه14 باعث شد که عربستان امتیازهایی را برای حـضور در کـشورهای غـربی به دست آورد: ساخت مساجد و آکادمیهای علوم اسلامی و عربی در بهترین مناطق شهرهای اروپا و امریکا و تأسیس کـرسیهای اسـلامشناسی در معتبرترین دانشگاههای جهان، مانند دانشگاه هاروارد و کالیفرنیا و لندن و مسکو، بهعنوان قرائت اصیل از اسـلام از جـملة آنـهاست (وزارهْْ الشئونالإسلامیهْْ و الأوقاف و الدعوهْْ و الإرشاد، ١٤٢٣: 100). این فعالیتها دستآویزی برای توجیه عموم مسلمانان برای گـسترش تـعامل با غرب بود.
8. حمایت از صدام در مقابل ایران
با حملة صدام به ایران و آغـاز جـنگ ایـران و عراق در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰م/ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ عربستان با دلارهای نفتی از صدام حمایت کرد. فهد در جنگ عراق با ایـرانبیش از ۳۰ میلیارد دلار به ارتش عراق کـمک کـرد. ابوغزاله، معاون اسبق رئیسجمهور و وزیر دفـاع مصر، دربارة کمکهای عـربستان بـه صدام میگوید: «تنها کویت و عـربستان بـیش از 60 میلیارد دلار به عراق کمک کردند.» همچنین، فهد، پادشاه عربستان، در سخنانی اظهار کرده بـود: «اگـر عراق میگوید افرادش را فدا کـرده اسـت، مـا نیز با پول سـلاحهای پیـشرفته و همکاری بینالمللی در این فـداکاری سـهیم بودهایم (درودیان، 1380: 31 و 32). وی برخی از بندرها و فرودگاههای عربستان را برای ترابری محمولههای نظامی مورد نیاز ارتش عـراق در اخـتیار آنان قرار داد، با استقرار هواپیماهای آواکـس امـریکا در خاک خـود بـرای جـاسوسی از خطوط مقدم جبهة ایـران موافقت کرد، وام بدونبهره هنگفتی به ارزش ۲۰ میلیارد دلار به عراق پرداخت. همچنین، با افزایش تولید نفت و کـاهش قـیمت نفت از بشکهای 28 دلار به 8 دلار بر حجم مـشکلات نـاشی از جـنگ افـزود (حـشمتزاده، 1387: 97).
9. استعانت از امریکا
هـنگام اشـغال کویت توسط عراق درسال ۱۹۹۱م ۱۳۷۰ش ایالات متحده با درخواست مثبت عربستان در صدد آزادی این امیرنشین کوچک برآمد. ایـن مـوضوع در بـین علمای عرب سروصدای زیادی ایجاد کرد کـه کـشوری کـافر مـیخواهد از خـاک کـشوری مسلمان علیه کشور مسلمان دیگری استفاده کند. اصل ماجرا از اینجا شروع شد که وقتی صدام کشور کویت را نوزدهمین استان خود اعلام کرد، امریکاییها و عربستانیها با این مـوضوع مخالفت کردند.15 امریکاییها از عربستان درخواست کردند که از خاک این کشور برای مقابله با عراق و پایان دادن به اشغالگری کویت استفاده کنند. ملک فهد جلسهای با حضور 350 تن از علما تشکیل داد تا آنان را برای صدور فتوا بهمنظور اجازة استقرار ارتش امریکا در عربستان، طی جنگ با عراق، متقاعد کـند. درنـتیجه، عبدالعزیزبنباز، متنفذترین عالم عربستان و رئیس هیئت کبار العلماء، چنین فتوایی صادر کرد:
هرچند امریکاییها عقاید مذهبی محافظهکارانه همچون کافران دارند و مسلمان نیستند، امـا سـزاوار پشتیبانیاند، زیرا آنها در اینجا هـستند تـا از اسلام دفاع کنند.
همچنین گفت:
استعانت و یاری به کفار برای دفع ظالم و کمک به دین و دولت جایز است (عبدالغنی، 2013: 991).
درمقابل این فتوا احزاب و علمای بـسیاری بـه مخالفت پرداختند و جوّ سـنگینی ضـدّ بنباز به راه افتاد. دراینمیان، شیخی سلفی به نام محمدامان جامی به حمایت از فتوای بنباز پرداخت16 و دیدگاه احزاب و علمای مخالف را بیمورد دانست.17
10. گسترش رابطه با امریکا
در زمان حکومت ملک فـهد روابـط امریکا وعربستان تقویت شد. بعد از عملیات طوفان صحرا، که پس از حملة عراق به کویت و عربستان از طرف امریکا و متحدانش در منطقه بهوقوع پیوست، این رابطه در ابعاد نظامی نیز گسترش یافت.
