نویسنده : سلیمانی آشتیانی،مهدی
مـقدمه
یکی از هزاران فضیلت امیر المؤمنین علیه السلام عبادتهای مخلصانه و عاشقانة او است که سخن راندن در این مقوله هـر چند ناقص، بسیار مشکل است؛ اما بنا به مثل معروف «مَا لَا یُدْرَکُ کـُلُّهُ لَا یُتْرَکُ کُلُّهُ؛ آنچه را کـه بـه طور کامل نمیتوانی درک کنی، به طور کامل ترک مکن!» توفیق بیان گوشهای از این فضایل را داشته باشیم.
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
عبادتها و گریههای شبانه، راهگشای حـل مشکلات روز و منشأ توفیقات الهی است. کسی که به عشق معبود خود از لذت خواب خوش نیمه شب میگذرد و عاشقانه در برابر حضرت حق سر تعظیم فرو میآورد، در زندگی دنیوی و اخروی خود رستگار خواهد بـود.
خـداوند متعال میفرماید: (وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأتِیَکَ الْیَقِینُ)؛1 «پروردگارت را عبادت کن تا تو را یقین فرا رسد.» و بر اساس این آیة شریفه است که حضرت علی علیه السلام عابدترین مردم بود و بیشتر از همه نـماز مـیخواند و روزه میگرفت: «فَکَانَ أَعْبَدَ النَّاسِ وَ أَکْثَرَهُمْ صَلَاةً وَ صَوْماً؛2 پس علی علیه السلام عابدترین مردم بود و بیشترین نماز و روزه نسبت به مردم.»
شخصیت امیر المؤمنین علی علیه السلام در میدان جنگ، سیاست، اجتماع و... نه تها او را از عبادت باز نـداشت؛ بـلکه حضرت در تمامی میدانها ممتازترین به شمار میآید. همچنین وجود مشکلات متعدد در اداره و رهبری کشورهای بزرگ آن زمان، نتوانست او را لحظهای از یاد خدا غافل سازد.
هو البکّاء فی المحراب لیلاً هو الضحاک اذا اشـتد الضـراب3
«او در مـحراب عبادت به شدت گریان و در شـدت جـنگ بـسیار خندان بود.»
امام علی علیه السلام در ایمان، تقوا، اخلاص و بندگی منحصر به فرد بود، لذا وقتی در برابر حضرت حق تعالی میایستاد، چشمش دیگر نـمیدید، گـوشش نـمیشنید، دنیا با تمام وجود از خاطرش محو میشد و تـنها خـدا را میدید و بس.
او عاشق و دلداده بود، و عشق و شوق خدا را عبادت میکرد؛ زیرا عبادت او برای رفع تکلیف نبود؛ بلکه او محب حقیقی بود و جز جمال دلربای حقیقت چیزی در نـظرش جـلوهگر نـمیشد.
مردی به نام «ذِعْلِب» عرض کرد: یا امیر المؤمنین! آیا پروردگـارت را دیدهای؟ آن حـضرت فرمود: «وَیْلَکَ مَا کُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ قَالَ وَ کَیْفَ رَأَیْتَهُ قَالَ وَیْلَکَ لَا تُدْرِکُهُ الْعُیُونُ فـِی مـُشَاهَدَةِ الْأَبـْصَارِ وَ لَکِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَانِ؛4 وای بر تو! دیده های ظاهر او را نتواند دیـد؛ ولی دیـدههای دل بـه وسیلة حقایق ایمان او را مشاهده میکنند.»
به چشم ظاهر اگر رخصت تماشا نیست نه بـسته اسـت کـسی شاهراه دلها را
وجود مولی الموحدین امیر المؤمنین علی علیه السلام خدا را تمام وجود درک کرده بود کـه پس از رسـول اکرم- جایگاه شاگرد اولی کلاس بندنگی را به نام خود ثبت کرد و فرمود: «مَا عـَبَدْتُکَ خـَوْفاً مـِنْ نَارِکَ وَ لَا شَوْقاً إِلَی جَنَّتِکَ وَ لَکِنْ رَأیْتُکَ أهْلاً لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُکَ؛5 عبادت نکردم تو را به جهت خـوف از آتـش و نه به خاطر طمع بهشت تو، ولیکن تو را سزاواز پرستش و اطاعت یافتم، پس عـبادتت کـردم.»
