یکشنبه, 01 مهر,1403

­

شنبه, 13 مرداد,1397

فرصت پرواز

فرصت پرواز

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم در فضيلت اين ايام می‏فرمايند:

ايامى پاكيزه ‏تر از اين دهه در نزد خداوند متعال نيست كه از جهاد در راه خدا هم بالاتر است.[11]

­

­

نشريه تربيتى اخلاقى خلق ؛ شماره‏31 ؛ مهر و آبان91، ص21

درهاى آسمان هنوز باز است، و ما به اميد پرواز پا به عرصه وجود گذاشته‏ ايم. پروردگارمان در دنيا به ما فرصت‏هايى داد تا ما را به سوى خود بالا ببرد؛ فرصت پرواز از اين سراى خاكى تا اوج افلاكى. خداى مهربان در آرزوى پريدن من و تو، به هر بهانه‏ اى در آسمان را باز میكند تا شايد روزى ما شوق پرواز بيابيم و به اميد رستگارى و رسيدن به لقاى او پر بگشاييم؛ يكى از آن فرصت‏ها يكشنبه ماه ذيقعده است. پروردگارمان در اين روز معامله ‏اى پر سود برايمان ترتيب داده است؛ با نمازى به چهار ركعت كه شرح آن در كتاب شريف مفاتيح ‏الجنان آمده و ثواب آن از زبان رسولش چنين است:[1]

هيچ كس از امت من نيست كه اين كار را انجام دهد، مگر اينكه از آسمان ندا آيد كه: «اى بنده خدا! عمل را از سر گير؛ زيرا توبه‏ات پذيرفته و گناه تو آمرزيده است. و فرشته ‏اى از زير عرش ندا كند كه: «اى بنده! بر تو و اهل تو و ذريه تو مبارك باد» و منادى ديگر ندا دهد كه: «اى بنده خدا! تو با ايمان خواهى مرد و ايمان از تو سلب نخواهد شد و قبر تو گشاده و نورانى خواهد گشت». و منادى ديگر ندا كند: «اى بنده! پدر و مادرت از تو راضى مى‏شوند؛ هر چند خشمناك بوده باشند و پدر و مادرت و تو و ذريه تو آمرزيده هستيد و تو در دنيا و آخرت در وسعت روزى خواهى بود». و جبرئيل ندا مى ‏كند: «منم كه با ملك‏ الموت نزد تو مى‏ آيم و به او امر مى ‏كنم كه با تو مدارا كند و هنگام مرگ، تو را نيازارد».

پس اين نماز را بخوان كه با مبلغى ناچيز، متاعى گران خريدارى می‏كنى. و در نگهدارى آن، كوشا باش كه مبادا سارق روزگار آن را بربايد و آن روز كه به آن نياز دارى، با دست خالى به سوى او روان شوى.

ولادت امام رضا عليه السلام‏

اين بار جاده بهشت از طوس آغاز می ‏شود. خداوند، پاره تن رسولش صلى الله عليه و آله وسلم را به اينجا فرستاد، تا به خاك طوس منت نهد و اين ستاره را در آن غايب كند؛[2] ستاره ‏اى كه سبب برپايى زمين و ايستادگى آسمان بود. ستاره ‏اى غريب در آسمان تاريك خراسان درخشيد و او را به نور آفتابى خود روشن كرد.

اى تك ستاره آسمان مشهد! هر چه بيشتر می‏گذرد و می‏درخشى، غربتت بيش از هميشه نمايان مىیشود كه تو تنهاى غريبى و هيچ كس را از جنس خود در بر ندارى، هنگامى كه آرامگاهت كنار بدترين خلق خدا باشد؛ كه امام صادق عليه السلام غربتت را اين‏گونه تفسير كرد:

... غريب است آنكه در پهلوى بدترين خلق خدا، (هارون لعنت الله عليه) مدفون است.[3]

حال تمام دوستدارانت از دور و نزديك به زيارت مولاى غريبشان مى‏ آيند؛ به آن اميد كه شايد كمى از بار غربتت بكاهند. آنان شهادت میدهند كه تويى امام بر حق و اطاعت از حضرتت را پروردگارت بر همگان واجب كرد.

اى خورشيد خورشيدهاى تابان! ثواب زيارتت را بخشودگى گناهان و رفع غم و هزاران هزار حج مقبول براى كسى گفته‏ اند كه عارف به حق تو باشد.

23 ذيقعده، روز زيارتى مخصوص‏

يا على بن موسى الرضا! فرموده‏اى: «هر كس به زيارت من بيايد، در روز قيامت در سه موضع، كه هول آن عظيم است به نزد او بيايم؛[4] اول هنگام دادن نامه اعمال. دوم هنگام عبور از صراط و سوم هنگام ميزان اعمال» واقعاً چه عملى بالاتر از زيارت ولى خدا؟! هر كس كه در حرم شما از باب الجواد وارد شود و شما را به حق يگانه دُردانتان بخواند، در قيامت، هم از دست شما سيراب مى‏شود هم به دست جوادتان به بهشت راه مى ‏يابد.[5]

و چه سعادتى است كه اين زيارت در روز مخصوص زيارتى انجام شود.

