یکشنبه, 01 مهر,1403

­

یکشنبه, 22 اسفند,1395

آیا تعبیر اصول دین و فروع دین در قرآن آمده است؟

آیا تعبیر اصول دین و فروع دین در قرآن آمده است؟

تعبیر اصول و فروع دین، تعبیری است که علمای دین آنرا بنا نهادهاند. به این شکل تعبیری در قرآن و سنت نیامده است. البته تعابیر گوناگونی در خصوص موارد معینی که آنها را بهعنوان اصول دین یا فروع دین میشناسیم و هزاران آیه و روایت در مورد اهمیت و جایگاه آنها داریم، اما این تقسیمبندی مشخص، نوعی دستهبندی و جمعبندی معرفتی است که توسط بزرگان دین صورت گرفته است.

علمای دین از مجموعه آیات و روایات به این نتیجه رسیدهاند که سه اصل «توحید، نبوت و معاد» که زیر بنای همه ادیان آسمانی هستند، اصول و پایههای دین اسلام شمرده میشوند. به همین خاطر آنها را بهطور خاص و جداگانه مطرح نموده، تقلید در اعتقاد به آنها را جایز ندانستهاند و این موارد را بهعنوان شاخصه تعیینکننده مبانی فکری دین اسلام مطرح کردهاند.

اما با توجه به فرقهها و گرایشهای گوناگونی که در دین اسلام بهوجود آمد، لازم بود که نگاه عمیق و دقیق اسلام که در قالب سنت رسولخدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و اهلبیت علیهم‌السلام برای ما تبیین شده، بهعنوان اصول شاخص و متمایز اسلام معرفی شود؛ در نتیجه دو اصل امامت و عدل هم به این اصول ضمیمه شد تا حدود تفکر دقیق اسلامی و شیعی را بهخوبی روشن سازد.

پس در حقیقت دو اصل «امامت» و «عدل» بیانگر گرایش خاص شیعی در بین فرقههای اسلامی است (یعنی اصول مذهباند) که چون معتقد است حقیقت تفکر ناب اسلامی تنها در قالب همین تفکر معقول و قابل توجیه است، به خاطر ریشهای و اساسی بودن این دو اصل در تفکر شیعی، آنها را در ضمن اصول دین مطرح نموده است. در واقع «عدل» زیرمجموعه بحث «توحید» و در زمره صفات الهی است. «امامت» هم در زیرمجموعه اصل «نبوت» قرار میگیرد. به نوعی ادامه آن محسوب میشود.

قرآن در خصوص سه اصل اصیل دین یعنی «توحید»، «نبوت» و «معاد» آیات بسیاری دارد، اما در مورد فروع دین وضعیت کاملاً متفاوت است؛ گاهی در مورد مشخصی مانند «حج» آیات متعدد بیان میشود. جزییات آن (بعضی جزئیات) تبیین میگردد، اما در مورد «نماز» یا «زکات» هیچ اشارهای به جزییات و فروع نمیشود و تنها اصل و ضرورت آن تبیین میشود.

کوچکترین و بدیهیترین مسایل «نماز» مانند کیفیت اقامه آن و تعداد رکعات در قرآن نیامده است؛ در حالیکه در مورد کیفیت معامله و ضرورت مکتوب کردن معاملات عادی و جزییات آن در یک صفحه توضیح داده شده است.

در مورد «روزه» به چند آیه معدود بسنده شده است. اشارهای به جزییات این فرع مهم نشده، همینگونه است «خمس» و «جهاد» و «امر به معروف» و «نهی از منکر» و... که بیان همه جزییات بر عهده سنت و بیان معصومان علیهم‌السلام نهاده شده است.

ابوبصیر که از شاگردان تیزبین امام جعفر صادق علیه‌السلام است، پیرامون آیه 59 سوره نساء «أطیعواالله و أطیعواالرسول و أولیالأمر منکم» که مردم را به اطاعت از خدا و رسول و اولیای امور فرا می‏خواند، به طرح پرسش می‏پردازد. طبیعی است که در خدا و رسول به دلیل انحصارشان در ذات مقدس «الله» و حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، تردید راه نمی‏یابد؛ اما ذکر واژه «اولیالامر» و اجمالی که در آن نهفته است، وی را بر آن داشت تا بپرسد: چرا قرآن نام آنان را نبرده؟ اگر واقعاً حق با شیعه است و مراد از «اولیای امور» امام علی علیه‌السلام و اهلبیت‏ علیهم‌السلام هستند، چرا آنان را به نام معرفی نفرمود؟»؛ امام صادق علیه‌السلام در پاسخ به سبک خاص قرآن اشاره کردند و فرمودند: «وقتی برای پیامبر آیه نماز نازل شد، خدا در آن سه رکعت و چهار رکعت را نام نبرد تا آن‏که رسولخدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آنرا شرح داد. آیه زکات نازل شد، خدا نام نبرد که باید از چهل درهم یک درهم داد تا رسولخدا آنرا شرح داد. آیه حج نازل شد و نفرمود به مردم که هفت دور طواف کنید، تا آن‏که رسول خدا آنرا برای مردم توضیح داد.