ز بـارگاه قدس حق، یک نفس او کنار نیست
علی است عاشق خدا، بندگیش شعار نیست
عبادت حـضرت عـلی علیه السلام به این جهان مادی منحصر نیست. ایشان به مردم میفرمود: «آیا اقـرار مـیکنید کـه پسر عمویم پیامبر- فرمود: من و اهلبیتم نوری بودیم که چهارده هزار سال قبل از آنکه خـداوند آدمـ را خـلق کند، در پیشگاه پروردگار مشغول عبادت بودیم. وقتی خداوند آدم را خلق کرد، آن نور را در صـلب او قـرار داد و او را به زمین فرستاد.»6
«ابن ابی عیاش» از «سلیم بن قیس» نقل کند که گفت: به ابوذر گـفتم: خـدای بیامرزدت! شگفت انگیزترین سخنانی را که از رسول خـداصلی الله علیه و آله دربارة علی بن ابیطالب علیه السلام شـنیدهای، بـرایم تعریف کن. گفت: شنیدم که رسول خـداصلی الله علیه و آله مـیفرماید: پیـرامون عرش نود هزار فرشتهاند که تسبیح و عـبادتی جـز فرمانبری از علی بن ابیطالب علیه السلام و بیزاری از دشمنانش و طلب آمرزش برای پیروانش ندارند. گفتم: خـدای بـیامرزدت! جز این. گفت: شنیدم کـه مـیفرمود: خداوند جبرئیل، میکائیل و اسـرافیل را بـه اطاعت از علی علیه السلام و بیزاری از دشمنانش و آمرزش بـرای پیروانش مخصوص گردانیده اسـت. گـفتم: خدای بیامرزدت! جز این. گـفت: شـنیدم که رسول خدا- میفرمود: خداوند هماره در هر امتی که پیامبری مرسل داشته، بـر آنـان به حقانیت علی علیه السلام احتجاج مـیکند، هـر کـدامشان که علی شـناستر بـاشند، بزرگترین مقام را نزد خـداوند دارنـد. گفتم: جز این. گفت: از رسول خدا- شنیدم که: اگر من و علی نبودیم، خداوند شـناخته نـمیشد. اگر من و علی نبودیم خداوند عـبادت نـمیشد. اگر مـن و عـلی نـبودیم، ثواب و عقابی نبود. مـیان خدا و علی پرده و پوششی در کار نیست.»7
علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را
که به مـا سـوی فکندی همه سایه هما را
دل اگر خـدا شـناسی هـم در رخ عـلی بـین
به علی شـناختم مـن به خدا قسم خدا را
نه خدا تونانمش خواند نه بشر توانمش خواند
متحیرم چه نامم شـه مـلک لا فـتی را
پیامبر رحمت- دربارة اوج ایمان و عرفان حضرت عـلی علیه السلام مـیفرماید: «لَوْ أَنـَّ السـَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضـَ وُضـِعَتْ فِی کِفَّةٍ وَ وُضِعَ إِیمَانُ عَلِیٍّ ع فِی کِفَّةٍ لَرَجَحَ إِیمَانُ عَلِیٍّ؛8 اگر آسمانها و زمین در یک کفة ترازو و ایمان عی در کفة دیگر گذاشته شوند، به طور حتم ایمان عـلی بر آنها فزونی میکند.»
حضرت علی علیه السلام برای رفع تکلیف عبادت نمیکرد، و نمازهای پنجگانه، زکات، روزه، حجّ و جهاد را به زیباترین وجه بجا میآورد و حالاتش در عبادت از خشوع و خوف خدا بسیار عجیب بود و جـز پیـامبر خدا- کسی همتای او نبود، تا آنجا که فرمود: «نشستن در مسجد، نزد من دوست داشتنیتر از بهشت است؛ چرا که لذّت بودن در بهشت برای رضایت نفس است؛ ولی نشستن در مسجد برای کسب رضـایت خـدا است.»9
هر چند بیان تمام خصوصیات عبادات امام علیعلیه السلام امری محال است؛ اما به قدر بضاعت بـه ذکـر مواردی از آن میپردازیم:
عبادتهای شبانه
امـام عـلی علیه السلام ویژگیهای منحصر به فردی دارد؛ زیرا صفات و کمالات متباین و متضاد را در خود جمع کرد. صفاتی مانند: حکومت و تواضع، خوف و خشیت و شجاعت، ثروت و زهد، قدرت و صبر، غـضب و حـلم و.... او روزها را روزه داشت و با آن هـمه مـجاهدتها، شبها را به عبادت مشغول بود.10
«ابو درداء» که یکی از اصحاب پیغمبر- است، میگوید: در شب تاریکی از نخلستانی عبور میکردم. نجوای کسی را شنیدم که با خدا مناجات میکرد. چون نزدیک شدم،دیدم عـلیعلیه السلام اسـت. خود را پشت درخت مخفی کردم و دیدم که او با خوف و خشیت تمام و با آهنگ حزین مناجات میکند و از خوف آتش سوزان جهنم گریه می نماید و به خدا پناه برده، طلف عفو و بـخشش مـیکند. آنقدر گـریه کرد کهه بیحس و حرکت بر زمین افتاد! گفتم شاید خوابش برده است، نزدیکش رفتم، چون چوب خـشکی افتاده بود. او را تکان دادم، حرکت نکرد. گفتم: حتماً از دنیا رفته است. شـتابان بـه مـنزلش رفتم و خبر مرگ او را به حضرت زهراعلیهاالسلام رساندم. ایشان فرمود: مگر او را چگونه دیدی؟ من شرح ما وقع را گفتم. حـضرت علیهاالسلام فـرمود: او نمرده؛ بلکه از خوف خدا غش کرده است.»11
ز نخلستان بگوش آید طنینی
صدای جـان فـزا و دلنـشینی
علی دارد مناجات شبانه
ندای آتشین و عاشقانه
به روز واقعه ضرّاب میدان
به نخلستان بود گریان و نـالان
در آنجا چون نهنگ بحر تقدیر
در اینجا آتشین آهش جهانگیر
گهی انبان زاد و توشه بـر دوش
یتیمان را نمیکردی فراموش
ز تـاریکی بـه شب پوشیده رخسار
سراغ کودکان رفتی پدروار
همان آن دستی که خیبر میگشودی
ینیمان را نوازش مینمودی
بسی از دهر دون پرور غمین بود
شرار آه او بس آتشین بود
نمازهای امام علی علیه السلام
نخستین مـردی که با رسول حق به نماز ایستاد، حضرت علی علیه السلام بود؛ چرا که رسول مکرم اسلامی روز دوشنبه به پیامبری مبعوث شد و روز سه شنبه امیر مؤمنانعلیه السلام به او ایمان آورد.
