بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله العظیم:
«كَذلِكَ ما أَتَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ»؛
(ای پیامبر!) بدینگونه (که تورا تکذیب کردند) پیشینیان اینان نیز هیچ پیامبری برایشان نیامد مگرآنکه گفتند: جادوگر یا جن زده است.
« أَتَواصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ«؛
(آیا مخالفان در طول تاریخ) به یکدیگر سفارش کردهاند ( که با انبیاء این گونه برخورد کنند ؟) نه،بلکه آنان مردمی طغیانگرند.
«فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ»؛
پس، از آنان روی بگردان که تو مورد سرزنش نیستی.
«وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنينَ»؛
و ( به مردم) تذکر بده که قطعا تذکر برای مومنین مفیداست(ذاریات ۵۲ -۵۵)
قهـر حکیـمانه مـربـی
یکی از ویژگیهای مربیان صبر و بردباری در برابر مشکلات است. آنان برای آنکه وظایف خود را به بهترین نحو انجام بدهند، تمام سختیها و رنج ها را برخود هموار میسازند و لحظهای از برنامه رشد و هدایت دست نمیکشند ،هر چند متربیان سخنان و مواعظ را ناشنیده گرفته و با آن مخالفت کنند.
مربیان در مقابل رفتار جاهلانه، آنان را رها نمیکنند و اصل تعامل ، همدمی و همراه بودن را در سرلوحه- برنامههای خود دارند اما گاهی طبق مصلحت باید دوری گزینند و این قهر و اعراض باید حکیمانه باشد.یعنی باید پیام الهی را برسانند ، اما از رفتار و گفتار و اخلاق آنان تاثیر نپذیرند.
به دیگر سخن نباید به پیشنهادهای رفتاری ، اخلاقی و اعتقادی غیر الهی چنین افرادی بها داده شود در ضمن نباید به کلی از آنان روی گرداند و آن ها را به حال خودشان واگذار کرد چنین برنامهای به صراحت در قرآن کریم علاوه بر سوره ذاریات در سوره نساء آیه ۶۳ آمده است میفرماید: اینان کسانی هستند که خداوند آنچه را از نیات شوم، کینه ونفاق در دلهایشان هست میداند بنابراین از آنان روی برتاب و پندشان ده.....
( أُولئِكَ الَّذينَ يَعْلَمُ اللَّهُ ما في قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ ...) توانمندی مربی اینجا دیده می شود که بتواند بین اعراض و خیر خواهی برای متربی در رفتار و عواطف و احساسات و اندیشه تعامل ایجادکند.
نکته اول: آیه ۵۲ به مانند نتیجهگیری آیات گذشته و به عنوان دلداری پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است که اگر مشرکان با تو چنین برخوردهایی میکنند اقوام پیشین نیز با پیامبران خود چنین برخوردهایی داشتهاند.
" كَذلِكَ ما أَتَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ "
اینان کسانی بودند که پیامبران را ساحر میخواندند زیرا در برابر معجزات چشمگیر پیامبران پاسخ منطقی-" نداشتند" و " مجنون " خطاب میکردند ، چون همرنگ باجماعت نبودند ! " إِلاَّ قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ "
نکته دوم: هماهنگی رفتار و گفتار مخالفان انبیاء در طول تاریخ به نحوی است که گویا همه به یکدیگر سفارش موضعگیری علیه حق و تهمت سحر و جنون میدادند.
" اتَواصوا به " کلمه ( تواصی) به معنای این است که مردم یکدیگر را به امری سفارش کنند. گویا قرآن کریم در قالب سئوال توأم با شگفتی و تعجب میفرماید:
آیا این امتها درماوراء تاریخ مجلسی تشکیل داده، و به مشاوره نشسته و به یکدیگر توصیه نمودهاند که انبیاء را متهم کنید تا از نفوذ اعتبار آنها در توده مردم کاسته شود.
سپس در ادامه میافزاید: بلکه آنها قومی طغیانگرند" بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ" یعنی در عالم خیال میتوان چنین مجلسی را تصور کرد اما در واقع این افکار زاییده روحیه واحد خبیث ( طغیان گری) آنها است.
نکته سوم: در نگاه قرآنی مربیان نیاز به توجه ودلداری دارند. قرار نیست مربی با تمام وجود آسیب ببیند و نابود شود گاهی از زاویه تسلی خاطر باید با او وارد گفتگو شویم چنان چه خداوند متعال میفرماید: اکنون
که این قوم طاغی و سرکش حاضر به شنیدن حق نیستند از آنها روی بگردان " فَتَوَلَّ عَنْهُمْ " و مطمئن باشکه تو وظیفه خود را به طور کامل انجام دادهای، و هرگز در خور سرزنش و ملامت نخواهی بود.
" فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ " اگر هم آنها حق را نپذیرند غم مخور که دلهای شایستهای در انتظار موعظه توست.
"وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنينَ "
بر اساس آیات قرآن کریم همگان از سوابق شناسایی خداوند متعال برخوردار بوده و هستند. با ملاحظه آیاتی که کلماتی همچون " تذکره " و " ذکری " را به کار بردهاند.
روشن میشود که بخشی از معارف قرآنی به عنوان یادآوری و یادداشت مجدد نسبت به معارف اولیه دین است. خداوند در سوره مدثر/۵۴ میفرماید: " كَلاَّ إِنَّهُ تَذْكِرَه" و در سوره عبس/۱2 آمده است.
" فَمَنْ شاءَ ذَكَرَه"خلاصه آن که قرآن برای همه انسانها نازل شده ( اعم از مؤمن و ملحد) و به عنوان یادآوری کننده بینش و گرایشی است که همگان در نهاد خویش دارند.
اما این مؤمنان هستند که سخنان پیشوای بزرگشان را میپذیرند و پرورش میدهند و آن هم به سبب روحیه حقجویی و حق طلبی حاکم بر آنان است.
در واقع مربی راه حق و باطل را با الهام فجور و تقوی نشان میدهد، گروهی برای به ثمر رساندن آن ،موعظه و تذکر را برای خود لازم میدانند وجمعی نیازهای دیگر برایشان اصل است برای همین به طغیان مبتلا میشوند.