شنبه, 03 آذر,1403

­

ﺳﻪشنبه, 11 خرداد,1395

دیدار تاریخی با یک رهبر آسمانی

دیدار تاریخی با یک رهبر آسمانی
امام (ره ) فرمودند : « من می خواستم دریچه ای به دنیای بزرگ یعنی دنیای بعد از مرگ که دنیای جاوید است را برای آقای گورباچف باز نمایم و محور اصلی پیام من آن بود » .

دیدار تاریخی با یک رهبر آسمانی ادوارد شوارد نادزه *تامل در گذشته و آینده کتاب « تامل در گذشته و آینده » را که خاطرات ادوارد شوارد نادزه (وزیر خارجه اتحاد جماهیر شوروی و رئیس جمهوری گرجستان ) می باشد. مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه در 435 صفحه منتشر کرده است . این کتاب را علی رضا اصلانی و پروین تواضع ترجمه کرده اند. ادوارد شوارد نادزه در کتاب خاطرات خود موضوعات متنوعی را آورده است که هر کدام در جای خود قابل توجه میباشد. در ذیل خاطراتی که او از دیدارش با امام خمینی (ره ) نگاشته است برای بهره مندی خوانندگان درج می کنیم .

***

به نقاط بسیاری در جهان از آمریکا و اسکاندیناوی گرفته تا آفریقا و استرالیا سفر کرده ام . حتی در نحوه سلام و احوال پرسی نیز تفاوت های فاحشی وجود داشت چنین تفاوتهایی در آداب و رسوم و درک واقعیتها در بعضی از موارد ممکن است موجب سوء تفاهم گردد . در این خصوص به یاد سفرم به ایران و ملاقات با حضرت آیت الله خمینی (ره ) در سال 1989 می افتم . در این دوران روابط ما با ایران نیمه گرم بود. این کشور هفت سال با عراق دوست شوروی در جنگ بود. در آن زمان نیروهای ما در افغانستان مستقر بودند. حال آنکه پس از سرنگونی حکومت پهلوی در ایران در طول هفت سال هیچ یک از مقامات بلندپایه شوروی به ایران سفر نکرده بود. در این مدت تماس های مهمی با یکدیگر نداشتیم و قرار شد که در سفر به خاورمیانه پس از سوریه و عراق به منظور سر و سامان دادن به مناسبات دوجانبه دو کشور بزرگ به ایران بروم . ایران نیز در صدد عادی سازی روابط با شوروی بود . نامه 6 تا 7 صفحه ای امام خمینی (ره ) خطاب به گورباچف که در تاریخ 4 ژانویه 1989 توسط آیت الله جوادی آملی نماینده امام (ره ) به مسکو آورده شد نیز بیانگر این واقعیت بود . امام خمینی (ره ) مقام و منصب دولتی نداشت ولی در عین حال رهبر روحانی و عملا شخص اول کشور محسوب می شد . در تاریخ 25 فوریه من به همراه پاسخ کتبی میخائیل گورباچف به نامه امام خمینی (ره ) وارد تهران شدم . نامه امام خمینی (ره ) گورباچف را به فکر واداشته بود. نه وی و نه من هیچ یک نمی دانستیم که چه پاسخی باید بدهیم . امام خمینی (ره ) در نامه خود ضمن ارزیابی مثبت از برخورد شجاعانه گورباچف به رویدادها و وقایع آن زمان اعلام نموده بود که ناکامی های کمونیسم آشکار شده است . گرچه این نیز برای رهبر ایران فاقد اهمیت بود...

