جمعه, 02 آذر,1403

­

شنبه, 03 بهمن,1394

حادثه انقلاب اسلامی از نگاه برخی اندیشمندان غربی ( 1 )

 حادثه انقلاب اسلامی از نگاه برخی اندیشمندان غربی ( 1 )

اشاره

بی‌گمان یکی از رخدادهای بزرگ جهان معاصر، انقلاب اسلامی ایران بوده است؛ پدیده‌ای که اندیشمندان غربی به دلیل بزرگی، ژرفایی، گستردگی، مردمی بودن و معنویت‌گرایی آن، نمی‌توانستند از آن چشم بپوشند و عمق آن را نادیده بگیرند. در کنار رهبری بی‌مانند این انقلاب، پیروزی مردمی بدون برخورداری از هیچ گونه سلاح و با دست خالی و تنها با قدرت ایمان در برابر حکومتی که از همه امکانات نظامی برخوردار بود و پشتیبانی ابرقدرتی چون امریکا را با خود داشت، برای آنها مهم مینمود.

 

 

 حادثه انقلاب اسلامی از نگاه برخی اندیشمندان غربی

به کوشش: سید مهدی هریکنده‌ای

اشاره

بی‌گمان یکی از رخدادهای بزرگ جهان معاصر، انقلاب اسلامی ایران بوده است؛ پدیده‌ای که اندیشمندان غربی به دلیل بزرگی، ژرفایی، گستردگی، مردمی بودن و معنویت‌گرایی آن، نمی‌توانستند از آن چشم بپوشند و عمق آن را نادیده بگیرند. در کنار رهبری بی‌مانند این انقلاب، پیروزی مردمی بدون برخورداری از هیچ گونه سلاح و با دست خالی و تنها با قدرت ایمان در برابر حکومتی که از همه امکانات نظامی برخوردار بود و پشتیبانی ابرقدرتی چون امریکا را با خود داشت، برای آنها مهم مینمود.

چرایی این رخداد، ذهن اندیشمندان و بزرگان غربی را به خود مشغول کرد و آنها را به اعتراف واداشت، تا آنجا که بسیاری از آنها با شگفتی به این پدیده نگریستند و بارها آن را ستودند؛ همان‌گونه که مولوی گفته است:

 

خوش‏تر آن باشد که سرّ دلبران                 گفته آید در حدیث دیگران

 (مولوی، 1378: دفتر اول: بیت 136)

بسیاری از دانشمندان غربی به جنبه‏ هایی از انقلاب اسلامی و نیز شخصیت امام خمینی رحمه الله اشاره کرده‌اند که حتی از نگاه اندیشمندان ایرانی نیز پنهان مانده یا کمتر بدان توجه کرده‌اند. آنچه در این نوشتار می‌آید، نگاهی است به اعتراف شش تن از اندیشمندان غربی درباره ویژگی‌های برجسته انقلاب اسلامی

1. الوین تافلر

الوین تافلر، جامعه‌شناس و نویسنده نامدار امریکایی است که بسیاری از آثار او همچون جابهجایی در قدرت، جنگ و ضد جنگ، شوک آینده، موج سوم و به سوی تمدن جدید به فارسی چاپ شده و مورد توجه فراوان قرار گرفته است. «کتاب جابهجایی در قدرت او اوج 25 سال تلاش این نویسنده برای بیان تغییرات حیرت‌آوری است که ما را به قرن بیست و یکم پرتاب می‌کند. این کتاب همانند کتاب موج سوم او، رهیافت‌های تازه‌ای ارائه می‌دهد که به خوانندگان ایرانی در درک پدیده‌های جهانی و پیرامونی کمک خواهد کرد». (تافلر، 1374: مقدمه مترجم)

تافلر در بخش پایانی کتاب،با توجه به پدیده انقلاب اسلامی و شخصیت اثرگذار امام خمینی رحمه الله مینویسد: «این پرسش که کدام کشور بر قرن بیست و یکم مسلط خواهد شد، بازی هیجان‌انگیزی است. اما در واقع طرح این پرسش غلط است یا حداقل به شکل درستی مطرح نمی‌شود؛ زیرا بزرگ‌ترین تحول امور جهانی از پیدایش دولت ملی به این سو، یعنی ظهور گلادیاتورهای جهانی را نادیده می‌گیرد. گروه جدیدی، خود را به صحنه جهانی پرتاب می‌کنند و بخش‌های قابل توجهی از اقتداری را که روزگاری تنها در کنترل کشورها بود به چنگ می‌آورند. وقتی آیت‌الله خمینی حکم اعدام سلمان رشدی را صادر کرد و کتاب آیات شیطانی‌اش را کفرآمیز اعلام نمود، برای همه حکومت‌های جهان، پیامی تاریخی فرستاد. این پیام فوراً از طریق ماهواره و تلویزیون و مطبوعات انتقال یافت، اما آن را کاملاً غلط فهمیدند.

