یکشنبه, 01 مهر,1403

­

جمعه, 30 بهمن,1394

ریا در عمل

ریا براى خود ابعادى دارد، بُعدى در عقیده، و بعدى در اجتماع، وبعدى در اخلاق، یعنى عاملى است که در هر سه مرحله براى خود نمایشى دارد.

 قرآن، در حالى که امت اسلامى را به اخلاص در عمل و کار براى خدا دعوت مى کند، از ریاکارى و ظاهر سازى که اثر مستقیم ریا است به شدت باز مى دارد و مثال هاى زیبایى براى اعمال ریاکارانه مى زند.

ریا براى خود ابعادى دارد، بُعدى در عقیده، و بعدى در اجتماع، وبعدى در اخلاق، یعنى عاملى است که در هر سه مرحله براى خود نمایشى دارد.

عبادت و پرستش به انگیزه جلب توجه مردم، وکسب نام و نشان نوعى شرک در عبادت است که روایات اسلامى آن را شرک خفى مى نامند، و مظهر این شرک هر چند عمل و خود عبادت است ولى ریشه آن را باید در روح و روان و عقیده آدمى جستجو نمود زیرا:

شرک در عبادت گاهى به صورت روشن انجام مى گیرد، مانند عبادت بت پرستان که به جاى خدا، بت را مى پرستیدند، و گاهى به صورت مخفى و پنهان. و کار ریاکار، شرک مخفى و پنهانى است، زیرا به ظاهر خدا را مى پرستد، ولى چون انگیزه او از عمل، جلب توجه مردم است، در حقیقت غیر او را مى پرستد، و به گواه این که اگر چنین انگیزه اى در کار نبود، هرگز قیام به عبادت نمى کرد.

امام صادق علیه السَّلام فرمود:

«الرجل یعمل شیئاً من الثواب لا یطلب به وجه اللّه إنّما یطلب تزکیة الناس یشتهى أن یسمع الناس فهذا الذى أشرک بعبادة ربّه ثمّ قال ما من عبد أسر خیراً فذهبت الأیّام أبداً حتى یظهر اللّه له خیراً».

«آن کس که کار ثوابى را انجام مى دهد، ولى نه براى خدا، بلکه براى این که مردم او را فردى پاک بدانند و مى خواهد، پاکى او به گوش مردم برسد، این فرد با پرستش خود، براى خدا شریک قرار مى دهد و هر بنده اى کار نیکى را پنهانى انجام دهد سرانجام کار خیر، خود را نشان مى دهد».

در قلب عارف جز خدا و جز ولاء او هیچ ولایى وجود ندارد و به تعبیر آن سالک:

در ضمیر ما نمى گنجد به غیر از دوست کس *** هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس

براى این جهت است که پیامبر گرامى صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم فرمود:

«مَنْ عَمِلَ عَمَلاً اَشْرَکَ فِیهِ غَیرِى فَهُوَ لَهُ کلُّه وأنَا أغنىَ الأَغنیاءِ مِنَ الشِّرْکِ».1

«هر کسى کارى انجام دهد و در آن غیر از من، دیگرى را شریک سازد، همه آن عمل براى اواست و من بى نیازترین بى نیازان از شریک هستم».

نفوذ ریا در قلوب به گونه اى ناخود آگاه است که چه بسا خود انسان نیز متوجه آن نگردد و تصور کند که عمل او پیراسته از ریا است.

در این مورد، حدیثى از پیامبر گرامى صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم نقل شده است که از نفوذ عجیب ریا در قلوب نوع انسانها گزارش مى دهد آنجا که فرموده است:

«الریاء أخفى من دبیب النملة السوداء على الصخرة الصماء فى اللیلة الظلماء».2

«نفوذ ریا در قلوب فرزندان آدم ناپیداتر از حرکت مورچه بر سنگ صاف در شب تاریک است».

هیچ انسانى هر چه هم تیز گوش و تیز چشم باشد، نمى تواند صداى حرکت پاى مورچه را بشنود و یا آن را ببیند، و ریا از نظر نفوذ در قلب، وحرکت در عمل، ناشنواتر وناپیداتر از حرکت مور در شب تار است از این جهت بر افراد مؤمن لازم است به هوش باشند که ریا به طور ناخود آگاه به قلوب و اعمال آنان نفوذ نکند.

