وهاب دانشپژوه
بسم اللّه الرحمن الرحیم
إنّا أعطیناك الكوثر.فصلّ لربّك و انحر. إنـّ شـانئك هـو الابتر.
بنام خداوند بخشندهٔ مهربان.ما به تو خیر كثیر دادیم.پس برای پروردگارت نماز بـگزار و در تعظیم حق،دستان خویش بالا ببر (قربانی كن).همانا او كه تو را ابتر میخوانَد خود ابـتر و بیثمر است.
سیمای سـوره
ایـن سوره سه آیه دارد و در مكه نازل شده و كوچكترین سورهٔ قرآن كریم است. نام سوره از آیهٔ نخست آن برگرفته شده و به معنای خیر كثیر و فراوان است،1 بر اساس روایات متعدد از شیعه و سنّی، عاص بـن وائل سهمی2 پس از آن كه پسران پیامبر(ص) از دنیا رفتند، از روی طعنه و زخم زبان، پیامبر را ابتر خواند. خداوند برای تسلی خاطر پیامبر(ص) و پاسخ به این سخن نابجا، سورهٔ كوثر را نازل فرمود و ناكام بودن دشمنان و دوام و بقای نسل و فـكر پیـامبر اسلام(ص) را خبر داد.3
در قبال اعطای نعمت كوثر،پیامبر اكرم(ص) دستور مییابد تا از پروردگار خویش تشكر كند.و به شكرانهٔ این نعمت بزرگ،نماز بخواند و آن را با تعظیم و احترام همراه سازد، به گونهای كه هنگام گـفتن تـكبیر دستهای خود را تا بُناگوش بالا ببرد و عظمت حق را به نمایش بگذارد.از این جا معلوم میشود نماز و عبادت بهترین هدیه و قدردانی است كه بنده میتواند در موقع نعمت و شادی به درگاه الهـی تـقدیم بدارد. احسان و نیكوكاری در راه خدا نیز از مصادیق شكر عملی بوده و موجب زیادی نعمت میشود كه گفتهاند:شكر نعمت نعمتت افزون كند.
معنای كوثر
كوثر صفت مبالغه از كثرت به معنای سرچشمهٔ خـودجوش و خـیر بـسیار،و شانئ اسم فاعل از شنء بـه مـعنای دشـمنی و كینه توزی است و ابتر شخص نازا،دم بریده و بینام و نشان را گویند.جملهٔ اسمیهٔ إنا أعطیناك الكوثر به همراه ضمیر جمع متكلم، بـر تـأكید نـعمت اعطا و تخصیص و تعظیم آن دلالت دارد و این اعطاء بیپایان است و پیـوسته افـزایش مییابد.از آنجا كه كوثر به معنای منبع جوشان و افزاینده است و در ظاهر آیه، قرینهای برای تحدید آن وجود ندارد،همه نـوع خـیر و خـوبی را شامل میشود و شاید به قرینهٔ عهد و خطاب، همان سرچشمهٔ فـیاض وحی و نبوت باشد كه سایر خیرات از مصادیق و آثار آن محسوب گردد.همین كوثر از طریق ذریّهٔ پاك حضرت زهرا(س) و امامان معصوم(ع) جـریان یـافت و مـوجب تكثیر نسل پیامبر(ص) و هدایت خلق گردید.4
برای كوثر معانی متعددی ذكر شـده كه یـكی هم زیادی فرزندان است،البته نه بدین معنا كه منظور از كوثر، تمامی فرزندان پاك رسول خدا(ص) باشد،بـلكه ـ بـه حـسب ظاهر ـ مقصود یك فردی است كه از او كثرت حاصل میشود.چرا كه از نظر لغـت و مـوارد اسـتعمال،كلمهٔ كوثر مترادف با شیء كثیر نیست بلكه به معنای چیزی است كه زیاد بـودن در خـور اوسـت.همان گونه كه مرحوم شیخ طوسی در تفسیر تبیان آورده است:
الكوثر هو الشیء الذی مِن شأنه الكثـرة و بـه خیر كثیر نیز معنا كرده است.5
آیهٔ «إنّا أعطیناك الكوثر» ظهور دارد كه خداوند متعال كوثـر را عـطا فـرموده و این انعام تحقق یافته است و در مقام امتنان، فعل ماضی استعمال شده و مفاد آن ایـن اسـت كه ما كوثر را به تو دادیم.بنابراین منظور از كوثر نمیتواند امت اسلام یا عـلمای مـسلمان و حـتی زیادی فرزندان باشد،زیرا زیادی فرزندان در آن هنگام وقوع خارجی نداشته است و«إنّ شانئك هو الأبـتر» در غـیر نسل ظهور ندارد.6
نكاتی چند از این آیات به دست میآید:
1.حق تـعالی دودمـان پیـامبر اكرم(ص) را زیاد خواهد كرد.2.این دودمان همواره باقی خواهد ماند و هیچ وقت منقرض نمیشود. هرچند دشمنان پیـامبر(ص) نـیز چـند صباحی دارای نسل بودند ولی بالاخره اثری از آنها نیست،بر خلاف این دودمـان كه بـه عنوان انتساب به آن حضرت موجودند.3.آنچه منشأ كثرت نسل است حق تعالی عطا كرده اگر چه خـود كثـرت هنوز تحقق نیافته و وقوع خارجی ندارد.4.از عبارت «فصلّ لربك و انحر»؛به شـكرانهٔ ایـن نعمت برای خدا نماز بخوان،معلوم مـیشود كه ذریـّهٔ رسـول اكرم(ص) كسانی هستند كه دعوت و مقصد او را تقویت كرده و نـام او را زنـده نگه میدارند و هدف مقدسش را دنبال میكنند و گرنه داشتن فرزندانی فاسد نه فضیلتی بـرای پیـامبر اسلام(ص) محسوب میشود و نه قـابل امـتنان و شایستهٔ شـكر و قـدردانی اسـت.7
