برگزاری چهارمین جلسه از سلسله نشست های ولایت فقیه توسط حجه الاسلام و المسلمین آقای نوایی در مدرسه علمیه نرجس علیها السلام
رهبری جامعه را در مسیر سه گانه ی خیر و فضیلت و سعادت راهنمایی میکند. لذا رهبر باید دارای شرایط اساسی مهمی باشد. این شرایط، بسته به دید ماست که چگونه باشد. اگر دید ما عرفانی، کلامی و ... باشد هر کدام یک سری ویژگی ذکر میکنند.
فارابی 32 شرط برای رهبری ذکر میکند که تقریباً مورد توافق دیدگاههای مختلف است. میگوید رئیس، سه نوع است: 1- کسی که به او وحی میشود (نبی) 2- هر کس که مثل او و مشابه اوست (امام معصوم). 3- اگر در مدینه، رئیس اول نباشد، این ریاست بر عهده کسی قرار میگیرد که عالم به نوامیس الهی است و صاحب فضائلی است که اشاره به فقیه دارد. او حکیم الهی است زیرا قوانین و اسرار و رموز را میداند و حکیم است که باید چهار فضیلت داشته باشد:
1. فضیلت نظری؛ یعنی مبانی نظری ذهنش باید دارای فضیلت باشد.
2. فضیلت فکری؛ باید فکر او جوشان و بالنده باشد و بتواند با فضای فکری آمادهی خود، امت را رهبری کند.
3. فضیلت اخلاقی؛ همهی فضایل اخلاقی باید در او مجتمع باشد.
4. فضیلت عملی؛ اعمالی که از او سر میزند، اعمال فاضله باشد (عزل و نصب و غیرهاش با فضیلت باشد).
این چهار فضیلت را باید رئیس تابعه ی مماثل داشته باشد. از دل این فضیلتها فضائلی خارج میشود:
هر کدام از این فضیلتها زیر یکی از آن فضیلتهای چهارگانه قرار میگیرد. اگر مشخص شده و تنظیم شود خوب است.
1) علم به قوانین شریعت؛ «انّ احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه ...» (نهجالبلاغه). اجتهاد و فقاهت همین جا مطرح میشود. اجتهاد کلی باید داشته باشد، اصول و ضوابط اجتهاد در اختیارش باشد. برای استخراج مسائل، استنباط کند. «انا لا نعدّ الفقیه منکم فقیهاً حتی یکون محدثا ... مفهّماً» (امام صادق علیهالسلام).
2) برخورداری از صفت عدالت؛ (جامعالسعاده مرحوم نراقی، ج1) عدالت یک امر نفسانی است که باید جزء سرشت او شده باشد. عدالت حاکم، عدالت بالاتری است. نسبت به عدالت در خانواده و غیره عدالت چهار مرحله دارد: بین خود و خدا، بین خود و جامعه، بین خود و حقداران نسبت به او و بین خود و دشمنش.شریف ترین وجه عدالت و با فضیلت صنفهای سیاست، عدالت حاکم و سلطان است و اگر آن نباشد، هیچ کس نمیتواند عدالت داشته باشد. چگونه میشود تدبیر منزل و تهذیب اخلاق را بدون عدالت حاکم داشته باشیم! زیرا اینها با جمعیت خاطر است که میشود انجام گیرد. با جور سلطان، مهنتها فوج فوج میآیند و انسان با موانع مواجه میشود. و کسانی که طالب کمالند، مثل افراد حیران در بیابانها خواهند بود.( به نقل از جامعالسعادات)
3) تدبیر و هوشمندی؛ تدبیر آموختنی نیست، علم کمک میکند ولی تدبیر نمیآموزد.
4) برخورداری از والاترین جایگاه معنوی؛ در اولین مرتبهی تکامل نفسانی باید داشته باشد.
