بِسم الّلهِ الرحمنِ الرحیم
قال الله العظیم:
وَ يَرَى الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَ يَهْدي إِلى صِراطِ الْعَزيزِ الْحَميدِ
و کسانی که به آنان علم داده شده آن چه را ازجانب پروردگارت به تو نازل شده حق میبینند که به راه خدای عزیز ستوده هدایت میکند. (6/سباء)
نقــش علـم در تـربیـت
علم و تربیت به نوعی با یکدیگر همراهی دارند، شاید بتوان گفت علم یکی از راههای تربیت است.
حال سوال مهم این است که مراد از علم چیست؟
خداوند مؤمنان را به علم میستاید و میفرماید: علم آن است که با ایمان آمیخته باشد و وحی را بشناسد.
" ...َأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ ..." (26/بقره)
...کسانی که ایمان آوردهاند میدانند که آن حق است واز جانب پروردگارشان است... .
نگاهی گذرا به متون دینی آشکار میکند که علم ،صِرف علوم مدرسهای نیست زیرا ممکن است کسی اهل خواندن و نوشتن نباشد ولی دارای روحی آگاه و مؤمن باشد و بر عکس یعنی کسی اهل درس ،اما غافل و جاهل باشد.
علوم مدرسهای نوعی حرفه و صنعت است که برخی از آنها در دوران پیری فراموش میشود . قرآن میفرماید:
"... مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ قَديرٌ " (70/نحل)
برخی ازشما کسانی هستند که به دوران پیری رسیده و چنان فرتوت میگردند تا پس از دانستن چیزی ندانند.*گرچه این مطلب کلیت ندارد و برخی از بزرگان علم هنگام پیری هم چنان هوشمند و عاقل میمانند و آنان -کسانی هستند که قلبشان ظرف قرآن است.
علوم مدرسهای حتی اگر ملکه هم شده باشد در فاصله مرگ تا قیامت بدلیل عدم ممارست فراموش میشود ولی علومی که مربوط به معرفت خدا، اسمای حسنای او، فرشتگان، نبوت، رسالت و ولایت است و وجود انسان را نورانی میکند نه تنها بعد از مرگ میماند، بلکه شکوفاتر میشود زیرا نشئه آخرت جایگاه ظهور و بروز این گونه از علوم الهی است.
نکته اول: در سوره سباء بعد از بیان حمد خدا نسبت به نعمت های دنیا و حمد خدا نسبت به نعمت های آخرت و علم و قدرت و مدیریت پروردگار نسبت به آسمان و زمین سخن از جریان معاد است.
در یک نگاه کلی مجموعهی نعمتهای دنیا یک نعمت است و آن همین بهرههایی است که می بینیم اما نعمت در آخرت دوتاست.
یکی انواع نعمت های بهشتی و دیگری اجرای عدل الهی است که مؤمنان به پاداششان میرسند و کافران به کیفرشان...
بدنبال این بحث های مقدماتی در آیه فوق سخن از عالمان و اندیشمندانی است که به تصدیق آیات الهی و تشویق دیگران به پذیرش آن میپردازند میفرماید:کسانی که دارای علمند آنچه را که از سوی پروردگارت بر تو نازل شده حق میبینند." وَ يَرَى الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ"
" أُوتُوا الْعِلْمَ "تعبیری است گسترده که همهی دانشمندان واندیشمندان در هرعصر و زمان ومکان را در بر میگیرد.
نکته دوم: عالمان و اندیشمندان اعتراف به حقانیت قرآن دارند." أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ"
نخستین اثر حق پذیری، نورانیت دل و بصیرت وبینایی است .کسی که علم به حق درجانش جای گرفته است ومیداند که آنچه برپیامبر نازل شده حق است با آن فردی که نسبت به حق جاهل وکور است برابر نیست .
"أ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمى " (19/رعد)
عبارت "هُوَالحَق"تعبیر جامعی است که بر تمام محتوای قرآن تطبیق میکند ،چرا که "حق" همان واقعیت عینی و وجود خارجی است. یعنی محتوای قرآن هماهنگ با قوانین آفرینش و واقعیت های عالم هستی و جهان انسانیت است.
معارف آن پرمغز و احکام آن متین ، اندرزهای آن حکیمانه و مواعظ آن تکان دهنده است .
بحثهای تاریخی آن عبرت انگیزو سخنان علمیاش اعجاز برانگیز است.
همهی دعوتهای این کتاب به خداشناسی ،معارف توحیدی، معاد، نبوت، فروع دین، تفکر در قصص انبیاء .... همه همراه حق است و بشر هیچ زمان بی نیاز از قرآن نیست.
نکته سوم: چون قرآن حق است هدایتگر به سوی راه خداست. خداوندی که هم عزیز است و هم حمید "يَهْدي اِلى صِراطِ الْعَزيزِ الْحَمید"
(الْعَزيزِ الْحَمید)بدین معناست که خداوند در عین توانایی و شکست ناپذیر بودن شایسته هرگونه ستایش است. نه همچون قدرتمندان بشر که چون بر تخت قدرت نشیند راه زورگویی و تجاوز و ستمگری و انحصار طلبی را پیش میگیرند.
پیداست کسی که هم قدرتمند است و هم شایسته حمد و ستایش و در عین حال مربی است،مطمئنترین راهها و مستقیمترین طریق ها را نشان میدهد و آنها که از راه او میروند خود را به سرچشمه قدرت و هرگونه اوصاف حمیده نزدیک میکنند.