جمعه, 02 آذر,1403

­

یکشنبه, 12 اردیبهشت,1395

بیانات مقام معظم رهبری در جمع کارگران به مناسبت هفته کارگر

بیانات مقام معظم رهبری در جمع کارگران به مناسبت هفته کارگر

اقتصاد مقاومتى یک کلمه حرف نیست؛ اینکه گفتیم «اقدام و عمل»، معنایش این است که بایستى به یکایک بندهاى سیاستهاى اقتصاد مقاومتى(۳) به‌طور واقعى و حقیقى عمل بشود؛ یعنى براى هرکدام، همین برادران، آقایان مسئول که بحمدالله علاقه‌مندند، بنشینند برنامه‌ریزى کنند و قدم‌به‌قدم برنامه را دنبال کنند؛ مسئله‌ى کار نقش دارد در اقتصاد مقاومتى.

 

بیانات مقام معظم رهبری در جمع کارگران به مناسبت هفته کارگر

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّةالله فى الارضین.

 روز کارگر بر شما عزیزان مبارک باد! براى من همه‌ساله این دیدارى که با جمعى از کارگران در اینجا داریم، دیدار مطلوبى است؛ حرفهاى گفتنى‌اى هست و برتر و بالاتر از همه‌ى آنها اظهار تشکّر و ارادت به جامعه‌ى کارگرى کشور. امروز هم به همه‌ى شما و به همه‌ى جامعه‌ى کارگرى کشور عرض ارادت میکنم و از خداى متعال عمیقاً درخواست میکنم به ما توفیق بدهد تا بتوانیم وظیفه‌ى خودمان را در قبال جامعه‌ى کارگرى انجام بدهیم؛ وظایف سختى داریم، وظایف سنگینى داریم .

 اوّلاً ماه رجب است؛ میان میلاد پُربرکت امیرالمؤمنین (علیه‌الصّلاةوالسّلام) و مبعث پیامبر اکرم (صلوات‌الله‌علیه‌وآله) قرار داریم؛ ماه توسّل است، ماه دعا است، ماه ذکر است. این آیات شریفه‌اى که این قارى عزیزمان اینجا تلاوت کردند: یااَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اذکُرُوا اللهَ ذِکراً کَثیراً * وَ سَبِّحوهُ بُکرَةً وَ اَصیلاً * هُوَ الََّذِى یُصَلّى عَلَیکُم وَ مَلئِکَتُه،(۲) [میفرماید] شما ذکر خدا بگویید، خداى متعال هم بر شما صلوات میفرستد، به شما درود میگوید؛ هم خود ذات اقدس الهى، هم ملائکه‌ى او به شما مؤمنین درود میگویند. و بدانیم که ذکر خدا، یاد خدا راهنما است، راه‌گشا است، دست‌گیر است، میتواند ما را قادر بر گره‌گشایى کند؛ گره زیاد داریم و دست قدرت و پنجه‌ى توانایىِ خود ما انسانها است که باید این گره‌ها را باز کند امّا این قدرت را، این توانایى را خدا به ما میدهد. ذکر خدا به ما کمک میکند که بتوانیم بن‌بست‌ها را باز کنیم و راه‌ها را بگشاییم.

 امروز من چند جمله و چند مطلب یادداشت کرده‌ام که به شما عرض بکنم. یک بحث درباره‌ى مفهوم عمومى کار، مفهوم گسترده‌ى کار است؛ یک بحث درباره‌ى جامعه‌ى کارگرى به معناى مصطلح است. درباره‌ى بحث اوّل که معناى گسترده‌ى کار است، هر کسى که در جامعه به کارى مشغول است، به این معنا کارگر است؛ کارهاى تولیدى، کارهاى خدماتى، کارهاى مدیریّتى، کارهاى علمى؛ اینها همه کارگرند. یک مدیر هم در کار مدیریّتى خود کارگر است؛ یک استاد دانشگاه، یک استاد حوزه، یک دانشجو، یک طلبه، کسانى که این کارها را میکنند، کارهاى دینى، کارهاى تبلیغاتى، به این معنا همه کارگرند.

 خب، کار به این معنا یک برکتى دارد که این برکت در هیچ‌چیز دیگر نیست. کار به این معناى گسترده‌اى که عرض کردیم، سازنده است؛ هم سازنده‌ى خود انسان است، هم سازنده‌ى جامعه است، سازنده‌ى دیگران است؛ بنابراین ارزش است. بیکارى، تنبلى، وقت‌گذرانى‌هاى بیجا، بى‌مورد، هدر دادن نیروى جوانى، نیروى فکرى، نیروى بدنى مذموم است، ضدّ ارزش است؛ این منطق اسلام است. هرکسى در هرجایى که دارد یک کارى را انجام میدهد، دارد یک ارزش مى‌آفریند. اگر با نیّت خدایى همراه باشد، عبادت است، ثواب است.

 خب، در مورد این معناى کار، توصیه‌ى عمومى این است که ما کار را گسترش بدهیم؛ به همه توصیه کنیم هرکس هرجا هست، کار کند، کیفیّت کار را بالا ببرد، حقّ کار را اداء کند. فرض بفرمایید یک دانشجو اگرچنانچه درست درس نخواند، حقّ کار را اداء نکرده؛ همچنان‌که اگر یک استاد وقت نگذارد براى تدریس، خودش را آماده نکند، مطالعه نکند، وقت‌گذارى نکند، حقّ کار را اداء نکرده؛ اگر یک مدیر که در یک جایى نصب شده است -به‌عنوان وزیر، به‌عنوان مدیر، به‌عنوان نماینده‌ى مجلس- خود را وقف این کار نکند، حقّ کار را اداء نکرده. اینکه ما مسئولیّت یک مدیریّت را به عهده بگیریم منتها خودمان را، وقتمان را، تمام نیرویمان را صرف آن کارى که مسئولیّتش را به عهده گرفته‌ایم نکنیم و به کارهاى دیگر بپردازیم، حقّ کار اداء نشده است. لذاست که همیشه توصیه‌ى بنده به مدیران دولتى، به مسئولان حکومتى -چه در قوّه‌ى مجریّه، چه در قوّه‌ى قضائیّه، چه در قوّه‌ى مقنّنه، چه در نهادهاى گوناگون- این بوده است که این مسئولیّتى را که قبول میکنید، با همه‌ى وجود دنبالش بروید. این نباشد که یک مسئولیّتى را بنده قبول بکنم، بعد یک مقدار از وقت را صرف آن مسئولیّت بکنم، مابقى را هم صرف کارهاى شخصى و کارهاى دیگر؛ نه، حقّ آن کار اداء نشده است. بنابراین در باب کار به این معناى عمومى، این توصیه‌هاى کلّى است که داریم؛ حرف هم زیاد زده‌ایم، مطلب هم در این زمینه‌ها خیلى گفته‌ایم؛ نمیخواهیم تکرار کنیم.