این قسمت بُعد عقیدتى ریا است اکنون لازم است که با بعد اجتماعى و اخلاقى آن آشنا شویم:

بزرگترین ضرر و آسیبى که «ریا» بر اخلاق جامعه و فرد وارد مى آورد این است که کار را بى ریشه مى سازد، و از عمق عمل مى کاهد، و افراد را بر ظاهر سازى (هر چند دردى را دوا نمى کند) وادار مى سازد.

فرض کنید که فردى به افتادگان و آسیب دیدگان جامعه کمک مى کند این کار از انگیزه هاى الهى و مایه هاى انسانى او سرچشمه نمى گیرد، بلکه به خاطر به دست آوردن شهرت و نام و نشان و سرانجام تحصیل مال و مقام، به این کار دست مى زند، به طور مسلم کار او عمق و ریشه پیدا نخواهد کرد وجریان کار، به طور موقت تا لحظه حصول نتیجه ادامه خواهد داشت. و پس از اخذ نتیجه، نه گرد او را خواهیم دید و نه کار او را، نه از تاک نشان خواهیم یافت و نه از تاک نشان، حتى همان کار موقت او، ظاهرى خواهد داشت نه باطن، به جنبه هاى نمایشى آن توجه بیشترى خواهد نمود، و از توجه به جنبه هاى باطنى و سودمندى آن، سر برخواهد تافت.

در حالیکه اگر این کار نیک، از انگیزه هاى الهى و اندیشه هاى انسانى درست، سرچشمه بگیرد، کار، ریشه و عمق پیدا کرده، و از دوام و پیوستگى برخوردار خواهد بود، تا حدى که فرد نیکوکار گاهى زندگى را بر خود سخت مى گیرد تا خدمت بیشترى درباره طبقه افتاده انجام دهد.

در دوران طاغوت، در یکى از شهرهاى جنوب، شهردار ریاکارى بود، که در جاى چمن هاى فلکه بزرگ شهر، گل کارى نکرده بود، اتفاقاً گزارش رسید که طاغوت وقت، عازم جنوب است و از آن نقطه عبور خواهد کرد، شهردار ریا کار یک روز پیش از ورود طاغوت، گل هایى را از گل فروشى ها خرید و بر زمین چمن نشاند تا لحظه اى توجه ارباب خود را جلب کند، آنگاه پس از دو روز گلها افسرده شد و چمن، آرایش دروغین خود را از دست داد. من پس از شنیدن این جریان به یاد آیه اى افتادم که عمل ریاکار را به شکل عمل آن شهردار ریا کار توصیف مى کند و روشن مى سازد که عمل ریاکاران کاملاً بى عمق و بى ریشه است، در حالى که کارهاى الهى کاملاً عمیق و ریشه دار مى باشند و قرآن این حقیقت را در ضمن مثلى بیان مى کند که یک جهان نکته دارد آنجا که مى فرماید:

(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالمَنِّ وَالأَذَى کَالَّذِى یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاسِوَلا یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالیَومِ الآخِرِ فَمَثلهُ کَمَثلِ صَفْوان3 عَلَیْهِ تُرابٌ فَأَصابهُ وابِلٌ4 فَتَرَکهُ صَلداً5 لا یَقْدِرُونَ عَلى شَىء مِمّا کَسَبُوا وَاللّهُ لا یَهْدِى الْقَومَ الکافِرینَ) (بقره/264).

«اى افراد با ایمان، بخشش هاى خود را با منت و آزار باطل نسازید، مانند کسى که مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مى کند و به خدا و روز رستاخیز ایمان ندارد کار چنین افراد مانند قطعه سنگ صافى است که بر آن قشر نازکى از خاک باشد و بذر را در آن بیفشانند و باران درشت بر آن برسد و همه خاک را بشوید.

و از بین ببرد و آن را صاف و خالى از خاک و بذر سازد، آنها از کارى که انجام داده اند چیزى به دست نمى آورند و خداوند کافران را راهنمایى نمى کند».

قرآن در این آیه، عمل گروهى را که کار خود را براى کسى، با منت و اذیت زبانى بدرقه مى کنند به کار ریاکار تشبیه مى کند، و قدر مشترک هر دو این است که هیچکدام کار را براى خدا صورت نمى دهند زیرا اگر انگیزه کار، خدا، بود هرگز منت نمى گذاشت، و تصریحاً و تلویحاً کار را به رخ طرف نمى کشید، این یک تشبیه.

