مقدمه
... و انسان در دنیایی از سختی و ظلمت آفریده شد ، راه زندگی را نمی دانست و چراغ هدایتی نداشت تا اینکه ذات اقدس الهی پیامبران را که هر کلام دریایی از علم و نور معرفت بودند فرستاد، «و لقد بعثنا فی کل امه رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت » [1]
همه پیامبران آمدند و رفتند تا اینکه « ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد » و پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله) در دنیای پر از جهل عربستان طلوع کرد ، و همه دنیا را پر از نور خداپرستی نمود تا آنجا که اکنون پس از گذشت 14 قرن از آمدن این دین صدای جهانی شدن آن از شرق و غرب عالم به گوش می رسد.
مطلب حاضر شامل نظرات و دیدگاهها ی علمای غرب درباره شخصیت پیامبر اسلام
( صلی الله علیه و آله ) و کتاب اعجاز آور آن نبی مکرم است .
این مطلب نشانگر تاثیرات گسترده دین اسلام است حتی بر مادی گرایان غربی .
پیامبر از زبان پیامبر ( صلی الله علیه و آله )
حضرت ختمی مرتبت در روایاتی ، نبوت خود را چنین معرفی می فرمایند :« نحن الاخرون ، السابقون یوم القیامه » [2]
مادر دنیا پس از همه پیامبران و امتها آمده ایم اما در آخرت در صف مقدم هستیم و دیگران پشت سر ما هستند .
« آدم و من دونه تحت لوائی یوم القیامه »[3] تمام پیامبران در قیامت زیر پرچم من اند .»
ابن فارض مصری با اشاره به مضمون دو حدیث ( در شرعی چنین می گوید که ما مضمون آن را اینجا ذکر می کنیم)
از زبان خود حضرت رسول است من هر چند به حسب صورت و جریانهای مادی این جهانی فرزند آدم ابوالبشر هستم اما در من معنی و حقیقتی است که گواه بر پدری من نسبت به آدم است . همه پیامبران به واسطه تقدم معنویت و حقیقت من برگرد مرکز من می چرخند و از ورودگاه ( شریعت ) من آب بر می دارند هیچ پیامبری نیامده است مگر آنکه امت خویش را به خاطر حقیقت به پیروی از من خوانده است. پیش از تمام شدن دوران شیر خوارگی و نرسیده به دوره تکلیف ظاهری با شریعت روشنگر خود به همه شرایع پایان دادم.[4]
تمدن اسلامی در غرب
« لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجو الله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیرا [5] »
The messenger of God is certainy a good example for those of you who have hope in God and in the Day of judg ment and who remember God very often .
مسلما برای آنها در زندگی رسول خدا ( صلی الله علیه و آله وسلم ) سرمشق نیکویی بود برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می کنند .
رسول اکرم محمد ابن عبدالله ( صلی الله علیه و آله و سلم ) کلمه الهی بود و کلام الهی فوق همه کلمه ها و اندیشه هاست .
ظهور اسلام در پرتو مجاهدت نبی اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و اهل بیت ( علیهم السلام ) نقطه عطف تاریخ بشری است که دستاوردهای بسیار و پیشرفت همه جانبه تمدن کنونی را فرا روی بشریت قرار داده است و کم ترین دستاوردها از این شجره پاک آسمانی ، گسترش خواندن و نوشتن و عالمگیر شدن علوم در جهان اسلام و انتقال این علوم ابتدا به اسپانیا ، ایتالیا ، آسمان ، انگلستان ، سایر ملل و دول اروپا و سپس همه جهانیان شد به گونه ای که بدون این نقطه عطف آسمانی هرگز تمدنهایی چون روم ، مصر و ایران باستان راهی به تمدن کنونی نداشتند . دلایل تاریخی این حقیقت غیر قابل انکار است که از این دلایل اقرار مکرر دانشمندان اسلامی به ویژه غیر اسلامی و اروپایی به این حقیقت است .[6]
که نمونه کوچکی از آن را هم اکنون پیش رو دارید . متاسفانه جامعه به ظاهر پیشرفته غرب صهیونیزم زده برای مقابله با تعالیم ادیان آسمانی به خصوص اسلام عزیز جنگ روانی گسترده ای را آغاز نموده که پیشقراولان آن سردمداران شناخته شده امریکا و اسرائیل می باشند. با کمال تعجب داعیه داران دروغین تمدن و حقوق بشر به علت ضعف و زبونی در مصاف با نورانیت آفتاب عالمگیر محمدی ( صلی الله علیه و آله ) عقده گشایی نموده ، بی ادبی پیشه کرده و به ساحت مقدس پیامبر عظیم الشان اسلام اسائه ادب نموده اند .[7]
استعمارگران غرب برای تضعیف مقام قرآن تلاش کرده و می کنند ، مدعیان دروغین پیروی مسیح برای پایین آوردن عظمت اسلام در هر سال و هر ماه اموال گزافی خرج می کنند سیاست بازان و گردانندگان سیاست جهان قرنهاست که برای زیر سلطه در آوردن کشورهای اسلامی و چپاول ثروت آنها به طور آشکار و نهان با قرآن مبارزه می کنند ، معروف است گلادستون نخست وزیر انگلیس قرآن را به مجلس عوام آن کشور برد و گفت تا این کتاب باشد سیادت انگلیس در ممالک اسلامی محال است .»
