ایشان در ابتدا سخن خود را با موضوع "قبولی اعمال" آغاز نموده و گفت: موضوع مورد بحث امروز ما این است که چه عملی قبول وچه عملی مردود است. حدیث داریم که توجه شما به قبولی اعمال باشد، اگر مهمان داشته باشید و انواع غذاها را بپزید ولی مهمان شما نخورد چه فایدهای دارد! روز قیامت هم می گویند این کار را نمیخواهیم. گاهی یک قرص کوچک یکی را نجات میدهد و گاهی یک کیلو قرص کسی را نجات نمی دهد. باید ببینیم خدا چه میخواهد نه اینکه مردم چه میخواهند و من چه میخواهم. گاهی فرد برای یک عمل خیلی زحمت میکشد ولی مورد قبول قرار نمی گیرد، مثل شهرداری که گاهی تصمیم میگیرد یک ساختمان آماده را از بین ببرد و هرچه شما اعتراض کنید آنها کار خودشان را انجام میدهند چرا که برآورد کرده اند که این خانه روی گسل است یا در مسیر طرح قرار دارد و... .
حجه الاسلام قرائتی در ادامه افزود: بعضی وقتها کاری که ما انجام میدهیم اولش برای خداست یعنی اول کار را برای خدا شروع میکنیم و وسط کار مغرور می شویم. امام در سحرهای ماه رمضان دعا میکند که قلب ما از شرک پاک شود. بعضی وقتها اول و وسط کار برای خداست ولی آخر کار با یک گناه، کل عملمان را از بین میبریم (حبطت اعمالهم). میرزا جوادآقا تهرانی به من پیشنهاد داد که برای مدتی به مشهد بیایم و برای اقشار مختلف کلاس بگذارم. من در ابتدا که به مشهد آمدم به حرم رفتم و به امام رضا (علیه السلام) گفتم که من کلاس رایگان برای اقشار مختلف میگذارم در عوض شما به من کمک کن که من یک طلبه کاملاً خالص باشم. برای دبیرستان، دانشگاه و... کلاس گذاشتم تا اینکه یک روز در جمع طلاب سخنرانی کردم. بعضی از طلبه ها سطحشان از من بالاتر بود ولی پای صحبتهای من نشستند. بعد از اتمام بحث که همه در حال خارج شدن از مدرسه بودند درب خروجی مدرسه کوچک و جمعیت هم زیاد بود من هم در بین جمعیت بودم، یکی از طلبه ها در بین جمعیت جلوی من بود من را دید ولی هیچ عکس العملی نشان نداد من با خودم گفتم چرا به من اهمیتی نداد و تعارفی به من نکرد بالاخره من در این جلسه استاد او بودم. یک دفعه به خودم آمدم، کنار حیاط مدرسه رفتم و با خودم فکر کردم، من پیش امام رضا (علیه السلام) که رفتم چه درخواستی داشتم؟ پول که نگرفتم، اخلاص هم که نداشتم پس خسر الدنیا و الاخره شدم. پیش میرزا جوادآقا تهرانی رفتم و موضوع را گفتم ایشان با شنیدن صحبت های من به گریه افتاد و بعد از کمی با صدای گریه اش بلند شد بعد از گریه ها گفت به حرم برو و از امام رضا (علیه السلام) تشکر کن که در بین راه متوجه شدی که اخلاص نداری و مشکل چیست. اگر در آخر عمر بفهمیم که اخلاص نداریم چه فایده ای دارد؟!
