بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله العظیم:
«نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ»* ﻣﺎﻳﻴﻢ ﻛﻪ ﻣﺮﮒ ﺭﺍ ﻣﻴﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻣﻘﺪّﺭ ﻛﺮﺩﻳﻢ، ﻭ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﻣﺎ ﺭﺍ (ﺩﺭ ﺟﺎﺭﻱ ﻛﺮﺩﻥ ﻣﺮﮒ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ) ﻣﻐﻠﻮﺏ ﻧﻤﻰﻛﻨﺪ.
«عَلَى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَنُنشِئَكُمْ فِي مَا لَا تَعْلَمُونَ»* (ﺁﺭﻱ ، ﻣﺮﮒ ﺭﺍ ﻣﻘﺪّﺭ ﻛﺮﺩﻳﻢ) ﺗﺎ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺟﺎﻳﮕﺰﻳﻦ ﺷﻤﺎ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺗﻲ ﻛﻪ ﻧﻤﻰﺩﺍﻧﻴﺪ ﺁﻓﺮﻳﻨﺸﻲ ﺗﺎﺯﻩ ﻭ ﺟﺪﻳﺪ ﺑﺨﺸﻴﻢ،
«وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولَى فَلَوْلَا تَذَكَّرُونَ»* ﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﻲ ﭘﻴﺪﺍﻳﺶ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺭﺍ (ﻛﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﻓﻌﻠﻲ ﺍﺳﺖ) ﺷﻨﺎﺧﺘﻴﺪ ، ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﻣﺘﺬﻛّﺮ (ﭘﺪﻳﺪ ﺷﺪﻥ ﺟﻬﺎﻥ ﺩﻳﮕﺮ) ﻧﻤﻰ ﺷﻮﻳﺪ؟! (۶۰ _۶۲واقعه)
انسان در میانه دانستن و ندانستن
خداوند متعال ظرفیت علم آموزی را برای بشر ایجاد کرده است. به گونه ای که به نظر میرسد عطش به دانستن جزء وجود آدمی شده است .
در قرآن کریم تعبیر «نمیدانید» خطاب به انسانهاست، میفرماید: اکنون نمیدانید به کجا میروید ولی آن هنگام که به آنجا رسیدید برایتان روشن میشود و به آن نشئه دانا میگردید. «وَنُنشِئَكُمْ فِي مَا لَا تَعْلَمُونَ»زیرا ادراک نشئه آخرت و ویژگیهای آن برای بشر دشوار است،برای نمونه نمیتواند فهم کند که چگونه میلیاردها سال در بهشت یا دوزخ میماند و پیر و خسته نمیشود.
اما از زاویه ای دیگر باب علم گشوده است زیرا در کتاب خدا چندین مرتبه آمده است «لَقَدْ عَلِمْتُمُ »وقتی انسان به علم دست یافت باید از آن در جهت اصلاح خود و جامعه بهره ببرد . بنابراین کاربست علم در قرآن از اهمیت خاصی برخوردار است. به بیان دیگر علم باید دارای اثر عملی باشد ، وگرنه به مانند جهل میشود.ازاميرالمؤمنين علي(عليهالسلام) وارد شده كه فرمودند: علمتان را جهل و يقينتان را شك نسازيد؛ وقتي آگاهي يافتيد عمل كنيد و هنگامي كه يقين پيدا كرديد اقدام كنيد؛ «لاتجعلوا علمكم جهلاً ويقينكم شكّاً إذا علمتم فاعملوا وإذا تيقّنتم فأقدموا نهجالبلاغه ،حکمت ۲۷۴)
نکته اول: همانطور که در درس های گذشته بیان شد یکی از محورهای اصلی سور مکی تصدیق « معاد » و ترک تکذیب آن است. به طور مسلم انسان خودش خالق و به وجود آورنده خودش نیست، پس باید دارای خالقی باشد، که دارای علم و قدرت است.پس از تصدیق وجود خالق قادر عالم که میتواند قطره آب ناچیزی را به صورت انسان درآورد مسأله مرگ مطرح میشود.آیات را ملاحظه بفرمایید:«أَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ» ﺁﻳﺎ ﺷﻤﺎ ﺁﻥ ﻣﻰ ﺁﻓﺮﻳﻨﻴﺪ ﻳﺎ ﻣﺎ ﺁﻓﺮﻳﻨﻨﺪﻩﺍﻳﻢ ؟»سپس میفرماید مرگ را نیز عامل قطعی در میان شما مقرر کردیم«نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ الْمَوْت» آری خداوند به آدمی هستی محدود بخشیده است و هرگز اراده، قدرت و میل کسی از اراده ،قدرت وخواست الهی برتر نیست که مانع قضا و قدر شود «وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ» بنابراین خدا انسان را برای همیشه زنده ماندن نیافریده تا گفته شود اسباب و عوامل ویرانگر بر اراده پروردگار غلبه کرده و آفریدهاش را میمیراند پس قدرت خدای متعال محدود و ناقص است .آری مرگ پل هجرتی میان بشر و آینده است و باید عدهای بروند و دستهای دیگر بیایند.