و هیچ گاه به خود ندیده اند که هیاتی از سخنوران جهان را تشکیل دهند که بتواند به فریاد تحدی قرآن پاسخ گوید و لااقل یک سوره مانند قرآن را پرداخته به جهانیان عرضه کنند .[8]
خوشبختانه دانشمندان به نام این جوامع بر خلاف تلاشهای مذبوحانه و توهین آمیز نه تنها پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله ) را از بزرگان طراز اول تمدن بشری می دانند بلکه با صراحت تمام بر جهانی شدن دین اسلام به علت مزایای بی شمار آن اقرار نموده اند . دقیقا همین نکته مهم است که خاطر توهین کنندگان را به درد آورده و آنها را به ورطه بی فرهنگی و توهین کشانده است .[9] این دست و پا زدنهای مذبوحانه ما را به یاد دست و پازدن شاه مخلوع و صدام حسین می اندازد که به زباله دان تاریخ سپرده شده و می شوند . این دیو سیرتان تیره روز و خفاشان تاریکی پرست ، توهین و جسارت را سرلوحه جنگ روانی خود قرار داده اند ؛ اما باید بدانند که راه به جایی نخواهند برد و با خواست خدا ، این قرن ، قرن روشنگری اسلامی و قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران است ...[10] باش تا صبح دولتش بدهد ... کاین هنوز از نتایج سحر است .
پیامبر در اروپا
قرن 18 با نام ناپلئون اغاز شد و به همین دلیل دوره قهرمان پرستی اغاز گردید و جنگها و شکستهایش تاثیری شگرف بر افکار عمومی باقی گذاشت . تاریخ در این مسیر به سوی آزادی حرکت می کرد و این آزادی تجسم عینی همان ایده نهایی بود. در این میان شخصیتهای بزرگ و قهرمانها نقش مهمی ایفا می کردند؛ اسکندر و ناپلئون جزء آن قهرمانانی هستند که گامی مهم به جلو بر می دارند ولو آن که در نهایت از کشورشان تبعید یا کشته شوند ، در این نقطه بود که (در اذهان ) جایی برای محمد( صلی الله علیه و آله ) گشوده شد .
در این دوره ، اندیشه قهرمان گرایی بسیار با نفوذ بود ، گوته ادیب آلمانی یک قطعه نمایش که در سال 1772 ارائه کرد ( و در بخشی از آن ) محمد ( صلی الله علیه وآله ) را به رودی بیکران تشبیه کرد که همواره بر عظمت آن افزوده می شود و انسانها را همراه خود به سوی سرای جاودانه پیش می برد، وی مشتاقانه محمد را به عنوان سرچشمه الهام رهایی بخش برگزیده و پذیرفته بود ، شعر گوته درباره پیامبر پدیده بسیار شگفتی است ، محمد چونان رودی است پدید آمده از جویباران که دشت را سیراب می کند وی شعر خود را با این بند پایان می برد :[11]
... و اینچنین او برادرانش ، گنجینه هایش ، فرزندانش را .
به سوی آفریدگار چشم به راه خویش پیش می برد .
و در سیلی از سرور و شادی
به سوی قلب آشیانش پیش می راند .
در این شعر ، فاطمه ( سلام الله علیها ) و زید بن حارثه به تماشای رود یا « روح پیامبرانه » که آنان را فرا گرفته و در آغوش می کشد ، ایستاده اند ، گوته محمد ( صلی الله علیه و آله ) را به عنوان انسانی خارق العاده که در کتابش قرآن میراث جاودانه از خود به جای گذاشته ، می ستاید .
