بِسم اللهِ الرحمنِ الرحیم
قال الله العظیم:
«سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ»؛ سلام بر ابراهيم
«كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ»؛ این گونه ما نيكوكاران را پاداش مى دهيم
«إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ»؛ به راستی او از بندگان مؤمن ما بود
«وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ»؛ و او را به اسحاق كه پيامبرى از صالحان بود مژده داديم
«وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ»؛ و به او و اسحاق برکت دادیم و از نسل آن دو برخی نیکوکارند و برخی (نیز) آشکارا به خود ستم می کردند. (صافات/ 109تا113)
نقش اراده و اختیار در تربیت
در بحث های گذشته به طور مکرّر از عوامل مؤثر در تربیت نظیر خانواده، مربیان، توارث، دوستان، محیط آموزشی و فرهنگ اجتماعی سخن گفته شد. اما مهمترین عامل در مسأله تربیت و رشد، اراده و اختیار بشر است. خداوند نیروهای مؤثر بر آدمی را به نحوی قرار نداده است که جایی برای اراده و اختیار او باقی نماند. قرآن کریم نمونه هایی از تاریخ را بیان میکند که افراد با داشتن خانواده های معنوی و تربیت صحیح با تصمیم و اراده خودشان مسیر خیر را طی نکرده اند.
نکته اول: سلام یکی از اسماء حسنای الهی است؛ در قرآن سوره حشر آیه 23 می خوانیم: «السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ» به معنای اینکه خداوند دارای جمیع صفات کمالیه و جمالیه است و منزّه و مبرّا از همه ی عیوب. باتوجه به این معنا در مورد سلام خداوند بر انبیاء الهی از جمله ابراهیم علیه السلام می توان گفت اینکه خداوند می فرماید: «سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ» یعنی انسانی که از سلام «الله» برخوردار است از همه گزندها محفوظ است؛ در مرحله میلاد، وفات و ظهور در قیامت. بنابراین انسان باید بکوشد تا کودکی صالح به دنیا آورده و در تربیت وی تلاش نماید تا سلامت زندگی کرده و مشمول سلام پروردگار گردد. که در این صورت از کلیه خطرات و بلیّات دنیوی و اخروی به دور بماند.
نکته دوم: در آیه بعد می فرماید: ما این گونه نیکوکاران را پاداش می دهیم «كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ» متن این آیه برای تشویق افراد به نیکوکاری است. گویا پروردگار می فرماید: این عنایاتی که ما به ابراهیم علیه السلام کردیم برای نیکوکاری او بود و هرکس نیکوکار باشد، ما همین نحو به او لطف و مرحمت داریم. در توضیح بیشتر «محسنین» باید گفت:
در مقابل کلمه «محسن» مسيء است به معنای بدکردار؛ اگر کسی در دوره عمر یک معصیت کرده باشد عنوان گناهکار بر او صدق می کند و دیگر جزء محسنان محسوب نمی گردد!
نکته سوم: در ادامه مهمترین ویژگی حضرت ابراهیم علیه السلام را یادآور می شود و می فرماید: او از بندگان باایمان ماست «إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ» درحقیقت این جمله دلیلی است بر آنچه گذشت و این واقعیت را بیان می کند که اگر ابراهیم علیه السلام از امتحانات الهی پیروز بیرون آمد به خاطر ایمان عمیق و قویاش بود، او همان را می پسندید که خدا می پسندید و همان را می خواست که خدا می خواست و هر مؤمنی می تواند چنین باشد.
نکته چهارم: قبلاً گذشت که حضرت خلیل الرّحمن از خداوند طلب ذریّهی صالح می کند. بزرگان می گویند: راز اینکه حضرت ابراهیم علیه السلام از خداوند ذریّه صالح می خواهد آگاهی به سرگذشت فرزند حضرت نوح است. خداوند دعای ایشان را مستجاب کرده و می فرماید: ما او را بشارت دادیم به اسحاق، که مقدّر بود پیامبر گردد و از صالحان شود «وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ» عظمت مقام صالحان و مقام بالای آن ها نیز در این بشارت الهی کاملاً مشهود است.
نکته پنجم: در آخرین آیه از این مجموعه، سخن از برکتی در میان است که خدا به ابراهیم و فرزندش اسحاق ارزانی داشت «وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ».
«برکت» در اصل از بَرک (بر وزن درک) به معنی سینه شتر است، سپس این کلمه در معنی ثبوت و دوام چیزی به کار رفته است. برکه آب را نیز از آن جهت «برکه» گویند که آب در آن ثابت است. مبارک هم بدین معناست که خیر در آن باقی و برقرار است. از اینجا روشن می شود که آیه مورد بحث اشاره به ثبوت و دوام نعمت های الهی بر ابراهیم و اسحاق دارد.
اما تداوم این برکت بسته به اراده و اختیار است لذا می فرماید: از دودمان این دو افرادی نیکوکار به وجود آمدند و هم افرادی که به خاطر عدم ایمان، آشکارا به خود ستم کردند «وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ» محسن هم وظایف شرعی خود را انجام میدهد و هم نسبت به دیگران نیکوکار است. بنابراین اگر کسی به دیگران احسان کند لکن بر خود با گناه ظلم روا دارد محسن نیست.