نکته دوم: ذات اقدس الهی مرگ انسان را به دو جهت مقدر کرده است:
۱) «تبدیل به مثل » جهت نخست برای تقدیر مرگ است زیرا میفرماید: «عَلَى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ» ﻣﺮﮒ ﺭﺍ ﻣﻘﺪّﺭ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﺗﺎ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺟﺎﻳﮕﺰﻳﻦ ﺷﻤﺎ ﻛﻨﻴﻢ .البته باید متذکر شد که هدف خدا از آفرینش بشر این نیست که عدهای را ببرد و دسته دیگر را جانشین آنها سازد چون در این صورت نسل پایانی دیگر نسلی ندارد که مشمول این عبارت شود. پس معنای جمله مورد بحث تبدیل انسانها به امثالشان در قیامت است به بیان روشنتر خداوند بدن انسان را به مثل بدل میکند و آنگاه آن را به جهان باقی میبرد.
۲) «انشای انسان در نشئه ای دیگر» جهت دوم تقدیر مرگ اینگونه قابل تبیین است؛ آدمی با مرگ از دنیا به آخرت میرود یعنی در نشئه ای دیگر انشا میشود«وَنُنشِئَكُمْ فِي مَا لَا تَعْلَمُونَ» چون حقیقت انسان روح اوست و روح پس از مرگ آدمی به مثل خودش عوض و دگرگون نخواهد شد بلکه عین آن در قیامت میآید به خلاف بدن که تبدیل به مثل میشود از این رو میفرماید: پس از مرگ در نشئه دیگر انشا خواهید شد که شما انسانها آن را نمیدانید زیرا دنیا جهان تکلیف و آخرت حق محض است.
نکته سوم: شناخت دنیا، راه اثبات معاد است ذات اقدس الهی میفرماید به یقین شما آفرینش نخستین خود را شناختهاید پس چرا فراموش کرده و آن را به یاد نمیآورید اگر به یاد ( نشأه الاولی) باشید به یاد قیامت هم خواهید بود.«وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولَى فَلَوْلَا تَذَكَّرُونَ» دانستن ویژگیهای دنیا، باور به جهان دیگر را که جاودانه و جای جزای اعمال است تقویت میکند .زیرا نظام دنیا و آفرینش بشر لغو و باطل نیست اگر انسان نظام دقیق جهان را بررسی کند در مییابد که جهان هدفی جاودانه دارد در نتیجه بشر رها نیست و اعمال نیکش پاداش دارند و کارهای زشت او بایستی کیفر داده شوند و چون در دنیا همه پاداشها و مجازاتها اجرا نمیشوند پاداش و کیفر اعمال باید در جهان آخرت باشد .توجه به این مسئله او را به رشد و کمال میرساند.
حاصل سخن اینکه دانستنها یا ندانستنهای ما تحت ربوبیت پروردگار است. باید آنچه را میدانیم به مرحله عمل برسانیم و آنچه را نمیدانیم علمش را به اهلش واگذار کنیم.
"السّجّاد (علیه السلام)- عَجَبٌ کُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أَنْکَرَ الْمَوْتَ وَ هُوَ یَرَی مَنْ یَمُوتُ کُلَّ یَوْمٍ وَ لَیْلَهْ وَ الْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ لِمَنْ أَنْکَرَ النَّشْأَهْ الْأُخْرَی وَ هُوَ یَرَی النَّشْأَهْ الْأُولَی.
امام سجّاد (علیه السلام) بسیار جای تعجّب است از کسی که مرگ را انکار میکند و او در هر روز و هر شب مشاهده میکند که کسی میمیرد و باز بسیار جای تعجّب است از کسی که زندهشدن دوباره را انکار میکند با اینکه پیدایش اوّل را میبیند."