کارولین فن گوندرود ( Karolinevon Gunderode )که یک راهبه بود شعری را در سال 1804 منتشر کرد و محمد (صلی الله علیه و آله ) را به عنوان شخصیتی برجسته و دارای ابعاد خارق العاده و بسیار بزرگ وصف کرد . وی در شعر خود تجربه محمد ( صلی الله علیه و آله ) را به هنگام دریافت وحی ، با دعا و نیایش عیسی مسیح و تصویری که در آیین زرتشت از آب ، هوا ، آتش و خاک هست به هم پیوند می دهد . محمد(صلی الله علیه و آله) می خواهد به مکاشفه بپردازد ، به ندای درونش گوش بسپارد و روح آفریدگار را که معتقد است در ضمیرش نهفته احضار نماید، این شاعر به وصف چگونگی دریافت وحی توسط محمد (صلی الله علیه و آله ) به صورتی ادیبانه و تخیلی پرداخته که ریشه در روایات اسلامی هم دارد . محمد (صلی الله علیه و آله ) در حالی که می کوشید تا به مکاشفه بپردازد ، ناگهان بهت زده و نگران از خواب بیدار می شود در حالی که وجودش سرشار از آشفتگی و بیم است ؛ اما ناگاه صدایی که از ستارگان فرود می آید ، به گوش می شنود ؛[12] ... و او شگفت زده فریاد می کشد : از این پس چیزی مانع من نخواهد شد ، باشد که نور الهی ستاره راهنمای من در آینده باشد آنچنان که اعمال و کردارم جاودانه شوند :
باشد که قدرت خدای ...
شب سرنوشت را پیش چشمانم
از هم بردرد
... بگذار به آینده نظر بیفکنم
... آیا پرچم من پیروزمندانه به اهتزاز در خواهد آمد ؟
... آیا قانون من در جهان حکمفرما خواهد شد ؟[13]
اما کارلایل ، در یکی از اثار خود محمد ( صلی الله علیه و آله ) را به سان یک قهرمان برجسته در تاریخ بشری ستایش می کند ، کارلایل برای قهرمانان خود، نوعی رابطه معنوی و دنیوی ایجاد کرده و بر آن بود که اینان با گرفتن الهام در راهبری ملل خود موقعیت بزرگی به دست آورده اند ، قهرمان از نگاه وی انسانی با بصیرت، رازبین، غیبگو و کسی بود که واقعیت را برای توده مردم تفسیر کرده و تاریخ را می سازد، کارلایل سخت شیفه گوته بود و از نگره های وی که شیفه عرفان اسلامی بود سخت متاثر بود ، بنابراین می توان تصور کرد که وی در ترسیم شخصیت محمد ( صلی الله علیه و آله ) قدم در راهی گذاشت که گوته پیش از وی آن را طی کرده بود .[14]
او در دومین سخنرانی خود با عنوان « قهرمانی در هیات محمد ( صلی الله علیه و آله ) » درباره محمد ( صلی الله علیه و آله ) می گوید : « کلامی که این مرد بر زبان جاری ساخت طی این هزار و دویست سال تاکنون، رهنمون زندگی صد و هشتاد میلیون انسان بوده است .» وی گفت : می توانیم محمد را شاعر یا پیامبر بنامیم زیرا احساس می کنیم سخنانی که از زبان وی جاری می شده ، سخنان مردی عادی و معمولی نبوده است این سخنان از منبعی بلافصل در واقعیت درونی اشیا نشأت می گرفتند و محمد(صلی الله علیه و آله) در همدلی و همراهی پیوسته با چنین واقعیتی می زیست.» وی درباره اتهاماتی که اروپایی به محمد (صلی الله علیه و آله ) می زدند گفت : « اینها تنها مشتی هتاکی و ناسزا گویی از سوی جهان غرب است که چنین نابهنجاری رفتاری را به محمد نسبت می دهند .» وی افزود : « از آغاز تا پایان حیات ، هیچ گونه تناقضی در رفتار محمد ( صلی الله علیه و آله) مشاهده نمی شود .» او گفت: « محمد در سراسر عمر علیه خشونت ، بی بندوباری ، خود کامگی ، جاه طلبی و بی عدالتی جنگیده بود؛ محمد قوانین مدنی و اخلاقی عرضه کرد تا وحشگیری و ددمنشی را براندازد و بی قانونی و هرج و مرج را با نظم و تمدن جایگزین سازد.»