مگر حضرت علی علیه السلام در غار حـرا هـنگام بعثت همراه رسول خداصلی الله علیه و آله نبود؟ پس چطور روز بعد به او ایمان آورده است؟
امام صادقعلیه السلام میفرماید: «إِنَّ عَلِیّاً( فِی آخِرِ عُمُرِهِ کَانَ یُصَلِّی فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ أَلْفَ رَکْعَةٍ؛12 علیعلیه السلام در آخر عمرش در هر روز و شب هـزار رکـعت نماز میخواند.» و خود میفرماید: «مَا تَرَکْتُ صَلَاةَ اللَّیْلِ مُنْذُ سَمِعْتُ قَوْلَ النَّبِیِّ( صَلَاةُ اللَّیْلِ نُورٌ؛13 از زمانی که از رسول خدا- شنیدم که نماز شب نور است، نماز شب را ترک نـکردم.»
«جـبران خلیل جبران»، فیلسوف و شاعر نامدار مسیحی عرب میگوید: «به عقیدة من، پسر ابو طالب اولین قدیسی است که با روح کلی ملازم شده و با او همنشینیها داشته است. آهنگهای ابـدیت را از روح کـلّی شـنیده و در گوش قومی که از این گـونه نـغمهها نـشنیده بودند، منعکس ساخته، هر کس از او خوشش میآید، بر فطرت توحید است و هر که با او دشمن است، از بنای جاهلیت. پسر ابو طـالب، شـهید راه عـظمت خوئد شد. او در حالتی از دنیا رفت که نماز را بـر زبـان داشت و قلبش از شوق لقای پروردگار سرشار بود. اعراب حقیقت مقام و موقعیت او را نشناختند، تا زمانیکه مردانی از ایران ظهور کردند و گـوهر و سـنگریزه را تـشخیص دادند.»14
همه خواهند تو را، مُسلم و ترسا و یهود راستی بر سـر کوی تو عجب غوغایی است
همچنان «فؤاد جرداق مسیحی» میگوید: «هر گاه دشواریهای زندگی به من روی میآورد و از رنـج روزگـار آزرده مـیشوم، به آستان علی علیه السلام پناه میبرم؛ زیرا او پناهگاه هر ماتمی است.»15
انـس امـام علی علیه السلام با نماز، حتی در میدان جنگ نیز کمرنگ نمیشود. روزی در جنگ صفین مشغول نبرد بود و میان دو جـناح درگـیر، مـنتظر زوال خورشید بود تا نماز را بخواند، ابن عباس عرضه داشت: یا علی! چرا ایستادهای (و نـمیجنگی)؟ فـرمود: مـنتظر دخول وقتم تا نماز بخوانیم! ابن عباس گفت:آیا اکنون وقت این حرفها اسـت، در حـالی که ما به کار جنگ مشغولیم؟ امام فرمود: برای چه چیز میجنگیم؟ مگر نه ایـنکه جـنگ مـا برای نماز است؟»16
کدام عابدی جز علی علیه السلام سراغ دارید که اینچنین عاشقانه در معبود ذوب شده بـاشد کـه محراب و میدان نمیشناسد؟
کدام عارفی جز امیر بیان علیه السلام میتواند بگوید: «لَوْ کُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتـُ یـَقِیناً؛17 اگـر تمام حجابهای عالم برداشته شود، ذرهای به یقین او افزوده نمیشود.»
او عابدترین مردم پس از پیامبر- است و مـردم نـماز شب، تهجّد،دعا و طرز راز و نیاز با خدا را از او آموختهاند، چنانکه در گرما گرم نـبرد سـفین ـ کـه تیر از هر سو مانند باران میبارید و در اطراف امام علیه السلام فرود میآمد ـ از خدای خویش غافل نشد و عـادت هـمیشگی و عـبادت را رها نکرد و هنگامی که به خدا توجّه پیدا می کرد، با تـمام وجـود به سوی او میرفت و از جهان ماده و آنچه در آن است میبرید تا جایی که درد را احساس نمیکرد؛ زیرا وقتی مـیخواستند تـیر را از بدن مبارکش بیرون بکشند، منتظر ماندند تا به نماز بایستد و چون مـشغول نـماز شد و به سوی خدا روی آورد، تیر را بیرون کـشیدند و حـضرت چـیزی احساس نکرد.18
قرائت و تفسیر قرآن
اوّلین19 مـؤلّف عـلوم قرآنی در اسلام امیر المؤمنین علیه السلام است که با املای پیامبر- معارف اسلام و تفسیر قـرآن را مـینوشت که به نام «کتاب عـلی علیه السلام» مـعروف گشت.