 بحث عمده‌ى ما، بحث اصلى ما در مورد جامعه‌ى کارگرى است؛ کار به معناى خاص، یعنى کار تولیدى، کار خدماتى، صنعتى یا کشاورزى؛ امروز موضوع بحث براى ما عمدتاً این است.

 خب، اوّلاً من وظیفه‌ى خودم میدانم در مناقب جامعه‌ى کارگرى کشور خودمان دو سه کلمه بگویم؛ تا حالا صد بار گفته‌ایم امّا اگر صد بار دیگر هم بگوییم زیاد نیست. جامعه‌ى کارگرى ما یک جامعه‌ى وفادار به کشور و وفادار به نظام بودند؛ این را من به‌خاطر تماس نزدیک با مسائل کارگرى در طول این ۳۷ یا ۳۸ سال عرض میکنم. جامعه‌ى کارگرى در انقلاب وفادارى نشان داد، حضور نشان داد؛ در حوادث بسیار مهم و تعیین‌کننده‌ى اوایل انقلاب حضور نشان داد.

 در اوایل انقلاب چپهاى آن روز، مارکسیست‌هاى آن روز که بعد همه‌ى آنها شدند نوکر و مزدور استکبار آمریکایى و غیره، در داخل کشور سعى میکردند حرکت عمومى ملّت ایران را به همان شکلهاى بسته و منجمدِ به‌اصطلاح خودشان «انقلابهاى کارگرى» تبدیل کنند و زمام کار را از دست مردم، از دست دین، از دست اسلام خارج کنند و بسپارند دست یک عدّه‌اى به‌عنوان حکومت کارگرى و به‌عنوان انقلاب کارگرى؛ اوایل انقلاب این کارها بود. بنده خودم در یک کارخانه‌اى در همین جادّه‌ى قدیم کرج رفتم، [در جمعشان‌] شرکت کردم، کارگرها را آنجا دیدم؛ عناصر غیر کارگرى را که آنجا آمده بودند براى اینکه آنجا را یک مبدأ حرکتى قرار بدهند تا کارگرهاى کشور را -اوّل کارگرهاى تهران را، بعد هم به‌تَبَع آن، کشور را- بکشانند به مقابله‌ى با امام و با انقلاب و با مردم، از نزدیک دیدم. رفتم آنجا -روز رفتم، شب رفتم- دیدم که کارگر مؤمن، کارگر مسلمان و مسلمان‌زاده چطور در مقابل توطئه‌هاى دشمنان آگاهى و بصیرت نشان میدهد؛ و این بصیرت را کارگرهاى ما نشان دادند؛ آن در انقلاب بود، این در حوادث اوّل انقلاب بود، بعد مسئله‌ى جنگ تحمیلى بود، بعد مسائل گوناگون سیاسى و جریانهاى مختلف سیاسى در این کشور بود؛ در همه‌ى اینها کارگران ما نسبت به نظام وفادارى نشان دادند؛ نه‌فقط وفادارى زبانى، [بلکه‌] با تن خودشان، با جسم خودشان وارد میدان شدند و حضور خودشان را نشان دادند و تأثیرگذار شدند؛ این یک واقعیّتى است؛ تا امروز هم همین‌جور [است]‌.

 مشکلات زندگى کارگران هست -که وزیر محترم به بخشى از آنها اشاره کردند؛ خب، تلاشهایى هم دارد میشود و من امیدوارم خداى متعال به ایشان و همه‌ى مسئولین توفیق بدهد تا بتوانند این مطالبى را که اشاره کردند ان‌شاءالله به مرحله‌ى عمل دربیاورند؛ آنچه انجام شده است که خب خدا قبول کند، برکت بدهد؛ آنچه انجام نشده را بتوانند انجام بدهند؛ باید کار کرد- مشکلات هست، درعین‌حال جامعه‌ى کارگرى به پیام ضدّ انقلاب اعتنا نکرد، گوش نکرد؛ آنها میخواستند آحاد مردم در مقابل نظام بِایستند، جامعه‌ى کارگرى بِایستد، جامعه‌ى دانشگاهى بِایستد؛ [امّا] جامعه‌ى کارگرى نَایستاد، بلکه پشت سرِ نظام ایستاد و دفاع کرد. این منقبت جامعه‌ى کارگرى است.

 بنده در درجه‌ى اوّل پیشانى بر خاک میسایم براى شکر خداى متعال -چون این دست قدرت الهى است، دلها دست او است- ثانیاً با همه‌ى وجود از جامعه‌ى کارگرى تشکّر میکنم؛ خوب عمل کردید، خوب دارید عمل میکنید درباره‌ى مسائل انقلاب و مسائل نظام اسلامى. این حرف اوّل.

 امّا در مورد نقش کارگران و مسئله‌ى کار و بنگاه‌هاى کارى و کارگرى در اقتصاد مقاومتى که این مسئله‌ى مهمّى است. اقتصاد مقاومتى یک کلمه حرف نیست؛ اینکه گفتیم «اقدام و عمل»، معنایش این است که بایستى به یکایک بندهاى سیاستهاى اقتصاد مقاومتى(۳) به‌طور واقعى و حقیقى عمل بشود؛ یعنى براى هرکدام، همین برادران، آقایان مسئول که بحمدالله علاقه‌مندند، بنشینند برنامه‌ریزى کنند و قدم‌به‌قدم برنامه را دنبال کنند؛ مسئله‌ى کار نقش دارد در اقتصاد مقاومتى.