نامه امام خمینی (ره ) دارای ابعاد عمیق فلسفی بود. همان گونه که امام (ره ) فرمودند : « من می خواستم دریچه ای به دنیای بزرگ یعنی دنیای بعد از مرگ که دنیای جاوید است را برای آقای گورباچف باز نمایم و محور اصلی پیام من آن بود » . واضح است که امکانات گورباچف رهبر بی دین حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی برای درک فلسفه رهبر روحانی ایران متناسب نبود. تصمیم گرفتیم که گورباچف در پاسخ خود به بیان مطالبی در مورد مناسبات دوجانبه همکاری های آتی منطقه ای و حل مسائل بسنده کند. سفر من به ایران برای این کشور از اهمیت زیادی برخوردار بود. اتفاقا موضوع سفرم به آن کشور پیشاپیش مورد توجه مطبوعات ایران قرار گرفته بود. موضوع ملاقات آتی من با امام خمینی (ره ) و تقدیم پاسخ گورباچف به ایشان مورد توجه خاص رسانه ها بود. به جز ملاقات با امام خمینی (ره ) ملاقاتهایی نیز با دیگر مقامات ایرانی ازجمله حضرت آیت الله خامنه ای رئیس جمهور آقای موسوی نخست وزیر آیت الله رفسنجانی رئیس مجلس و آقای ولایتی وزیر امور خارجه ترتیب داده شده بود. ولایتی شخص تحصیل کرده ای است . با وی روابط بسیار دوستانه ای داشتم . وی پزشک است و نمی توان او را در صفوف متعصبین قرار داد. در نگاه محافل سیاسی ایران سفر وزیر امور خارجه شوروی به ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار بود زیرا من حامل پاسخ گورباچف به نامه امام خمینی (ره ) بودم . این پاسخ برای آنان از لحاظ روند وقایع آتی در منطقه حائز اهمیت بود. سفرم به ایران از این نظر هم مهم بود که در آن زمان غرب و بویژه آمریکا جمهوری اسلامی ایران را به قول ایران تحت فشار شدید قرار داده و مناسبات سیاسی را طی ده سال به پایین ترین سطح رسانده بود. کلید موفقیت سفر من به ایران در گرو محتوای نامه گورباچف بود. هنگام ورود به ایران آقای ولایتی وزیر امور خارجه به من گفت که امام خمینی (ره ) برای این ملاقات آماده هستند. من هم به این دیدار بسیار امیدوار بودم و با این امید به خدمتشان رسیدم . امام خمینی (ره ) به دلیل کسالت و با توجه به توصیه پزشکان هیچکس را برای ملاقات به حضور نمی پذیرفت . برای من استثنا قایل شده بودند و علت آن البته ابراز احترام به کشور بزرگی بود که من وزیر امور خارجه آن بودم ولی شاید دلایل ناگفته دیگری منظورم منافع ایران در گرجستان نیز وجود داشت . در هر صورت این فکر هم در ذهنم غلیان می کرد. برف می بارید. امام خمینی (ره ) در ارتفاعات زندگی می کردند. موقع ورود همانند مسجد باید کفش را درمی آوردم . با جوراب وارد شدم . این امر برایم تا حدی ناگوار بود. تصور کنید لباستان با تمامی مقررات تشریفاتی هماهنگ شده است ولی بدون کفش هستید و مثل اینکه در عبادتگاه بسر می برید با این تفاوت که از دیگران نباید منزوی شوید بلکه باید حرف بزنید. در عین حال باید سعی کنید موافقت هم صحبت خود را بدست آورید. از همان ابتدا متذکر شدند که من اولین شخص خارجی هستم که به حضور امام (ره ) می رسیدم و پس از انقلاب اسلامی تا آن زمان کسی از مهمانان خارجی با امام (ره ) ملاقات نکرده بود . به خاطر ضیق وقت بایستی در عرض 15 تا 20 دقیقه ملاقات را تمام می کردیم . ساکت به انتظار نشستیم . به اتاق محل زندگی زاهدانه امام خمینی (ره ) نگاهی انداختم . گویا نکته مهم در آن مکان پی بردن به اصل مفهوم زندگی بود. هیچ چیز نمی بایستی مزاحم امام (ره ) می شد. همه چیز ساده و بی آلایش بود. کف اتاق فرش سفید مایل به خاکستری رنگ پهن بود. خلاصه فقط چیزهای ضروری بود. چند نفر از میزبانان همراه من و مترجم در اتاق حضور داشتند. آنها نیز سکوت اختیار نموده و در انتظار ورود امام بودند. یک لحظه فکرم به تاریخ معطوف شد. گرجیان زیادی در طول تاریخ در اتاق انتظار کاخ شاه ایران بسر برده اند. درست است که این بار به نمایندگی از یک کشور دیگری آمده بودم ولی در هر حال ... احساس ناراحت کننده انتظار به من دست داد. آن را هم به خاطر آوردم که در گذشته نه چندان دور رهبر گرجی تبار همین کشور بزرگ (اتحاد شوروی ) با همتایان خود در تهران مسائل جهانی تقسیم به مناطق نفوذ را مطرح می نمود. در آن زمان سرنوشت ایران به مقیاس زیادی به همین گرجی بستگی داشت .

