بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله العظیم:
«يَوْمَ تَمُورُ السَّمَاءُ مَوْرًا. وَتَسِيرُ الْجِبَالُ سَيْرًا»؛روزی که آسمان به شدت در هم پیچیده شود و کوه ها از جا کنده شده و به شتاب روان گردند.
«فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ. الَّذِينَ هُمْ فِي خَوْضٍ يَلْعَبُونَ»؛پس در آن روز ، وای بر تکذیب کنندگان! آنان که در باطل فرو رفته و به یاوه سرایی (در باره آیات الهی) سرگرمند .
«يَوْمَ يُدَعُّونَ إِلَى نَارِ جَهَنَّمَ دَعًّا . هَذِهِ النَّارُ الَّتِي كُنْتُمْ بِهَا تُكَذِّبُونَ»؛روزی که به سختی به سوی آتش رانده میشوند.(و به آنان گفته میشود:) این همان آتشی است که دائما آن را تکذیب میکردید. (طور 9تا14)
تکذیب برای گریز از مسئولیت
با توجه به آیات سور مکی که محور اصلی معارف آنها مسأله معاد است. باید گفت ترسیم حوادث قیامت بستر خوبی برای دست برداشتن از تکذیب و لجاجت درباره آینده بشر است. سوال مهم این است که چرا انسانها درطول تاریخ با اخبار غیبی انبیاء دراین زمینه مخالفت کرده اند؟ بااینکه میدانیم هیچ منطق درستی نداشته اند !!
باید یاد آور شویم در آن هنگام که نفس بشری با حقایقی بزرگ مواجه میشود که پذیرش آن سنگین است به خیال فرار کردن از آن حقایق به تکذیب آن میپردازد به این خیال که چنین گریزی برای او سودمند است، قرآن آگاهش میسازد که تکذیب هیچ فایده ای ندارد، بلکه خود آن تکذیب، سبب رسیدن عذابی بزرگ میشود .
از آن جا که تکذیب کنندگان متکی بر ارزشها و پیوستگی های مادی هستند، میپندارند که تکذیب برایشان سود دارد. در حالی که باید گفت زهی خیال باطل!!!!
قرآن کریم شخصیت (مکذبان) را اینگونه تعریف میکند: « فِي خَوْضٍ يَلْعَبُونَ » در واقع در هر باطلی فرو میروند تا از قبول و تحمل مسئولیت فرار کنند .
دستگاه عظیم رسالت افراد را به کوشش وجهاد وانفاق و.... میخواند اما تکذیب کنندگان هیچ یک از این وظایف را به عهده نمی گیرند .
نکته اول: بحث محوری سوره طور« معاد » است. آیات نخستین که با سوگند های پی در پی شروع میشود بستری است برای تبیین اهمیت قیامت و محاسبه اعمال و ریشه های معاد گریزی و فرار از پذیرش رستاخیز.
پنج سوگندی که در آغاز این سوره به چشم میخورد معانی سربسته و تفکر انگیزی دارد، سوگند به کوه طور با آن همه عظمت، قسم به کتب آسمانی همچون تورات و قرآن ، سوگند به بیت المعمور که همواره به واسطه حضور زائران و حاجیان آباد بوده است. قسم به گنبد نیلگون با تعبیر « سقف » که میتواند اشاره به قشر متراکم جو اطراف زمین باشد و نیز قسم به دریاهایی که برافروخته میشوند « وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ » بسیار قابل تامل است به طوری که میتوان گفت « توحید و نبوت و معاد » در این پنج سوگند جمع است. حال موضوع چیست که این قسم ها بیان شده است ؟ واقع شدن عذاب الهی که چیزی مانع آن نمیتواند بشود. » إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ لَوَاقِعٌ «
نکته دوم: گویا همه بساط هستی برای انسان آفریده شده است و همین که پرونده انسان در زمین بسته شد ، همان آسمانی که سقف برافراشته است به قدرت الهی در ظرف قیامت به شکلی دیگر در میآید . میفرماید:
» يَوْمَ تَمُورُ السَّمَاءُ مَوْرًا»
« مور» در لغت به معنای حرکت سریع و دورانی ، اما نامنظم و گردآب وار است. با توجه به معنای واژه باید نحوه دگرگونی آسمان در آستانه قیامت بسیار عجیب باشد. چون دود در فضا می پیچد و آمد و شد میکند تا از بین برود .واقعه مهم دیگری که قرآن در آستانه برپایی رستاخیز به صورت مکرر از آن خبر میدهد به حرکت درآمدن کوهها است » وتَسِيرُ الْجِبَالُ سَيْرًا«
نکته مهمی که ذهن را در مورد این حوداث درگیر می کند این ست که آیا همه افراد در چنین شرایطی دچار وحشت میشوند یا فقط گروه های خاص؟ به طور مسلم تغییرات نظام عالم و جایگزین شدن نظام جدید امری است که همراه با وحشت است. به نظر میرسد که ترسی مضاعف ( نوعی عذاب الهی ) برای گروه های خاص مانند تکذیب کنندگان و آنهایی که به خدا کفر می ورزند، وجود دارد .
نکته سوم: در حالی که وحشت و اضطراب ناشی از دگرگونی جهان ، همگان را فراگرفته است ، وحشت عظیم تری به سراغ مکذبین میآید میفرماید: « فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ » کلمه « ویل» اظهار تأسف و اندوه است بر وقوع حادثه نامطلوب ، پس سرنوشت بسیار بدی در انتظار آنهاست! چرا ؟ باید هشیار بود زیرا قرآن کریم تکذیب کنندگان را خطر جدی برای جامعه دینی میداند و بارها درباره آن ها هشدار میدهد از جمله میفرماید: از تکذیب کنندگان اطاعت نکن آنها دوست دارند در مسائل دینی نرمش نشان دهی تا آنها هم نرمش کنند (فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ . وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ / قلم ۸_۹) شقاوت این گروه در قرآن مورد تاکید است ( وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ / واقعه۹۲_ ۹۴)
نکته چهارم: در این قسمت از بحث لازم است نگاهی اجمالی به تقسیم انسان ها بر پایه بازیگری داشته باشیم.
«لعب» بازی است منظوم و منتظم که هدف خیالی و وهمی دارد و بازیگر میخواهد برنده و پیروز شود، گروهی خود به سوی بازی و لهو میروند و در برابر بازی دیگران تمکین می کنند. (لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ)
دسته ای دیگر نه سراغ لهو و لعب میروند و نه کسی یا کسانی میتوانند آنان را جذب کند (رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ...۳۷/نور )
گروه سوم خود سراغ بازی نمیروند ( عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ/ مومنون23) اما ممکن است بازیگران ماهر آنها را به بازی بگیرند .
دسته چهارم ، گروهی هستند که فقط خود به بازی می پردازند و ممکن است دیگران را به بازی سرگرم کنند. در مکه هر دو خطر مشرکان را تهدید میکرد بازی با دین و دین شدن بازی.
حاصل سخن اینکه مسأله تکذیب بسیار امر پیچیده ای است که نیاز به کار پژوهشی دارد.