چهارشنبه, 07 آذر,1403

­

شنبه, 03 مهر,1395

پرواز جاودانه

پرواز جاودانه

نامش میثم،پدرش،یحیی و حرفه اش خرما فروشی بوده است.رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را ندیده و در طی 25 سال سکوت علی علیه السلام نیز از او خبری نیست.همراهی اش با امیر المؤمنین علیه السلام تنها در چهار سال خلافت ظاهری آن حضرت خلاصه می شود،سال هایی که روزها و ماه هایش با حوادث جنگ«جمل و صفّین و نهروان» همراه بوده است؛


پدید آورنده : علی قلی زاده اندی ، صفحه 46

همه چیز درباره او ناشناخته است،به جز شنیده ها و دانسته هایی اندک،اما چنان درخشنده و رعدآسا و پُربار،که هیچ کجای باغ دل را بی نصیب از لطافت باران نمی گذارد.

نامش میثم،پدرش،یحیی و حرفه اش خرما فروشی بوده است.رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را ندیده و در طی 25 سال سکوت علی علیه السلام نیز از او خبری نیست.همراهی اش با امیر المؤمنین علیه السلام تنها در چهار سال خلافت ظاهری آن حضرت خلاصه می شود،سال هایی که روزها و ماه هایش با حوادث جنگ«جمل و صفّین و نهروان» همراه بوده است؛

و میثم در همین سال های اندک است که هنر پرواز تا کمال مطلوب را تجربه می کند؛تا آن زمان که علی بن ابی طالب علیه السلام چنین بر قُلّه اش می نشانَد:«ای میثم !زمانی که پست ترین فرد بنی امیه (عبید اللّه بن زیاد) تو را دستگیر کند و بخواهد که از من بیزاری (برائت ) بجویی، چه خواهی کرد؟» پاسخ می دهد:«به خدا سوگند،از تو بیزاری نمی جویم». می فرماید:«در این صورت تو را بردار می کنند و می کُشند».

جواب می دهد:«من نیز صبر می کنم که این،در راه خدا کمترین است»؛و از حضرت پاسخ می شنود:«بنابراین،تو در بهشت در کنار من و هم رتبه من خواهی بود».

با این اوصاف،میثم از همین گام اوّل،ما را غرق ِ بی کران رازهایش می کُند و برآن می دارد که از خود بپرسیم:او چگونه در این کوتاه مدت،پروازی چنین جاودانه را تا بلندای بهشت آموخته است ؟ ایا او از همان بلند پروازان تربیت شده مکتب علی ّ مرتضی علیه السلام بوده است که در این رابطه می فرماید:«نَحْن ُ صَنائِع ُ رَبِّنا وَالخَلْق ُ بَعْدُ صَنائِعُنا؛ما تربیت یافتگان دست خدائیم و آفریدگان (چون میثم و) دست پروردگان ما هستند».

ایا او قلبش اقیانوسی بوده که حجمی چنین بزرگ،از دوستی ابو تراب را در خود جای داده است ؟ مگر نبودند کسانی که از زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) در کنار علی علیه السلام بودند و در تمام فراز و نشیب ها همراهش،اما یک حرف از آن بزرگ نیاموختند و حتی برخی تا ژرفای جهنم را نیز،پیمودند؟

به راستی،رازِ این به اوج فلک رسیدن و در سایه عرش آرمیدن در چیست ؟ ایا در این نیست که میثم:عقل خود را تا به اوجش زنده گردانده و نَفْس خویش را از بیخ و بُن خشکانیده؛ تا آن جا که همچون برگی فتاده در خاک،چنان پوسیده که جز رگ برگ هایش بر جای نمانده است.

بنابراین،او توانسته که راه درست را زود بیابد،درهای ورود به عالم معنا را به قوّت تمام بکوبد،یک به یک آنها را بگشاید و سرانجام به خانه ای که سرشار از امنیت و سلامت است،پای نهد؛

و جز این نیست که او همین یک بار در این دنیا زیسته و همین یک بار،قلب خود را چنان جانانه به کار گرفته و نهایت بهره را برده،که توانسته است پروردگارش را از خود راضی کند و در بهشت،در کنار مولای متقیان مأوا گزیند.آری ! از همین گام اوّل،میثم ما را برآن می دارد که قدری بیشتر درون خود را جستجو کنیم و اندکی بیشتر بیندیشیم،در این که:ایا هیچ اثر و نشانی از این گونه رشد و پرواز در ما هست ؟ که اگر هست پس خوشا به حال آنان که هر روزشان یکسان نبوده و هر لحظه به سوی خورشید در تکاپویند و اگر نیست،پس فکری باید کرد،پیش از آن که نفس در گلو بمیرد و آفتاب تابستان آخرین قطره های عمر را برگیرد.

منبع : نشریه بشارت شماره 63

نوشتن یک نظر

افزودن نظر

x
دی ان ان