25 ذيقعده، روز دحوالأرض‏

و اينك زمان پهن شدن زمين از زير كعبه است؛ زمان آفرينش اين خاك كه يكى از همان ايام طلايى خداوند است كه زمين و زمان، آن را مغتنم میدانند و استغفار می‏كنند، تا به مقام بندگى نائل آيند.

شايد شروع بندگى دوباره ما هم از همين‏جا باشد؛ از جايى كه زمين شروع به رويش می‏كند؛ پس تو هم مثل زمين امروز، متولد شو كه زمان، زمانِ رويش و رشد است.

در همين روز است كه ابراهيم عليه السلام پدر امت مسلمان و عيسى روح الله مايه مباهات زمين، پا به عرصه اين خاك نهادند[6] و قيام قائم آل محمد عليه السلام از همين جا آغاز می‏شود.[7] انگار اينجا شروع تمام خوبى ‏ها است؛ پس خوبی‏هايت را از سر گير و بدى‏ هايت را به آب بسپار، تا پاكش كند؛ آن‏گاه سر را بر خاك بگذار و مدام زمزمه كن:

اللهم داحى العكبه؛

[8] اى خدايى كه زمين كعبه را گسترانيدى! از گنج‏هاى خود كه مستور بی منت و نامقطوع است، به ما عطا كن به حق محمد و آل طاهرينش!

ذيحجه‏

(وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ ...)[9]

در همين دهه است كه ميعاد موساى كليم با پروردگارش تمام ميشود؛ او كه شوق ديدار خالقش، در اين چهل روز، خواب و خوراك را از او ربوده بود.[10]

آرى؛ كم كم ايام معلومات از راه می ‏رسد و شروعى دوباره در راه است و آن، ده روز اول ماه ذيحجه است كه از همان استراحت‏گاه‏ هاى زندگى است. و تو فرصت دارى در اين ده روز، روح خود را صيقل داده، تجديد قوا كنى و دوباره راه بپيمايى.

باز وقت زنگار زدايى از دل‏هاى زنگ زده و بيمارمان است تا روزهايش را روزه بداريم و شب‏هايش را به دعا بيدار باشيم. باشد كه پروردگار عالم از ما بپذيرد و شوق وصال خود را آن‏چنان كه در دل موسى عليه السلام گذاشت- بر دل ما هم بيندازد و بيايد آن روزى كه به جز خالق هستى، هيچ نبينيم.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم در فضيلت اين ايام می‏فرمايند:

ايامى پاكيزه ‏تر از اين دهه در نزد خداوند متعال نيست كه از جهاد در راه خدا هم بالاتر است.[11]

پس كمر همت ببنديد و با توسل به نگهبانان باب الهى، از باب رحمت وارد شويد، تا به پروردگارتان نزديك‏تر شويد.

پروردگارت كريم است و بسيار بخشنده و بدون چشم داشت. تنها گامى را خالص براى رضاى او بردار، تا ببينى چگونه بقيه راه را، بر روى دست به مقصدت می‏رساند و راضی ‏ات می ‏كند؛ آنچنان كه اين پاداش در ذهن تو هم نمیگنجد؛ مانند ابراهيم خليل كه به دستورپروردگارش بنايى را تكميل كرد براى عبادت معبودش و گفت:

رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أنْتَ السَّميعُ الْعَليمُ؛[12]

و پروردگارش آنچنان پذيرفت كه تا دنيا دنياست، همه دور بنايى كه او ساخته است می ‏گردند و پروردگارشان را ياد مى‏ كنند. قربانى می‏كنند، آنچنان كه ابراهيم خواست اسماعيلش را ذبح كند و هفت بار به رسم هاجر بين دو كوه صفا و مروه مى‏ كوشند، تا بيابند آب زندگانى را آن‏گاه كه از همه جا نااميد شدند و به خدا دل بستند، معجزه‏ اى، چشمه ‏اى از نور می ‏آفريند. اين است پاداش كسانى كه با اخلاص براى خدا و به اميد وصال او عمل انجام دادند و چشم اميد جز به او به هيچ‏كس نبستند.

حج، نمادى از بندگى و برنامه زندگى است. در ابتدايش بايد پاك شوى از لباس ريا و نفاق، و غسل كنى تا پاك شوى از هر آنچه ناپاكى در روح و نفست جارى است؛ آن‏گاه لباس طاعت را كه به هيچ زينتى مزين نيست، بر تن كنى و به ياد آرى كه از اين دنياى دون، چيزى همراه خود نمی ‏برى جز همان چند تكه احرام سفيد كه اگر لكه‏ هاى گناه، آن را نيالوده باشند، باعث زينت توست.

نيتت را براى خدا خالص می ‏گردانى و به خانه او رهسپار مى ‏شوى. انگار اينجا بيشتر از همه جا خدا را ناظر میبينى. اى كاش لبيك ‏هايت را پاسخ گويد و نداى «لا لبيك و لا سعديك» به گوش جانت نرسد كه اگر چنين شود، زيان ديده دنيا و آخرت هستى.