این محل پر برف نیست اما زمانی که برف می بارد یخ بندان می شود . با جوراب نشست بودم و از سرما کرخت شدم . حدودا 15 دقیقه ما را به انتظار نشاندند . بعدا فهمیدم که اینجا رسم بر این بوده و ملاقات با مقامات ایران معمولا 15 دقیقه دیرتر از زمان اعلام شده آغاز می گردد. چند دقیقه بعد به من اشاره کردند که ایشان تشریف می آورند. اول پسر امام وارد شد. وی هم مودبانه به من گفت که امام تشریف می آورد. یک مردم سالخورده لاغراندام وارد اتاق شد خوش قیافه با ریش سفید و طبق سنت محلی با کلاه بی لبه مشکی و روپوش خاکستری . وی در کنار صندلی های ما در گوشه تخت نشست . مرا معرفی کردند. گویا در اطراف ما کسی نبود. اما حرکات من، سخنانم و حتی یک نگاه من به اطراف مورد توجه خاص بود. از رادیو و تلویزیون هم کسی حضور نداشت . ولایتی از قبل به من گفته بود که برای انجام ملاقات خوب و مثمرثمر بهتر می بود در عرض 15 20 دقیقه تعریف می کردم که گورباچف در نامه خود چه نوشته بود. سلام کردم و آنچه را که گورباچف در پاسخ به نامه امام (ره ) (همانطور که عرض نمودم نامه فلسفی بود) نوشته بود بطور مختصر بازگو نمودم . 15 دقیقه به سخنانم گوش داد . گاهی اوقات سرش را تکان می داد . سپس گویا عمیقا به فکر فرو رفت و پاسخ داد : من ناامید شدم . شنیدم بودم که گورباچف فردی اندیشمند است . ارسال نامه برای او اتفاقی نبود. در آن نامه سخن از جایگاه و نقش بشر نه فقط در این عالم خاکی بلکه عمدتا در عالم ربانی بود. من به دنبال مسائل این عالم نیستم من به عالم دیگر می اندیشم و پاسخ آن را دریافت نکردم . اما آنچه که مربوط به عادی سازی روابط است من از آن حمایت می کنم . » این سخنان را با خرسندی ادا کردند. همین بود همین . وی پس از ایراد این سخنان از جای خود برخاسته و خداحافظی نمود. تا اندازه ای احساس نارضایتی به من دست داد. بیرون آمده و کفشم را پوشیدم اما مشکل بود چون یخ کرده بود. پیش خود فکر کردم که سفرم نتایج مناسبی درپی نداشت . به همراهانم گفتم که شاید بهتر باشد ملاقات های برنامه ریزی شده (با آیت الله رفسنجانی حضرت آیت الله خامنه ای ضیافت رسمی ) را لغو کنیم . یک موضوع فکر مرا جلب کرده بود مایل نبودم وجهه وزیر امور خارجه خدشه دار گردد. ولایتی متوجه همه چیز شد. به من گفت که تماس می گیرد. واقعا به نفع ایران نبود که شوروی را از خود ناراضی نماید. پس از ملاقات با امام خمینی (ره ) سفیر ایران در اتحاد شوروی نوبری حیرانی با همراهانم تماس گرفت و تقاضا کرد که موضوع پخش خبر درباره دیدار با امام خمینی (ره ) با من به این صورت هماهنگ شود : « ایران تصمیم دارد این گفتگوی دوستانه را مثبت ارزیابی نماید. طرف ایرانی متذکر می شود که ایران به توسعه مناسبات با شوروی تمایل دارد. امام پس از استماع نظرات مندرج در نامه گورباچف از آن حمایت نمودند. رسانه های ایرانی نظرات امام (ره ) در این مورد را کاملا منعکس ساختند. متاسفانه به توصیه پزشکان ملاقات طولانی تر امکان پذیر نشد. این ملاقات حتی از آنچه که پزشکان گفته بودند نیز طولانی تر شد» . من با موضع ایران در نحوه انعکاس دیدار به این گونه موافقت کردم . بعد از نیم ساعت ولایتی به من زنگ زد. وی گفت : « امام (ره ) بی نهایت راضی هستند و اگر مترجم دارید تلویزیون را روشن کنید » . تلویزیون را روشن کردم و چه می بینیم این خبر همه چیز را تحت الشعاع قرار داده است : « این یک دیدار تاریخی است با این دیدار مرحله جدید مناسبات با شوروی آغاز می گردد. ملاقات یک ساعت به طول انجامید و چنین چیزی بی سابقه بوده است . استقبال گرم خداحافظی گرم ... » و به دنبال آن تلویزیون ... رادیو... روزنامه ها به پخش این خبر پرداختند. گویی در انزوا بسر می بردند و اکنون درهای غرب به روی آنان باز شده است.