می‌توان استدلال کرد که کتاب سلمان رشدی، لحن بدی داشت و از روی تعمد بسیاری از مسلمانان را رنجانده است و کل مذهب را به باد استهزا گرفته و قرآن را زیر پا گذاشته است. در واقع آیت‌الله خمینی همه اینها را گفته است. اما پیام واقعی او این نبود، بلکه آیت‌الله به جهان می‌گفت که دولت ملی، دیگر تنها یا حتی مهم‌ترین بازیگر صحنه‌ جهانی به شمار نمی‌آید.

ظاهراً به نظر می‌رسید آیت‌الله خمینی می‌گوید ایران که خودش کشوری دارای حق حاکمیت است، این "حق" را دارد که به شهروندان کشورهای دیگری که همان‌قدر حق حاکمیت دارند، دستور دهد چه چیزی را بخوانند و چه چیزی را نخوانند. آیت‌الله خمینی با ادعای چنین حقی و تهدید به اینکه با توسل به زور آن را اعمال خواهد کرد، به ناگهان بازبینی را از سطح مسئله‌ای داخلی به سطح موضوعی جهانی پرتاب کرد. در روزگاران گذشته، مذاهب دیگری نیز چنین ادعایی داشته‌اند و به همین خاطر، مرتدان را می‌سوزاندند، اما آیت‌الله خمینی با محکوم کردن کسی به مرگ در فراسوی مرزها، تنها به سلمان رشدی ـ یعنی شهروند بریتانیایی ـ حمله نمی‌کرد، بلکه وی بنیادی‌ترین حق هر دولت ملی، یعنی حق حفاظت از شهروندان در داخل خاک کشورش را به منازعه می‌خواند. آنچه آیت‌الله خمینی واقعاً به ما می‌گفت این بود که دولت‌های "دارای حق حاکمیت" به هیچ وجه حق حاکمیتی ندارند، بلکه در معرض حق حاکمیت عالی‌تر شیعه قرار دارند که او خودش آن را تعریف می‌کرد. وی در واقع تمامی ساختار قانون و رسوم بین‌المللی را به منازعه خواند». (همان: 690 و 691)

2. یرواند آبراهامیان

یرواندآبراهامیان، استاد تاریخ در کالج باروکِ دانشگاه نیویورک است. وی کتابی دارد به نام ایران بین دو انقلاب که در آن به تحلیل تأثیر متقابل سازمان‌های سیاسی و نیروهای اجتماعی ایران از سده نوزدهم تا انقلاب اسلامی 1357 می‌پردازد. وی در این کتاب، سال‌های پس از کودتای 1332 را تا آستانه انقلاب اسلامی به انگیزه ریشه‌یابی علل وقوع انقلاب و نیروهای مؤثر در آن از نظر می‌گذراند و مهم‌ترین حوادث و نیروهای سیاسی و اجتماعی اثرگذار این دوره را تجزیه و تحلیل می‌کند. وی در پایان نتیجه می‌گیرد که علت وقوع انقلاب، توسعه ناهمگونی بود که رژیم محمدرضا شاه، خواه ناخواه در پیش گرفته بود.

آبراهامیان تحقیق خود را با بررسی نقش مهم اسلام و نیز نقش تعیین‌کننده شخص امام خمینی رحمه الله در پیروزی انقلاب اسلامی به پایان می‌برد. بی‌گمان، کتاب ایران بین دو انقلاب کتابی منحصر به فرد در بررسی تاریخ هفتاد ساله ایران است. (آبراهامیان، 1391: پشت جلد کتاب)

بخشی از سخنان آبراهامیان در کتاب یاد شده درباره انقلاب اسلامی ایران چنین است: «در سده بیستم، دو انقلاب مهم (انقلاب مشروطه 1285 ـ 1288) و انقلاب اسلامی (1357) در ایران روی داده است. انقلاب نخست، شاهد پیروزی هرچند کوتاه روشنفکران مدرن بود. اما با انقلاب دوم، علمای سنتی به میدان آمدند؛ علمایی که از "دوران طلایی" اسلام الهام می‌گرفتند، پیروزی خود را با طرح و تدوین یک قانون اساسی کاملاً دینی تضمین نمودند، محاکم شرع را جایگزین داد‌گاه‌های موجود کردند و مفاهیم غربی همچون دموکراسی را مورد انتقاد قرار دادند.

