قال الله العظیم:
وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ دابَّه وَ الْمَلائِكَه وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ (نحل/ 49)
و تمام جنبندگانی که در آسمان و در زمین وجود دارند، و{نیز}فرشتگان فقط برای خدا سجده {و خضوع}می کنندو تکبر نمی ورزند.
يَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ (نحل / آیه 50)
از پروردگارشان که فوق آنهاست می ترسند و آنچه را که بدان مامورند انجام می دهند.
نقـش خـوف در انجـام اوامـر الهـی
نکات مورد توجه آیات :
بدون شک انجام اوامر الهی موجب رشد و تعالی آدمی است خداوند در قران کریم با بیان عبادت و اطاعت تمامی موجودات به خصوص ملائکه ،افراد را تشویق به ای0..ن روش می نماید.
با توجه به آیات فوق باید آدمی در برابر دستورات الهی تسلیم بوده و روحیه زشت استکباری نداشته باشد این خصیصه اگر با توجه همواره به خداوند و همراه با ترس از مقام ربوبیت باشد زمینه ی انجام فرمان های خدا شده و رشد می کند.
نکته اول :
حقیقت سجده، نهایت خضوع و تواضع و پرستش است ، سجده معمولی که برهفت عضو انجام می دهیم مصداقی از این مفهوم عام است.
همه موجودات و مخلوقات ،در جهان آفرینش تسلیم قوانین عمومی عالم هستی می باشند و از مسیر این قوانین منحرف نمی شوند و چون این قوانین همگی از ناحیه خداست پس در حقیقت همه در پیشگاه او سجده می کنند و بیانگر عظمت علم و قدرت الهی هستند.به همین معنا آیه اشاره دارد و می گوید:
}وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ من دابه {
" دابه" به معنی موجودات جنبنده است و از آن مفهوم حیات و زندگی نیز استفاده می شود .آیه فوق می گوید تمام جنبندگانی که در آسمان و زمین هستند برای خدا سجده می کنند. از این جمله می توان برداشت نمود که موجودات زنده مخصوص به کره زمین نیست، بلکه در کرات آسمانی نیز موجودات زنده وجود دارد.
واژه "دابه" با توجه به گستردگی معنا شامل انسان های با ایمان نیز می شود .پس کلمه "سجده" هم در معنا ی سجده اختیاری و تشریعی و هم سجده تکوینی استعمال شده است.
نکته دوم:
ملا ئکه از جنس {"دابه" جنبندگانی که دارای جسم مادی هستند} نمی باشند. بنا بر این در آیه فوق به طور جداگانه نام برده می شوند.{وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ دابَّه وَ الْمَلائِكَه{
این موجودات دارای اوصاف فراوانی بوده ولی وصف مهم ایشان ،این است که در خضوع و سجده در پیشگاه حق کمترین استکبار به خود راه نمی دهند .{ وَ الْمَلائِكَه وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ }
استکبار و تکبر از انسان به این است که خود را بزرگ شمرده و در جای بزرگی که جای او نیست بنشاند ، و از همین رو جزء رذائل اخلاقی شمرده شده است. کسی که استکبار می کند می خواهد بصرف ادعا، خود را از دیگری بزرگتر بداند و این مذموم است. حال چه استکبار شخص نسبت به مخلوق باشد و چه استکبار به خالق .اگر استکبار به مخلوق باشد از این حیث مذموم است که او و آن کس که وی بر او استکبار می کند هر دو در فقر و احتیاج مساویند و هیچیک از آن دو مالک نفع و ضرر خودش نیست. پس استکبار یکی بر دیگری ظلم و طغیان است.و اگر استکبار مخلوق به خالق باشد از این جهت مذموم و نا پسند است که چنین فردی نسبت به مقام ربوبیت غفلت دارد زیرا نسبت میان عبد و پروردگار نسبت ذلت و عزت ،و فقر و غنا است.
نکته سوم :
ملائکه نوعی از مخلوقات خدا هستند که هر گز دچار غفلت از مقام پروردگار خود نمی شوند و فراموشی وسهوونسیان بر آنان عارض نمی گردد.علم و یقین ایشان به مافوق بودن پروردگار و قاهر بودنش سبب خوف و ترس می شود . { يَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ}از پروردگارشان می ترسند در حالی که بر آنها قهرو غلبه دارد.
جمله {وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ} اشاره به نداشتن استکبار عملی است یعنی خدای سبحان را عصیان نمی کنند بلکه هر چه دستور دهد انجام می دهند این مطلب در سوره تحریم آیه 6 نیز اشاره شده است} يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ }(تحریم/6) آنها در اطاعت فرمان خدا سر پیچی نمی کنند هر آنچه را دستور داده شده است انجام می دهند.
از این آیه به خوبی استفاده می شود که نشانه نفی استکبار دو چیز است:
الف) ترس در برابر مسئولیت ها
ب) انجام فرمانهای خدا بدون چون و چرا