 خب، کارگر چه‌کار کند تا در اقتصاد مقاومتى بتواند سهیم باشد؟ همه نقش دارند؛ کارگر هم نقش دارد، کارفرما هم نقش دارد، دولت هم نقش دارد، مسئولین گوناگون هم همه نقش دارند. نقش کارگر در درجه‌ى اوّل احساس مسئولیّت است؛ یعنى کارگر در آن کارى که به او محوّل است باید احساس مسئولیّت کند -همه‌مان باید احساس مسئولیّت کنیم- و کارى را که به او سپرده شده است باید مسئولانه انجام بدهد؛ کیفیّت را باید افزایش بدهد. همه‌ى آحاد کارگرى باید در فکر این باشند، درصدد این باشند که کیفیّت کار را بالا ببرند؛ این برکت ایجاد میکند، هم براى خود او، هم براى جامعه. در بازار بزرگ مشهد کفّاشى بود که معروف بود کفشهایى که میسازد، چرم کفش و کف کفش پاره میشود امّا دوخت کفش از بین نمیرود؛ یعنى محکم‌کارى این‌جورى است. کارى کنیم که دوخت ما، آن کارى که دست ما است، درست و با کیفیّت و با استحکام انجام بگیرد؛ این وظیفه‌ى کارگر است. خب، گفتن این [حرف‌] آسان است، عمل کردنش چه‌جورى است؟ اینکه خداى متعال از زبان پیغمبر فرمود: رَحِمَ اللهُ اِمرَأً عَمِلَ عَمَلاً فَاَحکَمَه(۴) -که بنده این حدیث را شاید دَه‌ها بار تا حالا خوانده‌ام- رحمت خدا بر آن انسانى که کارى را انجام میدهد و آن را محکم انجام میدهد، محکم‌کارى میکند، خب این الزاماتى دارد.

 چه‌کار کنیم که کارگر این توانایى را پیدا کند که کیفیّت کار را بالا ببرد؟ یک مقدار از این الزامات بر عهده‌ى دولت است، یک مقدار بر عهده‌ى مدیران است، یک مقدار بر عهده‌ى مردم است، یک مقدار هم بر عهده‌ى خود کارگر است. یکى از کارهایى که باید انجام بگیرد تا کارگر بتواند کیفیّت کار را بالا ببرد مهارت‌افزایى است؛ همین فنّى‌حرفه‌اى که ایشان گفتند؛ بنده سالها است هر وزیر آموزش‌وپرورشى، هر وزیر کارى که بر سر کار آمده است، روى مسئله‌ى فنّى‌حرفه‌اى‌ها تکیه کردم، تأکید کردم؛ این را باید جدّى گرفت، این یک کار اساسى است. مهارت کارگر را باید بالا برد؛ کارگر ساده که نمیتواند صرفاً با تجربه‌ى خودش پیش برود؛ خب، البتّه تجربه هم مؤثّر است امّا آموزش لازم است. مهارت کارى بر عهده‌ى مسئولان است؛ همین فنّى‌حرفه‌اى‌ها و انواع کارهاى دیگرى که میشود انجام داد براى مهارت‌افزایى کارگر؛ کارفرما هم مؤثّر است، دولت هم مؤثّر است.

 یک مسئله مسئله‌ى امنیّت شغلى کارگر است؛ اگر ذهن کارگر مشغول باشد که آیا فردا در این کارگاه خواهد بود یا نه، دستش به کار نمیرود؛ باید امنیّت شغلى به وجود بیاید؛ این هم راه‌هایى دارد، این هم باز از مسئولیّتهاى مسئولین گوناگون دولتى و مدیران و کارفرمایان و دیگران است؛ فقط هم مربوط به وزارت کار نیست؛ به بخشهاى مختلف ارتباط پیدا میکند؛ باید کارى کنند که امنیّت شغلى وجود داشته باشد. تعطیلى کارگاه‌ها جزو آفتهاى بزرگ است؛ جزو مصیبت‌هاى کارگر، یکى این است که این کارگاه تعطیل بشود. تعطیلى دو جور است: یک تعطیلى به‌خاطر این است که امکانات کارفرما کفاف کار را نمیدهد. فرض بفرمایید نقدینگى‌اش کم است یا موادّ اوّلیّه ندارد یا ماشینهایش فرسوده است و نمیتواند؛ خب، این یک وظایفى را ایجاد میکند براى کسانى که موادّ اوّلیّه دست آنها است، نقدینگى دست آنها است، ساختن و تبدیل کردن ماشینها دست آنها است؛ وظیفه‌ى آنها است و باید کمک کنند به این کارفرما. بانک‌ها مسئولند، دستگاه‌هاى واردات و صادرات مسئولند، بخشهاى صنعتى و فنّاورى مسئولند، شرکتهاى دانش‌بنیان و مجموعه‌ى این جریانها مسئولند. این یک‌جور تعطیلى کارگاه‌ها است؛ کارفرما در اینجا تقصیرى ندارد که کارگاه تعطیل میشود امّا عواملى موجب تعطیل میشود؛ این عوامل را میشود برطرف کرد؛ سخت است امّا میشود. باید این عوامل را بگردند پیدا کنند و برطرف کنند؛ یکى از کارهاى مهم و بزرگ دستگاه‌هاى ما و مدیران ما این است. این یک‌جور تعطیلى است، یک‌جور تعطیلى کارگاه‌ها تعطیلى‌هاى از روى سوءاستفاده است. طرف، کارخانه‌اى را خریده است -مثلاً از دستگاه‌هاى دولتى منتقل شده یا یک‌جورى خریده- بعد میبیند صرفه‌ى او به این است که از زمین این استفاده کند، از متراژ آن استفاده کند، این کارگاه به ضررش است؛ کارگاه را به یک بهانه‌اى تعطیل میکند. از اینها هم داریم؛ بنده گزارش دارم. با اینها هم باید برخورد کرد؛ با اینها باید برخورد جدّى کرد. این را من شاید یک بار دیگر در همین جمع کارگرى گفتم؛ وام را میگیرد -مثلاً فرض کنید براى واردات موادّ اوّلیّه یا براى تولید کارگاه- بعد این وام را میرود صرف ساختمان‌سازى در فلان نقطه‌اى میکند که درآمدش چندین برابر آن است. با اینها باید برخورد بشود؛ اینها باید دنبال بشود؛ دستگاه قضائى مسئول است، دولت مسئول است، دستگاه‌هاى گوناگون مسئولند، دستگاه‌هاى اطّلاعاتى مسئولند. مسئله این نیست که یک نفرى میخواهد پول‌دار بشود و از یک راهى دارد استفاده میکند؛ ما که با پول‌دار شدن زید و عمرو مخالفتى نداریم؛ خب، بروند پول‌دار بشوند امّا چرا این پول‌دارى را از راه لگد گذاشتن و قدم گذاشتن بر سر جامعه‌ى کارگرى و جماعت مردم محروم باید انجام بدهند؟ جلوى این باید گرفته بشود.

