یکشنبه, 01 مهر,1403

­

دوشنبه, 30 بهمن,1396

دومین روز برگزاری مراسم سوگواری فاطمیه در مکتب نرجس(علیهاالسلام)

دومین روز برگزاری مراسم سوگواری فاطمیه در مکتب نرجس(علیهاالسلام)

حجه الاسلام و المسلمین باقری کیا روز یکشنبه 96/11/29 در دومین روز روضه های فاطمیه مکتب نرجس (س) به سخنرانی پیرامون مسأله "کمال جویی انسان" پرداخت.

­

­

وی بیان داشت: مسأله کمال جویی از چیزهای ذاتی هر انسانی است و همه انسانها ذاتاً دنبال خوشبختی هستند و کمال جو آفریده شده اند.

اکثریت انسانهای عالم در دو چیز به خطا رفته اند: "راه رسیدن به کمال چیست؟" و "خود کمال در چیست؟"

جواب صحیح را باید از خود خدا که خالق است گرفت. معتبرترین منبع قرآن و اهل بیت (ع) هستند که به عالم بالا متصل اند. با تدبر در قرآن می فهمیم تکامل همه انسانها در عبودیت است. عبودیت سه پایه دارد: معرفت، محبت و اطاعت. معرفت مراتبی دارد: معرفت الله، معرفت النبی، معرفت القرآن، معرفت اهل بیت (ع)، تا معرفت ولایت فقیه. محبت و اطاعت هم همین مراتب را دارند. از این ستون های معرفتی، محبتی و اطاعتی، عبودیت حاصل می شود «و ما خلقت الجنّ و الإنس الا لیعبدوا».

ایشان راه رسیدن به عبودیت را با استفاده از تدبر در قرآن "دین و دیانت" معرفی کرد و گفت: راه عبودیت از دیانت می گذرد.

برای دین 700 تعبیر شده است. دین یعنی "برنامه تکامل" و بخشنامه ای است که اگر از لحاظ اعتقادی ملتزم شویم ما را به تکامل می رساند. این برنامه خود 3 بخش است: اعتقادات، اخلاق و احکام وقواعد شرعی. علم دین یعنی علم به عقاید، علم به اخلاق و علم به احکام و قوانین؛ و این علم ها وسیله ای است که اطاعت ها منعقد شود. خیلی ها عالم اند اما عارف نیستند. علم با عقل و مغز سروکار دارد و معرفت با دل و قلب. اگر علمی که کسب کردم در قلب من اثر گذارد و نوری در آن حاصل شود که می شود معرفت علم دین. جایگاه ارزشی علم دین، رسیدن ما به آنجاست. پس کمال ما عبودیت است که سه پایه دارد و راهش دیانت است.

حاج آقای باقری کیا تصریح کرد: مسائل اعتقادی با عقل و قلب ما سروکار دارد و با عمل کاری ندارد؛ اول درک کنیم بعد بپذیریم. مسائل اخلاقی در ارتباط با تربیت روح است. احکام هم مسائلی است که در رابطه با عمل است که انجام دهیم یا انجام ندهیم.

در عقاید سخن از عمل نیست و فقط بحث پذیرش و اعتقاد است. از میان این سه شاخه عقاید با ارزشتر است چون زیر بنا و اصول است. در اینها هم اعتقاد به توحید وعلم خداشناسی از بقیه با ارزشتر است.

امیرالمومنین (ع) در خطبه اول نهج البلاغه می­فرمایند: اول دین معرفه الله است؛ درک توحید و معرفت به توحید؛ در اینجا 2 نوع معرفه الله داریم: اول: معرفت اللهی که عقلا وشرعا لازم است و دوم: معرفه الهی که عقلا محال وشرعا هم حرام است و نباید به آن ورود پیدا کنیم. معرفت اللهی که به معنی شناخت هستی خداست اولین قدم دین است که شرعا وعقلا لازم است، اما معرفت اللهی که حرام است معرفت نسبت به چیستی خداست که نباید وارد این چیست ها شد؛ نه تنها برای ما حرام است برای معصومین (ع) هم حرام است و آنها هم نباید وارد شوند و در یک کلمه برای غیرخدا حرام است؛ در بهشت و تا ابد هم معلوم نمی شود. در هیچ سطحی از عوالم به کنه ذات خدا و چیستی او علم حاصل نخواهد شد؛ به این دلیل که خداوند ذات غیرمحدود است اما کل مخلوقات محدودند و محدود راهی به نامحدود ندارد.

امام حسین (علیه السلام) در دعای عرفه به خداوند می فرمایند: ای خدایی که هیچ کس نمی داند چگونه ای مگر خودت! ای خدایی که هیچ کس ماهیت و چیستی ات را نمی داند مگر خودت! ای ذاتی که جز او کسی چیستی او را نمی داند!

ایشان سپس به شواهدی از قرآن در این زمینه اشاره نمود: اول؛ (سوره انعام/103) «لاتدرکه الابصار و هو یدرک الابصار»

بصیرتها وباطن انسانها خدا را درک نمی کند ولی خدا باطن وبصیرت ما را درک­ می کند.

