طرح مسأله:
مباهله از ریشه«بهل»اسـت و در لغـت به معنی«تخلیه الشیء و ترکه غیر المراعی» است،(راغب،ص 16)یعنی ترک و رها کردن چیزی بدون مراقبت و نگهداری از آن و در اصطلاح به عملی مباهله گفته میشود که دو فرد یا دو گروه که هـریک خـود را بر حق میداند یکدیگر را نفرین و لعنت نمایند و از خداوند بخواهند عذاب خود را بر دیگری فورد آورد،همانطور که از آیه مورد بحث،همین معنا استنباط میگردد.
آیه مباهله(آل عمران:16)از جمله مستندات مـتکلمین شـیعه جـهت اثبات امامت علی بن ابـی طـالب(ع)مـیباشد.نخستین فردی که با آیه مباهله برحق بودن امیر المؤمنین علی (ع)را برای جانشینی پیامبر اکرم(ص)استدلال نمود،خود حضرت است،آنـجا کـه در شـورای شش نفره بر افضلیت خود اعتراف میگرفتند و از آن جـمله بـه همین آیه تمسک جسته و فرمود:شما را بخدا سوگند،آیا میان شما کسی هست که در خویشاوندی به پیامبر خدا(ص)از مـن نـزدیکتر بـاشد و کسی که پیامبر خدا او را نفس خود قرار داده باشد؟(ابن عساکر،ج 24،ص 134)و مـعلومست که لازمه افضلیت بر دیگران،امامت بر ایشان است.
باز مشاهده میشود در اوج بحثهای کلامی ائمه بزرگوار،در زمان امـام رضـا(ع)، مـأمون از ایشان میپرسد:آیا از قرآن دلیلی بر امامت جدت علی بن ابـیطالب(ع)دارید؟و امـام(ع)پاسخ میدهند:آری.لفظ«أنفسنا»در آیه مباهله.(طباطبایی،ج 3،ص 032)
لذا نظر به اهمیت بحث خلافت و جانشینی پیامبر(ص)،آیاتی کـه حـاکی از ولایـت اهل بیت(ع)میباشد،همواره مورد توجه علمای شیعه از سویی و علمای اهل سـنت از طـرفی دیـگر واقع شده است.این تحقیق به زوایایی از بحث تفسیر روایی آیه مباهله می پردازد.در قـمست نـخست،پس از گـزارش متن و ذکر راویان آن در طبقه اول و دوم، تاریخ نزول آیه شریفه را بررسی نموده،سپس با رجـوع بـه منابع تاریخی و روایی سعی میگردد زمان رخداد این واقعه مهم تعیین گردد.بـخش دیـگر ایـن تحقیق به بیان شرکت کنندگان در مباهله از منظر روایات اختصاص دارد و در قسمت پایانی،دیدگاه اهل سـنت در مـورد این رخداد تاریخی بیان میشود،سپس دیدگاه انتقادی دو تن از مفسرن معاصر اهل سـنت کـه مـنکر جریان مذکور شدهاند مورد بررسی قرار میگیرد.
گزارش مباهله:
در تفسیر قمی از امام صادق(ع)روایت کـرده کـه فرمود:نصارای نجران وقتی برای و فد و شرفیابی حضور رسول خدا(ص)حرکت مـیکردند،سـه نـفر از بزرگانشان به نام اهتم و عاقب و سید با آنان همراهی نمودند،در مدینه وقتی موقع نمازشان رسـید،نـاقوس نـواخته به نماز ایستادند،اصحاب رسول خدا(ص)عرضه داشتند:یا رسول اللّه این مـسجد تـو است،مسجد اسلام است،چرا باید در اینجا ناقوس بنوازند؟رسول خدا(ص)فرمود: کاری به کارشان نداشته باشید،بـعد از آنـکه از نمازشان فارغ شدند،به رسول خدا(ص) نزدیک شده،پرسیدند:مردم را به چـه دیـنی دعوت میکنی؟
فرمود:به شهادت دادن به اینکه جـز اللّه مـعبودی نـیست و اینکه من فرستاده خدایم و اینکه عیسی(ع)بـندهای اسـت مخلوق که میخورد و مینوشید و سخن میگفت پرسیدند:اگر مخلوق و بنده بود پدرش که بود؟،در ایـنجا بـه رسول خدا(ص)وحی شد کـه بـه ایشان بـگو:
شـما دربـاره آدم چه میگوئید؟ایا بندهای مخلوق بود،میخورد و مـینوشید و سـخن میگفت و عمل زناشویی انجام میداد یا نه؟رسول خدا ص همین سؤالات را از ایشان کرد، جـواب دادنـد:بله بندهای مخلوق بود و کارهایی کـه برشمردی میکرد،فرمود:اگـر بـنده بود و مخلوق پدرش که بود؟مسیحیان مبهوت و مـغلوب شـدند و خدای تعالی این آیه را فرستاد:
"إنّ مثل عیسی عند اللّه کمثل آدم خلقه مـن تـراب..."
و نیز این آیه را که فـرمود:
" فـمن حـاجّک فیه من بـعد مـا جاءک من العلم-
تـا جـمله-
فنجعل لعنت اللّه علی الکاذبین".