 ببینید، اینجا  دستگاه‌ها مثل زنجیر به هم وصلند؛ بانک‌ها، دستگاه نظام بانکى کشور، دستگاه مربوط به واردات و صادرات، دستگاه مربوط به تولید و صنعت، اینها همه به همدیگر متّصلند؛ هرکدام میتوانند نسبت به دیگرى هم‌افزایى کنند، میتوانند کارشکنى کنند؛ مدیریّت کلان کشور باید سعى کند که جلوى کارشکنى‌ها را بگیرد. همه هم‌افزایى کنند، کار انجام بگیرد.

 یکى از چیزهایى که موجب میشود که حرکت کارگرى حرکت موفّقى باشد، ترویج محصولِ کارِ کارگر ایرانى است. این را بعد عرض میکنم، بنده در مورد ترویج محصول کار حرف خیلى دارم که چند جمله‌اى بعداً عرض خواهم کرد. یکى از چیزهایى که براى موفّقیّت کارگر در ایجاد کارِ مناسب لازم است، سلامت محیط کار است؛ یکى از چیزهایى که لازم است، افزایش سهم دستمزد در هزینه‌ى تولید است. این ممکن است جورى برنامه‌ریزى بشود که به کارفرما هم هیچ صدمه‌اى نزند؛ از هزینه‌هاى اضافى و زائد کاسته بشود و به سهم دستمزد کارگر افزوده بشود؛ اگر این انجام بگیرد، کارگر تشویق میشود. روشهاى درستى وجود دارد؛ بعضى‌ها در دنیا هم اینها را تجربه کرده‌اند. خوشبختانه مسئولین ما واقعاً میخواهند خدمت کنند. ما میتوانیم با نیروى ایمان و شوق و علاقه‌اى که وجود دارد این روشها را پیدا کنیم؛ میتوانیم در این زمینه‌ها کار کنیم.

 خب، یک بخش دیگر، نگاه به کارفرما است. بنده بارها، از سالها پیش تکرار کرده‌ام، کارفرما و کارگر مکمّل یکدیگرند، نه معارض یکدیگر. اساس تفکّر مارکسیستى و دیالکتیک مارکسیستى بر تضاد و تعارض بود، اساس تفکّر اسلامى و دیالکتیک اسلامى بر همراهى و همگامى و همکارى و مزدوج شدن و همراه شدن است. کارفرما و کارگر دو عضوى هستند که میتوانند به هم کمک کنند؛ دو معارض و دو دشمن نیستند؛ دو همکارند و هرکدام هم حقّى دارند. بالاخره کارفرما کسى است که میتوانست این سرمایه را ببرد بگذارد مثلاً در فلان بانک و بدون دغدغه از سود آن استفاده کند؛ شاید بیشتر از درآمد کار هم براى او سود داشت؛ [امّا] نکرده، وارد میدان کار شده؛ این چیز بسیار خوبى است. اگر نیّت خدایى در این کار باشد، خداى متعال بهشت خواهد داد به‌خاطر این کار؛ من مى‌شناختم کسى را، مرد مؤمنى را که زندگى‌اش زندگى ساده‌اى بود، پول‌دار بود لکن زندگى ساده‌اى داشت، به من گفت که بارها به من میگویند تو مگر دیوانه شدى که آمدى پولت را گذاشتى در این دستگاه‌هاى تولیدى با این خطر -به قول خودشان- و با این ریسکى که دارد؛ برو در بانک بگذار و سودش را بگیر، استفاده کن؛ من گفتم نه، من باید از این پول استفاده کنم براى پیشرفت کشور و تولید. خیلى خب، این چیز بسیار با ارزشى است. یکى از حقوقى که اینجا وجود دارد، همکارى صمیمانه‌ى کارگر با کارفرما است؛ باید با هم همکارى صمیمانه بکنید.

 یکى از حقوق کارفرما این است که دولت و دستگاه‌هاى مربوط اجرائى، کار را براى کارفرما تسهیل کنند؛ همان که عرض کردم؛ فرض کنید [اگر] نقدینگى ندارد، برایش فراهم بکنند؛ [اگر] موادّ اوّلیّه ندارد، کارگاه‌اش یا ماشینش فرسوده است و امثال اینها، کمک کنند تا بتواند اینها را تأمین کند. یکى از کمکهایى که میشود به کارفرما کرد، فراهم کردن زمینه‌ى صادرات است. البتّه زمینه‌ى خود فعّالیّت صادرات را خود دارنده‌ى کالا -کارفرما- انجام میدهد امّا زمینه‌ساز آن، دستگاه‌هاى دولتى هستند؛ میتوانند کمک کنند، زمینه‌سازى کنند. اینجا وزارت خارجه‌ى ما میتواند نقش ایفا کند، وزارتهاى گوناگون میتوانند نقش ایفا کنند. یکى از کمکهایى که دولت میتواند به کارفرما بکند، این است که از کارفرما در مقابله‌ى با مشترى خارجى حمایت بکند. گاهى جنسى را صادرکننده‌ى ما صادر میکند، در آن کشور خارجى، سرش بازى درمى‌آورند، اذیّتش میکنند؛ اینجا مسئولیّت دولت این است که برود سینه سپر کند، بِایستد، کمک کند، نگذارد حقّ او در فلان کشور به‌خاطر اینکه یک نفر -یا دولتشان یا تاجرشان- یک سوءاستفاده میخواهد بکند، ضایع بشود؛ نباید بگذارد. اینها از کمکهایى است که به کارفرما میشود کرد؛ حقّ او اینها است.

 یکى از کارهایى که باید انجام بگیرد، نظارت لازم بر سلامت و کیفیّت کالاى صادراتى است. بعضى‌ها با صادر کردن اجناس ناسالم کشور را بدنام میکنند؛ وقتى این جنس رفت در بازار صادراتى خارجى و عدم سلامت آن معلوم شد، این ضربه به آبروى کشور است؛ نه‌فقط [به‌] آبرو، ضربه به خود صادرات کشور هم هست. باید نظارت بشود بر سلامت. اینها کارهایى است که باید انجام بگیرد.