این سوره به شهادت سیاق آیـاتش در مـكه نازل شده است، كوثر بر وزن فَوعَل یعنی چیزی كه كثرت از شأن آن اسـت و بـرای كوثر معانی گوناگون ذكر كردهاند از قبیل:خـیر كثیر، رودی در بهشت، حوض پیـامبر(ص) در بـهشت، حوض پیامبر(ص) در محشر، اولاد پیامبر(ص)، اصـحاب و پیـروان پیامب(ص) تا روز قیامت، علمای امّت او، قرآن، نبوت، تخفیف شرایع، اسلام، توحید، علم و حـكمت، فـضائل پیامبر، مقام محمود و… كه دو قول نـخست (خـیر كثـیر ـ رودی در بهشت) مستند بـه روایـات است،اما سایر اقـوال خـالی از تحكّم نیست.منظور از عبارت «إنّ شانئك هو الابتر» همان كثرت ذریّه است زیرا مـراد از ابـتر در اینجا كسی است كه نسلش منقطع بـاشد در غـیر این صـورت آوردن چـنین جـملهای خالی از فایده خواهد بـود.8
لفظ متكلم مع الغیر «إنا أعطینا» بر عظمت این اعطا دلالت دارد و چون تطییب نفس پیامبر(ص) و دلداری آن حـضرت در كار اسـت جمله با إنّ تأكید شده و ظـاهر اعـطا هـمان تـملیك اسـت.این جمله دلالت دارد كه اولاد فـاطمه در واقـع ذریهٔ پیامبر(ص) محسوب میشوند و خداوند نسل پیامبر(ص) را چنان زیاد كرد كه هیچ نسلی چنین كثرتی نیافته است بـا ایـنكه انـواع مصائب و گرفتاریها بر این نسل وارد آمد و خـیلی از آنـها قـتل عـام شـدند.
ظـاهر عبارت «فصَلّ لربك و انحر» و تفریع نماز و نحر بر امتنان در عبارت «إنا أعطیناك الكوثر» نوعی شكر نعمت محسوب میشود، بدین معنا كه در مقابل نعمت اعطای كوثر با نماز و قـربانی شكر بجای بیاور.منظور از نحر ـ همان گونه كه در روایات آمده ـ بالا بردن دستها در تكبیر نماز است، برخی نحر را قربانی كردن شتر معنا كردهاند.9
شأن نزول
این سوره وقتی نازل شد كه بعد از وفـات پسـران پیامبر(ص) به نامهای قاسم و عبداللّه آن حضرت را ابتر میخواندند و روایات وارده در این باره مستفاضه است. در دُرّ المنثور به نقل از ابن عباس آورده است:
الكوثر الخیر الذی أعطاه إیاه،كوثر همان خیر كثیری اسـت كه خـداوند به پیامبرش اعطا كرده است.قال ابوبشر:قلت لسعید بن جُبیر فإنّ أناساً یزعمون أنه نهر فی الجنة قال:النهر الذی فی الجنة من الخـیر الذی اعـطاه اللهُ إیاه.ابوبشر میگوید بـه سـعید بن جبیر گفتم:عدهای از مردم خیال میكنند كوثر رودی در بهشت است، گفت:آن رود از مصادیق خیر كثیری است كه خداوند به پیامبرش اعطا فرموده است.باز در همان كتـاب بـه نقل از ابن عباس آورده اسـت:… ثـمّ مات عبداللّه فقال العاص ابن وائل السهمی قد انقطع نسلُه فهو أبتر فأنزل اللهُ إنّ شانئك هو الابتر، وقتی فرزند رسول خدا(ص) بنام عبداللّه وفات یافت عاص بن وائل سهمی گفت:نـسلش قـطع شد كه خداوند این سوره را نازل كرد.10
به درستی كه ما بدادیم تو را یا محمد خیر بسیار در این جهان و فضل و ثواب بسیار در آن جهان.كوثر فَوعَل بُوَد از كثرت،همهٔ كرامات پیامبر در این در آید كه هـیچ كرامـتی را خدای تـعالی از مصطفی دریغ نداشت.بدرستی كه آن دشمن توست دنبال بریده و بینسل و بینژاد؛ پس عاص بن وائل ابتر بُوَد نه رسول،زیـرا كه ابتر نه آن بُوَد كه او را پسر نبُوَد،ابتر آن بُوَد كه از او ذكری نماند.11
روی سخن در ایـن سـوره و سـورههای ضحی و انشراح با پیامبر اكرم(ص) است و یكی از اهداف این سه سوره، تسلّی خاطر آن حضرت در برابر انبوه حوادث دردنـاك و زخـم زبان دشمنان اسلام است.كوثر، خیر و بركت فراوان است و یكی از مصادیق آن فاطمهٔ زهـرا(س) مـیباشد كه بـا شأن نزول سوره نیز تناسب دارد. چرا كه نسل و ذریهٔ پیامبر اكرم(ص) بواسطهٔ همین دختر گرامی در جـهان انتشار یافت و علاوه بر تداوم نسل، آیین محمدی و ارزشهای مكتب او حفظ شد.