در زمـانی کـه حـضرت خانهنشین شدند، روزی ابوبکر کسی را سـراغ حـضر فرستاد تا بیرون آمده و بیعت کند، امام علی علیه السلام جوئاب فرستاد: «من مـشغول هـستم و با خود قسم یاد کردهام کـه عبا بر دوش نیندازم، جـز بـرای نماز، تا آنکه قرآن را تـنظیم و جـمعآوری نمایم.»20
«ابی مالک» از «ابن عبّاس» نقل میکند: «عبد الرحمن بن عوف» چند تـن از اصـحاب رسول الله- را به نماز جماعت دعوت کرد. چـون جـمع شدند، امام علی علیه السلام را امام جماعت خـویش قـرار دادند؛ زیـرا آن حـضرت قـرآن را بهتر از دیگران قرائت مـیکرد. «ابن فضیل» میگوید: «مَا رَاَیْتُ اَحَداً اَقْرَاُ مِنْ عَلِیّ علیه السلام؛21احدی را قاریتر از علی بن ابیطالب علیه السلام نـدیدم.» یـعنی هیچ کس را ندیدیم قرآن را بهتر از عـلی علیه السلام تـلاوت کـند.
«عـمر بـن خطاب" همیشه مـیگفت: «اَعـْلَمُنَا بِالْقَضَاءِ وَ اَقْرَؤُنَا لِلْقُرْآنِ عَلِیُّ بْنُ اَبِیطَالبٍ علیه السلام؛22 داناترین فرد به علم قضاوت و قاریترین شخص به قرآن عـلی بـن ابـیطالب علیه السلام است.»
روزه
در روایات آمده است که امام علیه السلام پس از فـراغت از جـهاد، بـه آمـوزش و قـضاوت در مـیان مردم میپرداخت و پس از آن به کار در مزرعه اشتغال داشت و در همان حال به ذکر خدا مشغول بود.23
امیر المؤمنین علی علیه السلام به ابوذر فرمود: «یَا اَبَاذَر! ألْزِمْ قَلْبَکَ الْفِکْرَ وَ لِسـَانَکَ الذِّکْرَ وَ جَسَدَکَ الْعِبَادَةَ وَ عَیْنَیْکَ الْبُکَاءَ مِنْ خَشْیَةِ اللهِ وَ لَا تَهْتَمَّ بِرِزْقِ غَدٍ وَ ألْزِمِ الْمَسَاجِدَ عُمَّارَهَا هُمْ أهْلُ اللهِ وَ خَاصَتِهِ قُرَّاءُ کِتَابِهِ الْعَامِلُونَ بِهِ؛24 قلب خود را از فکر جدا مکن و زبان خود را دائمـاً بـه ذکر مشغول بدار و بدن خود را به عبادت بگمار و دو چشم خود را به گریه از خوف خدا عادت بده، و در غم روزی فردا مباش، از مساجد جدا مشو، به درستی که تعمیر کنندگان مساجد اهـل الله مـیباشند، و کسانی به مساجد اختصاص دارند که قرآن میخوانند و به آن عمل میکنند.»
مطیع و جاننثار پیامبرصلی الله علیه و آله
حضرت علی علیه السلام میفرماید: «أنا من رسول الله( کالعضد مـن المـنکب و کالذراع من العضد...؛25 نسبت مـن بـا رسول خدا- مانند بازو نسبت به شانه و دست به بازوان است. «لَقَدْ کُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِیلِ أَثَرَ أُمِّه؛ من مانند بچه شتری که دنـبال مـادرش میدود، مطیع رسول خـدا بـودم.»
ام کلثوم، دختر امیر المؤمنین علیه السلام میگوید: در شب نوزدهم ماه رمضان دو قرص نان جو، یک کاسه شیر و مقداری نمک برای افطار خدمت پدرم آوردم. وقتی نمازش را به اتمام رساند، برای افطار آماده شد. هنگامی که نگاهش به غذا افتاد، به فکر فـرو رفـت. آنگاه سـرش را تکان داد و با صدای بلند گریست و فرمود: عزیزم! برای افطار پدرت دو نوع خورشت (شیر و نمک)، آن هم در یک سـفره آماده ساختهای؟ تو با این عمل میخواهی فردای قیامت برای حساب در مـحضر خـداوند بـیشتر بایستم؟ من تصمیم دارم همیشه دنبالهرو برادر و پسر عمویم رسول خدا- باشم.26
فداکاری حضرت برای نجات جان پیامبر- در «لیـلة المـبیت» از بزرگترین عبادتها است. چهل مرد از قبایل مختلف برای خاموش کردن نور هدایت، نـیمه شـب بـه خانة وحی یورش بردند؛ اما با چهرة نورانی امیر المؤمنین علیه السلام روبهرو شدند که در بستر پسـر عمّ خود، برای نجات جان نادی توحید خوابیده بود. خداوند از این جانفشانی حـضرت اینگونه ستایش میکند: (وَ مـِنَ النـَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ(؛«در بین مردم کسانی هستند که در راه رضای خدا از جان خویش میگذرند و خدا دوستدار چنین بندگانی است.»