 خب، حالا بیاییم سر تولید داخلى. بنده براى تولید داخلى حقّ زیادى را قائلم. تولید داخلى بایستى به‌عنوان یک چیز مقدّس شمرده بشود. حمایت از تولید داخلى باید یک وظیفه شناخته بشود؛ همه خودشان را موظّف بدانند از تولید داخلى حمایت بکنند. یکى از راه‌ها این است که جنسى که مشابه داخلى دارد، مطلقاً از خارج وارد نشود؛ این را من بارها گفته‌ام -حالا مسئله‌ى قاچاق را بعد عرض خواهم کرد؛ مسئله‌ى قاچاق هم خودش یک مسئله‌ى مهمّى است- به شکل رسمى وارد نشود. روشهایى [هم‌] دارد؛ بالا بردن تعرفه‌ها یا جلوگیرى از واردات در آنجایى که مشابه داخلى وجود دارد. [البتّه] بهانه‌هایى آورده میشود -من آن بهانه‌ها را هم میدانم، آنها را هم شنیده‌ام؛ حالا اشاره هم خواهم کرد- [امّا] اصل باید این باشد که تولید داخلى ترویج بشود. من اطّلاع پیدا کردم که در تهران -حالا شاید در شهرستان‌ها هم هست- بعضى از فروشگاه‌ها مقیّد شده‌اند که جز تولید داخلى را نفروشند؛ تابلو هم زده‌اند؛ عکسش را گرفتند براى من آوردند و من دیدم. تابلو زده‌اند، تابلوى بزرگ، که در این فروشگاه فقط تولید داخلى فروش میرود. بارک‌الله! آفرین بر این انسان باغیرت، بر این انسان مصلح! هرچه در این فروشگاه هست، تولید داخلى است. نقطه‌ى مقابلش، فروشگاه‌هایى هستند که وقتى انسان وارد میشود، هرچه چشم میگرداند، تولید خارجى است. متأسّفانه بعضى از این فروشگاه‌ها که فروشگاه‌هاى بزرگ هم هستند، مربوط به خود دستگاه‌هاى حکومتى‌اند! چرا این کار را میکنند؟ این کار باید زشت شمرده بشود. شما میخواهى کارگر داخلى را بیکار کنى، کارگر بیگانه را بهره‌مند و برخوردار کنى براى پُز دادن! جنسهاى داراى نشان خارجى را [مى‌آورند]، یک عدّه پولدار هم -پولدارهاى نوکیسه‌ى تازه‌به‌دوران‌رسیده که متأسّفانه در کشور کم نداریم- دنبال نشانهاى خارجى‌اند؛ به قول خودشان برندهاى خارجى. بنده از این کلمه‌ى «برند» هم خیلى بدم مى‌آید. فروش کالاى خارجى و مصرف کالاى خارجى باید در جامعه به‌عنوان یک ضدّ ارزش شناخته بشود، مگر آنجایى که مشابه داخلى‌اش نیست. آنجایى که مشابه داخلى‌اش نیست، خب بله، اشکالى ندارد؛ ما که دور خودمان حصار نکشیده‌ایم؛ ما با دنیا ارتباط داریم، تعامل داریم، میخریم، میفروشیم؛ ممکن است یک جاهایى هم باشد که تولید داخلى اصلاً به‌صرفه نباشد -از این قبیل هم داریم مواردى را- [واردات‌] اشکالى ندارد. آنجایى که ما تولید داخلى داریم و میخواهیم داشته باشیم و کارگر ما مشغول آن کار است و ارزش افزوده ایجاد میکند، آنجا ما برویم این تولید داخلى را کنار بگذاریم، شبیه این را از خارج بیاوریم با قیمت گاهى چندبرابر و به‌خاطر اینکه این نشان خارجى دارد، نشان فلان کارخانه‌ى معروف فلان کشور اروپایى را دارد، این را مصرف بکنیم، این باید ضدّ ارزش شمرده بشود.

 از کالاهاى وارداتى، همین‌طور که عرض کردیم، به‌طور معقول جلوگیرى بشود. من طرف‌دار افراط در این قضایا نیستم؛ طرف‌دار حکمت و تدبیر در این قضایا هستم. نمیگویم دروازه‌ها را [ببندید]؛ نه، مراقبت کنید؛ ببینید چه چیزى باید وارد بشود، وارد کنید و چه چیزى نباید وارد بشود، وارد نکنید. من نمیدانم این قضیّه‌ى واردات خودروهاى آمریکایى چیست که حالا سر زبانها افتاده و بعضى‌ها میگویند. خودروهاى آمریکایى را خود آمریکایى‌ها مصرف نمیکردند؛ این در مطبوعات آمریکایى‌ها منعکس شد و ما دیدیم؛ میگفتند مصرفش زیاد است، سنگین است. مثلاً فرض کنید ما، از [محصول‌] فلان کارخانه‌ى خودروسازىِ رو به ورشکستگىِ آمریکا استفاده کنیم؛ آن‌هم آمریکا!(۵) جلوى اینها بایستى به‌طور جدّى ایستاد. چه کسى بِایستد؟ خود مسئولین، خود وزراى محترم. من میدانم که افرادى هستند، از پشت فشار مى‌آورند -منفعت دارند، سود دارند، [لذا] فشار مى‌آورند- جلوى این فشارها بِایستند، قبول نکنند. من نمیدانم اینکه میگویند واردات لوازم آرایشى در کشور چند میلیارد دلار است، راست است یا نه؟ من تحقیق نکرده‌ام، شما هم گمان نمیکنم خیلى تحقیق کرده باشید؛ اگر راست باشد بد است. [واردات‌] لوازم آرایشى، چند میلیارد [دلار]! آن‌هم در کشور ما که حالا این‌همه موانع و اشکالات برایش درست میکنند؛ براى اینکه فرض کنید فلان خانواده‌ى پول‌دارِ نوکیسه‌ى تازه‌به‌دنیارسیده دلشان میخواهد این را داشته باشند. شنیده‌ام بعضى‌هایش هم ناسالم است. [در مقابل] اینها بِایستند، مقاومت کنند و نگذارند.