در واقع در تاریخ معاصر جهان، انقلاب اسلامی پدیده بی‌همتایی است؛ زیرا نه یک گروه اجتماعی جدید مجهز به احزاب سیاسی و ایدئولوژی‌های غیر دینی، بلکه روحانیون سنتی مجهز به منبر و مدعی حق الهی در نظارت بر عملکرد همه مقامات غیرروحانی، حتی عالی‌ترین نهاد متشکل از نمایندگان منتخب ملت را به قدرت رساند. ...

درباره رهبری این انقلاب، یعنی آیت‌الله خمینی باید گفت دو عامل، نقش تعیین‌کننده و محبوبیت گسترده آیت‌الله خمینی را روشن می‌کند. عامل نخست شخصیت، به ویژه زندگی ساده آیت‌الله خمینی و خودداری او از سازش با حاکمیت فاسد زمان او بود. در کشوری که بیشتر سیاستمدارانش در آسایش و رفاه به سر می‌بردند، آیت‌الله خمینی زندگی ریاضت‌منشانه‌ای داشت و مانند توده مردم رفاه مادی چندانی نداشت. در جامعه‌ای که رهبران سیاسی آن، هزار چهره و اهل زد و بند و خویشاوند‌پرستی‌های اصلاح‌ناپذیری بودند، آیت‌الله خمینی سرسختانه هرگونه سازش را، رد می‌کرد، و همچون «مردان خدا» که نه در جست‌وجوی قدرت ظاهری، بلکه در پی اقتدار معنوی هستند، عمل می‌کرد. همچنین در دهه‌ای که به داشتن سیاستمدارانی بدگمان، سست عنصر، فاسد، بدبین و ناسازگار معروف بود، وی همچون مردی درست‌کار، مبارز، پویا، ثابت‌قدم و مهم‌تر از همه، فسادناپذیر پای به میدان گذاشت. خلاصه، او چونان رهبری انقلابی و فره‌مند هنگامی به صحنه آمد که چنین رهبرانی اندک‌شمار، ولی بسیار مغتنم بودند.

دومین عامل تبیین‌کننده جایگاه برجسته آیت‌الله خمینی، هوشیاری او به ویژه در رهبری طیف گسترده‌ای از نیروهای سیاسی و اجتماعی است. او طی پانزده سالی که در تبعید بود، از اظهارنظر عمومی به ویژه دادن اعلامیه درباره مسائلی که می‌توانست به رنجش و دوری بخش‌ها و اقشار مختلف جناح مخالف منجر شود، محتاطانه خودداری می‌کرد؛ مسائلی مانند اصلاحات ارضی، نقش روحانیون و برابری زن و مرد. بنابراین، در انتقاد از رژیم، بر مسائل و موضوعاتی انگشت‌ می‌گذاشت که عامل نارضایتی همه جناح‌های مخالف بود، همانند: امتیازات داده شده به غرب، پیوند پنهانی و غیرمستقیم با اسرائیل، هزینه‌های بیهوده تسلیحاتی، فساد رایج در میان بزرگان دولتی، رکود و نابسامانی در بخش کشاورزی، افزایش هزینه زندگی، کمبود مسکن و گسترش روزافزون حلبی‌آبادها، شکاف فزاینده میان فقرا و ثروتمندان، سرکوب روزنامه‌ها و احزاب سیاسی، ایجاد دولت دیوان‌سالار حجیم و زیر پا گذاشتن قانون اساسی . ...

باری، آن عواملی که قدرت‌یابی روحانیون را ممکن ساخت و به انقلابی بزرگ در جهان معاصر انجامید، عبارت بود از شخصیت کاریزمایی آیت‌الله خمینی، نفرت شدید مردم از شاه و ناتوانی‌های سازمانی احزاب غیرمذهبی که رژیم در طول حدود 25 سال بر آنها تحمیل کرده بود. بعید است روحانیت، آیت‌الله خمینی دیگری عرضه کند». (همان: 655، 656 و 662)

 ادامه دارد

منبع: فصلنامه اشارات، شماره  12 (زمستان 1392)

نوشتن یک نظر

افزودن نظر

x
دی ان ان