آیـات سورهٔ ضحی با لحـن لطـفآمیزی الطاف الهی را برای پیامبر اكرم(ص) بازگو میكند،و با ترسیم گذشتهٔ آن حضرت یادآور میشود كه خداوند همواره او را مشمول عنایت خود قرار داده و در سختترین لحظات از وی حمایت كرده است.در این دو سوره محور سخن، مواهب الهی بـر پیامبر اسلام(ص) است كه پیوسته شامل حال آن جناب میشد.سورهٔ ضحی یادآور چند موهبت مادی و معنوی بوده و سورهٔ انشراح سه موهبت معنوی را مطرح كرده است.
نگرانی رسول خدا(ص) از این بود كه مبادا رسـالتش دوام نـیاورد و یا پیشرفت نداشته باشد، و همواره آرزو داشت سختیها هموار شود و مسؤولیت رسالت الهی به انجام برسد و مردم در پرتو دین خدا هدایت و تربیت شوند. با تولد حضرت زهرا(ص) كه تداوم رسالت نبوی را نـوید مـیداد، سورهٔ كوثر نازل شد و پیامبر اسلام(ص) را به آیندهای روشن بشارت داد و آن جناب را در راستای تبلیغ دین دلگرمی بخشید.در سورهٔ ضحی عنایات دایمی پروردگار بر رسولش یادآوری میشود و آیندهٔ درخشانی برای آن حـضرت نـوید میدهد.در سورهٔ انشراح نعمتهای معنوی خداوند بر آن حضرت ـ كه برای پیشرفت رسالت الهی و پیروزی مكتب توحید ارزانی شده ـ مطرح است.مژده باد كه با رفع مشكلات، آیین محمدی عالَمگیر مـیشود و ایـن رسـالت الهی با موفقیت به سـرانجام مـیرسد.
بـا گسترش تفكر توحیدی توسط پیامبر اكرم(ص) و گرایش مردم به دین الهی، اسلام به عنوان دینی مستقل و مكتبی پایدار در آمد و برتری آن بر سـایر آیـینها روز بـه روز آشكار گشت.این معنا را میتوان از مفاد سورهٔ نـصر و كافـرون دریافت و به روند رشد و اقتدار اسلام پیبرد.دشمنان اسلام كه آن را یكّهتاز میدان تفكر دینی میدیدند و پیشرفت روز افزون دین خـدا را شـاهد بـودند،از شكست اسلام ناامید شده و به ناتوانی خود در مقابله با آن اعـتراف كردند.و تنها امیدشان این بود كه بقای اسلام با عمر رسول خدا(ص) پیوند خورده و با رحلت او همه چـیز تـمام مـیشود و اثری از آیین محمدی باقی نمیماند.از این رو چنین آیندهای را انتظار میكشیدند و بـدان دلخـوش بودند.این تفكر عوامانه با مرگ پسر پیامبر به نام عبداللّه تشدید شد و مخالفان اسلام خـیال كردنـد آیـین رسول خدا(ص)با نبود پسر ادامه نمییابد و به سرانجام نمیرسد. غافل از ایـن كهـ دوام و پایـداری رسالت نبوی از طریق كوثر زهرای اطهر(س) تضمین شده و خداوند خود حافظ و پشتیبان دین مـحمدی اسـت.