 یک مسئله هم مسئله‌ى قاچاق است. بنده مکرّر با مسئولین دولتى در دولتهاى مختلف راجع به همین مسئله‌ى واردات که صحبت میکنیم، میگویند اگر ما تعرفه‌ها را خیلى بالا ببریم یا جلوى واردات را بگیریم، همین جنس [به‌صورت‌] قاچاق مى‌آید. به نظر شما این دلیل درستى است؟ خب، جلوى قاچاق را جدّى باید گرفت. ما تا حالا در مبارزه‌ى با قاچاق خیلى جدّى عمل نکرده‌ایم؛ در مبارزه‌ى با قاچاق جدّى عمل کنید. مراد من از قاچاق، فلان کوله‌بَرِ ضعیفِ بلوچستانى نیست که میرود آن‌طرف یک چیزى را برمیدارد روى کول خودش مى‌آورد این‌طرف؛ اینها که چیزى نیست، اینها اهمّیّتى ندارد؛ با آنها مبارزه هم نشود اشکالى ندارد. من قاچاقهاى سازمان‌یافته‌ى بزرگ را میگویم؛ ده‌ها کانتینر یا صدها کانتینر اجناس گوناگون قاچاق وارد کشور بشود؟ خب، باید برویم برخورد کنیم با اینها؛ ما دولتیم، ما قدرت داریم، ما میتوانیم؛ به‌طور جدّى با اینها برخورد کنیم. چند مرتبه که برخورد جدّى بشود، یا جلویش گرفته خواهد شد یا لااقل بسیار کاهش خواهد یافت. قاچاق بلاى بزرگى است براى کشور؛ قاچاق از واردات دولتى و گمرکى بسیار بدتر است: اوّلاً سلامت جنس معلوم نیست؛ ثانیاً درآمدى از آن عاید دولت نمیشود؛ ثالثاً همان اِشکال واردات را دارد که کساد کردن بازار تولید داخلى است. اینها آسیبهاى کوچکى نیست؛ باید با قاچاق به‌طور جدّى مقابله کرد. دستگاه مقابله‌ى با قاچاق را باید خیلى جدّى گرفت؛ قوى‌ترین آدمهایمان را باید بگذاریم براى این کار؛ و میشود؛ عقیده‌ى بنده این است که میشود؛ یا جلویش گرفته خواهد شد یا اگر بکلّى هم جلوگیرى نشود، بخش مهمّى‌اش کاهش خواهد یافت. این یک مسئله‌ى بسیار اساسى است.

 یک مسئله‌ى دیگرى که خیلى مهم است و من این را هم باز با تعدادى از وزراى ذى‌ربط -چه وزراى کشاورزى، چه وزراى صنعتى و چه بعضى از مسئولین دیگر دولتى- مکرّر در گذشته درمیان گذاشته‌ام، [این است که‌] گاهى اوقات یک جنسى در داخل میتواند تولید بشود، [امّا] بعضى‌ها که از واردات آن جنس سودهاى کلانى میبرند مى‌آیند جلوى این تولید داخلى را میگیرند؛ اگر شد با رشوه -آقا، این کارخانه را تعطیل کن یا نساز و این پول را بگیر- اگر زیر بار نرفت، با تهدید، با جنایت. من نمیخواهم حالا اسم کالاها را بیاورم؛ کالاهایى را مى‌شناسیم که توان داخلى تولید در آنها هست امّا وارد میشود به‌خاطر اینکه یک عدّه‌اى از واردات منتفعند و نمیگذارند در داخل تولید بشود. یک نفر آدم مبتکر مى‌آید، سرمایه‌اى هم دارد، فلان جنسى را که بسیار مصرفش در کشور زیاد است میخواهد تولید کند؛ میروند میگویند آقا! این را شما تولید نکن! ده میلیارد یا سى میلیارد بگیر تولید نکن؛ یا آن‌طرف زیر بار میرود و خودش را راحت میکند، یا اگر زیر بار نرفت، به او فشار مى‌آورند و انواع و اقسام مشکلات را برایش درست میکنند، موانع قانونى سر راهش سبز میکنند، یا بالاخره در نهایت جنایت میکنند، به او ضربه میزنند و طرف را پشیمان میکنند. اینها چیزهاى مهمّى است، اینها چیزهاى امنیّتى است، اینها چیزهاى ساده‌اى نیست، با این چیزها نمیشود ساده برخورد کرد. قاچاق این‌جورى است؛ سمّ تولید داخلى، قاچاق است.
 
یک مسئله‌ى دیگر مسئله‌ى فنّاورى پیشرفته است. گاهى ما میگوییم که چرا فلان جنس را و فلان کالا را وارد میکنید درحالى‌که تولید داخلى هست، میگویند فنّاورىِ تولیدِ داخلىِ ما قدیمى است، امروز دنیا تحوّل پیدا کرده است، کارهاى جدیدى آمده، فنّاورى‌هاى جدیدى آمده که ناچاریم از خارج وارد کنیم. من جواب دارم براى این حرف. من البتّه با وارد کردن مخالف نیستم؛ بنده با وارد کردن، بخصوص با وارد کردن فنّاورى، هیچ مخالف نیستم؛ خود من در این کشور رئیس‌جمهور بودم، با مسائل اجرائى در ارتباط بودم و میدانم؛ اشکالى ندارد، یک‌وقت‌هایى لازم است، امّا به‌اندازه و بمیزان. هرجا کم مى‌آورند میگویند فنّاورىِ تولیدِ داخلى عقب‌افتاده است؛ خب ما این‌همه ذهن فعّال در کشور داریم، ذهنى که میتواند یک موشک درست کند که این موشک دو هزار کیلومتر طى میکند و با کمتر از ده متر خطا به هدف میرسد؛ این چیز کوچکى است؟(۶) (بنده [فقط] خواستم مثال بزنم؛ حالا اسم موشک آمد و جوانها به هیجان آمدند.) من میگویم آن مغزى که میتواند یک چنین موشکى را تولید بکند که دشمنان ما اعتراف میکنند به اهمّیّت این کار، آیا این مغز نمیتواند خودرویى را که فرض بفرمایید مصرفش سیزده لیتر در صد کیلومتر است، برساند به پنج لیتر در صد کیلومتر؟ نمیتواند بکند؟ این مغز عاجز است از این کار؟ چرا به جوانها مراجعه نمیکنید؟ چرا به این ذهنهاى خلّاق مراجعه نمیکنید؟ چرا از اینها کمک نمیگیرید؟
 