رسول خدا(ص)به ایشان فرمود: با من مباهله کنید،اگر من صـادق بـودم لعنت خدا بر شما نازل شـود و اگـر کاذب بـاشم لعـنت بـر من نازل شود،مـسیحیان گفتند:با ما از درانکار درآمدی،قرار گذاشتند همین کار را بکنند،وقتی به منزل خود بـرگشتند، و بـزرگانشان مشورت کردند و گفتند:اگر خودش با ما به مـباهله بـیاید مـباهله نـمیکنیم،چون اوعلیه زن و بـچه خود اقدامی نـمیکند،مـگر آنکه ایمان و یقین داشته باشد که خطری در بین نیست و در این صورت او در مقام صادق است،فردا صبح به سمت رسول خدا(ص)روانـه شـدند،دیـدند که تنها رسول خدا(ص)و علی بن ابـی طـالب و فـاطمه و حـسن و حـسین(ع)بـرای مباهله آمدهاند،علت را از اشخاص پرسیدند: اینان چه کسانی هستند؟گفتند:این مرد پسر عم و وصی و داماد او است و این دخترش فاطمه(س)است و این دو کودک،دو فرزندان حسن و حسین(ع)هستند، نصارا سخت دچار وحـشت شدند و به رسول خدا(ص)عرضه داشتند:ما حاضریم تو را راضی کنیم، ما را از مباهله معاف بدار،رسول خدا(ص)با ایشان به جزیه مصالحه کرد و نصارا به دیار خود برگشتند.(قمی،ج 1،ص 401)
ایـن گـزارش حاکی از آن است کهپس از آمدن هیأت نجرانی و گفتگوی ایشان با پیامبر(ص)،آیه نازل شد.اما در برخی منابع دیگر مثل تفسیر اثنی عشری روایت داستان به نحوی است کخه گویی آیـه نـازل شد و پس از آن پیامبر(ص)نصارای نجران را طلبید و با آنها به بحث پرداخت.(حسینی شاه عبد العظیمی،ج 3،ص 131-231)
صرفنظر از اختلافاتی کهدر متن این روایتها هست،آنچه هـمه ایـن گزارشها بر آن تأکید دارند قـرار انـجام مباهله بین پیامبر(ص)و نصارای نجران و حضور اهل بیت(ع) یعنی علی(ع)،فاطمه(س)و حسنین(ع)در روز مباهله است که توسط تعداد قابل توجهی از صحابه و تابعین گزارش شده اسـت.
راویـان مباهله:
افراد زیر از صـحابه و تـابعین،مباهله را روایت کردهاند:
1.علی بن ابیطالب(ع)2.عبد اللّه بن عباس 3.جابر بن عبد اللّه انصاری 4.عثمن بن عفّان 5.طلحه بن عبد اللّه 6.زبیر بن عوام 7.عبد الرحمن بن عوف 8.سعید بن زید 9.سـعد بـن ابی وقاص 10.خذیفه بن الیمان 11.البراء بن عازب 12.ابو الطفیل اللیثی 13.ابو سعید الخدری 14.ام سلمه 15.جد سلمه بن عبد یوشع 16.زید بن علی بن الحسین(ع)17.علیاء بناحمر الیشکری 18.شعبی 19.حـسن بـصری 20.سدی 21.مـقاتل 22.کلبی 23.قتاده 24.مجاهد
و در اکثر کتب تاریخی و تفسیریاین روایت نقل شده است،به نحوی که در وقوع این حـادثه تاریخی تردید نمیتوان کرد.
تاریخگذاری آیه مباهله:
در برسی روایاتی که ذیـل آیـه مـباهله آمده است و نیز گزارشاتی که در کتب تاریخ آورده شده،نخستین مسألهای که باید پاسخ داده شود،تعیین تاریخ نـزول آیـه مباهله و سپس زمان رخداد آنست.
سوره آل عمران دارای دو بخش مجزا است؛در بخش نخست پس از بـیان مـسائل تـوحیدی،از آیه 33 به بعد درباره آل عمران و اهل کتاب به بحث پرداخته میشود و بخش دوم از آیه 811 تا پایـان،انعکاس و بازتاب وقایع جنگ احد است.سبک و سیاق بخش اخیر نشان میدهد آیـات آن پس از جنگ احد،در همان سـال سـوم نازل شده است. اما درباره بخش نخست که آیه مباهله در آن واقع شده است اقوال متفاوتی ذکر شده که براساس آن،برخی نزول سوره آل عمران را یکپارچه(در سال سوم هجری)میدانند و برخی در دو واحد مـجزا،که البته بخش دوم آن در سال سوم هجرت نزول یافته است. منشأ این اقوال متفاوت در گزارشهای تاریخی مباهله است.