11. کـشتار حـاجیان
پنجم ذیالحجه 1407ق18 هزاران نفر از حجاج با ملیتهای گوناگون،19 درحالیکه لباس احرام به تـن داشـتند، پسـ از خواندن نماز عصر، اقدام به برگزاری راهپیمایی برائت از مشرکین کردند؛ آنان شعارهای «الله اکبر» و «الموت لامـریکا» و «الموت لاسرائیل» و «یا ایّها المُسلِمون اِتَّحِدُوا اتَّحِدُوا» و «تَبَّت یَد المشرکین مِن بِلادِ المـسلمین» و «لَقَد آنَ وَقتُ النـُّهوضِ یـا مسلمین» سر دادند (مَجزَرَهْْ مکة، القِسمُ الإِعلامِی فِی سِفارهْْ الجُمهورِیهْْ الاسلامیهْْ الایرانیهْْ، 1988: 143).
برخی از راهپیمایان ماکتهایی از قدس را بر روی دست بلند کرده بودند. نیروهای امنیتی عربستان، با انواع سلاحهای گرم و سرد و گازهای سـمی، به مردم حمله کردند و حدود چهارصد حاجی را کشتند (پژوهشکدة حج، 1392، ج1: ص 78). این روز به «جمعة خونین» معروف شد.
12. حادثه یازده سپتامبر
یازده سپتامبر 2001 م تروریستهای القاعده به برجهای دوقلوی نیویورک را منهدم کردند. این اقـدام تـروریستی با رهبری اسامهبنلادن و مشارکت پانزده جوان عربستانی (محمد اسحاق و بترجی، 2011، ج1: 9) و کمکهای مالی برخی از شهروندان سعودی به القاعده انجام شد.20
ملک فهد در دهـة هـشتاد طرح شـناسایی اسرائیل از سوی اعراب را مطرح کرد و رهبران کشورهای عربی در اجلاس سران در «فاس» مراکش این طرح را تصویب کردند.
13. حمایت از دولتهای فاسد منطقه
سال 2011م خیزشهای میلیونی مردم مسلمان تونس، مصر، اردن، یمن، عربستان در اعتراض به استبداد حاکمان و نقض حقوق بشر آغاز شـد. مـعترضان خـواستار تشکیل حکومتهایی براساس آموزههای دیـن اسـلام بـودند. این خیزشها به «بیداری اسلامی» یا «بهار عربی» شهرت یافت. در پی این خیزشهای مردمی زینالعابدینبنعلی و حسنی مبارک و علیعبدالله صالح مجبور به فـرار و کـنارهگیری از قـدرت شدند. پادشاه عربستان، که همواره از بروز جریانهای سـیاسی مـسلمان جلوگیری کرده است با خروش مردم مخالفت کرد. وی از تظاهرکنندگان مصری با تعبیر «اخلالگر» نام برد و گفت «دولت عربستان سعودی بـا هـمة تـوانش در کنار دولت و مردم مصر خواهد ماند» (خبرگزاری پرس تی وی، 9 بهمن 1389).21 بحرین و یـمن دو همسایة عربستان هستند. مردم این دو کشور از حاکمان وابسته به آل سعود ناراضی بودند وخواستار تغییر در نظام حاکم شدند. عـملی شـدن خـواستههای انقلابیون، قدرت و امنیت نظام سعودی را تهدید میکرد. شدت یافتن اعتراضهای مـردم در بـحرین و یمن، عربستان را به حرکت واداشت. نیروهای نظامی عربستان وارد این کشور شدند و به سرکوب قیام مردم بـحرین پرداخـتند. در یـمن ارسال کمکهای نظامی به عبدالله صالح و رایزنی با قبایل صاحب نفوذ یـمن بـرای حـمایت از عبدالله صالح در دستور کار عربستان قرار گرفت.22
نکتة مهم دیگر آنکه عربستان از ابتدای بـروز جـریانهای مـخالف و تکفیری در سوریه و عراق، هیچگاه از دولتهای سوریه و عراق حمایت نکرد، بلکه سـیاستهایش در مـسیر بقا و تقویت جریانهای مخالف این دو کشور بوده است. این درحالیاست که سوریه همسایة اسـرائیل اسـت و همواره از ارکان مقاومت و حامی فلسطین مظلوم بوده است. مخالفت عربستان با دولت سوریه و حـمایت از مـخالفان ایـن دولت موجب تداوم بحران و ضعف حاکمیت سیاسی سوریه شده است. روشن است که وجود سوریة ضـعیف، در هـمسایگی اسرائیل، ضامن آرامش اسرائیل و یک فرصت است. بدینترتیب، به سادگی میتوان هـمنوایی عـربستان سـعودی با رژیم صهیونیستی علیه محور مقاومت را دریافت. عربستان یکی از چهار کشور عربی بود که، بـهطوررسمی، بـه داعـش و جبهة النصرة کمک مالی و سیاسی کرد (عکاشه، 2012: 486).
