بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله العظیم:
«وَ النَّجْمِ إِذا هَوى»؛سوگند به ستاره هنگامی که افول میکند.
«ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى»؛همانا یار و مصاحب شما نه گمراه شده و نه منحرف گشته است.
«وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى»؛و نه از روی هوای نفس سخن میگوید.
«إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى»؛ سخن او جز وحی که به او نازل میشود نیست.(نجم /۱-۴.....)
«فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى»؛پس به بندهاش وحی کرد آنچه را وحی کرد.
«ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى»؛قلب او در آنچه دید هرگز دروغ نمیگفت.(نجم/ ۱۰-۱۱)
حفـظ و صیـانت دل
یکی از آشناترین تعابیر قرآنی تعبیر «هوای نفس» است. از آنجا که خواستههای آدمی فراوان است و چنان وجود او را پرمیکند که در فضای فکریاش جایی برای خدا نمیگذارد، خداوند تبارک وتعالی به عنوان -دلسوزترین مربی عالم ،آدمی را از هرگونه هوا پرستی نهی کرده و راه رهایی از آن را بیان نموده تا آسیبی به سرمایه فاخرو گران قیمت او ( فوأد) وارد نشود.
بر اساس آیات قرآن کریم هوا دو گونه است؛ هوای فکری وهوای رفتاری.
هوای فکری به معنای آلوده شدن اندیشه انسان به عقاید و افکارهای باطل که نتیجه آن نفهمیدن حق ، عدالت ، غوایت و....است .
هوای رفتاری به معنای کژی در عمل و رفتار به این معنا که چه بسا مطلب را درست فهمیده اما در عمل کردن هوای نفس خود را مقدم میدارد.آیات قرآن کریم هردو نوع هوا پرستی را مذمت کرده است: نطق (سخن) از روی هوای نفس را خطرناک معرفی کرده است. روشن است که قوه نطق وبیان برای انسان لازم است ولی میتواند در خدمت هوای نفس قرارگیرد از آنجا که به فرموده قرآن پیامبر صلی الله علیه وآله اسوه و الگوی همگان معرفی شده و در آیات ابتدایی سوره نجم در مورد ایشان میفرماید : "وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى "هر فردی با سعی وتلاش خود میتواند از این قسم هوا خودش را پرهیز دهد.ثمره مهم پرهیز از این نوع « هوا» دریافتهای قلبی صادقانه است" ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى"
راه رهایی ازهوای رفتاری ( خواهش نفسانی آشکار شده در رفتار) را در آیه ۴۰ سوره نازعات مطرح شده ،آنجا که میفرماید: "وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى" برطبق آیه نازعات کسانی هستند که به خواهشهای خود توجهی ندارند و گرفتار میلهای نفسانی خود در مقام عمل نمیشوند .
با توجه به آیات ابتدایی سوره نجم برای حفظ سرمایه « فوأد » باید در استفاده از قوه نطق ، پرهیز از مصاحبت های ناروا ,عدم گمراهی و..... دقت نمود .
نکته اول: قرآن کریم برای رشد معنوی انسان از مسیرهای مختلفی استفاده کرده است. یکی از مهمترین این مسیرها بیان مراحل کمالی نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است. با نگاه تربیتی به سوره نجم که در بخشی از آن سخن از معراج رسول الله آمده است میتوان نکات تربیتی مهمی را کشف کرد از جمله اینکه :چرا خداوند به نجم سوگند میخورد ؟ در بیان یکی از مفسرین آمده است که قسمهای قرآن دوگونه است:
الف) قسم به ذات و صفات خالق جل وعلا مانند: " فَوَ رَبِک، فَبِعِزَتِک"
ب) قسم به مخلوقات که این خود دارای انواعی است :
۱) بعضی اظهار قدرت مینماید " وَالذارِیات"
۲) قسم به رستاخیز برای اظهار هیبت آن روز " اُقسِم بِیَومِ القِیامَه"
۳)قسم به نعمت های خود " وَ التِین وَ الزِیتُون"
۴) قسم به بعضی مخلوقات " لا اُقسِمُ بِهذا البَلد"
حال چرا در سورهای که قرار است از سفر آسمانی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سخن به میان آید از افول ستاره
و قَسم به آن یاد میکند ؟ این قَسم برای ما چه حالت معنوی میآورد ؟ از امام سجاد علیه السلام روایت میکنند که چون موقع سحر میرسید از حجره خود بیرون میآمد و نظر به آسمان مینمود و در مقام مناجات میگفت خدایا ستارههای آسمانت فرو رفتند و پادشاهان درهایشان را بستند و خودشان را از سائلین پنهان گردانیدند
اما تو خدایی هستی که زندهای ،قوام موجودات به توست و تو را خواب فرا نمیگیرد.
نکته دوم: " صاحب "به معنای دوست و یاور است. این واژه در قرآن چندین بار درباره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اسلام آمده است زیرا برخورد پیامبر با مردم ،صمیمی، دل سوزانه و دوستانه بود . پس فردی با این سطح از معاشرت اجتماعی تمام اندیشهها و رفتارهایش در معرض قضاوت افراد قرار دارد و اگر انحراف از مسیر داشته باشد کاملاً به چشم آمده و ملموس است.قرآن تأکید میکند و میفرماید این مصاحب شما گمراه نیست.
"ما ضَلَّ " ضلال به معنای خروج و انحراف از صراط مستقیم است. به دنبال آن کلمه" غی"آمده است.
"ما غَوى" « غی» معنایی دارد مخالف با ( رشد ) زیرا رشد در جایی به کار میرود که انسان به حقیقت کمال دست یابد و از جهل به دور باشد.در چنین شرایطی است که شخص از سقوط به دور میماند چون « هوی» به معنای سقوط است و هوای نفس ، همان خواسته هایی است که انسان را در سراشیبی هلاکت قرار میدهد.
نکته سوم: اصل مهم در مورد پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله این است که سخنانش از هوای نفس به دور میباشد. حتی صحبتهایی که به عنوان حرفهای روزمره در خانهاش دارد از چنین آفتی مصون است. آن جناب در دعوت مخالفان و مشرکان به سوی قرآن و توحید سخنانی میگوید که ناشی از هوای نفس نیست
"وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى "
مربی با رعایت این اصل اعلام میدارد که برای خود به دنبال پست و مقامی نیست و در نتیجه استقامت و پایداری لازم را برای انجام ماموریت خود واستقرار در آن بدست میآورد.
(ادامه دارد)