ایـن سوره در شأن حضرت زهراست كه بعد از تولد آن بانوی دو عالم نازل شده و اعطای عنایات الهـی را در حـق نبی اكرم(ص) گوشزد میكند.كوثر به معنای خیر كثیری است كه خداوند متعال بـر پیـامبرش ارزانـی داشته و بارزترین مصداق آن وجود پر بركت زهرای اطهر(س) است.و سایر مصادیق خیر كثیر مـثل حـوض كوثر، نهری در بهشت، كثرت اولاد و پیروان پیامبر اسلام(ص) همگی در ضمن این هدیهٔ پروردگار مـحقَّق شـده اسـت.
نسل حضرت زهرا(س) اولاد رسول خدا(ص) محسوب میشوند و با این كه ذریه پیامبر و سلسلهٔ سادات در طول تـاریخ بـا مصائب فراوانی مواجه شده و بارها به تیغ قتل عام دچار آمدهاند، امـا ایـن نـسل مبارك به شكل معجزهآسایی پایدار مانده است.از همه مهمتر ائمهٔ اطهار(ع) كه جانشینان برحق پیامبر انـد از نـسل پاك آن بـانوی مكرم و فرزندان او هستند.و بدین سان وجود فاطمهٔ زهرا(س) دوام رسالت نبوی را تضمین كرد و رهـبران دیـن الهی را در دامن خویش تربیت نمود.این معنا با سیاق آیات سوره به ویژه عبارت «إنّ شـانئك هـو الأبتر» هماهنگی بیشتری دارد.
وجود مبارك فاطمهٔ زهرا(س) موجب یأس مخالفان اسلام شـد و بـا آمدن او سُلالهٔ رسول خدا(ص) ادامه یافت.و ایـن دشـمنان پیـامبر بودند كه در نهایت، ابتر گشتند و اثری از نـام و مـرامشان باقی نماند.اما نام و یاد پیامبر اسلام و مكتب انسانساز او بلند آوازه شد و همواره زنـده اسـت.و در آخر نیز به دست تـوانای مـهدی موعود(عـج) بـه پیـروزی كامل نایل خواهد آمد و این مـْنجی بـشریت و احیاگر دین الهی از تبار حضرت زهراست.
اعطای كوثر زهرا(س) تحقق وعدهٔ «و لَسـوف یـُعطیك ربّك فترضی» است كه هنگام تولد آن بـانوی گرامی در سال دوم بعثت عـملی شـد.ضحی یازدهمین،انشراح دوازدهمین وكوثـر پانـزدهمین سورهای است كه در مكه بر پیامبر اكرم(ص)نازل شده است.در برخی از روایات، عطای رضایتبخش پروردگـار بـه رسول خدا(ص)شفاعت آن حـضرت بـرای امـتش بیان شده اسـت.
پیـامبر گرامی اسلام پس از تولد زهـرا كه بـا مژدهٔ پروردگار از آینده و ادامهٔ مكتب خود مطمئن شد، با دلگرمی بیشتر به تبلیغ آنـ پرداخـت و در راه اعتلای كلمهٔ توحید از هیچ كوششی فـروگذار نـكرد.زیرا آن جـناب نـیك مـیدانست كه دشمنان بیرونی توان مـقابله با اسلام را ندارند و دیر یا زود به نابودی میگرایند.لذا به نظر میرسد محور موضوعی سورهٔ كوثـر،اطـمینان خاطر به ادامهٔ مكتب توحید و عـدم نـگرانی از آیـندهٔ آن اسـت.
از مـیان صد و چهارده سـورهٔ قـرآن كریم،چهار سوره با كلمهٔ «إنّا» آغاز شده است: سورههای فتح،نوح، قدر و كوثر.«إنّا فـتحنا لك فـتحاً مـبیناً» ما برای تو پیروزی آشكار قرار دادیـم.«إنـّا أرسـلنا نـوحاً» مـا نـوح را به سوی مردم فرستادیم.«إنّا أنزلناه فی لیلة القدر» ما قرآن را در شب قدر نازل كردیم.«إنّا أعطیناك الكوثر» ما به تو كوثر عطا كردیم.در آغاز یكی از ایـن چهار سوره، از حضرت نوح كه اولین پیامبر اولوا العزم است و بعد از حضرت آدم پدر دوم انسان محسوب میشود، سخن به میان آمده است.در آغاز سه سورهٔ دیگر، به نعمتهای ویژهای همچون نزول قرآن،پیروزی آشـكار و عـطای كوثر اشاره شده است. شاید میان این چهار موضوع ارتباطی باشد كه یكی رسالت اولین پیامبر اولوا العزم، دیگری نزول آخرین كتاب آسمانی، سومی پیروزی مكتب اسلام و چهارمی تداوم خط رسـالت و ابـتر نماندن آن را بیان میكند.12