5) حریص به مال و جاه و شهرت و شهوت نباشد؛ غزالی در نصیحت الملوک، بیشترین بحث را همین جا مطرح میکند. عروضی در چهار مقاله، نظام الملک در سیاست نامه و عنصر المعالی نیز در قابوس نامه دارد: بدان ای پسرم، اگر حاکم باشی پارسا باش، چشم و دست از حرم مردمان بردار، پاک نهاد و عفیف باش ... بیداد پسند نباش، همیشه راستگو باش و لیکن کمگوی کم خنده باش ... در چند صفت کوتاهی نکن: ابهت، داد و دهشت، حفاظ، عفاف، آهستگی، راستگویی.
6) شجاعت؛ دلیر باشد و نترسد.
7) زبانی گویا داشته باشد.
8) از مقولهی خیر، فضیلت و سعادت با خبر باشد.
9) هوشمند و زیرک باشد.
10) ناشر و مروج علم باشد.
11) خوش فهم و دارای حافظهی نیرومند باشد.
12) خلاق باشد.
13) اراده پولادین داشته باشد.
14) حکیم باشد .
15) نسبت به امور مستحدثه نظر دهد و حکم آنها را بیان کند.
16) به رموز کارها دانا باشد.
17) از فنون مهندسی انسانی باخبر باشد.
ما امروز به مهندسی انسانی نیاز داریم، البته مهندسی نرم. انسانها در رفتار و حیات روحی خود مخصوص به خود هستند، در مهندسی انسان باید کتاب روح انسانها گشاده شود. رهبر باید استعدادها را کشف کند و در راه خودش به کار بیاندازد.
افلاطون در جمهوریت آورده است: تا زمانی که فیلسوفان شهریار نگردند یا شهریاران فیلسوف نگردند، ... شهرها و دولتها از پلیدی ایمن نخواهند شد و روی سعادت را نخواهند دید» (نقل مضمون).
18) به فنون مدیریتها دانا باشد.
19) اهل سیاست باشد و بتواند سیاست دشمن را از قبل پیش بینی کند.
20) بر هدایت مردم حریص باشد.
21) مردم داری و مردم گرایی؛ برای مردم ارزش قائل شود.
22) انتقادپذیر باشد.
23) خلقی کریم داشته باشد.
24) از علوم مدنی باخبر باشد.
25) دارای غیرت دینی باشد.
26) تطابق گفتار و عمل داشته باشد.
27) بحران شناس باشد؛ "اُزمَه" لغت عربی برای معنای بحران است. رهبر باید قبل از بحران، سراغ آن رفته باشد «الاُزمَه الشده و الخیف و الخفقان و منهم ازمهُ السیّاسیه و... »
خصوصیاتی که در این زمینه باید داشته باشد:
1) زمینه های بحران را شناسایی کرده باشد؛ در اخلاق، سیاست، اقتصاد و ... .
امام علی علیه السلام می فرمایند: «ریسمان هر فتنهای را قبل از وقوع ببرید ...«
2) پیش بینی هر بحران قبل از به وجود آمدن و پیشگیری آن.
3) درمان کجروان حوزهی مدیریت
4) تداوم درمان برای پیشگیری از بازگشت به بحران.
5) داشتن هوشمندی سیاسی
6) مدیریت بحران
7) باز سازی و مرمت آثار بحران
8) به کار بردن استراتژی سه شاخه؛ باز دارنده، واکنشی و تعاملی.
9) پرهیز از تنبیه و تشویقهای بی مورد
10) انجام تنبیه ها و تشویق های به جا
11) بازدارندگی از بازگشت به ارتجاع.
12) تغییر نیروهای بحران آفرین
13) فتنه شناسی
14) برخورداری از رحم در عین صلابت
15) سرعت تشخیص و قاطعیت عمل
16) نزاهت از تملق پذیری
17) سوء استفاده نکردن از باورهای جمعی
18) فدا کردن فرد برای جامعه نه برای فرد
19) کنترل حواشی و پیرامونیان
20) اصرار بر پرورش استعدادهای جمعی
21) اعتماد به نفس
22) باخبر بودن از وضعیت کلی طبقات
23) بهرهوری از عقل نخبگان
24) بالا بودن ظرفیت انتقادپذیری
25) جلب همکاری همه جناحها و طیفهای صفات اجتماعی