سیمون آکلی در کتابی با عنوان « تاریخ ساراسنها » و جرج سیل که ترجمه ای از قرآن را در سال 1734 منتشر کردند ، ... آکلی از مسلمانان فاتح و رفتار شان با مردم سخت ستایش می کند وی ترجمه ای هم از کلمات قصار امام علی ( علیه السلام ) در سال 1717 با عنوان « جملاتی از علی » منتشر کرد و دانش و خردمندی امام را مورد تاکید قرار داد . وی نوشت : « اندک دانشی که ما اروپاییان داریم ، تماما ازمشرق زمین نشات گرفته است .»[15]
جرج سیل هم پس از ترجمه قرآن ، مقدمه ای در شرح زندگانی محمد ( صلی الله علیه و آله ) و عقاید اسلامی نوشت ، این کار او اعتراض زیادی علیه وی برانگیخت و به نیمه مسلمان شدن متهم شده ، آماج اظهارات کینه توزانه قرار گرفت ( البته قبل از قرن 18 ، که دوران غرض ورزی به اسلام بود ) وی بیانیه ای را در دفاع از خود در همان مقدمه افزود و نوشت « در صحبت از محمد و قرآنش من خود را مجاز به استفاده از عناوین موهن و اوصاف و عبارات شرم آور و عاری از ادب ندانستم
... بر عکس ، من خود را ملزم داشتم که با ادب و نزاکت یکسان هم نسبت به محمد و هم نسبت به قرآن برخورد کنم .» وی معتقد است که محمد( صلی الله علیه و آله) اعراب را از بت پرستی به سوی پرستش خدای واحد، دعوت کرد و کوشید تا تحریفاتی که از سوی دیگران در توحید صورت گرفته را پاکسازی کند.»
اگر توجه داشته باشیم که این قبیل اظهار نظرها در چه شرایطی انجام شده می توانیم به اهمیت کار وی و جرات و جسارت او پی ببریم .[16]
تولستوی ، نویسنده و فیلسوف اخلاق گرای معروف روسیه که آموزه های او سرمشق رهبران بزرگ و سیاسی بوده است نظریه صائبی در مورد محمد ( صلی الله علیه و آله ) دارد که موضوع آن ماهیت و انگیزه پشت پرده کاریکاتورهای توهین آمیز غرب را برملا می سازد، تولستوی که سرمشق افرادی چون گاندی بوده چنین می گوید :« شخص شخیص پیامبر اسلام ، سزاوار همه گونه احترام و اکرام می باشد ، شریعت پیامبر اسلام به علت توافق آن با عقل و حکمت در آینده عالمگیر خواهد شد .»[17]
واشنگتون ایرونیگ نویسنده و کنسول امریکا در اسپانیا درکتابMouhammad and his succesors این گونه راجع به محمد ( صلی الله علیه و آله ) می گوید: « تمام آیات قرآن محکم و پر معنی و از روی شعور نوشته شده است . بنابراین سندی که باعث تسلی قلب خودمان در دست باشد نداریم .»[18]
کارل مارکس: « محمد مردی بود که ... از میان مردمی بت پرست با اراده آهنین برخواست و آنان را به یگانه پرستی دعوت کرد و در دلهای ایشان جاودانی روح و روان را بکاشت ، بنابراین او را نه تنها باید در ردیف مردان بزرگ و برجسته تاریخ شمرد بلکه سزاوار است که به پیامبری او اعتراف کرده و او را رسول آسمان برای زمین بدانیم .»[19]
مهاتما گاندی می گوید : « حیات شخص محمد ( صلی الله علیه و آله ) به نوبه خود نشانه و سرمشقی بارز برای رد فلسفه عنف و اجبار در امر مذهب می باشد »[20]
جواهر نعل نهرو هندی، می گوید: « مذهبی که محمد ( صلی الله علیه و آله ) تبلیغ کرد به واسطه سادگی ، راستی و درستی آن و دارا بودن طعن دموکراسی و برابری ، مورد استقبال توده های کشورهای مجاور شد.[21]»
ولتر فرانسوی: « محمد (صلی الله علیه و آله) بیگمان فردی بسیار بزرگ بود، وی جهانگشایی توانا، قانونگذاری خردمند، سلطانی دادگر و پیامبری پرهیزگار بود، او بزرگترین نقشی را که ممکن بود در مقابل چشمان مردم عادی ایفا کند، در روی زمین ایفا کرد.»[22]
پیرسیمون لاپلاس : منجم ریاضیدان بسیار معروف فرانسوی قرن 18 و 19 میلادی که نظریات بزرگی در نجوم ایجاد کرده یکی از محققان غربی است که در مورد دین مبین اسلام چنین اظهار نظر نموده است : «گرچه ما به ادیان آسمانی عقیده نداریم ولی آیین محمد ( صلی الله علیه و آله ) و تعالیم او دو نمونه اجتماعی برای زندگی بشریت است ، بنابراین اعتراف می کنیم که ظهور دین او و احکام خردمندانه اش بزرگ می باشد و به همین جهت از پذیرش تعالیم محمد ( صلی الله علیه و آله ) بی نیاز نیستیم .»[23]