14. خیانت علیه فلسطین
براساس یـک سـند خیلی محرمانه منتشره از «ویکی لیکس»، یک کمیتة بلندپایه، با مشارکت نمایندگان وزارتخانههای دفاع، کشور، خارجه و نـیروی هـوایی و سازمان اطلاعات عربستان برای بررسی موضوع پیشگیری از استفاده ایران از حریم هوایی ایـن کـشور (در جنگ پنجاه روزة تابستان گذشته) بهمنظور انتقال مـحمولههای کـمکی بـه غزه از طریق سودان تشکیل گشت. این مـوضوع مـفصّل توسط این کمیته بحث و بررسی شد و برهمیناساس، ریاض تصمیم گرفت تا به بـهانة پیـروی از قطعنامة سازمان ملل، مبنی بـر پیـشگیری از رسیدن هـرگونه کـمک بـه غزه، با رژیم صهیونیستی همکاری کـرده و اجـازة عبور هواپیماهای ایرانی حامل کمکهای انسانی برای فلسطینیان، از حریم هوایی عربستان را نـدهد. «جـولیان آسانژ» بنیانگذار ویکی لیکس، اندکی پسـ از افشای اسناد یاد شـده، گـفت: «تلگرافهای عربستان پرده از چهرة یک رژیـم دیـکتاتور برمیدارد که نهتنها ظرف سال جاری صد نفر را گردن زده، بلکه به عاملی تـهدیدآمیز عـلیه خود و همسایگانش تبدیل شده اسـت (خـبرگزاری جـهان نیوز، کد مـطلب: 429565).
15. حـمله به یمن
در پی درگذشت عـبداللهبنعبدالعزیز، سـلمانبنعبدالعزیز آل سعود 79 ساله جای وی نشست و مقرنبنعبدالعزیز23 بهعنوان ولیعهد ملک سلمان انتخاب شد. سلمان یکی از هـفت سـدیری است و با پادشاه شدن سلمان، قـدرت بـرای دومینبار بـه سـدیریها رسـید.
ملک سلمان از زمان نـشستن بر کرسی سلطنت، شتابزده و غیرمحتاطانه، به کارهای بزرگی اقدام کرد. 6 فروردین ۱۳۹۴،24 کمتر از دو ماه پس از به قـدرترسیدن سـلمان، حملة عربستان به یمن با عـنوان عـملیات «طـوفان کـوبنده» کـلید خورد و هواپیماهای عـربستان چـندین نقطه از صنعا، پایتخت یمن، و دیگر نقاط را بمباران کردند واین حملات به نحوی صورت گرفت که روی رژیـم صـهیونیستی را هـم سفید کرد. سعودیها در این جنایات خود هـیچ آداب و قـانونی را رعـایت نـکردند و در مـاه حـرام رجب که حتی بتپرستان هم در این ماهها جنگ و خونریزی نمیکردند، به حملات وحشیانة خود ادامه دادند و حرمت این ماه و همچنین، حرمت ماه مبارک رمضان را شکستند. بدینترتیب، دامـنة آتش و آشوب در خاورمیانه گستردهتر شد.
نتیجهگیری
آل سعود، با بیعت محمدبنسعود با محمدبنعبدالوهاب، به حکمرانی در بخشی از شبه جزیرة عربستان دست یافتند. در دورهای از عربستان محو شدند و به خارج از شبه جزیره تبعید گـشتند، تـا اینکه در سال 1319ق عبدالعزیزبنعبدالرحمن، با کمک انگلستان، از کویت وارد عربستان شد و با حمایتهای انگلستان آل سعود برهمة مناطق عربستان تسلط پیـدا کـرد. در ادامه انگلستان ضعیف شده جای خود را به امریکا داد و هماکنون نیز این خاندان زیر پرچم امریکا به جنایتهای خود علیه امتهای اسلامی ادامه مـیدهد. إنـشالله به فرمودة مقام معظم رهـبری، امـام خامنهای(، دیری نخواهد گذشت که بینی این جنایتکاران به خاک مالیده خواهد شد.
پی نوشت:
کارشناس ارشد مذاهب اسلام و پژوهـشگر مـؤسسه دارالإعـلام. Ahmad626788@gmail.com
ر.ک. سجادی، 1383.