دو روز آنجا ماندم . عصر در ضیافت شام ولایتی تکرار کرد که امام (ره ) بی نهایت از این دیدار راضی بودند. این دیدار ویژه ای بود. (بدون شک ولایتی بدون موافقت امام (ره ) نمی توانست این سخنان را ایراد نماید). گفتم : ولی ایشان صحبت را با دو کلمه تمام کردند. اینطور به نظرم رسید که گفتگوی جامعی نداشتیم . ولایتی در پاسخ گفت : شما متوجه نشدید ایشان سه بار به نشانه موافقت سرشان را تکان دادند. آیا می دانید این امر چقدر برایمان مهم است ! این احترام و توجه فوق العاده بزرگی است . خلاصه کلیه علامات و حرکات و هر رمز آداب فرهنگی استنباط و برداشت خود را می طلبد. این سفر به لحاظ نتایج حاصله واقعا یک سفر تاریخی بود. در ایران تا به امروز این سفر را به یاد دارند. پس از آن که من به گرجستان بازگشتم هنگام سفر آیت الله رفسنجانی به تفلیس وی اظهار داشت که « شما تنها فرد خارجی بودید که با امام (ره ) ملاقات کردید. » امام خمینی (ره ) مرد بزرگی بود. وی با پیامش انزوایی را که خود برای ایران ترتیب داده بود از میان برداشت عجیب است اما از همان زمان مناسبات جدید ایران و گرجستان ولو در سطح شخصی مبتنی بر اصل برابری پایه گذاری گردید. دیدار با امام خمینی (ره ) سالها بعد بر روابط من با آیت الله رفسنجانی آقای خاتمی و دیگر رهبران ایران تاثیر گذار بود. علی رغم اینکه در بعضی از موارد منافع ما متفاوت بود (مثلا در مورد خطوط لوله نفت ) با لطف و عنایت امام خمینی (ره ) روابط گرم و فوق العاده مثبتی بین گرجستان و ایران شکل گرفت که این موضوع بحث دیگری است . اتفاقا پیش از سفرم به ایران در بصره با صدام حسین دیدار کردم . در عراق دوازده هزار شهروند روسی مشغول به کار بودند. صدام سعی داشت احترامش را نسبت به من نشان دهد. مسلما در صحبتهایمان به بیهودگی جنگ عراق و ایران اشاره کردم . به وی فهماندم که این جنگ واقعا بیهوده بود و دیر یا زود بر روابط شوروی با عراق تاثیر می گذاشت . میزبان من تصور فردی لجوج را در ذهن من بجا گذاشت . آن زمان حتی تصور نمی کردم که صدام حسین چه مقاصد خصمانه ای در رابطه با کویت داشت .

*منبع : کتاب دیجیتالی "بانک جامع مقالات امام خمینی"، جمعی از نویسندگان، 1390، ص 8798، به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی، چهارشنبه 18 آذر 1388، ص 9.

نوشتن یک نظر

افزودن نظر

x
دی ان ان