وی در ادامه گفت: روزی شخصی به من گفت خوش به حالت که همه ی کانالهای تلویزیون تو را نشان میدهند، گفتم راز بقا را هم درهمه ی شبکه ها نشان میدهند، گفت همه ی مردم ایران تو را میشناسند، گفتم کوه هیمالیا را هم همه ی مردم دنیا میشناسند. دنیا جایی است که اگر فقیر باشید روی زیلو مینشینید و اگر پولدار باشید روی قالی. زیلو از نخ است و قالی از پشم، پس دنیا بین نخ و پشم است. همه ی دعاها مستحب است جز دعای «اهدنا الصراط المستقیم». فکر میکنم خاک حوزه، دانشگاه و آموزش و پرورش را باید عوض کرد، محصولی که از این خاک بروید ثمر چندانی ندارد. دیشب در جمع اساتید هم گفتم لیسانسی که مهارت ندارد فلج است. حوزوی که درس قرآن را بلد نباشد قرآن محور نیست، نهج البلاغه و اخلاص محور نیست و فقط مدرک محور است. طلبه باید کلاس داری بلد باشد، طلبه ای که نمیداند چه بگوید مهارت ندارد. میانگین سنوات تحصیل طلبه های خانم 4 یا 5 سال بیشتر نیست. شما باید مهارت کلاس داری ببینید؛ مهارت مسأله گویی، مثلاً میخواهید شکیات را بگویید سه تا شک را بیشتر نگویید شک بین 1 و 2 شک بین 2 و 3 شک بین 3 و 4 بقیه شکها را ارجاع دهید به رساله. شک بین 2 و 5 را لازم نیست بگویید چراکه این شک کمتر اتفاق می افتد، اگر می پرسید پس چرا در رساله آمده است، خب مثل اینکه در داروخانه که میروید همه ی داروها وجود دارد ولی ممکن است بعضی از آنها سالیان سال هم استفاده نشود. لازم نیست اقوال مختلف را بگویید همان که مورد اتفاق است را نقل کنید. چادر مشکی برای خیابان خوب است که جلب توجه نکند اما در جمعی که همه زن هستند و یک مرد هم آنجا نیست چرا با چادر مشکی مینشینید، لباس روشن و شاد بپوشید. مسائلی که مورد نیاز است را بگویید. هدف ما مدرک نباشد مدرک حوزه را خراب کرده است. بعضی که به حساب خودشان برای خدا درس خواندند بعد از پیری متوجه میشوند که کارشان فقط برای مدرک بوده است. مدرک را باید به مهارت داد نه به محفوظات. امام خمینی (ره) به هیچکس نگفت رهبر اما به حسین فهمیده گفت. سؤالی که میپرسیم از چهار جهت باید بررسی شود، واجب است بدانیم یا مستحب، و آیا مشکل جامعه و یا مشکل یک نفر را حل می کند؟ یکی از من پرسید امام زمان ( عجل الله تعالی) زن و بچه دارد یا نه؟ به او گفتم آیا واجب یا مستحب است که بدانی ؟ گفت: نه. گفتم با این سؤالت دردی را دوا میکنی؟ گفت: نه. گفتم پس این سؤالت نابجاست.
استاد قرائتی سپس عنوان داشت:350 بار کلمه "اعوذ" در قرآن وجود دارد که یکی را پیامبر (ص) هر روز میگفت و آن این بود که پناه میبرم از علم بی خاصیت. کاندیداهای ریاست جمهوری که مناظره میکردند همه گفتند که ما مشکل بیکاری و اشتغال را حل میکنیم. این مشکل وقتی حل میشود که به هر دیپلمه یک مهارت هم یاد بدهیم. نباید عارمان باشد که با لیسانس قالی ببافیم و یا خیاطی کنیم. دیروز در دانشگاه فردوسی در یک زمین بزرگ سخنرانی داشتم، به آنها گفتم همین زمینها را گیلاس بکارید، چرا چمن میکارید چمن هر روز آب میخواهد ولی میوه هر هفته دوبار آب میخواهد. کاهو واسفناج به علت برگهای پهنش اکسیژن بیشتری تولید میکنند، میگویند چمن خوب است و کاهو واسفناج در شأن ما نیست. حاضر نیستیم خودمان را بشکنیم، اصولی را از غرب برای ما کپی میکنند و ما باید آن را انجام دهیم. به سربازها بگویند اگر هنری نشان دهید سه ماه زودتر سربازی تان تمام می شود. به سرگرد بگویند اگر شما در این کویر گندم بکارید و آباد کنید یک درجه رتبه تان بالاتر میرود.