جنگ و جهاد
زمانی که امام عـلی علیه السلام با نامردان مردنما و دارندگان رؤیاهای کودکانه سخن میگوید، شجاعت خود را به رخ کسانی میکشد که آرزوی دیدن آنها را ندارد: «وَ هَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَهَا مِرَاساً وَ أَقْدَمُ فِیهَا مَقَاماً مِنِّی لَقَدْ نَهَضْتُ فِیهَا وَ مـَا بـَلَغْتُ الْعِشْرِینَ وَ هَا أَنَا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَی السِّتِّینَ وَ لَکِنْ لَا رَأْیَ لِمَنْ لَا یُطَاعُ؛27 کدام یک از آنان بیشتر از من در میدان جنگ بوده و بیشتر از من نبرد را آزموده است؟ هنوز بیست سال نداشتم که پا در معرکه گـذاشتم و اکـنون سالیان عمرم از شصت فزون است؛ ولیکن رأی تدبیر ندارد کسی که فرمانش را نمیبرند و پیروی از احکامش نمینمایند.»
هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آلهبه پیامبری مبعوث شدند هشتاد و دو جنگ برای ایشان پیش آمـد کـه بنا به نقل مورخان، امیر المؤمنین علیه السلام در اکثر آنها فرمانده بود و همچون قهرمانی دلاور شرکت داشت که به عنوان نمونه به مواردی اشاره میگردد:
1. جنگ بدر: یکی از جنگهای سرنوشتساز برای مـسلمانان بـود کـه 70 تن کشته و 70 تن اسیر شدند. بسیاری از مقتولین به دست امام علیه السلام کشته شدند.28
2. در جنگ احد شایعه کردند که رسول خدا- کشته شـد، اکـثریت مـسلمانان فرار کردند. فرار عثمان قطعی است و عمر و ابـوبکر نـیز خود اعتراف کردهاند. امام علی علیه السلام فرمود: »هنگامی که قریش بر ما حمله کردند، انصار و مهاجرین راه خانة خود را گرفتند. مـن بـا وجـود هفتاد زخم، از پیامبر- دفاع کردم.»29
3. در جنگ خیبر، امام علی علیه السلام بـود که پس از کشتن مرحب یهودی و برادرش، درِ خیبر را از جا درآورد و دشمن را شکست داد و بدین گونه اسلام را از شرّ انسانهای کینهتوز نجات داد.
آن قـلعه گـشایی کـه در قلعة خیبر برکند به یک حمله و بگشود، علی بود
4. «ابن ابـی الحـدید» در «شرح نهج البلاغه» مینویسد: «شخصی از استادم «ابو هذیل» پرسید: آیا علی علیه السلام نزد خدا افضل است یـا ابوبکر؟ شـنیدم کـه گفت: به خدا سوگند! اگر فقط مبارزة علی علیه السلام با «عمرو بن عـبدود» در روز خـندق بـا اعمال مهاجرین و ا نصار و تمام عبادتهای آنان معادله و موازنه گردد، آن مبارزه سنگینتر و برتر از تمام آنـها مـیشود، چـه رسد به ابوبکر تنها.»30
پیامبر خداصلی الله علیه و آله در روز جنگ خندق فرمود: «ضربة علی یوم الخندق أفـضل مـن عبادة الثقلین؛31 ضربت علی علیه السلام از عبادت امتم تا روز قیامت بالاتر است.»
آن شیر دلاور که بـرای طـمع نـفس بر خوانِ جهان پنجه نیالود، علی بود
کمک به ضعفا و فقرا
علامه مجلسی) مـیگوید: صـبحگاهی رسول خدا- به مسجد آمد و مسجد از جمعیت پر بود، پیامبر- فرمود: امروز کدامین شـما بـرای رضـای خدا از مال خود انفاق کرده است؟ همه ساکت ماندند، فقط امام علی علیه السلام عرض کرد: من از خـانه بـیرون آمدم و دیناری داشتم که میخواستم با آن مقداری آرد بخرم، «مقداد بن اسود» را دیـدم و چـون اثـر گرسنگی را در چهرة او مشاهده کردم، دینار خود را به او دادم. رسول خداصلی الله علیه و آله فرمود: رحمت خدا بر تـو واجـب شـد.