پرفسور ارنست هگل : یکی از بزرگ ترین و پر نفوذ ترین فلاسفه قرن 19 و آلمانی الاصل می گوید : « اسلامیت طرح خیلی جدید و در عین حال، طرز غیر مخدوش و بسیار عالی توحید می باشد .»[24]
« برنارد شاو » انگلیسی در کتاب خداپرستی و افکار روز می نویسد : « من همیشه نسبت به دین محمد ( صلی الله علیه و آله ) به واسطه خاصیت زنده بودن شگفت آورش ، نهایت احترام را داشته ام . به نظر من اسلام تنها مذهبی است که استعداد توافق و تسلط بر حالات گوناگون و صور متغیر زندگی و مواجهه با قرون مختلف را دارد من چنین پیش بینی می کنم و از هم اکنون آثار آن پدیدار است که ایمان محمد ( صلی الله علیه و آله ) مورد قبول اروپایی فردا خواهد بود .»[25]
مارون عبود رییس دانشگاه ملی « عالیه » لبنان در قصیده پرشوری این چنین می گوید :
« محمد ( صلی الله علیه و آله ) رهبری است که برای من چنان تصویر می شود که گویی سراپای او از عنصر ایمان پی ریزی شده است .»[26]
جیلمان نویسنده انگلیسی در کتاب محمدبن عبدالله صفحه 75 می گوید :
« محمد در دعوت خود صادق و در رسالت خود مخلص و در اعمال و اقوال خود طاهر بوده است .»[27]
جوزف شاخت ، استاد سابق دانشگاه اکسفورد و مقیم لیدن هلند ، در کتاب خود می نویسد : « هدف نبوت محمد ( صلی الله علیه و آله ) آن نبوده که کی سیستم حقوقی جدیدی وضع نماید بلکه آن حضرت می خواسته روش زندگی صحیح را به مردم تعلیم داده و بگوید : چه اموری واجب و کدام مستحب و کدام حرام است ، تا مسلمانان با انجام امور مذکور به حیات اخروی نائل و به بهشت داخل شوند .»[28]
گوته ، دانشمند ، شاعر نویسنده معروف آلمانی در جایی دیگر در کتاب دیوان شرقی و غربی می گوید : « مندرجات کتاب قرآن ما را مجذوب می کند و به شگفت می آورد و سرانجام به تعظیم و احترام بر می انگیزد .»[29]
سن هیلر که از مورخان مشهور معاصر است می گوید: « پیغمبر اسلام از حیث عقل ، فهم، خداپرستی، رحم و انصاف بر تمام معاصران خود تفوق و برتری داشت و حکومتی را که او به وجود آورد ، براساس فضایل انسانی استوار بود .»[30]
بسیاری از مورخان اعم از مورخان اسلامی و غیر اسلامی از ایستادگی عجیب محمد ( صلی الله علیه و آله ) در برابر حوادث مشکل و انبوه مصائبی که برای او در مسیر دعوتش رخ می داد ، ستایش کرده اند و اعتراف دارند که این ایثار و فداکاری از یک انسان عادی ساخته نیست . یکی از مورخان غیر مسلمان می نویسد « او از هیچ خطری فرار نمی کرد در عین اینکه خود را بدون جهت در خطر نمی انداخت .»[31]
نظراتی درباره اعجاز قرآن
دکتر واگلیری استاد دانشگاه ناپل در کتاب پیشرفت سریع اسلام ، ترجمه سعیدی صفحه 49 می گوید : «کتاب آسمانی اسلام نمونه ای از اعجاز است ... قرآن کتابی است که نمی توان از آن تقلید کرد ... چطور ممکن است این کتاب اعجاز آمیز، کار محمد باشد در صورتی که او یک نفر عرب درس نخوانده بوده است ... ما در این کتاب مخزنها و دانشی می بینیم که ما فوق استعداد و ظرفیت باهوش ترین اشخاص و بزرگ ترین فیلسوفان و قوی ترین رجال سیاست است .»
جان دیون پورت در کتاب عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمه به فارسی صفحه111 می نویسد:
« قرآن به اندازه ای از نقایص مبرا و منزه است که نیازمند کوچک ترین تصحیح و اصلاحی نیست و ممکن است از اول تا به آخر آن خوانده شود بدون آنکه کسی کم ترین ناراحتی از آن احساس کند . باز می نویسد : سالیان درازی کشیشان از خدا بی خبر ، ما را از پی بردن به حقایق قرآن مقدس و عظمت آورنده آن محمد ( صلی الله علیه و آله ) دور نگه داشته اند . اما هر قدر که ما قدم در جاده علم و دانش گذارده ایم ، پرده های جهل و تعصب نابه جا از بین می رود و به زودی این کتاب توصیف ناپذیر ( قرآن ) عالم را به خود جلب کرده و تاثیر عمیقی در علم و دانش جهان به جا گذارده و عاقبت ، محور افکار مردم جهان می شود .