ابن اسحاق مباهله را در اوائل هجرت ننقل کرده است.(ابن هشام،ج 2،ص 414-514) اما ابن اثیر در تاریخ خـود تـصریح کرده است کهخ بماهله در سال دهم هجری اتفاق افتاده است.(ابن اثیر،ج 2،ص 261)آنچه از تاریخ یعقوبی برمیآید،نیز چنین است (یعقوبی،ج 2،ص 28-38)و این گزارشها عموما به گونهای نقل شده که گویی آیـه هـم در همان سال دهم نازل شده است.براساس این روایتهای تاریخی درباره زمان نزول آیه مباهله دو دیدگاه مختلف در میان مفسران وجود دارد:
نزول آیه مباهله در سال دهم:
مفسرانی که آیات بـخش دوم سـوره را بازتاب حوادث جنگ احد میدانند و از طرفی با نظر ابن اثیر و یعقوبی،درباره تاریخ رخداد مباهله،موافقند،نزول آیه مباهله را به همراه آیات نخستین سوره آل عمران را در سال دهم پذیرفتهاند.یـکی ازایـن مـفسران چنین مینویسد:
«مشکل است بـگوئیم:هـمه سـوره بیکبار نازل گشته است،مثلا مقداری از آیات آن در رابطه با جنگ تاریخی«احد»میباشد که در اواخر سال سوم هجرت اتفاق افتاده اسـت،عـلی هـذا باید این سوره در اواخر همان سال نازل شـده بـاشد،از طرف دیگر حدود هشتاد آیه راجع به جریان آل عمران و آمدن هیأت نجرانی به مدینه و مباهله با آنهاست.» (قرشی،ج 2،مـقدمه ص 2)او پسـ از نـقل مورخان فوق،چنین نتیجه میگیرد:این سوره بتدریج در موارد لزومـ نازل گشته و بدستور رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله،آیات آن رویهم گذاشته شده،تا یک سوره تشکیل گـردیده اسـت.»(هـمان)
نزول آیه مباهله در سال سوم:
مرحوم طبرسی در ابتدای سوره آل عمران مـیفرماید:
«مـحمد بن اسحاق،کلبی،ربیع بن انس گفتهاند:اوائل سوره تا هشتاد و چند آیه درباره هیأت نجرانی نـازل شـده اسـت.»(طبرسی،ج 2،ص 432)1از نحوه بیان او اینطور به نظر میرسد که قول ابن اسحاق را پذیـرفته اسـت،هـرچند او در ذیل آیه،میفرماید:«قیل نزلت الآیات فی وفد نجران»که ظاهرا تردید در این شـأن نـزول را مـیرساند،اما از آنجا که به روایت از ابن عباس و قتاده و حسن،آمدن هیأت نجرانی و دعوت بـه مـباهله را ذکر میکند و بعد از آن هم موضع کلامی خود را به تفصیل بیان میدارد،باید گـفت او نـظر ابـن اسحاق را پذیرفته است.(همان،ص 313)
اما آنچه در تعیین زمان نزول آیه مباهله بیش از گزارشهای تـاریخی بـاید بدان توجه داشت،دقت در محتوای خود آیات است.
علامه طباطبایی که در تفسیر خـود بـه سـیاق و پیوستگی آیات اهتمام ویژهای دارد،نقل 4وف مجمع ای اقن اصحاق،کلبی و ربیع بن انس را مبنی براینکه هـشتاد و چـند آیه نخست در باره هیأت نجران نازل شد،را رد میند و میگوید:اینکه اوائل سوره،در ایـن بـاره[دراوائل هـجرت]نازل شده باشد،اجتهاد صحابه است و سیاق سوره حاکی از نزول دفعی آنست.از جمله اخیر بدست مـیآید کـه آنـچه علامه در صدد ردّش بوده است تدریجی النزول بودن سوره است.چون گفتم کـه ابـن اسحاق خبر مباهله را در اوائل هجرت و حتی قبل از جنگ بدر ذکر میکند و این مستلزم آنست که سوره نـزول تـدریجی داشته باشد.
برخی از مفسران هم که در مباحث تاریخگذاری قرآن،بیش از هرچیز،بـه لفـظ و محتوای آیات اهمیت دادهاند،به نزول دفـعی سـوره آل عـمران اذعان نمودهاند.از آن جمله یکی از مفسران معاصر شـیعه اسـت،ایشان چنین آورده است:
«مباهله در سالهای 8 تا 9 هجرت اتفاق افتاده است.از طرفی آیات جـنگ احـد در همان سال سوم نازل شـده.از انـجا که نـظر قـاطع بـه اینکه سوره آل عمران در دو یا چند مـرحله و چـنین فاصلهای نازل شده باشد ناروا مینماید،شاید آیه مباهله و دیگر آیاتی کـه خـطاب به اهل کتاب و مسیحیان است پیـش از روی آوردن و فود و وفد نجران و در هـمان زمـان پس از حادثه أحد نازل شده تـا زمـینه و تمهیدی باشد برای روبهرو شدن با آنها و عقاید و جدالها واحتجاجاتشان.بیانات کلی و تـعلیمی و یـا شرطی و تعلیقی
(فان حاجّوک
(1).البـته طـبرسی در إعـلام الوری،آمدن هیأت نـجرانی و دعـوت آنها به مباهله را در فـاصله آمـدن سایر هیأتها و در اواخر هجرت گزارش کرده است و در ذیل همان گزارش آورده است:در حدود 07 آیه از سـوره آل عـمران در این مورد نازل شد.( ر.ک.إعلام الوری،ج 1،ص 452-652)
...فـمن حـاجّک فیه...)
