بِسم اللهِ الرحمنِ الرحیم
قال الله العظیم:
«وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ»؛
و بنده ما ایوب را یاد کن آن گاه که پروردگارش را ندا کرد که شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است .
«ا رْكُضْ بِرِجْلِكَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَراب»؛
(به او گفتیم) پای خود را بر زمین بزن (تا از زیر پای تو چشمهای جاری کنیم) این چشمه آب خنکی برای شستشو و نوشیدن است.
«وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَه مِنَّا وَ ذِكْرى لِأُولِي الْأَلْباب»
و ما براساس رحمت خویش خانوادهاش را (که دراثر بیماری سخت وطولانی از او جدا شده بودند) به او بخشیده و برگرداندیم و همانند آن ها را به آنان افزودیم (و بستگانش را توسعه دادیم) تا برای خردمندان پندی باشد. (ص/ 41 تا 43)
تناسب صبر و شکر بندگان الهی
شکوفایی صفات انسان و نشانههای رشد وکمال یافتگی او در جریان زندگی دیده میشود. خداوند در سوره صاد داستان متفاوت دو پیامبر الهی رابه دنبال هم نقل میکند. سلیمان علیه السلام پیامبری بود که بالاترین قدرت و امکانات را داشت و ایوب علیه السلام پیامبری که سختترین تلخیهارا برای مدتی طولانی چشید. اما قرآن هر دوپیامبر را با عبارت «نِعمَ العَبد» ستایش میکند . زیرا رفاه و رنج هیچکدام نتوانست آن ها را از صابر بودن و شاکر ماندن جدا نماید.
در قرآن صبر و شکر در موارد متعددی کنار هم آمده است و شاید رمزش این باشد، مسائلی که در اطراف انسان میگذرد یا بر طبق میل و مراد است که جای شکر دارد و یا خلاف میل انسان است که جای صبر دارد. یعنی- آدمی دائما باید در حال صبر و یا درحال شُکر باشد وگرنه در حال کفران وغفلت خواهد بود.
نکته اول: کسی از امام صادق علیه السلام سئوال کرد: بلایی که دامنگیر ایوب علیه السلام شد برای چه بود؟
خلاصه پاسخ امام این است : ایشان به خاطر کفران نعمت گرفتار آن مصائب عظیم نشد بلکه به جهت شکر نعمت بود زیرا شیطان به پیشگاه خدا عرضه داشت که اگر ایوب را شاکر میبینی به خاطر نعمت فراوانی است
که به او دادهای مسلما اگر این نعمتها از او گرفته شود او هرگز بندهی شکرگزاری نخواهد بود. پروردگار برای اینکه اخلاص ایوب علیه السلام را بر همگان روشن سازد و او را الگویی برای جهانیان قرار دهد که به هنگام «نعمت» و «رنج» شاکر و صابر باشند به شیطان اجازه داد که بر دنیای او مسلط گردد.
شیطان از خدا خواست اموال سرشار ایوب علیه السلام زراعت و گوسفندانش و همچنین فرزندان او از میان بروند ولی نه تنها از مقام شکر ایوب کاسته نشد بلکه افزوده گشت. در ادامه شیطان از خدا خواست که بر بدن ایوب مسلط گردد به دنبال آن حضرت چنان بیمار شد که از شدت درد و رنجوری به خود پیچیده اسیر و زندانی بستر گردید.
نکته دوم: خداوند یادآوری چنین صحنهای را برای پیامبر صلی الله علیه وآله و امتش مفید دانسته میفرماید: به خاطر بیاور بنده ما ایوب را هنگامی که پروردگارش را خوانده، شیطان مرابه رنج وعذاب افکنده است.
«وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ»
در شرایطی که جسم ایوب علیه السلام سخت بیمار بود جریانی پیش آمد که قلب او را شکست و روح اورا سخت جریحهدار نمود. چون جمعی از راهبان بنی اسرائیل به دیدنش آمدند و گفتند: تو چه گناهی کردهای که به این عذاب دردناک گرفتار شدهای؟! امّا ایوب علیه السلام در عین حالی که عافیتش را از خدا طلب میکند بارعایت تواضع و تذلل به درگاه خدا شرح حال گفت و نام خود را نبرد. «أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ»
کلمه «نُصْبٍ» به معنای تَعب و به تنگ آمدن است کار شیطان در ایام بیماری ایوب این بود که مردم را با وسوسه خود فریب میداد و میگفت: به او نزدیک نشوید اگر او پیامبر بود اینقدر بلاها از همه طرف احاطهاش نمیکرد.
نکته سوم : خداوند دعای ایوب علیه السلام را مستجاب کرد و فرمان رحمت خدا از این جا آغاز شد که به او دستور داد پای خود را به زمین بکوب «ارْكُضْ بِرِجْلِكَ»
«ارکض» از ماده «رکض» بر وزن مکث به معنی کوبیدن پا بر زمین است. خداوند فرمان جوشیدن آب را برای ایوب صادر کرد. چشمهای خنک و گوارا که بیماریهای برون و هم بیماری های درون راشفا بخشید.
آن چه از کلام خداوند به دست میآید این است که آن جناب در آن موقع آن قدر از پا در آمده بود که قادر به ایستادن و راه رفتن باپای خود نبوده و در سراپای بدن بیماری داشته و خدای تعالی اول مرض پای او را شفا داده و دوم اینکه چشمهای در آن جا برایش جوشانده و سپس دستور داده از آب آن چشمه حمام بگیرد. «هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَراب»
در آخرین آیه میفرماید: «وَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَه مِنَّا... »؛ ماخانوادهاش را به او بخشیدیم و همانند آن ها را با آن ها قرار دادیم.
مفسران باتوجه به روایات برای تفسیر این آیه دیدگاههای مختلفی دارند برخی میفرمایند: فرزندانش در ایام ابتلا از او دوری میکردند خداوند با بهبودش آنان را دوباره دورش جمع کرد و برخی میگویند همه یا بعضی از فرزندانش دچار بیماری شده بودند که خداوند آنان را شفاداد.
در هر حال کانون خانوادگی حضرت ایوب علیه السلام از گذشته گرم تر شد و خداوند فرزندان بیشتری به او مرحمت کرد و صبر و شکر او درس عبرت برای خردمندان گردید.