هر چه ضربه به دین و مقدسات دینی شدیدتر باشد، دفاع هم باید قویتر باشد. به شخص پیامبر اكرم(ص) اهانت كرده و او را ساحر،كاهـن و مـجنون خواندند و یارانش را نیز آماج تـوهین و شـكنجه قرار دادند. برای هیچ كدام سورهای مستقل نازل نشد ولی در اینجا یك سورهٔ كامل فرود آمد كه خیر كثیر به تو عطا كردیم و دشمن تو ابتر اسـت. سـرّ مطلب آن است كه جـسارت بـه شخص و یاران قابل تحمل است اما جسارت به مكتب و رهبر قابل تحمل نیست.13
مقام و عظمت زهرا(س)
مرحوم شیخ طوسی در كتاب امالی از عایشه نقل كرده است:
در میان مردم از نظر تكلم و گـفت و گـو كسی را شبیهتر از فاطمه به پیغمبر اكرم ندیدم، وقتی فاطمه بر آن حضرت وارد میشد پیامبر به او خوش آمد میگفت و دستهای نازنین او را میبوسید و او را در جای خود مینشانید و هنگامی كه رسول خدا(ص) بر فاطمه وارد میشد او از جایش بـرمیخاست و بـه پیغمبر اكرم(ص) خـوشآمد میگفت و دستهای مبارك او را میبوسید.14
امام صادق(ص) دربارهٔ وجه تسمیهٔ حضرت زهرا(س) میفرماید:
سُمّیَت الزهراءُ لأنّها كانت تـَزهَرُ لأمیرِ المؤمنین فی النهار ثلاثَ مَرّاتٍ بالنور15؛ حضرت زهرا،زهرا نـامیده شـده بـه خاطر اینكه در روز سه مرتبه برای امیرمؤمنان درخشش نورانی داشت.
طبری در كتاب دلائل الامامه،در نامگذاری آن حضرت به فاطمه از رسـول خـدا نقل كرده است كه فرمود:
لأنّها فُطِمَت هی و شیعتُها و ذریتُها مِن النار 16؛زیرا او و شیعیان و ذریـهاش از آتـش بـازداشته شدهاند.
و نیز آورده است:
أنّها سُمّیَت الزهراءُ لأنّ اللهَ عزّوجلّ خلَقَها مِن نورِ عظمتِه17؛زهـرا نامیده شده زیرا خداوند او را از نور عظمت خود آفریده است.
شیخ صدوق در كتاب عـیون أخبار الرضا از امیرمؤمنان و آن حـضرت از رسـول خدا نقل كرده است كه فرمود:
پروردگار سبحان به من فرمود؛لو لَم أخلُق علیّاً لَما كانَ لفاطمة ابنَتِك كفؤ علی وجهِ الأرضِ مِن آدمَ فَمَن دونَه18؛اگر علی را نیافریده بودم برای دخترت فاطمه، از اولیـن و آخرین همشأن و همتایی نبود.
طبری در كتاب دلائل الامامه همین روایت را با جمله اضافی نقل كرده است:
إنّ فاطمة خُلِقَت حوریّةً فی صورةٍ إنسیةٍ و إنّ بناتَ الأنبیاء لایَحِضنَ و لو لا علیّٔ لَما كانَ لفاطمة كفؤ عـلی وجـهِ الأرضِ مِن آدمَ فَمَن دونَه19؛براستی فاطمه فرشتهای است كه به صورت آدمیان آفریده شده و همانا دختران پیامبران حیض نمیبینند.و اگر علی نبود برای فاطمه از اولین و آخرین همشأن و همتایی وجود نـداشت.
تـولد فاطمهٔ زهرا(س)
همانگونه كه در تاریخ وفات حضرت زهرا(س) اختلاف نظر وجود دارد،در مورد تولد آن بانوی بزرگوار نیز چندین نظریه ارائه شده است.اغلب علمای اهل سنت تولد آن حضرت را پنج سال پیش از بـعثت نـبی اكرم(ص) میدانند و در میان شیعه، پنج سال بعد از بعثت شهرت بیشتری دارد.در كنار این دو قول، نظریهٔ سومی وجود دارد كه بر تولد آن بانو در سال
دوم بعثت تأكید میكند.قرائنی وجود دارد كه صحت نـظریهٔ سـوم را تـأیید میكند از جمله:
بزرگانی همچون؛ مـرحوم شـیخ مـفید(ره)، مرحوم شیخ طوسی(ره)، مرحوم شیخ كفعمی(ره) و تاریخدان معروف،یعقوبی،كه در قرون پیش و نزدیك به صدر اسلام زیستهاند،تولد آن بانوی بزرگوار را در سـال دوم بـعثت دانـستهاند.20
در روایات وارد شده كه نطفة حضرت زهرا(س) در شب مـعراج از مـیوهها و غذاهای بهشتی بسته شده است و جریان معراج رسول خدا(س) قطعاً بعد از بعثت آن جناب بوده و عدهای آن را در سال دوم بعثت دانستهاند.
