بِسم اللهِ الرحمنِ الرحیم
قال الله العظیم:
«... قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ»؛
بگو: خداوند برای من کافی است. اهل توکل تنها بر او توکل مینمایند.
«قُلْ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ»؛
بگو: ای قوم من، شما بر اساس موضع (ومقام یا قدرت) خود عمل کنید من نیز (به وظیفه خود)عمل میکنم.
«مَنْ يَأْتيهِ عَذابٌ يُخْزيهِ وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ عَذابٌ مُقيمٌ»؛
پس درآینده نزدیکی خواهید دانست که عذاب خوار کننده (دنیا) به سراغ چه کسی خواهد آمد و عذاب پایدار (قیامت) بر او نازل خواهد شد. (زمر/38 تا40)
تهــدیـد مـربـی
آیات قرآن همچون آذرخش بردلها فرود میآید و گنجینههای عقل را در آن شکوفا میسازد. بیدار دلان با –نصیحتهای مربی هوشیار میشوند و بی خبران آن را انکار میکنند و میگریزند.
خداوند برای کسانی که اهل ترس باشند موعظه میکند، دستور تقوا میدهد اما کسانی که خدا ترس نیستند. دستور به تقوا برای آن ها فایدهای ندارد بلکه به چنین انسانهای بی باکی گفته میشود هرگونه میخواهی عمل کن همانند بیماری که بر اثر ناپرهیزی و شدت مرض قابل درمان نیست و پزشک حاذق به او میگوید، هرچه میل داری بخور تا به او بفهماند کار وی از درمان گذشته است.
نکته اول: خداوند در آیات سوره زمر از آیه 37 تا40 ابتدا هشدار میدهدکه ابزار کافران ایجاد رعب و وحشت است «"وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذينَ مِنْ دُونه»
سپس راهکار مؤمنان در چنین شرایطی اعلام کرده میفرماید بگو: خدا برای من کافی است، و متوکلان باید همه بر او توکل کنند. «قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ»
قانون بهرهمندی مؤمنان از کفایت خاص خداوند این است که اگر کسی (عبد) خدا باشد خدای سبحان کارهای او را کفایت میکند به دلیل آیه شریفهای که میفرماید: «أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ» (زمر/36)
بر طبق وعده الهی در آیات متعدد قرآنی خداوند با کمکهای مادی و معنوی خود، مؤمنان را کفایت میکند.
رسول اکرم صلی الله علیه وآله در همه موارد حسبی الله میگفت و رخدادهای مهم نظیر جنگ و نبرد با بیگانگان را با این اصل اداره میکرد.
بسنده بودن خداوند و کفایت کردن او به این معنی است که خدا مسلط و پیروزمند و انتقام گیرنده است.
«أَلَيْسَ اللَّهُ بِعَزيزٍ ذِي انْتِقامٍ»
خداوند شدت انتقام خود را از کسانی که اتمام حجت شدهاند و بیراهه میروند میگیرد و آن ها را به کیفر میرساند.
نکته دوم: در ادامه خداوند میفرماید: «عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ» متوکل راستین بر خدا، معتقد است که تنها مبدأ کفایت او، خداوند است در واقع ایمان و توکل بر خداوند پشتوانه موضعگیری در برابر دشمنان است. سئوال مهم: اعتماد به نفس یا توکل به خدا یکی از افکاری که از مغرب زمین به حریم اندیشهی مسلمانان نفوذ کرده این است که اعتماد به نفس از فضایل است و باید دیگران را به آن ترغیب کرد در حالی که اسلام هرگز اعتماد به نفس را تائید نکرده است زیرا انسان مالک هیچ شأنی از شؤون خود نیست آن چه از نظر اسلام فضیلت به شمار میرود و دین به آن بهاء میدهد اعتماد و توکل به خداست معنای اعتماد به نفس آن است که انسان به حول و قوهی خود اعتماد کند در حالی که خدای سبحان میگوید باید توکل برخدا نمود.
نکته سوم: در آیه بعد کسانی را که در برابر منطق عقل و وجدان تسلیم نیستند با یک تهدید الهی و مؤثر مخاطب ساخته میفرماید: به آن ها بگو ای قوم من! شما بر موضع خود باشید و هر چه در توان دارید انجام دهید.
«قُلْ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ»
«مکانت» به معنای مقام و منزلت است که در امور غیر حسی به کار میرود. همان گونه که کلمهی «مکان» درمورد محسوسات به کار میرود. البته ممکن است «مکانت» به معنای توانایی و قدرت باشد. در واقع پیامبرصلی الله علیه وآله مأمور می شود بگوید اکنون که شما مسیر انسانیت و هدایت را نمیپذیرید هر کاری را که دلتان میخواهد و در نظرتان جلوه دارد و بر آن توان دارید انجام دهید. من نیز به وظیفه خود عمل می کنم.
اما به زودی خواهید دانست «إِنِّي عامِلٌ» بدین معنا که رهبران الهی ذره ای عقب نشینی نداشتند و کفار را از سازش مایوس میکنند.
نکته چهارم: کافران به زودی چه مطلبی را میفهمند که پایان آیه میفرماید: «فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ» پاسخ در آیه بعد آمده است؟ گویا رسول الله صلی الله علیه وآله به آن ها می فهماند که یا تسلیم منطق عقل و خِرد شوید و به ندای وجدان گوش فرا دهید و یا در انتظار دو عذاب دردناک باشید: عذابی در دنیا که باعث خواری و رسوایی است و عذابی در آخرت که جاودانگی و همیشگی است. «مَنْ يَأْتيهِ عَذابٌ يُخْزيهِ وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ عَذابٌ مُقيمٌ»