آنگاه قرآن بر مى گردد عمل ریاکار را به عمل آن دهقان تشبیه مى کند که بر قطعه سنگ محکمى که قشرهایى از خاک بر آن نشسته باشد بذر بیفشاند و یک چنین زمین که در معرض خورشید و هواى آزاد است، ناگهان با باران درشت و سیل آسا روبرو مى شود و همه آن قشر خاک و بذرها را شسته و جز سنگ صاف که چیزى در آن نمى روید، براى او باقى نمى گذارد، چرا دهقان از این عمل نتیجه نگرفت براى این که، کار وى ریشه نداشت و دانه، هر چه زور داشته باشد نمى تواند دل سنگ را بشکافد.

هر آنک افکند تخم بر روى سنگ     جوى وقت دخلش نیابد به چنگ

در حالى که هر گاه عمل او ریشه دار بود و بذر خود را در یک سرزمین آماده و خاک قابل نفوذ مى افشاند این باران نه تنها، آسیبى به آن نمى رساند بلکه به رشد و پرورش او کمک مى کرد.

از نظر قرآن اعمال افراد ریاکار شبیه کار آن دهقان است در حالى که اعمال افراد با ایمان که کار را براى خدا صورت مى دهند درست نقطه مقابل آن است آنجا که مى فرماید:

(وَمَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَمَرضاتِ اللّهِ وَتَثْبِیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ  کَمَثَلِ جَنَّة بِرَبْوَة6 أصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَینِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ) (بقره/265).

«کسانى که کارهاى خود را براى کسب رضاى خدا و ایجاد آرامش در دل و جان، انفاق مى کنند همانند باغى است که در بلندى قرار گیرد، و باران هاى درشت بر آن برسد، و میوه هاى خود را دو چندان دهد و اگر باران درشت نرسد، باران ریز و شبنم بر آن مى رسد (و طراوت باغ را حفظ مى کند) خداوند به آنچه که انجام دهید بینا است».

اکنون سؤال مى شود که چرا آن باران در آنجا آسیب مى رساند، ولى در این جا مایه دو چندانى میوه مى گردد،نکته آن این است که کار نخست بى ریشه و کار دومى کاملاً عمیق و ریشه دار بوده است.

از این بیان روشن مى گردد که چرا اعمال ریاکاران پس از اندى، مى خشکد و از حرکت باز مى ماند، ولى کارهاى مردان خدا، دور از ریا، صدها سال، نعمت و برکت مى دهد.

بى ریشه بودن کار ریایى، هم مورد تأیید وحى الهى است و هم

مشاهدات اجتماعى آن را تأیید مى کند.

1 . صحیح ابن ماجه، حدیث شماره 203، چه نیکو مى گوید شاعر:

یار مفروش به دنیا که بسى سود نکرد *** آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود

2 . مسند احمد:4/304; مستدرک الوسائل:1/12.

3 . صفوان، «سنگ صاف».

4 . وابل: «باران درشت».

5 . صلد: «سنگ براق».

6. مفسران «ربوه» را به معنى نقطه بلند گرفته اند به تصور این که اگر باغ در بلندى قرار گیرد پرثمرتر مى شود، در صورتى که بلند بودن زمین باغ، در گذشته مایه نرسیدن آب مى شد، گذشته از این، چنین زمینى پیوسته در معرض رسیدن بادهاى داغ و سوزان درمناطق گرمسیر مى باشد، و بهترین نقطه براى تأسیس باغ زمین مسطح است، نه زیاد بلند و نه زیاد گود، بنابراین مقصود از «ربوة» در آیه، آن خاک داغى است که پس از نشست باران حالت برآمدگى پیدا مى کند، و براى کشاورزى و باغدارى بهترین زمین مى باشد و در قرآن مجید، لفظ «ربوة» در این معنى به کار رفته است، آنجا که مى فرماید: (...وَتَرى الأَرض هامِدة فَإِذا أَنْزَلنا عَلَیها الماء اهتزت و ربت) (حج/5; فصلت/39): زمین را آرام مى بینید آنگاه که آبى براى آن فرو فرستادیم تکان مى خورد و بالا مى آید و حالت برآمدگى پیدا مى کند(کشاورزان مى گویند زمین نفس مى کشد). و «ربوة» به این معنى با مورد مثل مناسبت تر است.

 

منبع: تفسیر منشور جاوید جعفر سبحانی ج14 ص141 تا 148

نوشتن یک نظر

افزودن نظر

x
دی ان ان