رسـول خـدا(س) ضـمن بیان معراج خود فرمودند:
در شب معراج سیب بهشتی به مـن دادند و نطفهٔ دخترم زهرا از آن میوه تكوین یافت.21
امام صادق(ع) در این باره میفرماید:
پیامبر اكرم(ص) حضرت زهرا(س) را بسیار میبوسید و ایـن امـر بـر عایشه گران آمد و بر پیامبر(ص) اعتراض كرد،رسول خدا(ص)فرمود:یا عـائشة إنـّی لَمّا أسرِیَ بی إلی السماء دخلتُ الجنةَ فأدنانی جبرئیلُ من شجرة طوبی و ناولَنی مِن ثِمارها فأكلتُه فـحوّل اللهـُ ذلك مـاءً فی ظهری فلمّا هبطتُ إلی الأرض واقعتُ خدیجة فحَملَت بفاطمة فما قبّلتُها قطّ إلاّ وجـدتُ رائحـة شـجرة طوبی منها.22
ای عائشه در آن شبی كه مرا به سوی آسمان بردند داخل بهشت شـدم جـبرئیل مـرا نزدیك درخت طوبی برد و از میوهٔ آن به من داد من آن میوه را خوردم خداوند آن را در صلب من تـبدیل بـه نطفه كرد و هنگامی كه به زمین آمدم با همسرم خدیجه همبستر شدم وی به فاطمه حـامله شـد،بـدین جهت من هرگاه فاطمه را میبوسم بوی درخت طوبی را از او مییابم.
در حدیثی مفصل آمده است: روزی رسـول خـدا(ص) در زمین ریگزاری نشسته بودند و جمعی از صحابه از جمله علی(ع) و عمار نیز حضور داشتند كه جـبرئیل امـین فـرود آمد و عرض كرد:ای محمد خداوند بلند مرتبه ضمن سلام میفرماید:باید چهل شبانه روز از خدیجه دوری اخـتیار كنـی!… با این فرمان، رسول خدا(ص) چهل شبانه روز از خدیجه دوری گزید،روزها روزه مـیگرفت و شـبها بـه عبادت میپرداخت.آن حضرت توسط عمار برای خدیجه پیام فرستاد؛ای خدیجه گمان مبری كه این كنـارهگیری مـن از تـو به خاطر بیاعتنایی یا كدورتی است بلكه پروردگارم چنین فرمانی داده تا آنـچه اراده فـرموده محقق گردد… وقتی چهل روز كامل شد امین وحی فرود آمد و عرض كرد:ای محمد خداوند بلند مرتبه ضـمن سـلام میفرماید: برای پذیرفتن هدیه و تحفهٔ ما آماده باش… در همین حال جناب مـیكائیل فـرود آمد و همراه خود طبقی را آورد و در مقابل رسول خـدا بـر زمـین نهاد. جبرئیل جلو آمد و به پیغمبر عـرض كرد: ای مـحمد پروردگارت فرموده است كه امشب با این غذا افطار كن… حضرت بعد از افطار بـا طـعام بهشتی آماده عبادت شد جـبرئیل پیـش آمد و عـرض كرد اكنـون وقـت نماز خواندن نیست بلكه باید بـه خـانه خدیجه روی و با او همبستر شوی خداوند متعال اراده فرموده است امشب از صلب شما فـرزندی پاك بـیافریند….23
در زیارت آن حضرت نیز میخوانیم:
فاطمة بـنتُ رسول الله و بضعة لحمِه و صـمیمُ قـلبِه و فلذة كبدِه والتحیة منك له و التـحفة24؛فـاطمه دختر رسول خدا، پاره تن او، قوام قلب و پارهٔ جگر اوست و آنكه هدیه و تحفهٔ پروردگـار بـرای پیامبر بود.