کـه در ایـن آیـات آمده همین را مینمایاند کـه در شرایط خاص برای آمادگی فکری و مواجه با عموم اهل کتاب و بخصوص مسیحیّت نازل شده اسـت. چـنانکه پس از[جنگ احد]قریش و دیگر احزاب مشرک عـرب بـه یـک صـف درآمـدند تا ضربه نـهایی را(در خـندق)فرود آورند،اهل کتاب،از یهودیان متن جزیره گرفته تا مسیحیان حواشی آن،هماهنگ شدند تا با احـتجاجها و جـدالها و تـشکیکها ضربه فکری و روحی زنند.»(طالقانی،ج 3،ص 5-6)
با دقـت و تـأمل در آیـات سـوره آل عـمران درمـییابیم آیات این سوره همانطور که علامه فرموده منسجم و پیوسته است و سیاق آن در جهت تأمین هدف واحدی پیش می رود.(طباطبائی،ج 3،ص 5-6)
محتوای سوره با شرایطی که در آن نازل شده تطبیق دارد.از یـک طرف در اثر فتنه جوییهای یهود و نصارا مسلمانان از داخل با درگیری و آشوب روبرو بودند،برای بیاثر کردن این فتنهها بایستی قسمت عمدهای از توان خود را صرف احتجاج و جدال فکری با آنها کـنند،از طـرف دیگر با مشرکین روبرو بودند و باید با آنها میجنگیدند و خطاب های قرآن در این سوره که با انگیزه دلگرمی دادن به مؤمنین است با شرایط نزول این سوره که پس از واقعه جـنگ احـد بوده سازگاری دارد،ازاینرو نتیجه میگیریم نزول این سوره یکپاره بوده است یا حد اکثر در دو واحد نزول پشت سرهم که در هردو حال، آیه مـباهله در سـال سوم هجری نازل شده اسـت.
زمـان وقوع مباهله:
پس از تاریخگذاری آیه مباهله،نوبت به تعیین زمان رخداد این واقعه فرار میرسد. همانطور که گفته شد همه نقلها زمان این رویـداد را هـمزمان با نزول آیه گـزارش نـموده اند و جریان مباهله با نصارای نجران را بعنوان شأن نزول آیه مذکور قلمداد نمودهاند،لذا طبق آنچه گذشت مباهله بایستی در سال سوم هجری اتفاق افتاده باشد اما آنچه این نظریه را با اشـکال مـواجه میسازد تأمل در تاریخ صدر اسلام و نیز نقلهای مناقضی است که وقوع مباهله را در سالهای آخر عمر شریف نبی مکرم اسلام(ص)روایت میکنند که در ادامه بدان پرداخته میشود.
1-وقوع مباهله در سال سـوم:
پیـش ازاین گـفتم نزول سوره آل عمران در سال سوم هجری بوده است.از طرفیمشهورست که ازدواج حضرت زهرا(س)با امام علی(ع)در سـال دوم هجری بوده است.1 مسلم است با این شرایط،آنطور که روایـات مـیگویند-پس از نـزوول آیه پیامبر(ص)، علی(ع)،فاطمه(س)و حسنین(ع)را برای انجام مباهله با نصارا طلبید-حضور حسنین(ع) ممکن نیست،زیرا آنـها هـنوز بدنیانیامدهاند.اما این احتمال هم که پیامبر(ص)پس از نزول ایه،مباهله را بدون حـضور حـسنین(ع)و بـا حضور افراد دیگری انجام داده باشد مردود است.چون اولا:اگر چنین اتفاقی افتاده بود،بـخصوص که همزمان با نزول آیه بود،مطمئنا در تاریخ ثبت میشد و توسط راویان مـنتقل میگشت،ثانیا:روایات دیـگری کـه درباره مباهله نقل شده است و حاکی از حضور افراد دیگری است جزء روایات شاذ محسوب می شود و در برابر نقلهای مشهور اعتباری ندارد که نقد آنها خواهد آمد.