مرد دیگری برخاست و گفت: من امروز بیش از علی علیه السلام انفاق کردهام. مخارج سـفر مـرد و زنی را که قصد سفر داشتند و خرجی نـداشتند، هـزار درهم پرداختم. پیامبر- ساکت ماند. حاضران گـفتند: ای رسـول خـدا! چرا به علی علیه السلام فرمودی: رحمت خدا بـر تـو واجب شد و به این مرد با آنکه بیشتر صدقه داده بود، نفرمودید؟ رسول خدا- فـرمود: مـگر ندیدهاید که گاه پادشاهی خـادم خـود را که هـدیة نـاچیزی بـرایش آورده مقام و موقعیتی نیکو میبخشد و از سوی خـادم دیـگرش هدیة بزرگی آورده میشود؛ ولی آن را پس میدهد و فرستنده را به چیزی نمیگیرد؟ گفتند: چرا، فرمود: در این مـورد نـیز همچنین است. رفیق شما (علی) دیـناری را در حال طاعت و انقیاد خـدا و رفـع نیاز فقیری مؤمن بخشید؛ ولی آن رفـیق دیـگرتان آنچه داد، همه را برای معاندت و دشمنی با برادر رسول خدا داد و میخواست بر علی بـن ابـیطالب برتری جوید. خداوند نیز عـمل او را تـباه سـاخت و آن را وبال گردن او گـردانید. آگـاه باشید! اگر با ایـن نـیت از فرش تا عرش و سیم و زر به صدقه میداد، جز دوری از رحمت خدا و نزدیکی به خشم او و در آمـدن در قـهر الهی برای خود نمیافزود.»
فرزند بـزرگ روزگـارست علی بـا مـردم رنـج دیده یارست علی
بـر صفحة روزگار اگر خیره شوی مفهوم نمود کردگارست علی32
روزی برای پیامبر خدا صلی الله علیه و آلهدو شتر بزرگ آوردنـد. حـضرت به اصحاب فرمود: آیا در میان شـما کـسی هـست کـه دو رکـعت نماز بخواند و در آن هـیچ گـونه فکر دنیا به خود راه ندهد، تا یکی از این دو شتر را به او بدهم؟ این فرمایش را چند بار تکرار فـرمود؛ امـا کـسی از اصحاب پاسخ نداد. امیر المؤمنین علیه السلام به پا خـاست و عـرض کـرد: یـا رسـول الله! مـن میتوانم آن دو رکعت نماز را بخوانم. پیامبر- فرمود: بسیار خوب. به جای آور! امیر المؤمنین علیه السلام مشغول نماز شد، هنگامی که سلام نماز را داد، جبرئیل نازل شد، عرض کرد: خداوند میفرماید: یـکی از شترها را به علی بده!
رسول خداصلی الله علیه و آلهفرمود: شرط من این بود که هنگام نماز اندیشهای از امور دنیا را به خود راه ندهد. علی در تشهد نشسته بود، فکر کرد کدام یک از شترها را بـگیرد.
جـبرئیل گفت: خداوند میفرماید: هدف علی علیه السلام این بود که کدام شتر چاقتر است، آن را بگیرد، بکشد و به فقرا بدهد، پس اندیشهاش برای خدا بود، نه برای خودش و نه برای دنیا. آنگاه پیـامبر- بـه خاطر تشکر از حضرت علی علیه السلام هر دو شتر را به او داد.»33
امیر المؤمنین علی علیه السلام در زمانها و مـکانهای مـختلف شیوة عبادت کردن را به مـردم آمـوخته است. لحظاتی در پای درس حضرت در کلاس بندگی زانو میزنیم و از سرچشمة معرفت الهی، جرعهای مینوشیم.
1. میانهروی در خوردن:
بدون تردید پرخوری مانع شبزندهداری و بپا خاستن برای عبادت شـبانه مـیشود و دشمن بزرگ سلامت اسـت. لذا امـام علی علیه السلام فرمود: بر شما باد به میانهروی در خوراکیها، که هم از اسراف بدور است، و هم برای سلامتی بدن مناسبتر، و هم برای عبادت بهتر.34
2. معرفت به خدا:
امام علی علیه السلام فرمود: در جان خـود شـناخت خدایی را که میپرستید جای دهید، تا حرکتی که برای عبادت انجام میدهید، از روی شناخت باشد و سودمند؛35 زیرا «لَا خَیْرَ فِی عِبَادَةٍ لَیْسَ فِیهَا تَفَقُّهٌ؛36 در عبادتی که آگاهانه نباشد، خیر نیست.»
