جمعه, 02 آذر,1403

­

ﺳﻪشنبه, 29 مهر,1393

نقش دعا و عبادت خالصانه در تربیت ( سوره کهف آیه 28 )

نقش دعا و عبادت خالصانه در تربیت ( سوره کهف آیه 28 )

تربیت در قرآن­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­ به یاد استاد طاهائی رحمه الله علیها­­­­­­­­­­­­­­­­ مدرسه علمیه نرجس (علیهاالسلام)­­ 93/07/29

­

قال الله العظیم :

وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداه وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَه الْحَیاه الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطا (کهف/28)­

و با کسانی که پروردگارشان را (همواره و در هر) صبحگاه و شامگاه می خوانند و خشنودی او را می جویند خود را شکیبا ساز و دیدگانت را از آنان برنگیر که زیور دنیا را بطلبی و از کسانی که دلشان را از یاد خود غافل کرده ایم و در پی هوس خویشند و کارشان گزافه و زیاده روی است، پیروی مکن.


نقش دعا و عبادت خالصانه در تربیت

­

نکات مورد توجه آیات:­ بنا بر تصریح آیه فوق، معیار ارزش انسانها مقام ظاهری و ثروتشان نیست. بلکه تربیت شدگان الهی که پای بندی به دعا و نیایش و عبادت خالصانه مرام و روش آنان است دارای ارزش وجایگاه ویژه ای هستند زیرا این گونه افراد یاد خدا را در دلهایشان زنده نگه داشته و زمینه های غفلت را از یاد برده اند و به رشد و تربیت دست یافته اند.­­­­­­­­

نکته اول: ثروتمندان برای منصرف کردن پیامبر از معاشرت با تهی دستان مومن تلاش می کردند و پیامبر صلی الله علیه وآله در برابر آن تلاش ها مامور به مقاومت شدند "وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ "
کلمه "صبر" به طور کلی به معنای حبس و نگه داری نفس است در برابر مقرراتی که عقل و شرع معتبر­می شمارند.

تعبیر فوق اشاره به این واقعیت است که پیامبر صلی علیه و آله از ناحیه دشمنان مستکبر و اشراف آلوده در فشار بود لذا خداوند دستور می دهد که در برابر این فشار فزاینده ،صبر و استقامت پیشه کن و هر گز تسلیم آنها مشو.

نکته دوم: خدای تعالی دارای اسماءحسنایی است که متوجهین به درگاهش بوسیله آنها خدا را می خوانند و عبادت می کنند "یَدْعُونَ رَبَّهُمْ"

کسی که خدا را می خواند یعنی رحمت، رضا، انعام و فضل او را طلب می کند و معنایش این است که خدا او را به لباس رحمت و رضا و... بپوشاند.

­همچنین است کسانی که علم و قدرت و کبریایی و عظمت پروردگار را یاد می کنند، آنان نیز از خداوند درخواست می کنند که پروردگار آنها را در جایی قرار دهد که عزت و عظمت و کبریایی او اقتضا آن را دارد. و همچنین­ است سایر صفات پروردگار.

این افراد صبح وشام و به تعبیردیگر در همه حال و تمام عمر به یاد خدا هستند." بِالْغَداه وَ الْعَشِیِّ" این عبارت خبر از استمرار بر دعا و عبادت و مراقبت بر آن می دهد .

نکته سوم: انگیزه اصلی دعا و استغاثه و عبادت این افراد جلب رضایت پروردگارو قرار گرفتن در حالی مناسب با صفات اوست به همین سبب در ادامه آیه می فرماید "یُریدُونَ وَجْهَه" ذات او را می طلبند.

­این تعبیر دلیل بر اخلاص آنها است و اشاره به اینکه آنها از خداوند خود او را می خواهند، حتی بخاطر بهشت (هر چند نعمت هایش بزرگ و پر ارزش است) و به خاطر ترس از دوزخ و مجازات هایش­(هر چند عذابهایش دردناک است)­بندگی خدا نمی کنند، بلکه فقط به خاطر ذات پاک او ،او را می پرستند که " ما از تو به غیر از تو­ نداریم تمنا "و این بالاترین درجه اطاعت و بندگی و عشق و ایمان به خداست.

نکته چهارم: شیوه پیامبر صلی الله علیه و آله در بر خورد با تهیدستان مطلوب بوده است،خداوند ایشان را به پایداری برآن و ترک انصراف از دیدار آنان ترغیب می کند ."وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَه الْحَیاه الدُّنْیا" هرگز چشمهای خود را از این گروه با ایمان، اما ظاهراً فقیر، بر مگیر و به خاطر زینت های دنیا به این مستکبران از خدا بی خبر، دیده میفکن .

بنا بر این آرزوی برخورداری از زیبایی دنیا،­ناسازگار با دل بستن به رضایت خداوند است.

نکته پنجم: یکی از ویژگیهای برجسته دنیا گرایان ،غفلت از یاد خداوند است به همین سبب در ادامه آیه­شریفه می فرماید: و از آنهاکه قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن ."وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً" مراد به اغفال قلب مسلط کردن غفلت بر قلب است به اینکه یاد خدای سبحان را فراموش کند.

اغفال قلب کنایه از این است چون ایشان با حق در افتادند و عناد ورزیدند لذا خدای تعالی چنین کیفرشان داد که یاد خدا را از دل شان برد.

نکته ششم: دنیا گرایی در مقابل خداگرایی است. کیفر دنیا گرایی غفلت از یاد خداست که در اثر هوا پرستی بوجود می آید. بنا بر این در ادامه آیه می فرماید ." وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً "
بین هوا پرستی و غفلت از خدا رابطه ی مستقیم وجود دارد. روح آدمی را یا خدا پر می کند و و یا هوی، که جمع میان این دو ممکن نیست. هوا پرستی عامل بیگانگی از همه اصول اخلاقی است زیرا یک انسان هوا پرست جز به اشباع شهوات خویش نمی اندیشد، آگاهی،گذشت، ایثار، فداکاری و معنویت برای او مفهومی ندارد. بدنبال هوا پرستی شخص دچار افراط می شود. به بیان آیه شریفه انسان گام به گام سقوط می کند، اول غفلت، آنگاه هوسرانی و سپس مسیر انحرافی "وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً"

چرا هوا پرست همیشه گرفتار افراط است؟

شاید یک دلیلش این باشد که طبع آدمی در لذتهای مادی همیشه رو به افزون طلبی می رود. کسی که دیروز از فلان مقدار مواد مخدر نشئه می شد امروز باید بر مقدار آن بیفزاید . کسی که دیروز یک خانه مجلل او را قانع می کرد امروز برای او یک امر عادی است وبه دنبال قصر می گردد.

به همین ترتیب دائماً در همه شا خه های هوا و هوس رو به افراط گام بر می دارد تا خود را هلاک و نابود کند. و این گروه درست در مقابل­ کسانی هستند که با دعا و عبادت خالصانه مداوم در مسیر رشد و تربیت الهی گام بر می دارند.

نوشتن یک نظر

افزودن نظر

x
دی ان ان