2.وقوع مباهله در سالهای هشتم...:
بـرخی از سیره نویسان و مورخان7مباهله را در سالهای آخر هجرت؛هشتم،نهم یا دهم گزارش کردهاند.مبنای گزارش آنها اینست که پیامبر(ص)در این سالها شروع به مکاتبه با سران ملل دیگر نمودهاند و پس از مکاتبه بـا سـران نجران بوده که آنها برای جستجو از آیین جدید به مدینه آمدهاند.این نقل در گزارشهای بسیاری آمده است،در بعضی از اسناد در پایان این نامه همچون دیگر نامههایی که آن حضرت به سران مـسیحیت نـوشته این آیه آمده است:
«قل یا أهل الکتاب تعالوا إلی کلمهء سواء بننا و بینکم ألاّ نعبد إلاّ اللّه و لا نشرک به شیئا و لا یتّخذ بعضنا بعضا أربابا من دون اللّه،فإن تولّوا فقولوا اشـهدوا بـأنّا مسلمون
(طباطبایی،ج؟،ص 66؟)
از همینروست که میبینیم علامه طباطبایی با اینکه به نزول دفعی سوره آل عمران باور دارد ولی هنگامی که این دسته از روایات را بررسی مینماید،میگوید:
«ما نیز قبلا،یعنی در آغاز سـوره روایـتی را آوردیـم که دلالت میکرد براینکه اول سوره مورد؟؟؟تا هـشتاد و چـند آیـهاش که آیه مورد نظر یکی از آنها است،درباره نصارا نجران نازل شده،چون آیه مورد نظر قبل از تمام شدن این عدد قراردارد.(همان)
همچنین،وی در ادامه مینویسد:
«بههرحال مورخین نـوشتهاند کـه رسـول خدا(ص)نامههایی نوشت و به وسیله (1).برخی گفتهاند:ازدواج ایشان در سـال اول هـجرت یا سال سوم پس ازجنگ احد بوده است ولی قول مشهور و قابل اعتماد همان سال دوم است(جعفر مرتضی،ج 5،ص؟6؟)
برای پادشاهان آن عصر فـرستاد،نـامهای بـه هرقل،قیصر روم و نامهای به یزدگرد،کسرای ایران و نامهای بـه اصحمه،نجاشی حبشه و این جریان در سال ششم از هجرت بود و لازمه این حرف آن است که آیه مورد بحث هـم در هـمان سـال و یا قبل از آن سال نازل شده باشد و حال آنکه همین مورخین از قـبیل طـبری و ابن اثیر و مقریزی نوشتهاند که نصارای نجران در سال دهم هجری به رسول خدا(ص)وارد شدند و جمعی دیـگر از قـبیل ابـی الفداء در کتاب البدایه و النهایه جریان را مربوط به سال نهم هجرت دانستهاند،نـظیر ابـی الفـداء در این نظریه،سیره حلبی است و لازمه این تاریخ آنست که آیه هم در سال نـهم هـجرت نـازل شده باشد.
و چه بسا بعضیها گفته باشند که این آیه از آیاتی است که در سـال اول هـجرت نازل شده،چون روایات آینده به این معنا اشعار دارد و چه بسا گفته بـاشند:آیـه شـریفه دو نوبت نازل شده-نقل از حافظ بن حجر-و در بین این احتمالات،آن احتمالی که اتصال سـیاق آیـات سوره-که قبلا یعنی در اول سوره هم به آن اشاره رفت-آن را تایید میکند، ایناست کـه:مـمکن اسـت آیه شریفه قبل از سال نهم نازل شده باشد و نیز جریان آمدن نصارای نجرای به مـدینه درسـال ششم هجرت و یا قبل از آن اتفاق افتاده باشد و این بعید است که رسـول خـدا(ص)بـه حکمرانان روم و قبط و فارس با فاصله دوری که از مدینه داشتند نامه نوشته باشند و به نصارای نـجران بـا ایـنکه نزدیک مدینه بودند،ننوشته باشند.» (همان،ص 762 به بعد)
دیدیم بااینکه علامه خـود نـظر ابن اثیر و طبری را درباره رخداد مباهله نمیپذیرد، چون معتقد است این فرض با نزول یکپارچه سـوره آل عـمران تناقض دارد،خود دچار نوعی مسامحه در تعیین زمان و قوع مباهله میگردد.
براستی آیـا مـیتوان به تاریخ قطعی این واقعه مهم دسـت یافت؟
نـکته دیـگر آنست که شاید از مطالعه این دسته روایـات ایـنطور به ذهن آید که پیامبر(ص)قبل از سال عام الوفود رابطهای با سایر مـلل نـداشتند،درحالیکه این مطلب با دیـگر اخـبار سیره پیـامبر(ص)سـازگار نـیست.
ابن کثیر،قرطبی و نیشابوری در تفسیرشان ذیـل آیـات 25-55 قصص و نیز ابن اسحاق در سیره ابن هشام آوردهاند:گروهی از حبشه از مردم نـصارا هـمراه جعفر بن ابی طالب(ع) (1)فاصله بـحران تا مکه در آن زمان حـدود بـیست روز بوده است.(پششوار،ص 103،به نـقل از تـقویم اللبدان.)
نزد پیامبر(ص)آمدند و در مسجد با ایشان ملاقات نمودند و بعد از دعوت پیامبر(ص) بـه اسـلام ایمان آوردند.وقتی برخاستند کـه بـروند ابـو جهل به آنـها اعـتراض کرد،ولی آنها گفتند:سـلام عـلیکم،لا نجاهلکم،لنا ما نحن علیه و لکم ما انتم علیه.(جعفر مرتضی،ج 3،ص 512-612)
این روایت حـاکی از آنـست که وقتی آوازه اسلام بعنوان دین جـدید مـنتشر شد،از خـارج مـکه و سـرزمین جاز،افراد در قالب گـروههای مذهبی به حضور پیامبر اسلام شرفیاب می شدند و این رفتوآمدها اختصاصی به مذاکرات سال عـام الوفـود نداشته است.