«أطیعواالله و أطیعواالرسول و أولیالأمر منکم» درباره حضرت امام علی و امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام نازل شد و رسولخدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم درباره حضرت امام علی علیه‌السلام فرمودند: «هر که من مولا و آقای اویم، علی مولا و آقای او است»؛ نیز فرمودند: به شما وصیت می‏کنم درباره کتاب خدا و خاندانم؛ زیرا من از خدا خواسته‏ام میانشان جدایی نیفکند تا آن‏ها را کنار حوض به من رساند. خدا این خواست مرا برآورد.» (کافی/2/71)

پس اینگونه نبوده که خداوند در مورد همه مباحث مهم دینی توضیحات کاملی در قرآن ارائه فرموده، اما امامت را از قلم انداخته و به آن توجهی ننموده باشد؛ بلکه وضعیت امامت در این خصوص بهتر از بسیاری از موضوعات است، زیرا در قرآن کریم آیات متعددی در خصوص امامت و شرایط و ویژگیهای آن بهطور عام یا خاص آمده که روشنترین آنها آیه 124 سوره بقره میباشد: «واذ ابتلی ابراهیم ربّه بکلمات فاتمّهنّ قال انّی جاعلک للناس اماماً؛ آنگاه که خداوند ابراهیم را به آزمایشهایی آزمود، فرمود: تو را برای مردم امام قرار دادم» که به صراحت نشان میدهد مقام امامت یکی از مسئولیتهای مهم فرستادگان الهی و فوق مقام نبوت بوده، چون این مقام پس از گذراندن آزمایشهای سخت و در اواخر عمر به حضرت ابراهیم علیه‌السلام اعطا شده است.

البته آیات دیگری نیز در قرآن آمده که به همین مسئله و اصل ولایت الهی اشاره دارد، یعنی وجود نمایندگان الهی غیر از انبیا و لزوم پیروی از آنان را ثابت مینماید مانند: «اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولىالامر منکم (نساء/59)؛ از خدا و پیامبر و صاحبان امر اطاعت نمایید.

«انّما ولیّکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یوتون الزکوة و هم راکعون؛ سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‏اند. همانها که نماز را برپا مى‏دارند و در حال رکوع، زکات مى‏دهند.» (مائده/55)

روشن است که وقتی در کنار اطاعت از خدا و رسول، از گروه دیگری تحت عنوان صاحبان امر نام برده میشود، روشن میشود، ایشان نیز از جانب خداوند دارای مقام و منزلتی هستند که اطاعت از ایشان را خداوند لازم و ضروری برشمرده و در کنار اطاعت خداوند و رسول نام برده شده است.

وقتی از ولایت فردی که به تصریح روایات متعدد از شیعه و سنی تنها منطبق بر امام علی علیه‌السلام است (المراجعات، علامه شرفالدین/155) در کنار ولایت خدا و رسول آن هم در مقام انحصار ولایت (انّما) نام برده میشود، روشن میگردد که این امر حقیقتی در امتداد ولایت و سرپرستی خدا و رسول است؛ ماهیتی از همان جنس دارد و خارج از حوزه ولایتهای عادی انسانها بر یکدیگر است.

«امامت» از اصول و ویژگیهای مذهب شیعه است، هرچند به عقیده ما اصول مذهبمان جدای از اصول دین نیست اما در واقع ماهیت «امامت» چیزی در راستای مقوله «نبوت» است. از آنجا که حقیقت نبوت، ارتباط با عالم غیب و انتقال معارف الهی به توده جامعه بشری است و این مسئولیت یعنی انتقال حقیقت وحی و تلاش برای ترویج آن در بین مردم بعد از پیامبران توسط امامان انجام میپذیرد، بسیاری از آیات مربوط به اساس و ضرورت نبوت از نظر ماهیت اشاره به مقوله امامت و ضرورت آن هم دارند.

برگرفته از هفته نامه افق حوزه، شماره 501

منبع: مرکز ملی پاسخگویی به شبهات دینی

مرکز مدیریت حوزههای علمیه

نوشتن یک نظر

افزودن نظر

x
دی ان ان