بِسم الّلهِ الرحمنِ الرحیم
قال الله العظیم:
هُوَ الَّذي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَ لا يَزيدُ الْكافِرينَ كُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ اِلاَّ مَقْتاً وَ لا يَزيدُ الْكافِرينَ كُفْرُهُمْ إِلاَّ خَساراً (39فاطر)
او کسی است که شما را در زمین جانشینان (پیشینیان) قرار داد،پس هر کس کفر ورزد بر ضررش خواهد بود و کافران را کفرشان جز دشمنی و خشم نزد پروردگارشان نمیافزاید و کافران راکفرشان جز خسارت نمیافزاید.
نـابودی عنـاصر تـربیـت
اصلیترین مسأله انسان در بحث تربیت شناخت خداوند به عنوان رَب و برگزیدن او به عنوان رَبِ خویش وتن دادن به ربوبیت پروردگار است. بنابر این عناصر اصلی تربیت اسلامی شامل سه عنصر شناخت،انتخاب و عمل است. وقتی آدمی در یابد که ربوبیت فقط در شأن پروردگار است و او را مالک مدبر خویش برگزیده به طور مسلم طرح و تدبیرخدای متعال را در زندگی خویش به کار خواهد گرفت وتداوم تلاش و کوشش خویش را در این زمینه بذل خواهد نمود.
اما در این مسیر کسانی هستند که راه دیگری را برای خود برگزیده وبی تردید به خُسران و زیان مبتلامیگردند چنانچه در آیه فوق بدین مسأله اشاره شده است.
نکته اول: خدای تعالی در مقام امتنان به همهی انسانها تذکر میدهد که شما را جانشین پیشینیان قرار دادم و ملک و مال آنان را در قبضه اختیار شما نهادم."هُوَ الَّذي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ فِي الْأَرْضِ"
کلمه " خَلائِفَ"جمع خلیفه است و در اینجا به معنای جانشینان اقوام پیشین می باشد.
بدین معنا که خداوند برنامه عالم را طوری تدبیر نموده است که هر گروهی از گذشتگان بهره ببرندو اجازه دخل و تصرف در اموال به جا مانده از آنان را داشته باشند و این دلیل لطف بی نهایت خدا بر بندگان است. با دقت در جهان میبینیم که ذات متعال امکانات زندگی را در اختیار بشر گذاشته است از سویی عقل وشعور وفکر و هوش داده و از طرفی دیگر انواع نیروهای جسمانی را بر انسان ارزانی داشته و زمین را مملو از انواع نعمتها کرده و طریقه استفاده نمودن از این امکانات را به انسان آموخته است.
ودر عین حال هشداری مهم به همهی انسانها داده که بدانند دوران آنها ابدی و جاودانی نیست همانگونه-
که اینها جانشین اقوام دیگر شدند پس از چند روزی ازبین میروند و اقوام دیگری جانشین آنها خواهند شد لذا باید درست بنگرند که در این چند روز زندگی چه میکنند؟
چه آیندهای را برای خود رقم میزنند؟این که خداوند مقرر نموده آیندگان از میراث گذشتگان بهرهمند شوند باید عامل شکرباشد نه کفر وغروروتکبر.
نکته دوم: نوع انسانها باید دقت کنند که چه تاریخی از خود در جهان به یادگار میگذارند؟
آیا عبرت آموخته و موحدانه زندگی میکنند و توحید در عبادت را انتخاب مینمایند یا اینکه مسیر دیگری انتخاب آنهاست چنانچه در ادامه آیه آمده است.
هر کس کافر شود کفر او به زیان خودش است. " فَمَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ"
این کفران و بی ایمانی در نزد پروردگاری که بخشنده تمام نعمتهاست چیزی جز خشم و غضب ببار نمیآورد . "وَ لا يَزيدُ الْكافِرينَ كُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلاَّ مَقْتاً"
کلمه"مقت"به معنای شدت خشم است.خداوند در چند جای قرآن کریم از این تعبیر استفاده کرده است از جمله: در گفتن وعمل نکردن " كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ " (/صف3)
نکته سوم:در ادامه آیه با بیان دیگری روش غلط این افراد را محکوم نموده میفرماید:کفرشان چیزی جز زیان و خسران به آنان نمیافزاید. "وَ لا يَزيدُ الْكافِرينَ كُفْرُهُمْ إِلاَّ خَساراً "
در فرهنگ قرآن کریم برای از دست دادن سرمایه عمر و هستی تعبیر خسارت به کار گرفته میشود .این افراد علاوه بر خشم الهی دچار شقاوت و انحطاط میگردند چون نفس خود را که قابلیت داشت از سعادت انسانی برخوردار گردد مبتلا به بدبختی کردند آنان میتوانستند فطرت سالم خود را در مسیر اسلام و ایمان به خدا قرار دهند و روز بروز ایمان و اسلام خود را کامل و زیاد گردانند و به خدا نزدیکتر شوند چنانچه در آیات الهی میخوانیم: " إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ " (انفال/2)
اما با کمال تأسف اینان فطرت الهی را در مسیر کفر به کار گرفته ،از عبودیت خدا سر باز زده ساحت مقدس او را خوار شمردهاند.
نکته چهارم: خشم و غضب در مورد پروردگار به آن معنی نیست که در مورد انسانها میباشد .زیرا خشم در انسان یک نوع هیجان و برافروختگی درونی است که سر چشمه حرکات تند و شدید و خشن می شود و نیروهای وجود انسان را برای دفاع یا گرفتن انتقام ،بسیج میکند ولی در مورد خداوند هیچیک از این مفاهیم که از آثار موجودات متغیراست، وجود ندارد.بلکه خشم الهی به معنی بر چیدن دامنهی رحمت ودریغ داشتن لطف از کسانی است که مرتکب اعمال زشتی شدهاند.