ازاینرو در جمع این اقـوال بـاید گـفت آیـه مـباهله به همراه سـایر آیـات سوره آل عمران در سال سوم هجری،پس از جنگ احد نازل شد ولی مباهله در آنزمن اتفاق نیفتاد،بلکه بعدها از بـاب تـطبیق بـر این آیه محقق شد.همانطور که یـکی از مـفسران مـعاصر ایـن مـطلب را بـدرستی تبیین نموده است،وی مینویسد:
«گفته بعضی از مفسرین که شأن نزول این آیه،مباهله با وفد نجران بوده،مسامحه در تعبیر است و باید مقصود آنان همان تحقق و وقوع ایـن فرمان در این مورد باشد.چون شأن نزول آنست که پس از وقوع و حدوث حادثه یا سؤال از حکمی،آیه یا آیاتی مطابق آن نازل میشد و آن را تبیین میکرد.انطباق به مورد،پس از نزول آیه است.و آیـه مـباهله از جهت کلیت و شرط و زمان و تعبیر جمع-
أبناءنا و أبناءکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و أنفسکم-
با پیشآمد وفد نجران و مباهله با آنان تطبیق نمیکند،چون به اتفاق مفسیرین و محدّثین شیعه و اکثر سـنّت،رسـول اکرم(ص)در این مباهله حضرت علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام را با خود آورد و وفد نجران،زن و فرزندی همراه خود نداشتند.» (طالقانی،ج 5،ص 071)
لذا از بحثی که گذشت اینطور نـتیجه مـیگیریم که مباهله پیامبر(ص)و اهل بـیت(ع) بـا نصارای نجران پس از نزول آیه به وقوع پیوسته است منتهی نزدیکترین تاریخ ممکن برای وقوع آن سال چهارم هجری،حد اقل یک سا پس از جنگ احد مـیباشد و البـته بر مبنای گزارشهای مـورخان،ایـن واقعه تا سال دهم هم میتوانسته به تعویق افتاده باشد.
شرکتکنندگان در مباهله؛بررسی سایر روایات: 1.مباهله با یهودیان:
ابن جریر از علباء بن احمر یشکری روایت کرده که گفت:
وقتی آیـه شـریفه:
«فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءکم...»
نازل شد،رسول خدا(ص) فرستاد تا علی و فاطمه و حسنین(ع)بیایند و یهود را دعوت کرد برای اینکه با آنان ملاعنه کند،جوانی از یهودیان گفت:وای بر شما مـگر دیـروز نبود کـه با برادرانتان که بعدا به صورت میمون و خوک مسخ شدند عهد بستید که هرگز ملاعنه نکنید،یـهود این تذکر را که شنیدند،از ملاعنه منصرف گشتند.(سیوطی،ج 2،ص 23)
سیاق آیات،دربـاره عـیسی(ع)اسـت،لذا از قول قابل پذیرش نیست.
در المیزان آمده است؛مرجع ضمیر«ه»یا عیسی(ع)است با«الحق»در آیه قبل.لذا پسـ از نـقل روایت ابن جریر میفرماید:این روایت مؤید این احتمال است که ضمیر در جـمله:«فـمن حـاجّک فیه»به کلمه:«الحق»در جمله«الحقّ من ربّک»برگردد و این نظریه تأیید شود که حـکم مباهله مخصوصداستان نصارای نجران و مسأله عیسی بن مریم که اخبار بسیار زیادی آن را حـکایت نموده نبوده و معلوم مـیشود رسـول خدا(ص)تنها با این طایفه مباهله نکرده بلکه بعد از مباهله با آنان در مقام مباهله با یهود هم بوده است. (طباطبایی،ج 3،ص 532)
2.مباهله با شرکت ابو بکر و...:
ابن عساکر از جعفر بن محمد از پدرشـ روایت کرده که در ذیل آیه«فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءکم...»،فرموده:رسول خدا(ص)برای مباهله ابی بکر و پسرش و عمر و پسرش و عثمان و پسرش را آورد.(سیوطی،ج 1،ص 04)
اولا:این روایت جزء روایات شاذ محسوب میشود.آلوسـی مـیگوید:این حدیث برخلاف چیزی است کهخ اکثریت علماء روایت کردهاند.(آلوسی،ج 2،ص 081)
ثانیا:روایت از نظر سند مخدوش است،سند کامل در تاریخ مدینه دمشق چنین نقل شده است:خبرنا أبو عبد اللّه مـحمد بـن ابراهیم أنبأ ابو الفضل بن الکریدی أنبأنا ابو الحسن العتقی أنا ابو الحسن الدار القطنی أنا ابو الحین احمد بن قاج آنا محمد بن جریر طبری إملاء أنا سعید بـن عـنبسه الرازی آنا هیثم بن عدی قال فجاء بابی أبکر و ولده و بمعمر و ولده و بعثمان و ولده و بعلی و وولده..(ابن عساکر،ج 93،ص؟؟1)
در سلسله این سند دو نفر هستند که ذهبی آنها را اینگونه معرفی مینماید:
.سعید بن عنبسه:یحیی بـن مـعین گـفته است وی بسیار دروغگوست.ابو حـاتمم گـفته: وی راسـت نمیگوید..(ذهبی،میزان الاعتدال،ج 2،ص 451)
2.هیثم بن عدی:ابن معین و ابن داود گفتهاند:وی بسیار دروغگوست.نسائی و دیگران وی را متروک الحدیث دانستهاند و ابن حجر در لسـان المـیزان مـیگوید:وی کوفی است اما دروغگو،و این مطلب را چندین.
