بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله العظیم
«وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ قالُوا لِلَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ ما ذا قالَ آنِفاً أُولئِكَ الَّذينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ»؛
گروهی از آنان به سخنانت گوش فرا میدهند اما هنگامی که از نزد تو خارج میشوند به کسانی که خداوند به آنها علم و دانش بخشیده (از روی استهزا)میگویند (این مرد) الان چه گفت؟آنها کسانی هستندکه خداوند برقلبهایشان مهر نهاده و از هوای نفسشان پیروی کردهاند.(لذا چیزی نمیفهمند)
«وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ»؛
کسانی که هدایت یافتهاند خداوند برهدایتشان میافزاید وروح تقوی به آنها میبخشد. (سوره محمدصلی الله علیه واله 16و17)
پی گیـری اخـبار رشـد در قـرآن
هم نشینی برخی از کلمات قرآن خبرهای خوشی را به ارمغان میآورد از جملهی آنها واژههای ازدیاد و هدایت ،عطا وتقوا است. تلاوت کننده قرآن با نگاه تربیتی وقتی به چنین عباراتی برخورد میکند با شور و عشق فراوان به دنبال اسباب و عوامل آن میگردد در ضمن اینکه آثار تحقق آن را نیز جستجو میکند.
در آیه فوق(17/محمد) سخن از افزایش هدایت و دریافت تقوای الهی است که میتواند مصادیقی -همچون توفیق بیشتر،افزایش علم،پیمودن آسان وسهل صراط مستقیم،بهرهمندی ازثواب دنیا وآخرت، بصیرت در دین ،شرح صدر،پایداری و استقامت در سلوک، نجات و ترفیع درجات باشد.
نکته اول: این آیات ترسیمی از وضع منافقان در برخوردشان با وحی الهی و سخنان پیامبرصلی الله علیه وآله است.
خداوند خطاب به پیامبر صلی الله علیه وآله میفرماید :کافرانی که در ظاهر مسلمان هستند در مجالس تو شرکت میکنند و به قرآن گوش میدهند اما چون به حقانیت تو و کتاب تو ایمان ندارند قادر به درک و پذیرش آن نیستند، وقتی از مجلس درس پیامبر صلی الله علیه وآله خارج میشوند حتی عالمانی راکه در آن محفل بودهاند به نوعی مورد سرزنش قرار میدهند"وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ حَتَّى إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ قالُوا لِلَّذينَ- أُوتُوا الْعِلْمَ" و با تعبیر بسیار زشت و زننده درمورد پیامبر صلی الله علیه وآله و تحقیر و استهزاء سخنان پر محتوای آن حضرت میگویند " ما ذا قالَ آنِفاً " "آنِفاً " از ماده انف به معنای همین ساعت یا لحظهی قبل از این لحظه است. آنها چون غرق در کبر و غرور وپیروی هواهای نفسانی بودند با تحقیر و استهزاء از جلسه وحی پیامبر صلی الله علیه وآله یاد میکنند.
آنان چون روش درست اندیشیدن را درجانشان اصلاح نکردهاند از محضر پیامبر صلی الله علیه وآله برکتی نصیبشان نمیشود.
حق این است که وقتی از مجلس حضرت بیرون میآیند. با " الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ "به مباحثه علمی پرداخته وپیرامون احکام و معارف الهی با هم گفتگو کنند .اما چرا چنین اتفاقی نمیافتد؟
نکته دوم: فراوانی عقدههای نفسی و روانی سبب میشود که امور را به صورت معکوس ببینند ودرراستگویی و حقانیت پیامبر صلی الله علیه وآله وکلام الهی به مناقشه بپردازند در حالی که میپندارند این گونه کارها ازروی علم است . ( خودشان را عالم میدانند در حالی که توهمی بیش نیست )قرآن میفرماید : " أُولئِكَ الَّذينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ "
اینان آن کسانیاند که خدا بر دلهای ایشان مهر نهاده است.پس نمیفهمند وتعقل نمیکنند و در راه هوی و هوس خود پیش میروند "وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ " واز هوسهای خود پیروی میکنند.
از آیه فوق چنین بر میآید که معنای پیروی هواها ،امارت و فرماندهی طبع (مهر خوردن) بر قلب وعقل است.اگر حکم "طبع" بر قلب جاری نشده باشد، بر طهارت فطری و اصلی خود باقی مانده و در فهممعارف دینی وحقایق الهی درنگ ندارد.
نکته سوم: آن کس که خواستار فهم حقایق و افزایش بصیرت و هدایت و استقامت بر روش سالم باشد بایستی با منش خود برای رسیدن به هدایت تلاش کند.زیرا برداشتن نخستین گام بر عهده آدمی و توفیقاز جانب خداست.
در آیه بعد میفرماید :" وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً " کسانی که راه یافتهاند و خود به جستجوی آن برخاستند گنجایش قلبهایشان برای بصیرت و بینایی افزایش یافت نظیر آنچه خداوند در سوره کهف آیه 13می فرماید:" إِنَّهُمْ فِتْيَه آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدى" کسانی که خداوند جل واعلی دست ایشان را درراه هدایت گرفت و بر هدایت ایشان افزود و گامهای ایشان را استوار کرد چنان که بر اثر تند بادهایشهوت و فتنه ها نلغزیدند.
"اهتداء"عبارت است از تسلیم شدن وپیروی کردن هر حقی که فطرت سالم به سوی آن هدایت میکندزیاد شدن هدایت بدین معناست که خدای سبحان درجه ایمان او را بالا میبرد.
در ادامه آیه میفرماید :" وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ "
وتقوایی به ایشان داده میشود که نقطه مقابل پیروی هواهاست .این تقوا به صورت پرهیز از محارم الهی و اجتناب از ارتکاب گناهان جلوه میکند.به بیان دیگر میتوان گفت: زیاد شدن هدایت مربوط به تکمیل در ناحیه علم است و دادن تقوی مربوط به ناحیه عمل است.