حاصل سخن اینکه: انسان ها با اراده و انتخاب راه خیر یا شر را برمی گزینندو هرگز کسی گمان نکند که پیوند خویشاوندی با انبیاء و اولیاء به تنهایی کارساز است!
سه آیه از قرآن کریم معارفی پیرامون : اخلاص، قرب الی الله، امید، هجرت، هدایت پاداشی پروردگار،
دعای مستجاب، حلم و... دیده میشود. اما آنچه بیش از همه جلب نظر می کند تصمیم ابراهیم علیه السلام به هجرت از وطن خود به شهری دیگر و اعلام آن به مردم است.
کسی که قلب سلیم دارد هرجا باشد با قلب سلیم است. اما وجود مبارک حضرت هجرت را انتخاب میکند تا به جایی برود تا مزاحمت برای عبادت نداشته و فارغ البال باشد.
شرایط مختلف زمانی و مکانی و اجتماعی مبدأ تأثیرگذاریهای متفاوتی بر انسان است به همین سبب در نظام تربیتی روش تغییر موقعیت در وجوه مختلف مورد توجه است. به طور مثال تمام اوقات شبانه روز برای مناجات مناسب است اما در سحر این فرصت بهتر است همچنانکه قرآن میفرماید: «وَ بِالاَسحارِ هُم یَستَغفِرون». در شرایط مکانی نیز چنین است هر نقطه از هستی، رنگ و بوی ویژهای دارد و انس با هر موقعیتی، حال و هوای معینی در انسان پدید میآورد. بنابراین تغییر موقعیت و مقارنت با مکان یا زمان خاص اهمیت دارد زیرا میزان نمو آدمی در این گونه شرایط چشم گیرتر است.
نکته اول: در این قسمت آیات فصل جدیدی از داستانهای حضرت ابراهیم علیه السلام شروع میشود وآن عبارت است از مهاجرت وی و آنگاه درخواست فرزند کردن از خدا و اجابت خواهش او.
نکتهای که در ابتدا جلب توجه میکند این است که ابراهیم علیه السلام تصمیم به هجرت از وطن خود به شهری دیگر را به مردم اعلام میکند زیرا میفرماید: «وَ قالَ إِنِّي ذاهِبٌ إِلى رَبِّي»؛ گفت من به سوی پروردگارم میروم
ظاهراً مقصود از رفتن به سوی پروردگار «ذاهِبٌ إِلى رَبِّي» هجرت از سرزمین کفر و شرک به جایی است که بتواند خدا را عبادت کند.
مهاجرت از محیط آلوده به محیط پاک مهاجرت به سوی خداست. در واقع حضرت به سوی محلی میروند تا در آنجا با فراغت و بدون مزاحمتهای بیرونی به مناجات با خدا بپردازند، بنابر نقلهای تاریخی این محل «بیتالمقدس» بوده است.
حضرت علی علیه السلام میفرمایند: «مراد حضرت ابراهیم علیه السلام از رفتن به سوی خدا، توجه به خداوند از طریق عبادت و تلاش است».
عبارت «سَيَهْدينِ» یعنی رهیابی به مقصد خیر و صلاحی است که ایشان از آغاز به دنبال آن بوده است.
نکته دوم: ابراهیم خلیل الرحمن علیه السلام در حالی که امیدوار به راهنمایی پروردگارش است آرزوی خود را با پروردگار در میان میگذارد. نخستین تقاضایش از خدا که در آیات فوق منعکس است، تقاضای فرزند صالح است، فرزندی که بتواند خط رسالت او را تداوم بخشد و برنامههای نیمه تمامش را به پایان برساند. اینجا بود که عرض کرد: «رَبِّ هَبْ لي مِنَ الصَّالِحينَ»؛ پروردگارا به من از فرزندان صالح ببخش.
«صالح» در قرآن کریم تعبیر جامعی است که شامل اعتقاد خوب و ایمان کامل و شایستگی در تمام جهات گفتاری و رفتاری میشود.
نکته سوم: از چیزهایی که در آن شکی نیست این است که دعا در نتایجی که انسانها بدان ها دست مییابند اثرگذار است.
کسی که نیتش خالص وعملش نیکو باشد وخدا را بخواند آن هم در حالی که مهاجر الی الله است پروردگار به زودی آنچه را که موجب آرامش وروشنایی چشمش باشد به او عطا میکند.
میفرماید: «فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَليمٍ»؛ ما او را به نوجوانی حلیم و بردبار و پراستقامت بشارت دادیم.
در واقع سه بشارت در این جمله جمع شده است. بشارت تولد فرزند پسر، بشارت رسیدن او به سنین نوجوانی و بشارت به صفت والای حلم.
«صفت حلم» از برجستهترین ملکات نفسانی است که خداوند به حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام عنایت کرده است. در سوره توبه 114آمده است: «إِنَّ إِبْراهيمَ لَأَوَّاهٌ حَليمٌ »؛ یقیناً ابراهیم بسیار مهربان و بردبار بود.
ترجمه فارسی «حلم» بردبار است. یعنی اگر برای کسی سانحه و مشکلی پیش آید او بار را میبرد.
در واقع سر لوحه ی زندگی اسماعیل علیه السلام و دوران شکوفایی او در نوجوانی است که صفت کمالی و صفای ذاتی او و حلمش نمایان شد.