دوم؛ (سوره طه /114) «ولایحیطون به علما» و آیه آخر سوره طلاق « وانّ الله قد احاط بکلّ شیءٍ علما»

سوم؛ (سوره نجم/43) «وانّ الی ربّک المنتهی» وقتی رشته سخن به خدا رسید امساک کن ودر چیستی وارد نشو

و از همه مهمتر چهارم؛ (سوره حدید/3) «هوالاول والاخر والظاهروالباطن» خدا هم ظاهر و هم باطن است هم آشکار و هم پنهان است. خدا به اعتبار هستی آشکار و ظاهر است و به اعتبار چیستی پنهان است. هستی خدا ظاهر مطلق است و چیستی اش باطن مطلق؛ وهیچ محدویتی ندارد یعنی ظهور محض وبطون محض.

«الله نور السماوات والارض» .«نور الظاهر لنفسه المظهر لغيره» خدا خودش نور و ظاهر است و ظهور همه موجودات عالم به ظهور خداست.

در آیات ابتدای سوره بقره «الم ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتّقین» "ذلک" اشاره به دور است و"ال" اشاره به نزدیک؛ آن کتابی که در آن دور دورها (تورات و انجیل) وعده اش را داده بودیم همین کتاب است که شکی در آن نیست.

اولین شاخصه اهل تقوا ایمان به غیب است. غیب در قرآن به معنای واژه خبری و خبر وحیانی وآسمانی است. "غیب" در قرآن مجموعا 48 بار بکار رفته است و بر دو قسم است. اگر غیب ها را کنار هم بگذاریم و با هم تطبیق دهیم در تفسیر اول غیب چیست؟ غیب هستی: در 47 مورد غیب هستی است و در یک مورد غیب چیستی است.

بعضی چیزها وجودشان غیب است که بر دو قسم هستند: غیب های طبیعی وغیب های غیرطبیعی

موجودات عالم طبیعت غیبشان طبیعی است ودلیلش یا فاصله مکانی (بعد مکان) است یا بعد زمان (مردم 500 سال قبل) و گاهی بدلیل حائل وحاجب است (دیوار و پرده). اما بین بعضی موجودات و بین ما فاصله ای نیست و این غیرطبیعی است؛ در واقع موجودات عالم ملکوت غیبشان غیر طبیعی است.

سید بن طاووس در کتاب سعدالسعود به روایتی که از پیامبر (صلی الله علیه وآله) اشاره کرد که از حضرت سوال کردند هر انسانی چند ملک و فرشته همراه دارند که اختصاصی اوست؟ 20 ملک انحصاری 10 ملک روز و10 ملک شب.

ملائکه الله حضور دارند ولی دیده نمی شوند و این غیرطبیعی است. موجودات عالم غایب بودنشان به معنای عدم حضورشان است و موجودات غیر مادی عالم دیگر غایب بودنشان به معنی عدم ظهور است؛ یعنی حضور دارند اما ظهور ندارند). عالم برزخ از همین سنخ است 124000 پیامبر، ائمه معصومین، شهدا، علما، صلحا همه هستنند. الان حاضرند اما ظاهر نیستند عالم قیامت هم همینطور است «و ان الساعه آتیه اکاد اخفیها» قیامت می آید من می خواهم مخفی اش کنم یعنی حضور دارد من می خواهم مخفی اش کنم و ظهور ندارد. از همه اینها مهمتر وجود حضرت بقیه الله اعظم است که حضرت قاعده را بهم زدند این بزرگوار بصورت بشر و دارای جسم اند اما دیده نمی شوند. غیبت ایشان یعنی خودشان حاضرند اما ظهور ندارند.

یک غیبت در قرآن که چیستی اش غیب دارد و آن "الله" است. چیستی اش غیب است نه هستی اش. کنه ذات خدا غیب است. «قل هوالله احد»

یک روز از پیامبر سوال کردند روح چیست؟ آیه «و یسألونک عن الرّوح» و یا سوال دیگر که می پرسند ذوالقرنین چه کسی بوده؟ آیه نازل شد «و ما یسألونک عن ذوالقرنین» یا سئوال در مورد اصحاب کهف که چه کسانی بودند؟ و روز دیگر سوال کردند خدای تو چه خدایی است؟ تا 3 روز پیامبر جواب ندادند و منتظر وحی شدند که سوره توحید نازل شد؛این سوره شناسنامه خداست. آن ذاتی که به اعتبار چیستی "و هو غیب" است آن اعتبار هستی "الله" است.

در معرفت توحیدی حواسمان باشد در چیستی ها وارد نشویم و فقط در هستی ها وارد شویم. امام باقر (ع) در کتاب کافی می فرمایند: بپرهیزید از اینکه در ذات خدا فکر کنید؛ هر زمان که تصمیم گرفتید در عظمت خدا فکر کنید در عظمت مخلوقاتش فکر کنید و در هستی وخودتان ببینید. در چیستی و کنه عظمت خدا فکر نکنید. در مخلوقات حرف بزنید ودر ذات خدا حرف نزنید؛ چون فقط شما را متحیر می کند و چیزی دستتان نمی آید.

جمع بندی مسیر ومراتب بحث امروز: ما برای کمالیم؛ راهش عبودیت و دیانت است و از راه علم دین می گذرد.

روابط عمومی مکتب نرجس(علیهاالسلام)

­

نوشتن یک نظر

افزودن نظر

x
دی ان ان