پیامبر اكرم(ص)پسـ از نـزول آیـاتی از سورهٔ حجر25ضـمن ایـراد خطبهای شیوا میان مـسلمانان عـقد اخوت برقرار كردند وعلی(ع) را به عنوان برادر خود انتخاب فرمودند،در این خطبه چندین بـار بـه اعطای كوثر اشاره شده است كهـ نـشان از اهمیت آن دارد.در ایـن عـبارات،نـعمت كوثر در كنار مقام رسـالت بیان شده وغیر از مقام شفاعت رسول خدا(ص)مطرح شده است:
أیها الناس أنا عبد اللّه،أنـا نـبیّ اللّه،أنا حجة اللّه،أنا رسول اللّهـ… أنـا صـاحب الشـفاعة الكبـری،أنا صاحب الكوثـر و اللّواء… أنـا محمد فی السماوات و الأرضین، أنا صاحب الكوثر فی المجمع و المصدر… ألا و إنّ علیّا حقیق لمعرفته مخصوص بـه حـسَبُه مـِن حسَبی و نسَبُه مِن نسبی و سُنَنُه متعلّقة بـسُنّتی فـعلیّ أخـی و ابـن عـمّی أوتـیتُ الرسالة و الحكمة و أوتیَ علیّ العلمَ و العصمة أوتیتُ الدعوة و القرآن و أوتیَ علیّ الوصیّة و البرهان… بُشّرتُ بالرسالة و الكوثر و بُشّرَ علیّ بالصراط المستقیم خُصّصتُ بخدیجة الكبری و خُصّص علیّ بزوجته فـاطمة خیرة النّساء… 26
ای مردم! من بندهٔ خدا هستم، من پیامبر خدا هستم، من حجت خدا هستم، من فرستادهٔ خدا هستم… من دارای شفاعت بزرگ هستم، من دارای كوثر و پرچم هستم… من در آسمانها و زمـین مـحمد هستم، من در مَجمع و مَصدر صاحب كوثرم… آگاه باشید علی سزاوار شناسایی است، معرفت و شناختی كه ویژهٔ اوست،حسَب او از حسب من و نژاد او از نژاد من و روش او همان روش من است، پس علی بـرادر و پسـرعموی من است، بر من رسالت و حكمت و بر علی علم و عصمت عطا شده است، به من دعوت و قرآن داده شده است و به علی وصایت و بـرهان… مـن به رسالت و كوثر مژده داده شـدهام و عـلی به صراط مستقیم، خدیجهٔ كبرا برای من انتخاب شده است و فاطمه، برگزیدهٔ زنان،برای علی…
4. نماز از اولین احكام اسلامی است كه در شب معراج تـشریع شـده و در اوایلبعثت رسول خدا(ص) بـه هـمراه خدیجه(س) و علی(ع) سه نفری به نماز میایستادند.بنابراین معراج آن حضرت در سالهای نخست بعثت صورت گرفته است.
5. از مسلّمات تاریخ است كه دختر پیامبر(ص) در سال دوم هجرت در مدینه با امیرمؤمنان علی(ع) ازدواج كرده و در سـال سـوم هجری امام حسن مجتبی(ع) متولد شده است، آن بانوی گرامی در سال یازدهم هجری پس از چند ماه از رحلت رسول خدا(ص) وفات یافته است.
6. در كتب تاریخی آمده كه موقع تولد زهرا(س) زنان قریش، جناب خـدیجه را تـنها گذاشتند و در جـریان زایمان، او را همراهی نكردند.بدیهی است كه پس از بعثت پیامبر(ص) و مسلمان شدن خدیجه، مشركان قریش با رسول خـدا(ص) و خانوادهٔ او به مخالفت پرداخته و سعی در انزوای آنها داشتند.
در كتاب «الثاقب فـی المـناقب»،بـه نقل از ابن عباس آمده است:
در روز تولد حضرت زهرا(س) رسول خدا(ص) وارد اتاق جناب خدیجه شد و فرمود:یا خـدیجة لاتـحزنی إن كان قد هجركِ نسوانُ مكّة و لیدخلنّ علیك… ای خدیجه از این كه زنـان مـكه تـو را ترك كرده و در این موقعیت حساس به یاری تو نیامدند غمگین مباش زیرا همین امروز گروهی از بـانوان زیبای بهشتی نزد تو فرود میآیند… این بانوان فرود آمدند و به حضرت خـدیجه سلام كرده و به بهترین وجـه تـحیت گفتند.27
7. در صورتی كه تولد آن بانوی گرامی را پنج سال قبل از بعثت بدانیم، موقع ازدواج بایستی بیستساله میبود كه با عرف آن زمانِ منطقهٔ حجاز همخوانی ندارد.
8. سورهٔ كوثر در شأن حضرت زهرا(س) نازل شده و تولد آنـ بانو را هدیهٔ پروردگار به نبی مكرم اسلام(ص) اعلام كرده است.نزول قرآن از جمله این سوره قطعاً بعد از بعثت پیامبر(ص) بوده و بر تولد فاطمهٔ زهرا(س) پس از بعثت اشاره دارد.
9. اگر تولد آن حضرت را پنج سـال پس از بـعثت بدانیم،موقع ازدواج نهساله بوده و در دهسالگی بچهدار شده است كه چنین امری بعید به نظر میرسد.از طرفی جناب خدیجه در چهلسالگی با رسول خدا(ص) ـ كه بیستوپنجساله بوده ـ ازدواج كرده است و در سال پنجم بعثت شصتساله خـواهد بـود،و بارداری وی با دوران یائسگی مصادف میشود.
10. تولد آن حضرت در اغلب روایات، همزمان با تجدید بنای كعبه بیان شده است كه رسول خدا(ص) ـ به عنوان داور ـ در نصب حجرالاسود ابتكار به خرج داد و مانع اختلاف و خـونریزی در مـیان سران قریش گردید.28 از این رو بسیاری از دانشمندان اهل سنّت تولد آن بانو را پیش از بعثت دانستهاند زیرا قبل از بعثت،رسول خدا(ص) به عنوان شخصیتی برجسته مورد احترام قریش بوده و به «محمد امـین» شـهرت داشـت و داوری آن جناب در جریان نـصب حـجرالاسود قـطعاً پیش از بعثت بوده است چرا كه بعد از بعثت،مشركان قریش با او میانهای نداشتند و با آیین او مخالف بودند و هرگز او را به عنوان داور انتخاب نـمیكردند.