و گاهی ایـشان اعـلام خطر مـیکردند که: «مَنْ عَبَدَ اللهَ بِغَیْرِ عِلْمٍ کَفَرَ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُُُُُ؛37 هر کس بدون آگاهی و معرفت خدا را عـبادت کند، از جایی که خود نمیداند سر از کفر در میآورد.» مصداق بارز ایـن حـدیث در تـاریخ اسلام، خوارج هستند. شیخ صدوق مینویسد: کسانی که از کثرت سجده و عبادت پیشانیشان پینه داشت و از فرط احتیاط بـیجا امـیر المؤمنین علیه السلام را تکفیر کردند، از دانة خرمای پوسیده زیر نخل احتراز میکردند و «خباب بن ارت» صـحابة پیـغمبر را سـر میبریدند و شکم زن آبستنش را میدریدند.38
و در جای دیگر فرمودند: «سَکِّنُوا فِی أَنْفُسِکُمْ مَعْرِفَةَ مَا تَعْبُدُونَ حَتَّی یـَنْفَعَکُمْ مَا تُحَرِّکُونَ مِنَ الْجَوَارِحِ بِعِبَادَةِ مَنْ تَعْرِفُونَ؛39 معرفت و شناخت آن کس را که میپرستید، در جـان خود جای دهید تـا حـرکتهای بدنی که برای عبادت معبود شناخته شده خویش تحمل میکنید، شما را سود رساند.»
3. عبادت با خشوع و تواضع:
حضرت علی علیه السلام قلب پاک و خشوع را لازمة عبادت میداند. ایشان میفرماید: «یَا کُمَیْلُ لَیْسَ الشَّأْنُ أَنْ تُصَلِّیَ وَ تَصُومَ وَ تَتَصَدَّقَ [إِنَّمَا] الشَّأْنُ أَنْ تـَکُونَ الصـَّلَاةُ فُعِلَتْ بِقَلْبٍ تَقِیٍّ وَ عَمَلٍ عِنْدَ اللَّهِ مَرْضِیٍّ وَ خُشُوعٍ سَوِیٍّ وَ إِبْقَاءٍ لِلْجِدِّ فِیهَا الْوَصِیَّةَ؛40 ای کمیل! مقام این نیست که نماز گذاری و روزه بگیری و صدقه دهی، مقام آن است که نماز همراه قـلب پاک انـجام شود و مورد پسند الهی بوده، همراه با خشوع متعادل، و دوام جدّیت باشد.»
4. عبادت خالصانه:
فرمود: «الْعِبَادَةُ الْخَالِصَةُ أنْ لَا یَرْجُوَ الرَّجُلُ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا یَخَافُ إِلَّا ذَنْبَهُ؛41 عبادت خالص آن است که آدمی فقط بـه پروردگـارش امید داشته باشد و جز از گناهش نترسد.»
5. ذکر:
امام علی علیه السلام فرمودند: مؤمن وقت خویش را سه بخش میکند: بخشی که در آن با پروردگار خویش مناجات (و او را عبادت) میکند، بخشی که در آن به دنبال تـأمین مـعاش خـویش رود و بخشی که به خلوت (و اسـتراحت) پردازد، تـا از آنـچه حلال و زیبنده است، لذّت ببرد.»42
6. قرآن:
مردی از حضرت علی علیه السلام دربارة شبزندهداری با قرائت قرآن پرسید، حضرت فرمود: مژده باد هر که دهـ یـک از شـب خود را برای رضای خدا نماز بخواند، خدای عـزّ و جـلّ به فرشتگانش فرماید: برای این بندة من به شمارة آنچه در نیل از برگ و درخت روید و به شمارة هر نی و خـوط و چـراگاه ثـواب نویسند.»43
1. حجر / 99.
2. شرح نهج البلاغه، ابـن ابـی الحـدید، ج 1، ص 27؛ بحار الأنوار، ج 41، ص 148.
3. الرسالة العلویة فی فضل أمیر المؤمنین علیه السلام علی سـائر البریة، محمد بن علی کراجکی، المقدمه، ص 14.
4. الکـافی، (ط. الاسـلامیة)، شـیخ کلینی، ج 1، ص 98.
5. عوالی اللئالی، العزیزیة فی الأحادیث الدیـنیة، ابـن ابی الجمهور، مقدمه، ج 1، ص 20.
6. اسرار آل محمد(، سلیم بن قیس هلالی، ص 287.
7. همان.
8. مستدرک الوسائل، ج 15، ص 339، ح 19.
9. ارشاد القلوب، دیلمی، ج 2، ص 218.
10. همان.
11. امالی، شیخ صدوق، ص 79.
12. الکافی، شیخ کلینی، ج 7، ص 615.
13. مناقب آل ابی طـالب، ابـن شـهر آشوب، ج 2، ص 123.
14. در خلوت علی، رضا معصومی، ص 28.
15. همان.
16. وسائل الشیعة: حر عاملی، ج 4، ص 246.
17. غـرر الحـکم و دررالکـلم، تمیم آمدی، ص 566.
18. ارشـاد القـلوب، دیلمی، ج 2، ص 218.
19. اسرار آل محمد(، تـرجمه کـتاب سلیم، ص 52.
20. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج 2، ص 518.
21. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، حسکانی، ج 1، ص 32.
22. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، حسکانی، ج 1، ص 18.
23. ارشاد القلوب، دیلمی، ج 2، ص 219.
24. ارشاد القلوب، دیلمی، ج 1، ص 77.
25. شرح نـهج البـلاغه، ابن ابی الحدید، ج 20، ص 316.
26. بحار الانوار، عـلامه مـجلسی، ج 42، ص 276.
27. الکـافی، شیخ کلینی، ج 5، ص 6.
28. درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، سید علی میرشریفی، ج 1، ص 231.
29. الخصال، شیخ صدوق، ج 2،ص 368.
30. شرح نهج البلاغه، ابن ابـی الحـدید، ج 19، ص 60.
31. الاحتجاج علی اهل اللحاج، طبرسی، ج 1، ص 122.
32. در خلوت علی علیه السلام، رضا معصومی، ص 540.
33. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، عبد الله حسکانی، ج 2، ص 267.
34. الحیاة، ترجمه احمد آرام، ج 4، ص 353.
35. همان، ج 2، ص 514.
36. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 6، ص 173.
37. اعلام الدین فی صفات المؤمنین، دیلمی، ص 96.
38. الخصال، شیخ صـدوق، ترجمه کمرهای، ج 1، ص 100.
39. بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 75، ص 63.
40. مستدرک الوسائل، ج 4، ص 94، ح 2.
41. غرر الحکم و درر الکلم، تمیم آمدی، ص 122.
42. الحیاة، تـرجمه احمد آرام، ج 5، ص 458.
43. امالی صدوق، ترجمه کمرهای، ص 292.
فهرست منابع
ـ قرآن کریم
1.ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، شرح نـهج البـلاغه، 10 جـلد، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، 1404 ق.
2.ابن ابی جمهور، محمد بـن زیـن الدین، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیة، 4 جلد، دار سید الشهداء للنشر، قم، چاپ اول، 1405 ق.
3.ابن بابویه، محمد بـن عـلی، الامـالی (للصدوق)، 1 جلد، کتابچی، تهران، چاپ ششم، 1376 ش.
4.ـــــــــــــــــ ، الامالی (للصدوق)، ترجمه: کمرهای، محمد بـاقر، 1 جـلد، کـتابچی، تهران، چاپ ششم، 1376 ش.
5.ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، 2 جلد، جامعه مدرسین، قم، چـاپ اول، 1362 ش.
6.ابـن شـهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب( (لابن شهر آشوب)، 4 جلد، علامه، قـم، چـاپ اول، 1379 ق.
7.تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم (مجموعة من کلمات و حـکم الامـام عـلی علیه السلام)، 1 جلد، دار الکتاب الاسلامی، قم، چاپ دوم، 1410 ق.
8.حسکانی، عبید الله بن عبد الله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، 2 جـلد، التـابعة لوزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة، تهران، چاپ اول، 1411 ق.
9.حکیمی، محمدرضا و حکیمی، مـحمد و حـکیمی، عـلی ـ آرام، احمد، الحیاة، ترجمه احمد آرام، 6 جلد، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، چاپ اول، 1380 ش.
10.دیلمی، حسن بن مـحمد، ارشـاد القلوب الی الصواب (للدیلمی)، 2 جلد، الشریف الرضی، قم، چاپ اول، 1412 ق.
11.ـــــــــــــــــ ، أعلام الدین فی صـفات المـؤمنین، 1 جـلد، مؤسسة آل البیت(، قم، چاپ اول، 1408 ق.
12.سید علی میرشریفی، درسنامه آشنایی با تاریخ اسلام، پیام آور رحمت، 2 جـلد، نـشر مـشعر، تهران، چاپ 1، بهار 1389.
13.شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشـیعة الی تـحصیل مسائل الشریعة، 30 جلد، مؤسسة آل البیت(، قم، چاپ اول، 1409 ق.
14.طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج (للطـبرسی)، 2 جـلد، نشر مرتضی، مشهد، چاپ اول، 1403 ق.
15.کراجکی، محمد بن علی، الرسالة العلویة فی فـضل أمـیر المؤمنین علیه السلام علی سائر البریّة سوی رسول اللهـ-، 1 جـلد، دلیـل ما ـ ایران، قم، چاپ اول، 1427 ق.
16.کلینی، محمد بـن یـعقوب بن اسحاق، الکافی، 15 جلد، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1429 ق.
17.ـــــــــــــــــ ، الکافی، 8 جلد، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چـاپ چـهارم، 1407 ق.
18.مجلسی، محمد باقر بن مـحمد تـقی، بحار الانـوار الجـامعة لدرر أخـبار الائمة الاطهار(، 111 جلد، دار احیاء التراث العـربی، بـیروت، چاپ دوم، 1403 ق.
19.معصومی، رضا، در خلوت علی علیه السلام، 1 جلد، انتشارات حافظ نوین، تهران، چاپ سـوم، 1376 ش.
20.هـاشمی خویی، میرزا حبیب الله، حسن زاده آمـلی، حسن و کمرهای، محمد بـاقر، مـنهاج البراعة فی شرح نهج البـلاغة و تـکملةمنهاج البراعة (خویی)، 21 جلد، مکتبة الاسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1400 ق.
21.هلالی، سلیم بن قیس، کـتاب سـلیم بن قیس الهلالی، 2 جلد، الهـادی، قـم، چـاپ اول، 1405 ق.
برگرفته از سایت نورمگز،مبلغان » رمضان 1433 - شماره 155 (صفحه 68)