جمعه, 02 آذر,1403

­

دوشنبه, 04 مهر,1401

درمـان پنـد نـا پـذیـری (احقاف/ 26)

درمـان پنـد نـا پـذیـری (احقاف/ 26)

تربیت در قرآن­­ ­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­بیاد استاد طاهائی (رحمه الله) مدرسه علمیه نرجس (علیها السلام)­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ 1401/04/07

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله العظیم

«وَ لَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فيما إِنْ مَكَّنَّاكُمْ فيهِ وَ جَعَلْنا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْصاراً وَ أَفْئِدَه فَما أَغْنى‏ عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ وَ لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِذْ كانُوا يَجْحَدُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ»؛

و همانا به قوم عاد چنان امکاناتی دادیم که به شما (اهل مکه) ندادیم و به آنان گوش وچشم و دل دادیم ولی گوش و چشم ودل آنان به حالشان سودی نبخشید زیرا پیوسته آیات خدا را انکار می‌کردند.و(بالاخره) عذابی که آن را مسخره می‌کردند آنان رافرا گرفت.­ ­ (احقاف/ 26)

درمـان پنـد نـا پـذیـری

خداوند متعال در آفرینش انسان و تأمین ابزار و نیروهای لازم برای سعادت فرد چیزی فروگذار نکرده است تصریح قرآن کریم برداشتن گوش شنوا چشم بینا و قلب به این معناست که آنان از تمام شئؤنات انسانیت برخوردار بوده‌اند به بیان دیگر با واژه " مَکَّنا" می‌توان گفت که از قوت و قدرت جسمانی وهمچنین قوت نفسانی بهره‌مندی فراوان داشته‌اند لکن با این حال نتوانسته‌اند از نعمت‌های الهی خود را بهره‌مند گردانند و سعادت و فضیلت روحانی خود را تامین نمایند .

در واقع خطر بزرگی که آیه شریفه یادآوری می‌کند این است که پند ناپذیری و رسیدن به مرحله استهزاء آیات الهی و در نهایت عذاب ، سیر تحول منفی است که به مرور زمان و به تدریج برای فرد یا جامعه محقق می‌گردد. ­واقعیتی که کمتر چگونگی فرایند آن مورد توجه قرار می‌گیرد.

­به طور اجمال در معرفی این اشخاص باید گفت: نور حق به ­قلوب آنان نفوذ نمی‌کند و از ابزار شناخت همچون چشم و گوش و عقل بهره‌مند نمی‌شوند ، گام به گام به خطر عظیم نزدیک شده و تدریجا ­سراز کفر در می‌آورند.چرا ؟ چون پس از ارتکاب مکرر گناه حریم شریعت در نظر ­او شکسته می‌شود اصل دین و حدود آن در جانش از اهمیت می‌افتد.خودش، دین و خدا را از سلطنت و حاکمیت عزل کرده به طوری که گویا اصل شریعتی در کار نیست و خبری از آسمان نیامده و وحی نازل نشده است.

نکته اول: از دیرباز تاکنون سه گانه علم ، قدرت و ثروت مثلث شومی را تشکیل داده‌اند که تاکنون بر جهان حکمرانی کرده و می‌کند. چنانچه در آیه فوق از ثروت و قدرت و صنعت فناوری قوم عاد گوشه‌ای را به تصویر کشیده می‌فرماید: "وَ لَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فيما إِنْ مَكَّنَّاكُمْ فيهِ "

در واقع جامعه بشری کنونی را مورد خطاب قرار داده می‌گوید اقوام پیشین از نظر قدرت جسمانی و مال و ثروت و امکانات مادی از شما تواناتر و متمدن‌تر بودند اما تمام اینها نتوانست مانعی از عذاب الهی شود. انتظار این بود که با داشتن سرمایه‌های عظیم راه تحصیل سعادت و مسیر هدایت را طی کنند اما این کار را انجام نداده اند!­ ­ ­

نکته دوم: انسان دارای اعضا و جوارح است که با نظم خاصی پیکره وجودی او را شکل می‌دهند. بی شک هر یک از اعضای انسانی برای هدف خاص آفریده شده‌اند ، و وظیفه ویژه‌ای برای آنها تعیین گردیده،تجاوز ازحقوقشان ظلم شمرده شده است که باید روزی بدان پاسخ دهند.

"...إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً " (اسراء 36)

­گوش و چشم و دل مورد باز خواست‌اند جوارح و اعضای انسان سربازان سپاه حق‌اند که اگر حقوقشان ادا شود پشتیبان او خواهند بود وگرنه او را شکست خواهند داد. یعنی خداوند با همین سپاه انسان را قدرتمند یا عاجز می‌کند. چنان که در ادامه آیه مورد بحث می‌فرماید: " فَما أَغْنى‏ عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ وَ لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ"

­نکته سوم: ­راه حل بهره بردن از چشم و گوش ، جلای قلب با ذکر خداست زیرا علی علیه السلام می‌فرمایند: انَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ‏ الذِّكْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَه وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَه ­وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَه( خطبه 222)

خدای سبحان و متعال یاد خویش را مایه اعتلای ­قلبها قرار داد که بر اثر آن گوش،پس از سنگینی (براثر غفلت) شنوا می‌شود و چشم پس از کم سویی بینا می‌گردد و از لجاجت و عناد به انقیاد واطاعت باز - می‌گردد.

هرگاه ذکر با فکر و اندیشه همراه باشد آثار عجیبی دارد . بردن نام خدا با عظمت و اوصاف جمال و­جلالش پرده‌های غفلت، از مقابل چشم دل کنار می‌برد غوغای هوا و هوس‌ها فرو می‌نشیند و صدای رهبران الهی و داعیان الی الله را با گوش جان می‌شنود.

­نکته چهارم: ­به دنبال انکار آیات الهی ­استهزاء و مسخره کردن ارزش ها می‌آید." كانُوا يَجْحَدُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ "

تفاوت میان " استهزا" ­و " سُخریه" آن است ­که استهزا بدون سابقه کاری (که بر اثر آن استهزاء گردد) ­از مسخره شونده است .ولی سُخریه پس از صدور فعل است .

"حاقَ" این ماده در اصل به معنای فرود آمدن با قید فراگیری و سلطه است. عبارت :"وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ " یعنی آنچه را استهزا می‌کردند به شکل فراگیر بر آنان نازل شد.

آنچه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ­­و وحی و ­نبوت را استهزا کردند دامنگیر ایشان شد و آنان را احاطه کرد یعنی عملشان ­طوق لعنت شان گردید در حالی که اگر گوش و چشم و قلب موعظه پذیر داشتند از این عذاب رهایی می‌یافتند.

نوشتن یک نظر

افزودن نظر

x
دی ان ان