بنده چند سال است دائماً دارم میگویم «همکارى بین صنعت و دانشگاه»؛ نتیجه‌ى همکارى صنعت و دانشگاه اینجا ظاهر میشود. صنعت به دانشگاه کمک میکند براى اینکه دانشگاه شیوه‌هاى جدیدى را براى آن ارائه بدهد و بیافریند؛ هم این سود میبرد، هم آن سود میبرد. صنعت را به دانشگاه وصل کنید، به مجموعه‌ى نخبگان وصل کنید، همین‌طور که الان خوشبختانه کارهاى زیادى در زمینه‌ى شرکتهاى دانش‌بنیان انجام گرفته و مى‌بینیم که جوان ایرانى میتواند کار کند. اینجا در همین حسینیّه براى من نمایشگاه گذاشتند، بنده آمدم بازدید کردم؛ یک عدّه پسربچّه -جوانهاى دبیرستانى- اینجا جمع بودند، کار کرده بودند. من آمدم گفتم شماها چه کار میکنید، این گفت من این را تولید کرده‌ام، آن گفت آن را من تولید کرده‌ام؛ جوان دبیرستانى! خب ذهن ما این‌جور است، سرمایه‌ى انسانى ما این است؛ چرا از این سرمایه‌ى انسانى استفاده نکنیم و برویم سراغ خودروى خارجى براى اینکه فنّاورى پیشرفته‌اى دارد؟ خب این فنّاورى پیشرفته را در داخل به وجود بیاوریم. من مثالهاى زیادى دارم که نمیخواهم بگویم و نمیشود گفت، بعضى از اینها محرمانه است؛ اگر شما میدانستید که جوانهاى ما کجاها و در چه عرصه‌هایى چه کارهاى بزرگى انجام داده‌اند، واقعاً تعجّب میکردید؛ ما ازاین‌قبیل فراوان داریم و اطّلاعات بنده در این زمینه خیلى زیاد است؛ از اینها استفاده کنیم. اینکه [بگوییم‌] ما فنّاورى عقب‌افتاده داریم، بهانه‌اى براى واردات نمیشود.
 
خب، اینها حرفهاى ما است. من نسبت به کارگرها و نسبت به کارفرماها و نسبت به مدیران و نسبت به مسئولان دولتى -نسبت به همه‌ى اینها- خوش‌بینم؛ من به کسى بدبین نیستم. منتها کارها یک جاهایى میلنگد؛ ببینید این لَنگِش کار کجا است، چرا میلنگد و اشکال کار کجا است. شما دارید با چند لوله‌ى قطور در این استخر بزرگ دائماً آب میریزید، [امّا] مدام از سقف پُر نمیشود؛ خب بگرد ببین شکافش کجا است، رخنه‌اى که در این استخر است کجا است که آب از آنجا میرود و استخر پُر نمیشود؛ مسئولین بگردند این چیزها را پیدا کنند.
 
عزیزان من! کشور میتواند پیش برود. اینکه من بارها میگویم تمدّن اسلامى و بارها میگویم ایران میتواند قلّه‌ى تمدّن اسلامى قرار بگیرد، شعار و رجزخوانى نیست، این نگاه به واقعیّتهاى کشور است. ما میتوانیم؛ ما میتوانیم اقتصادمان را پیشرفت بدهیم، صنعتمان را پیشرفت بدهیم، کشاورزى‌مان را پیشرفت بدهیم و خودکفایى را در آنجاهایى که خودکفایى لازم است به وجود بیاوریم؛ مسئولین باید تلاش کنند. همان‌طور که اوّل گفتم، هرکس مسئول است حقّ آن مسئولیّت را اداء کند و تلاش لازم را انجام بدهد.

 البتّه دشمن داریم و دشمن دارد دشمنى میکند. ما در یک جادّه‌ى آسفالته حرکت نمیکنیم؛ مدام در مقابل ما موانع درست میکنند. چه کسى موانع درست میکند؟ دشمنان ما و در رأس دشمنان ما آمریکا و صهیونیسم؛ اخلال میکنند، خدعه میکنند، دلشان هم میخواهد ما نفهمیم این خدعه را؛ گاهى از دور گلایه میکنند که چرا نسبت به ما بدبینید. خب مى‌بینیم چیزهایى را که باید بدبین باشیم؛ نمیشود چشم خودمان را ببندیم. الان در معاملات بانکى کشور ما اختلال وجود دارد که این را همه‌ى مسئولین دارند میگویند. ارتباطات و معاملاتِ متوقّف به مبادلات بانکى، الان اینجا با کندى و با زحمت انجام میگیرد؛ چرا؟ میگویند بانک‌هاى بزرگ دنیا حاضر نیستند. خب چرا حاضر نیستند؟ مگر مرض دارند؟ بانک براى این به وجود آمده که تعامل ایجاد کند. فلان بانک معروف و بزرگ دنیا چرا نخواهد با بازار هشتاد میلیونىِ یک کشورى با این‌همه ثروت معامله کند؟ یک مانعى وجود دارد؛ این مانع کیست؟ آمریکا. با کم‌وزیادش، بنده صد بار گفته‌ام که به آمریکا نمیشود اعتماد کرد؛ حالا دارد کاملاً روشن میشود. روى کاغذ مینویسند که بروند بانک‌ها با ایران معامله کنند -که این روى کاغذ است و ارزشى ندارد- امّا در عمل جورى در دل بانک‌ها هراس مى‌اندازند که آنها نزدیک نیایند؛ ایران‌هراسى. میگوید که ایران یک کشور تروریست است و ما ممکن است مثلاً به‌خاطر روشهاى تروریستى [این‌] کشور، ایران را تحریم کنیم؛ خب، معناى این چیست؟ این پیام به بانک‌ها است که حواستان جمع باشد؛ ایران ممکن است تحریم بشود؛ جلو نروید. روى کاغذ مینویسند: بانک‌ها بروید معامله کنید، بخشنامه صادر میکنند امّا در عمل کارى میکنند که بانک جرئت نکند جلو بیاید، سرمایه‌دار خارجى جرئت نکند بیاید سرمایه‌گذارى کند؛ عملاً دارند این کار را میکنند. حالا خودشان از همه‌ى تروریست‌ها بدترند؛ خودشان به تروریست‌هاى نام‌ونشان‌دار کمک کردند، هنوز هم طبق اطّلاعات ما دارند کمک میکنند؛ آن‌وقت به ایران میگویند تروریست! طرف -جناب آمریکایى- میگوید که علّت اینکه سرمایه‌دارها و سرمایه‌گذارها نمى‌آیند در ایران سرمایه‌گذارى کنند اوضاع داخلى ایران است؛ اوضاع داخلى ایران چه‌اش است؟ در این منطقه امن‌تر از ایران کجا است؟ خود آمریکا امن‌تر از اینجا است؟ آمریکا که طبق آمارهاى خودشان هر روز چند نفر از مردم کشته میشوند با ترور، امن‌تر از اینجا است؟ کشورهاى اروپایى با این تظاهرات مردمى، با این مشکلات کارگرى، با این مشکلات اقتصادى امن‌تر از اینجا هستند؟ [ایران،] کشورى امن، کشورى متّحد.