در ایـن بـاره میتوان گفت:از آنجا كه در سه سال نخست بعثت هـنوز دعـوت علنی به اسلام آغاز نشده بود سران قریش با آن حضرت مخالفتی نداشتند و پذیرش آن جناب به عنوان داور در نصب حجرالاسود تـا آن مـوقع بـعید نیست و میتواند در سال دوم بعثت همزمان با تولد فاطمهٔ زهـرا(س) صورت گرفته باشد.
در صورتی كه نظریهٔ سوم را بپذیریم و تولد آن حضرت را در سال دوم بعثت بدانیم، موقع ازدواج سیزدهساله بوده و در زمان وفـات بـیستوسه سـال داشته است.با قبول این نظریه اشكالات فوق تا حدودی مـرتفع مـیشود.
الكوثر؛ قیل هو نهرٔ فی الجنة یتشعّبُ عنه الانهارُ و قیل بل هو الخیر العظیم الذی أعطاه النـبیَّ، عـدهای كوثـر را به معنای رودی در بهشت دانستهاند ولی كوثر همان خیر بسیار است كه خداوند بـرای پیـامبر(ص) اعـطا كرده است. مفردات راغب اصفهانی، ذیل مادهٔ كثر.
این شخص همان پدر عمرو عاص است كه از سـران مـشركان مـكه بود.
تفسیر نور، محسن قرائتی،12/607.
تفسیر پرتوی از قرآن، سید محمود طالقانی،6/276ـ 281 با اندكی تـلخیص.
تـبیان،10/ 417،به نقل از مجلهٔ آفاق نور،شمارهٔ اول/71 ـ72.
مجلهٔ آفاق نور،شمارهٔ اول/73.
همان/73 ـ 74.
و لو لا ذلك لكان تحقیق الكلام بـقوله «إنـّ شـانئك هو الابتر» خالیاً عن الفائدة.المیزان،علامهٔ طباطبائی،20/428 ـ 431،با اندكی تلخیص.
همان.
همان.
تـفسیر سـورآبادی،ابوبكر عقیق نیشابوری، 4/2879 ـ 2881،با اندكی تلخیص.
تفسیر نور،12/609.
همان.
قطرهای از دریای فضائل اهـلبیت،سـید احـمد مستنبط،1/427 ـ 428،به نقل از امالی شیخ طوسی/400، ح 40، مجلس 14؛بحار الانوار، 43/ 25، ح22.
همان/ 409،به نقل از علل الشرایع،1/180،ح 2؛بـحار الانـوار،43/11، ح 2.
همان، به نقل از دلائل الامامه/ 149، ح60؛كشف الغمه،1/ 464،به روایت از امام باقر(ع).
همان.
هـمان/423،بـه نـقل از عیون أخبار الرضا،1/177،ح 3 و 4؛ بحار الانوار،43/92، ح 3.
همان، به نقل از دلائل الامامه/146، ح 52؛ بحار الانوار،81/112، ح 37.
مرحوم شیخ طوسی سـن حـضرت زهـرا(س) را موقع ازدواج سیزده سال دانسته است.مصباح المتهجد/561.یعقوبی نیز سن آن حضرت را در مـوقع وفـات بیست و سه سال نوشته است.تاریخ یعقوبی،2/ 95. مرحوم علامهٔ مجلسی نیز تولد فاطمهٔ زهرا(س) را در سال دوم بـعثت دانـسته است. بحار الانوار،22/152، ح 4،به نقل از مجلهٔ آفاق نور، شمارهٔ اول/72.
بحار الأنوار،43/5،بـه نـقل از علل الشرایع.
تفسیر قمی،1/ 365؛بحار الأنوار، 18/120.
قـطرهای از دریـای فـضائل اهلبیت،1/426 ـ 423،به نقل از بحار الانوار،16/78.
همان/426،بـه نـقل از بحار الانوار،100/200.
إنّ المتقین فی جنات و عیون. ادخلوها بسلام آمنین.و نزعنا ما فـی صـدورهم من غلّ إخوانا علی سـرر مـتقابلین.لایمسهم فـیها نـصب و مـا هم منها بمخرجین.سورهٔ حجر، آیـات 45 ـ 48.
هـمان،2/340 ـ339.
همان،2/ 418.
زندگانی فاطمهٔ زهرا،سید جعفر شهیدی/26.
برگرفته از: سایت نورمگز،: بینات » زمستان 1386 - شماره 4 (از صفحه 30 تا 42)