ایشان در ادامه گفت: علم مفید و علم نافع داشته باشید. قرآن میفرماید برخی از درسها مضر است، موسی به خضر گفت: شاگردت میشوم به شرطی که مرا رشد بدهی. در 2030 آمده است که نامی از شهیدان مثل فهمیده برده نشود، میخواهند کاری کنند که از بین افرادی که درس میخوانند یک امام خمینی هم برنخیزد. کاشی کاری های حرم را دقت کنید روی آنها کلی مطالب نوشته تودرتو که کسی نمیتواند آنها را بخواند تازه همانها را هم بردند بالای پشت بام زدند. همین کاشی کاری را ساده از سخنان امام رضا (علیه السلام) به سه زبان فارسی، عربی، انگلیسی در سطح پایینتر بنویسید تا هرکس میآید بتواند از آنها استفاده کند. الان فکر میکنم می بینم کاش به جای اینکه 38 سال در تلویزیون باشم یک سال وقت میگذاشتم زبان اردو یاد میگرفتم و بین گاوپرستان میرفتم تا شایدطی این 38 سال آنها را مسلمان میکردم. بعضی از علم ها مفید نیستند. باید در بحثها و برنامه ها بازنگری داشته باشید. غرور نگیرید. «و ما اوتیتم من علم الا قلیلا» قرآن میگوید همه شما با هم بیسوادید خود را بهتر از دیگران نگیرید. ممکن است دختر بی حجابی ببینید نهی از منکر کنید ولی فکر نکنید که از او بهتر هستید، شاید او روزی خوب شود و شما بد شوی. همیشه برای عاقبت عمر خود دغدغه داشته باشید. آدم نمیداند فردایش چه میشود، مانع ازدواج دیگران نشوید. در دانشگاه دختری به من نامه نوشته قبل از اینکه لیسانس بگیرم خواستگاران زیادی داشتم گفتند صبر کن لیسانست را بگیر بعد از لیسانس خواستگارانم کمتر شد و گفتند حالا که کم شده ادامه تحصیل بده تا بعد و الان دیگر خواستگار ندارم. قرآن می گوید: «هنّ لباس لکم» سومین نیاز بعد از اکسیژن و آب، حق طبیعی ازدواج است؛ و نباید بخاطر درس خواندن به عقب بیفتد.
حجه الاسلام والمسلمین قرائتی در پایان خطاب به مبلغین و طلاب گفت: درس را خوب بخوانید و برای درسهایی که بدرد نمی خورد وقت نگذارید. خیلی از برنامه های حوزه بدرد نمی خورد مثل نقیض سالبه کلیه که می شود موجبه جزئیه؛ وقتی به بچه ای می گویید من هیچ وقت آب نمی خوردم (سالبه کلیه) وقتی می گویی فقط همین یک لیوان آب را می خورم (موجبه جزئیه) می شود. علم چیز دیگری است و ما دنبال چیز دیگری می گردیم. علم واقعی در تفسیر قرآن است که با اهمیت است. صاف و ساده صحبت کنید. اول تفسیر نمونه و نور را بخوانید. کار را از جای سخت شروع نکنید. طولانی سخنرانی نکنید. با الفاظ بازی نکنید. برای حجاب دلایل منطقی بیاورید؛ یک دلیل وجدانی اش این است که هیچ زنی دوست ندارد شوهرش 99 درصد او را و 1 درصد یک زن دیگری را دوست داشته باشد، پس خودت هم دل مردان را به سمت خودت جذب نکن. در کلاس درس رنگ روشن بپوشید. وقتی چیزی را بلد نیستید پز علمی ندهید مثلا در نقل یک داستان از کتاب داستان راستان که از مستدرک الوسائل آدرس داده، شما مستقیم بگوئید من در مستدرک الوسائل دیدم. اگر جواب سوالی را نمی دانید بگویید نمی دانم. در پایان که دعا می کنید میلیاردی دعا کنید مثلا در نماز شب بگویید «اللهم اغفر سید حسن نصرالله و من احبه» یا بگویید «اللهم اشف کل مریض» و... و از خدا بخواهیم که هرچه عمر خود و عمر دیگران را تلف کردیم بر ما ببخشد.
روابط عمومی مؤسسه علمی- تحقیقی مکتب نرجس (علیهاالسلام)