 اوضاع داخلى ایران به‌رغم دشمنان، به کورى چشم دشمنان، اوضاع بسیار خوبى است. وقتى مسئول آمریکایى میگوید که نظام تحریمهاى ضدّ ایرانى از بین نرفته است، معنایش چیست؟ معنایش این است که سرمایه‌گذار خارجى بترسد و نزدیک نیاید؛ اینها دارند ایران‌هراسى راه مى‌اندازند. با صراحت دارند مردم را از ایران میترسانند براى اینکه کسى نزدیک نشود؛ این دشمن ما است. خب، این دشمن هست؛ ما براى هر فعّالیّتى که انجام میدهیم، باید وجود این دشمن را مفروض بگیریم.

 ما ۳۷ یا ۳۸ سال است که این دشمن را داشتیم و پیشرفت کردیم. من عرض میکنم [اگر] این دشمنى تا صد سال دیگر هم باقى بماند، به کورى چشم آنها ما تا صد سال دیگر مرتّب پیشرفت خواهیم کرد. آمریکا دشمن است؛ چه ما به رو بیاوریم چه نیاوریم دشمن است؛ چه بنده‌ى حقیر در سخنرانى بگویم آمریکا دشمن است، چه نگویم. میگویند چرا شما مدام «دشمن دشمن» میکنید؛ خب، حالا گیرم بنده نمیگویم دشمن؛ دشمنى تمام شد؟ دشمن است؛ دشمنِ با اصل این حرکت عمومى مردمى و با اصل انقلاب و با اصل نظام است. آمریکا یک روز در اینجا همه‌کاره‌ى این کشور بوده؛ امروز حتّى یک سفارتخانه در این کشور ندارد؛ به‌خاطر اینکه نظام اسلامى سرِ کار آمده؛ خب با نظام اسلامى دشمن است و میخواهد همان وضع قبلى برقرار باشد. میگویند که پنجره‌ها را باز کنید. آن جناب،(۷) در تبریک عید یک شعرى از یک شاعر ایرانى خوانده بود که «پنجره‌ها را بگشایید»؛ بنده گفتم بله، پنجره‌ها را بگشایید که ما را که از در بیرون کرده‌اید داخل بیاییم؛ پنجره‌ها را باز کنید که ما بتوانیم راحت داخل بیاییم!

 مسئولین توجّه کنند -هم مسئولین دولتى و قوّه‌ى مجریّه توجّه کنند، هم مجلس شوراى اسلامى توجّه کند، هم مسئولین قضائى توجّه کنند، هم نهادهاى انقلابى، هم آحاد مردم- ما مظلومیم امّا قوى هستیم؛ مثل مولایمان امیرالمؤمنین. امیرالمؤمنین مظلوم‌ترین بود امّا قوى‌ترین بود. ما اگر قدر خودمان را بدانیم، قدرت خودمان را بشناسیم، از این قدرت به بهترین شکل و انسانى‌ترین و اسلامى‌ترین شکل استفاده بکنیم، بر همه‌ى این موانع فائق خواهیم آمد. بله، راه ما آسفالت نیست امّا ما توانایى حرکت در سنگلاخ را هم داریم؛ امروز خوشبختانه سنگلاخ هم نیست؛ اوایل انقلاب راه ما سنگلاخ بود. امروز مسئولین توجّه کنند، مردم توجّه کنند که به قدرت خودمان تکیه کنیم.

 چند روز دیگر -یعنى دو روز دیگر- در بعضى از شهرهاى کشور انتخابات است؛ انتخابات‌ها را مهم بشمرید؛ در انتخابات‌ها شرکت کنید؛ انتخابات‌ها را رها نگذارید؛ انتخابات مهم است. بنده بارها گفته‌ام و به مردم عزیزمان عرض کرده‌ام -هم در این انتخابات که در اسفند بود، هم قبل از آن در انتخابات‌هاى مجلس و انتخاباتهاى ریاست‌جمهورى- که در انتخابات‌ها شرکت کنید؛ شرکت در انتخابات تعیین‌کننده است. بعضى توجّه نمیکنند؛ وقتى شما پاى صندوق رأى نیامدید، این احساسات را، این میل را، این کشش را، این هویّت را منتقل نکردید به صندوق رأى، کار مشکل خواهد شد؛ در انتخابات شرکت کنید. اهمّیّت نوبت دوّمِ انتخابات کمتر از نوبت اوّل نیست؛ همچنان‌که ما آنجا عرض کردیم که لازم است همه شرکت کنند، اینجا هم لازم است همه شرکت کنند. از خداى متعال هم کمک بخواهید، خداى متعال هم ان‌شاءالله به همه‌ى شما کمک خواهد کرد.

والسّلام علیکم و رحمةالله‌

۱۳۹۵/۰۲/۰۸

1.      در ابتداى این دیدار، آقاى على ربیعى (وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعى) گزارشى ارائه کرد.

2.      سوره‌ى احزاب، آیات ۴۱ و ۴۲ و بخشى از آیه‌ى ۴۳؛ «اى کسانى که ایمان آورده‌اید، خدا را یاد کنید، یادى بسیار. و صبح و شام او را به پاکى بستایید. او است کسى که با فرشتگان خود بر شما درود میفرستد ...»

3.       سیاستهاى کلّى اقتصاد مقاومتى ابلاغ شده در ۱۳۹۲/۱۱/۲۹.

4.      مسائل علىّ‌بن‌جعفر و مستدرکاتها، ص ۹۳ (با کمى تفاوت)

5.      شعار حاضرین: مرگ بر آمریکا

6.      تکبیر حضّار

7.       باراک اوباما (رئیس‌جمهور آمریکا)

نوشتن یک نظر

افزودن نظر

x
دی ان ان