بِسم الّلهِ الرحمنِ الرحیم
قال الله العظیم:
وَ اللَّهُ الَّذي أَرْسَلَ الرِّياح َفَتُثيرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى بَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَحْيَيْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها كَذلِكَ النُّشُورُ
و خداوند است که بادها را فرستاد تا ابرها را برانگیزاند، پس آن را به سوی سرزمینی مرده راندیم و به وسیله ی آن زمین را بعد از مردنش زنده نمودیم رستاخیز نیز چنین است.
مَنْ كانَ يُريدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَميعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ
کسی که خواهان عزت است (باید از خدا بخواهد) که تمام عزّت برای خداست. سخنان پاکیزه به سوی او صعود می کند و عمل صالح را بالا می برد. (فاطر/ 9 و 10)
پرورش انسان طیّب
تعالیم اسلامی برای پرورش انسان طیّب و پاکیزه است؛ انسانی که در همه شئون اعتقادی، اخلاقی و عملی از خبث و بدی رهایی یافته و پاکیزه شده است. چنین فردی در امور مادی نظیر تغذیه طیّب و حلال بودن را رعایت می کند زیرا قرآن می فرماید: "كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالًا طَيِّباً"
در پرورش افکار و اندیشه و اعتقاد در صفحه جان نیز پاک است و آن قدر مداومت بر ایمان و عمل صالح نموده تا به تدریج ملکه نفس او میگردد. در این حالت حقیقت شخص وارسته طیّب می شود. این افراد لحظه لحظه در کمال جلال و شکوه الهی زندگی کرده و به هنگام مرگ و آغاز برزخ، فرشتگان الهی به استقبالشان آمده به آنان سلام نموده و با خود به بهشت برزخی می برند. چنانچه در آیه 32 سوره نحل آمده است. "الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ"
درآیه ای دیگر بشارت نگهبانان بهشت و خوشامدگویی آنها به این انسانهای طیّب چنین آمده است: "وَ سيقَ الَّذينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدينَ"(زمر/73) درتفسیر آمده است ده انگشتر گرانبها دردست فرشتگان است
که بر صفحه نگین هر یک از آنها کلمهی "طیّب" نقش بسته است. این انگشترها را در انگشتان مؤمنان می نهند و آنان را با تشریفاتی ویژه به بهشت وارد می کنند. انسان طیّب راه رسیدن به درجات بهشت را با الگوی ترسیم شده در آیه "إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ ..." طی می کند.
نکته اول : خداوند در آیه اول از زنده شدن زمین مرده سخن می گوید: "وَ اللَّهُ الَّذي أَرْسَلَ الرِّياح ... بَعدَ مَوتِها" همین طوری که زمین مرده زمستان از باد بهاری زنده می گردد، انسان مرده و دفن گردیده در قبر پس از مرگ به نسیم الطاف الهی مانند مغز بادام که از پوست ضخیم آن بیرون آید زنده می گردد و در فضای وسیع عالم برزخ حیات پاکیزه تری که قابل دوام است پیدا می کند.
نکته دوم:در آیه بعد میفرماید: همه عزّتها فقط نزد خداست "مَنْ كانَ يُريدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَميعاً". "عزّت" در اصل آن حالتی است که انسان را مقاوم و شکست ناپذیر میسازد.
تنها ذات پاک اوست که شکست ناپذیر است و گرنه همه مخلوقات به حکم محدودیتشان قابل شکستند. تمام عزت ها از آن خداست و هر کس عزتی کسب می کند از برکت دریای بی انتهای اوست. در حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) آمده است: "إنَّ رَبَّكُمْ يَقُولُ كُلَّ يَوْمٍ أَنَا الْعَزِيزُ فَمَنْ أَرَادَ عِزَّ الدَّارَيْنِ فَلْيُطِعِ الْعَزِيز" پروردگار شما هر روز می گوید: منم عزیز و هر کس عزت دو جهان خواهد باید اطاعت عزیز کند.
نکته سوم: سپس در ادامه آیه راه وصول به عزت را چنین تشریح می کند: سخنان پاکیزه به سوی او صعود می کند "إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ" کلمه طیّب را به اعتقادات صحیح نسبت به مبدأ و معاد و آئین خداوند تفسیر کرده اند. برخی دیگر به لا اله الا الله و یا ولایت اهل بیت (علیهم السلام) تفسیر نموده اند. آری یک چنین عقیده پاکی است که به سوی خدا اوج می گیرد و دارنده اش را نیز پرواز می دهد، تا در جوار قرب حق قرار گیرد و غرق در عزّت خداوند عزیز شود.
نکته چهارم: اگر کسی مؤمن باشد و عمل صالح انجام ندهد مثل پرنده ای است که زمینگیر است و قدرت پرواز ندارد. مقدار صعود انسان طیّب که نشانه عزّتمندی اوست از بالا رفتن عقیدهی پاک سرچشمه می گیرد؛ مسلماً از این ریشهی پاک شاخه هایی می روید که میوه آن عمل صالح است. هر کار شایسته و مفید و سازنده چه دعوت به سوی حق باشد، چه حمایت از مظلوم و چه مبارزه با ظالم و ستمگر، چه خودسازی و عبادت، چه آموزش و پرورش و خلاصه هرچیز که در این مفهوم وسیع و گسترده داخل است اگر برای خدا و به خاطر رضای او انجام شود آن هم اوج می گیرد و به آسمان لطف پروردگار عروج می کند.