در تاریخ عمومی آلبرت ماله آمده است : « قرآن کتابی است ودر منتهای شکوه و برتری ، جانشین عموم کتب و شامل تمام علم است، مخصوصا حاوی قانون اجتماعی است ، چنانکه حاوی قانون دینی است .»
ژول لابوم فرانسوی در کتاب تفصیل الایات گوید: « دانش و علم جهانیان از سوی مسلمانان به دست آمد و مسلمین علوم را از قرآنی که دریای دانش است گرفتند و نهرها از آن برای بشریت در جهان جاری ساختند.»[32]
کومب به نقل « جان دیون پورت » انگلیسی در کتاب « عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن » « قرآن مطابق تحقیقات کومب با انجیل فرق دارد . زیرا انجیل دارای مکتب و روش فقاهتی نیست ، بلکه به طور کلی محتویات آن مرکب است از قصص ، روایات ، بیانات و تحریق و ترغیب بشر ، در نشر عواطف و احساسات عالی و فداکاری و دارای اخلاقیات بسیار صحیح است ، و هیچ نوع عامل و رابطه منطقی جالب و جاذبی که این معانی را با یکدیگر ربط دهد در انجیل وجود ندارد .»[33]
مری گیلورد دورمن برحسب نوشته کتاب ( به سوی شناختن اسلام ) نیویورک 1948 می گوید : « قرآن لفظ به لفظ به وسیله جبرئیل بر محمد ( صلی الله علیه و آله ) وحی شده و هر یک از الفاظ آن کامل و تمام است. قرآن معجزه ای است جاوید و شاهد بر صدق ادعای محمد ( صلی الله علیه و آله ) پیامبر خدا ، قسمتی از جنبه اعجاز آن مربوط به سبک و اسلوب انشای آن است و این سبک و اسلوب به قدری کامل ، عظیم و با شکوه است که نه جن نه انس نمی توانند کوچک ترین سوره ای نذیر و شبیه آن را بیاورند .»[34]
ناپلئون بناپارت فاتح فرانسوی : « امیدوارم آن زمان دور نباشد که من بتوانم همه دانشمندان و تحصیل کردگان همه کشورها را با یکدیگر متحد کنم و نظم یک نواختی فقط براساس اصول قرآن که اصالت و حقیقت دارد و می تواند مردم ار به سعادت رهبری کند تاسیس کنم .»[35]
اهانت غرب به ساحت مقدس پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله )
چندی پیش جهان شاهد این مطلب بود که برخی از غربیان با رسوایی تمام و بی پردگی بی اندازه دست به اهانت و توهین به پیامبر عظیم الشان اسلام نمودند ، از جمله کشور دانمارک که از طریق پخش تصاویر و کاریکاتورهای تاسف بار از پیامبر اعظم ( صلی الله علیه و آله ) سعی در خدشه دار کردن چهره آن پیام آور الهی و دین مقدسش نمودند.
علاوه بر این سخنان تفرقه افکنانه و توهین آمیز پاپ « بندیکت شانزدهم » رهبر 79 ساله واتیکان و کاتولیک های جهان علیه دین اسلام و پیامبر عظیم الشأن ( صلی الله علیه و آله ) آن موجی از خشم و اعتراض جهان اسلام را برانگیخت .