استلام حجر كه به مصاحفه با خداى متعال می ماند،[13] آرامت می‏كند؛ آنچنان كه فرزند در آغوش مادر آرام می ‏شود. و مى‏ روى تا به صحراى عرفات میرسى. تمام روزهاى خدا زيباست، تمام روزهاى خدا فرصت است و تمام ساعات، غنيمت است؛ ولى عرفه واقعاً متفاوت است و انگار از جنس ديگرى؛ جنس دعا و درخواست از محبوب بی ‏همتا. عرفه، روز تولد است؛ روز تولد بندگان گنهكار و نيز روز تولد بندگان خالص دارند.

عرفه، روز عشق خدا به بندگان خود است؛ زيرا خدا به زائران حسين عليه السلام قبل از زائران خود توجه می‏كند[14] و اين يعنى عشق خدا به مخلوقات خود و عزيز داشتن زائران حسين قبل از زائران خانه خود. شايد خداوند حكيم، اين معنا را براى اين حديث اراده كرده است كه هر كس حسين را شناخت، من را مى‏ شناسد و شناخت من بدون شناخت حسين ميسر نيست؛ پس اينان كه دور خانه من بدون عشق حسين می‏گردند، گويى همان چارپايان و بلكه بدتر از آنند.[15]

حال كه در عرفه، خود را شناختى و در پى آن، خالق خود را دريافتى، كنار كوه رحمت برو و با اعتقاد بر اينكه خداوند بر هر مؤمن و مؤمنه‏ اى رحم مى‏ كند، آرام باش. و اين می‏شود كه در مشعر، شعور و انسانيت پيدا مى ‏كنى و در منى سنگ مى ‏زنى به هر شيطانى كه در كمين خوبی ‏هايت نشسته است؛ سپس سر را مى ‏تراشى تا طاهر شوى. حال نوبت قربانى است. كاش در همين قربانگاه، اميال غير خدايى را ذبح كنيم! كاش از هر آنچه غير خداست، بگذريم! كاش حاجى شويم و اى كاش بنده خدا شويم! اگر بنده خدا نشويم و اگر حاجى نشويم، با چه رويى دوباره به آغوشش برگرديم؟!

الْيَوْمَ أكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ.[16]

تمام آنچه گذشت، تمام آنچه انجام دادى، تمام توبه‏ هايت، تمام دعاهايت، تمام تكبيرها و تحليل‏ هايت، بدون ولايت و عشق على عليه السلام به چه ماند؟! آيا جز اين است كه بدون ولايت، توحيدت، نبوتت، معادت و خلاصه تمام دنيا و آخرتت ناقص است؟ ولايت، مُهر قبولى تمام اعمال من و تو است؛ پس بياييد در همين عيد غدير با مولايمان بيعت كنيم كه بر ولايت او استوار و سبب سر بلندى مولا باشيم. نكند چون منافقان، بيعت نبسته، بشكنيم. بياييد با على زمانمان عهد ببنديم كه در راه او قدم بر می‏داريم و منتظر منتقم می‏مانيم، تا بيايد و به ما معناى زندگى را بچشاند. اكنون مدام زير لب زمزمه می‏كنيم:

الحمدالله الذى جعلنا من المتمسكين به ولاية أميرالمؤمنين عليه السلام.

[17][18]

­

­

­

[1] ( 1). المراقبات، ص 386.

[2] ( 1). كافى، ج 8، ص 566( رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم: چگونه باشد حال شما، هرگاه مدفون شود در زمين شما پاره تن من و به شما سپارند كه حفظ كنيد امانت من را و غايب شود در خاك شما، ستاره من؟).

[3] ( 2). همان.

[4] ( 3). همان، ص 555.

[5] ( 4). همان، ص 554( امام جواد عليه السلام: هر كس قبر پدرم را زيارت كند، من از جانب حق سبحانه و تعالى ضامن هستم كه او را به بهشت برم ...).

[6] ( 5). لوامع صاحبقرانى، ج 6، ص 217.

[7] ( 6). مفاتيح الجنان، شب 25 ذيقعده.

[8] ( 7). مفاتيح الجنان، اعمال روز دحوالارض.

[9] ( 8). سوره اعراف: 142.

[10] ( 9). بحارالانوار، كتاب الايمان و الكفر، ج 64( ترجمه عطاردى).

[11] ( 10). ترجمه المراقبات، ص 418.

[12] ( 1). سوره بقره: 127.

[13] ( 2). بحار الانوار، ج 99، ص 225.

[14] ( 3). كامل الزيارات، ص 563 و 567.

[15] ( 4). بحار الانوار، ج 27، ص 30.

[16] ( 5). سوره مائده: 3.

[17] ( 6). مفاتيح الجنان، اعمال روز عيد غدير.

[18] موسسه فرهنگى دارالهدى، نشريه تربيتى اخلاقى خلق، 35جلد، موسسه فرهنگى دار الهدى - قم، چاپ: اول.

­

نوشتن یک نظر

افزودن نظر

x
دی ان ان