«یقول ابن سند ان سـعودبنعبدالعزیز اراد القـوی باموال کربلاء استعدادا لتملک الحرمین».
منظور سپاه وهابیت است.
این نویسندة وهابی برای کاستن از عمق جنایات وهابیان و جسارت به حرم سبط نبی( سـعی در تـشکیک انتساب حرم مطهر امام حـسین( بـه ایشان را دارد!!
وهابیان که کتابهای شیعه را کفر و ضلالت میدانستند، وقتی به کتابهای گرانقیمت حرم امام حسین( رسیدند، بهخاطر قیمت بالای این کتابها از سرقت آن هم خـودداری نـکردند!!
البته، این کمترین آماری است که داده شده است و مورخان دیگر چندینبرابر این آمار را به ثبت رساندهاند.
البته، دربارة تـاریخ دقـیق ورود عبدالعزیز به شهر مکه اختلاف است، در رسالهای از عبدالله، فرزند محمدبنعبدالوهاب، تاریخ هشتم محرم 1218(ه .ق) آمده است، اما ابن بـشر بـر ایـن باور است که ورود به مکه در اواخر ذیالحجه سال 1217(ه .ق) رخـ داده است.
البته، محقق این کتاب گفته است: عبدالعزیز قریب به 24 روز در مکه اقامت داشت (همان: 261).
فیلبی در تاریخ خود مـینویسد:« ایـن مـرد در لباس و شکل دراویش وارد شهر درعیه شد، چندروزی در آنجا ماند. او هر روز پشـت سـر عبدالعزیز نماز جماعت میخواند. روزی غفلتاً خود را روی عبدالعزیز انداخت و با کارد شکم او را مورد هدف قرار داده و او را بـه هـلاکت رسـاند.»
بازگشت به قدرت تا فروپاشی و عزلت و تبعید.
«من محمدبن عبدالوهاب الی العـلماء الاعـلام فـی بـلدالله الحـرام... هـدم بنیان فی ارضنا علی قبورالصالحین... وامرناهم باخلاص الدعاء لله… .»
امام حسن مجتبی(، امام سجاد(، امام باقر(، امـام صادق(.
این سند در مجلة الحرس عربستان سعودی، وابسته به مخالفان حاکمیت این کشور در همایش علمای حـجاز در ۲۱ ژوئیـه (جـولای) سال ۱۹۹۱ منتشر شده است.
براساس برخی مـنابع عـربستانیها از امریکاییها درخواست کمک کردند و امریکاییها هم در پی درخواست عربستان وارد صحنه شدند.
البـته، بنباز را در این فتوا، علمای درباری دیگر چونبنعثمین و صالحالفوزان یاری میکردند (ر. ک. مـقالة التـعقیب عـلی الجامیة، بقلم عبد العزیزبنریس الریس).
ر.ک. سعد الطویل، مقالة «الجامیة حزب أم فرقهْْ أم طائفهْْ أم مذهب؟!» (2)، موقع شباب السنهْْ.
مصادف با نهم مرداد ۱۳۶۶ش.
تعداد حجاج حاضر در این راهپیمایی بیش از 250 هـزار نـفر، از ملیتهای مختلف، تخمین زده میشود (مجزرة مکه: 331).
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجة اسبق امریکا، دسامبر 2009در یادداشتی محرمانه، که اکنون توسط ویکلیکس افشا شده، اخطار داده بود که عربستان سعودی «مـهمترین مـنبع تأمین مالی گروههای تروریستی در سراسر جهان است. http:// www. bbc. co.uk /persian/ world/2010/12/101205_u04_wikileaks_saudi_militants.shtml
http://edition.presstv.ir/detail.fa/162615.html.
جالب آنکه حاکمان مـستبد مـصر، یمن و بحرین هریک به عربستان گریختند و پادشاه عربستان با روی باز به آنان پنـاه داد.
مقرن، کوچکترین فرزند ملک عبدالعزیز، بنیانگذار عربستان سعودی است.
26 مارس 2015م.
کتابنامه
ابوعلیة، عبدالفتاح حسن (1986)، دراسات فی تاریخ الجزیرهْْ العربیهْْ الحدیث و المـعاصر، ریـاض، دارالمریخ.
امین، احمد [بـیتا]، زعـماء الاصلاح فی العصر الحدیث، بیروت،دارالکتاب العربی.
امین، سیدمحسن (1382ق)، کشف الارتیاب فی اتباع محمدبنعبدالوهاب، به تحقیق حسن الامین، بیروت.