پاپ بندیکت شانزدهم در سخنرانی خود در دانشگاه « رگنزیورگ » آلمان تحت عنوان « ایمان ـ خرد ـ دانشگاه » مدعی شد که اسلام بر خلاف مسیحیت کم تر از منطق پیروی می کند ، پاپ گخ سخنان خود را با اشاره به محتوای کتاب « امپراطوری بیزانس » بیان می کرد به نقل از « مانوئل دوم قسطنطنیه » امپراطور مسیحی قرن 14 می افزاید پیامبر اسلام برای جهان ارمغانی جز خشونت نداشته است . پاپ همچنین در این سخنرانی پیرامون تفاوت فلسفی و تاریخی میان اسلام و مسیحیت در رابطه با ایمان و خشونت، بار دیگر به بیان نظرات امپراطور بیزانس می پردازد و مدعی می شود که « تفکر جهاد در اسلام ناشی از خشونت است و این تفکر مغایر باسنت الهی فطرت بشری و به دور از منطق است .»[36]
هم اکنون نزد افکار عمومی این سئوال مطرح است که رهبر مسیحیان جهان که به گفته «فدریکولومبادری » رئیس دفتر مطبوعاتی واتیکان « کاشتن بذر گفت و گو با سایر مذاهب و فرهنگها از حمله اسلام اراده روشن اوست و آنچه او به روشنی در قلب دارد رد ریشه ای دلایل مذهبی خشونتهاست» چگونه و چرا چنین سخنانی را بر زبان رانده که خشم مسلمانان جهان را برانگیخته است .[37]
برخی بر این عقیده اند که پاپ بندیکیت شانزدهم در سخنرانی خود در آلمان که به بهانه نقل یک متن تاریخی از قول یکی از امپراطوران بیزانس صورت گرفته است درواقع در صدد آن بوده تا مکنونات قلبی و نظرات شخصی خود را درباره دین اسلام و پیامبر آن منعکس سازد به بیان دیگر پاپ از متن این کتاب به عنوان ابزاری برای ابراز نیات و اعتقادات دینی خود استفاده کرده است . انتخاب تاریخ 12 سپتامبر برای بیان نظرات پاپ برگزیده شده که در امریکا پنجمین سالگرد حادثه تروریستی 11 سپتامبر در جریان بود واقعه ای که از سوی تندرویهای کاخ سفید و پنتاگون از جمله جرج بوش به اسلام گراها نسبت داده شده است. انتخاب این مطالب برای مطرح ساختن نظرات رهبر کاتولیکهای جهان که امریکاییها نیز از پیروان او می باشند علاوه بر ایجاد تنفر نزد جهان اسلام سبب حیرت در غرب شد زیرا باتوجه به شرایط کنونی جهان که تلاش می شود اسلام را درمقابل غرب قرار دهند ، این نگرانی وجود دارد که کلیسای کاتولیک دوباره اندیشه جنگهای صلیبی را پیشه کند با این امید که این بار از پشتوانه قدرت نظامی و تبلیغاتی و نیز تهدیهای « جرج بوش » علیه جهان اسلام برخوردار خواهد بود .[38]
پاسخ علمای غرب بر اینچنین ایرادات
دستگاه کلیسا و رهبران مسیحیت درطول تاریخ همواره با « زبان » و در « شعار » اندیشه صلح مطلق را ترویج کرده اند و از جنگ و ستیز به زشتی یاد نموده اند ولی با « عمل » و در « واقعیت » بر طبل جنگ کوبیده اند و در شیپور تعدی و تجاوز دمیده اند .
«جنگ صلیبی » کلیسا و رهبران مسیحیت علیه «اسلام» یکی از جلوه ها و مصداقهای مهم انگیزه های جنگ افروزانه پاپها و کشیشان به شمار می رود که اندیشه صلح مطلق مسیحیت کلیسایی را فرو می ریزد .[39]
ویل دورانت در کتاب « تاریخ تمدن » درباره این رفتار ناشایست پاپها و کشیشان و عوامل آنها چنین می نویسد :
« درباره فجایع مسلمانان و کفرهای آیین محمد ( صلی الله علیه و آله ) همه گونه راه مبالغه و اغراق سپرده شد مسلمانان را به پرستش تندیس و مجسمه پیغمبر اسلام متهم می کردند و حتی طبق شایعات بی اساسی که بر سر زبان مومنان مسیحی افتاده بود سخنانی نامربوط درباره پیغمبر اسلام می گفتند .[40]
بانو دکتر واگلیری استاد دانشگاه فایل در کتاب خود « ندای اسلام از قلب ایتالیا » می نویسد : امروزه بسیاری از نویسندگان روشنفکر که از سرعت ترقی این انقلاب ( اسلام ) درخشان سیاسی ـ مذهبی در حیرت مانده اند سؤال می کنند : « چه عاملی سبب این جهش سریع و پیروزی موفقیت آمیز گردید ؟ » لکن بسیاری از آنها در مقام پاسخ از روی عناد یا چشم پوشی ، این سؤال را محققانه مورد بررسی قرار نداده اند .
بسیاری از این نابخردان که سطحی می اندیشند معتقدند که حقیقت اسلام ستمگری ، قتل و خونریزی است . آنها می گویند : « اسلام دینی است که شمشیر کشی و جهاد در آن واجب شده و سهولت و ارفاق در این آیین وجود ندارد؛ پیامبر اسلام مردی سخت دل و دارای شهوت و غریزه جنسی مفرطی بوده است ...»[41]
خانم واگلیری در ادامه می نویسد : « من میل دارم این سخنان جسورانه را دراینجا پاسخ دهم اینک می گویم : اگر منظور آنها از روح ستمگرانه اسلام این است که : اسلام دست به تیغ زد و ترقی کرد ... در صورتی که ادیان با زبان نرم و ملایم پیشوری کردند ، باید تهمت آنها ار بپذیرم ولی با یک افق فکری وسیع باید پاسخ بدهم که چرا اسلام در راه ترقی و پیشرفت خود این روش سرخ را انتخاب کرد . البته به این تهمت بسی آسان است .