بـار تـکرار میکند و از افراد متعدد نقل میکند.(ذهبی،سیر أعلا النبلاء،ج 6،ص 33) دروزه در ردّ نقل ابن عساکر مینویسد:این روایت را اهل سنت جعل کـردهاند،بـرای مـقابله با روایات شیعه.(دروزه،ج 7،ص 061)
او درباره روایاتی که ذیل آیه آمده اسـت مینویسد:هیچ کدام در کتب صحاح نیامده است،مگر حدیثی که سلم و ترمذی از عامر بن سعد از پدرش نقل میکند کـه در آن از مـباهله اسـمی برده نشده است،بلکه اینطور آمده است:لمّا أنزل اللّه الآیه دعـا النـبی علیا و فاطمه و حسنا و حسینا فقال الهم هؤلاء أهلی.(همان)او همچنین اشکالاتی بر دلالت آیه بر این افـراد بـیان مـیکند که در بخشهای آتی مورد بررسی قرار میگیرد.
3.مباهله بدون حضور امام عـلی(ع):
در جـامع البـیان روایت مشهور مباهله ذیل آیه نقل شده ولی در آن نامی از امام علی(ع) به میان نیامده اسـت.سـند روایـت بدین شکل است؛
حدثنا ابن حمید قال،حدثنا جریر،عن مغیره،عن عامر قـال:....
پس از نـقل روایت اینطور آمده است:از ابن حمید نقل شده که جریر گفت از مغیره پرسـیدم:مـردم مـیگویند روز مباهله با نجران علی(ع)حاضر بود.مغیره پاسخ داد:اما شعبی ذکری از او نکرده،نمیدانم عـلت آن دشـمنی بنی امیه با علی(ع)است یا او واقعا در آن روز حاضر نبوده است.(طبری،ج 3،ص 792-892)
رجالشناس مـعاصر شـعبی را ایـنچنین توصیف کرده است:هو الخبیث الفاجر الکذاب المعطن بعد اثه لأمیر المؤمنین علی(ع).(خویی،مـعجم رجـال الحدیث،ج 01،ص 112)
ایشان همچنین در جای دیگر میگوید:شعبی از دوستان و هواداران معاویه بود و از سـفر رنـگین آنـها بهرهمند.ازاینرو موافق رضا و رغبت آنها سخن میگفت. چنانکه در تاریخ آمده است:عبد الملک بـن مـروان،شـعبی را به سوی مصر فرستاد تا از مردم بری فرنزد وی ولید بن عبد المـلک،بـیعت بگیرد،سپس از ناحیه بشر بن مروان
که از طرف عبد الملک استاندار کوفه بود،به سمت سـرپرستی امـور حسیبه منصوب شد. بعداز آن هم از طرف عمر بن عبد العزیز به سـمت قـاضی دادگاه کوفه منصوب شد. (خویی،البیان،ص 105)
روایـت مـباهله از دیـدگاه اهل سنت:
روایت مباهله در اکثر کتب اهـل سـنت بعنوان حادثهای قطعی ذکر شده است. برخی محققان،مؤلفان این کتب و اسناد روایـت مـذکور را جمع نمودهاند.(ر. ک.مرعشی،ج 4،ص 164)مشهورترین افـراد ذکـر شده تـا قـرن هـشتم بدین قرار است:
1.احمد بن حـنبل(م 142)
2.مـسلم بن حجاج(م 162)
3.محمد بن عیسی ترمذی(972)
4.احمد بن شعیب نسائی(303)
5.محمد بـن جـریر طبری(م 013)
6.ابو عبد اللّه حاکم نیشابوری(م 604)
7.ابـو اسحاق ثعلبی(م 724)
8.ابو بـکربیهقی(م 854)
9.عـلی بن احمد واحدی(م 864)
10.محیی السـنه بـغوی(م 615)
11.جار اللّه زمخشری(م 615)
12.ابو القاسم ابن عساکر دمشقی(م 175)
13.ابو الفرج ابن جوزی حنبلی(م 975)
14.ابـو السـعادات ابن اثیر جوزی(م 606)
15.فخر رازی(م 606)
16.عـزّ الدیـن ابـو الحسن بن اثـیر جـزری(م 036)
17.شمس الدین سبط ابـن جـوزی(م 546)
18.محب الدین طبری(م 496)
19.ابن تیمیه(م 827)
20.شمس الدین ذهبی(م 847)
21.ابن کثیر دمشقی(م 477)
و عده بسیاری تـا قـرن معاصر،به پیروی از پیشوایان خود بـه نـقل این حـادثه مـهم پرداخـتهاند.
صاحب کشاف مینویسد:آیـه مباهله قویترین دلیل بر فضیلت اصحاب کساء است.(زمخشری،ج 1،ص 073)همچنین یکی دیگر از مفسران بزرگ عـامه مـیگوید: دلالت آیه مباهله بر فضیلت حاضران از امـوری اسـت کـه قـابل تـردید نیست و آنچه نـواصب گـفتهاند مبنی براینکه حضور آن افراد برای الزام خصم بود و هیچ دلیلی بر فضیلت آن ها ندارد،قولی شیطانی اسـت.و لیـس یـصح فی الاذهان شیءإذا إحتاج النهار إلی الدلیل. (آلوسـی،ج 2،ص 281)
مـیبینیم بـا وجـودی کـه بـزرگان اهل سنت،چنین مناقباهل بیت(ع)را ستودهاند و در میان اسامی بالا،افرادی چون ابن تیمیه هست که میگوید:حدیث مباهله،حدیثی صحیح است و مینویسد:اگر پیامبر(ص)ابو بکر،عـمر،عثمان،طلحه،زبیر،ابن مسعود،ابی بن کعب،معاذ بن جبل و...را برای مباهله دعوت میکرد،چون بزرگان قوم بودند دعایشان برای اجابت مؤثرتر بود،لکن چون خدای سبحان امر نـکرده بـود،حضرت هم از ایشان دعوت نکرد،زیرا هدف با دعوت آنها حاصل نمیشد و مباهله به انجام نمیرسید،(ابن تیمیه،ج 7،ص 221-031)ولی در قرن معاصر کسانی چون رشید رضا و دروزه منکر این جریان شدهاند کـه در ادامـه به بررسی اشکالات آنها میپردازیم.