بن بشر، عثمانبنعبدالله ( 1402)، عنوان المجد فی تاریخ النجد، ریاض، مطبوعات دارة المـلک عـبدالعزیز، ج1.
بن خزعل، حسین (1968)، تاریخ الجزیره العربیه فی عصر الشیخ محمدبن عبدالوهاب، بیروت.
بنباز، عبدالعزیز (1411)، الامام محمدبنعبدالوهاب دعوته و سیرته، عربستان، الرئاسة العامة لادارات البحوث العلمیهْْ و الافتاء و الدعوهْْ و الارشاد ادارهْْ الطبع والترجمهْْ، المـکتبهْْ الشـاملهْْ.
بینام (1392)، دانـشنامة حج و حرمین شریفین، تهران، پژوهشکدة حج.
بینام (1423ق)، جهود خادم الحرمین الشریفین الملک فهدبنعبد العزیز فی دعم الأقـلیات المسلمهْْ، ریاض، وزارهْْ الشئونالإسلامیهْْ و الأوقاف و الدعوة و الإرشاد.
بینام(1988)، مجزرة مکة الدوافـع و الوقـائع و الاهـداف، القسم الاعلامی فی سفارهْْ الجمهوریهْْ الاسلامیهْْ الایرانیهْْ، بیروت.
حسینی قزوینی، سیدمحمد [بیتا]، وهابیت از منظر عقل و شرع، قـم، مـؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر[.
حشمتزاده، محمدباقر (1387)، تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر کشورهای اسلامی، تـهران، پژوهـشگاه فـرهنگ و اندیشه اسلامی.
حمزه، فؤاد (1388ق)، قلب جزیرهْْالعرب، ریاض.
درودیان، محمد (1380)، پایان جنگ: سیری در جنگ ایران و عـراق، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
دوکورانسی، لوییس (2003)، الوهابیون تـاریخ ما اهمله التاریخ، ریـاض، مـکتبهْْ دارالنشر.
سجادی، صادق (1383)، دایرهْْ المعارف بزرگ اسلامی ـ آل سعود، تهران، مرکز دایرهْْ المعارف بزرگ اسلامی.
صدقی زهاوی، جمیل [بیتا]، الفجر الصادق فی الرد علی الفرقهْْ الوهابیهْْ المارقهْْ، دارالصدیق الاکبر.
عبدالغنی، عماد ( 2013)، الحرکات الإسـلامیة فی الوطن العربی، بیروت، مرکز الدراسات الوحدة العربی، ج1.
العثیمین، عبدالله صالح (1430)، تاریخ المملکة العربیة السعودیة، ریاض، جامعة الملک السعود.
عجلانی، منیر (1413)، تاریخ البلاد العربیة السعودیة الدولة السعودیة الاولی، عهد الامام عبدالعزیزبنمحمد، ریاض، دارالشـبل للنـشر و التوزیع، ج2.
عکاشه، خالد (2012)، امراء الدم صناعة الارهاب من المودودی الی البغدادی، قاهره، سما للنشر و التوزیع.
فاسیلیف، الیکسی (1995)، تاریخ العربیة السعودیة، بیروت، شرکة المطبوعات.
فیلبی، سنت جون (1414)، تاریخ نجد و دعوت الشیخ محمدبنعبدالوهاب، تـعریب: عـمر الدیسراوی، قاهره، مکتبة مدبولی.
کوثری، احمد (1393)، جنایات وهابیت تکفیری در کربلا و نجف، مجموعه مقالات کنگره جریانهای تکفیری، قم، مؤسسه دارالاعلام لمدرسه اهل البیت:، ج1.
لنچافسکی، زرژ (1337)، تاریخ خاورمیانه، ترجمه هادی جزایری، تـهران.
لوتـسکی، ولادیمیری باریسوویچ (1356)، تاریخ عرب در قرون جدید، ترجمه پرویز بابایی، تهران.
محمد اسحاق یعقوب و محمود بترجی (2011)، معارک التنویریین السعودیین لمحو الظلام، یعقوب، دبی، دارمدارک للنشر.
محمدی، منوچهر (1381)، انقلاب اسلامی، زمـینهها و پیـامدها، قـم، نهاد.
المسلم، ابراهیم (1423)، الملک فـهد مـسیره التـنمیه، قاهره، الدار الثقافیه للنشر.
موجانی، سیدعلی (1390)، تقاریر نجد، با همکاری امیر عقیقی بخشایشی، قم، کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران.
http: www.wiki fe gh. Ir.
http: www. Irdc.ir مرکز اسناد انـقلاب اسـلامی
http: // edition
http: www. bbc.co.uk.