هنگامی که پیامبر در شهر کوچک مکه خود را تحت فشار قریش دید و در آخرین مرحله ، قریش را مصمم و آماده برای قتل خود مشاهده کرد شبانه از مکه خارج شد و راه مدینه را در پیش گرفت . پس از مدتی که در مدینه تبلیغات خود را ادامه داد ؛ اجتماع کوچکی از مسلمانان تشکیل شد . اما در برابر این اجتماع صغیر اجتماعاتی از یهود ؛ بت پرستان و انسانهای وحشی قرار داشت و مبارزات این طوایف به صورتهای مختلف انجام می شد ، تا آنکه بالاخره پیامبر خود را بر سر دو راهی مرگ یا جنگ مشاهده کرد . لکن مرگ او طبق خواست خدا نبود ؛ از این جهت ناچار شد راه جنگ و نبرد را پیش گیرد .
پیامبر دست محبت و دوستی را به سوی یهود دراز کرد و با آنها پیمان صلح بست که در خدمات اجتماعی و سیاسی برادرانه با یکدیگر همکاری کنند . اما وقتی به او ثابت شد که یهود مخفیانه با اسلام دشمنی می کنند و احیانا در خارج علیه مسلمانان فعالیت دارند ، ناچار شد با آنها بجنگد و تأدیبشان کند . بنابراین جنگهای اسلام همیشه حالت دفاعی داشته است و وسیله برای حیات و تعظیم شعائر ایمان حقیقی بوده است و جنگ هرگز در اسلام به خودی خود از اعمال پسندیده نیست .
توماس کارلایل می گوید : نظر من این است که « حق » وجود خود را به هر وسیله که باشد آشکار خواهد ساخت . تاریخ مسیحیت نیز نشان می دهد که گاهی تعلیمات خود را به وسیله شمشیر رواج داده است .
منبع : شمیم نرجس شماره 4
1. سوره نحل، آیه 36 .
2. محمد باقر مجلسی ، بحار الانوار ، تهران ، دار الکتب اسلامیه ، ج6 ، ص 166 .
3. محسن ( فیض ) کاشانی ، علم الیقین ، ص 5 .
4. مرتضی مطهری ، ختم ثبوت ، انتشارات صدرا ، چاپ ششم ، 1370 ، ص 25 .
5. سوره احزاب ، آیه 21 .
6. سایت اینترنتی Tebyan – Zahedan ، گفتار بزرگان پیرامون پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ).
7. همان .
8. جمعی از نویسندگان ، معارف اسلامی ، تهران ، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها ، 1378 ، ج 1و2 ، 2 165 .
9. سایت Tebyan – Zahedan .
10. همان .
11. رک : محمد در اروپا ، مینو صمیمی ( سایت اینترنت )
12. همان .
13. همان .
14. کارلایل ، قهرمانی در تاریخ ،
15. رک : مینو صمیمی ، محمد در اروپا ،
16. همان
17. رک : گستاولوبون ، اسلام و عرب ، ص 154 ـ 159 .
18. سایت Tebyan – Zahedan .
19. خلیل یاسین ، محمد ( صلی الله علیه و آله ) از دیدگاه علمای غرب ، کاظم پور کاظم ، سوسنگرد ، چاپ اول، 1378 ، ص 107 .
20. اسلام شناسی غرب ، ص 36 .
21. خلیل یاسین ، همان .
22. اسلام از نظر ولتر ، ص 28 و 53 .
23. مجله مکتب اسلام ، اردیبهشت 52 ، ص 69 .
24. توماس کاریل ، زندگانی محمد ، ص 48 .
25. علی دوانی ، پیامبر اسلام از نظر دانشمندان شرق و غرب ، انشارات پیام اسلام ، قم ، ص 160 .
26. همان ، ص 181 .
27. همان ، ص 195 .
28. همان ، ص 162 .
29. سایت Tebyan – Zahedan .
30. معارف اسلامی ، ص 184 .
31. همان ، ص 186 .
32. همان ، ص 177 ـ 175 .
33. علی دوانی ، همان ، ص 209 .
34. همان ، ص 213 .
35. همان ، ص 214 .
36. روزنامه جمهوری 27 / 6 / 85 صفحه سیاسی .
37. همان .
38. همان .
39. روزنامه جمهوری اسلامی ، 4/1/1385 ، صفحه عقیدتی .
40. ویل دورانت ، تاریخ تمدن ، ج4 ، ص 287 .
41. واگلیری ، ندای اسلام از قلب ایتالیا ، مترحم محمد باقر انصاری ، چاپ مهر استوار ، قم .