انکار مباهله: 1.بررسی نظر التفسیر الحدیث:
دروزه پس از نقل این مطلب که مباهله فقط در صحیح مسلم و ترمذی از مجموع کتب صـحاح آمـده و نیز ارائه اشکالاتی چند در دلالت آیه مـینویسد:از آنـچه بیان شد نتیجه می گیریم که در روایات مباهله شک کنیم و بگوییم اینها ساخته شیعه است تا خواستههایشان را تأیید و ترویج کنند.(دروزه،ج 7،ص 951)او می[ویسد در صحیح مسلم و تـرمذی از مـباهله اسمی برده نشده و فـقط آمـده است که وقتی این آیه نازل شد پیامبر(ص)علی و فاطمه و حسنین را فراخواند و فرمود:«اللهم هؤلاء اهل بیتی»
ابن هشام هم که ما وقع بین پیامبر(ص)و نصارای نجران را بیان میکند،نـمیگوید مـباهله رخ داد و نمیگوید پیامبر(ص)علی و فاطمه و حسن و حسین(ع)را برای مباهله حاضر کرد،آنچه او ذکر میکند آنست که پیامبر(ص)نجرانیها را برای مباهله
دعوت کرد و آنها مهلت خواستند تا فکر کنند و فردای آن روز گـفتند:مـا صلاح دیـدم با تو مباهله نکنیم.علاوهبراین ابن هشام خبر مباهله را مابین جنگ بدر و احد ذکر میکند،یعنی سـال سوم هجرت و این یعنی حسن و حسین آن زمان هنوز بدنیا نیامده انـد.(هـمان،ص 951 بـه بعد)
صرفنظر از قسمت آخر گفتار او،باید به ایشان گفت آیا صرف اینکه بخاری و دیگران در صحیح خود ذکـری از مـباهله نکردهاند.1میتوان اینهمه روایت را که از طرق مختلف نقل شده نادیده انگاشت؟المنار هم که مـانند او مـنکر ایـن جریان است حد اقل اذعان میدارد که روایات دراین موضوع متفق است.
2.بررسی نظر المـنار:
رشید رضا از قول استادخود میگوید:روایات همه اتفاق دارند بر اینکه رسول خـدا(ص)برای مباهله علی و فـاطمه و دو فـرزندان فاطمه را انتخاب کرده و کلمه:"نسائنا" را حمل بر فاطمه به تنهایی و کلمه"انفسنا"را بر علی به تنهایی حمل نموده،مصادر این روایات،شیعه است و همه میدانیم که منظور شیعه ازاین عمل چـه بوده است،آنان تا جایی که توانستند در ترویج این روایات کوشش کردند و به حدی در این کار موفق شدند که حتی مطلب بر اهل سنت هم مشتبه شد.(رشید رضا،ج 4،ص 223)
علامه طـباطبایی پس از نـقل نظرالمنار اینگونه به وی پاسخ میدهد:
«اینکه گفت:"مصادر روایاتی که آیه مباهله را ناظر به اشخاص معین میداند،کتب شیعه است-تا آنجا که گفته-و تا توانستند در ترویج این روایات کـوشیدند بـطوری که در بسیاری از اهل سنت نیز رائج گردید،با اینکه قبلا گفته بود روایات متفق است در اینکه آیه در شان علی و فاطمه و حسنین(ع)نازل شده"کاش میدانستیم منظورش ازاین سخن کدام روایـات است؟آیا مـرادش همین روایاتی است که محدثین بر نقل آن اجماع دارند و بدون چون و چرا تلقی به قبول کردهاند؟روایاتی که صاحبان جوامع حدیث،چون مسلم و ترمزی آن را در جوامع خود آوردهاند و مورخین نیز بر آن صـحه گذاشتهاند؟
هـمان روایـاتی که مفسرین هم عموما آن را در تـفاسیر خـود نـقل نمودهاند؟بدون اینکه در آن اعتراض کرده و یا در صحت سند آنها تردیدی نموده باشند و اگر بگوید مفسرین تخصصی در تشخیص حدیث ندارند،بسیاری از مفسرین خود،اهـل حـدیث هـم بودهاند، (1)-گذشته که علاوه بر مسلم و ترمذی،نـسایی نـیز در خصاص،روایت را نقل کرده است.
مانند:طبری و ابی الفداء بن کثیر و سیوطی و امثال ایشان.
سؤال دیگری که از او داریم ایـن اسـت کـه منظورش از شیعیانی که مصادر این روایاتند چه کسانی هستند؟آیا صحابهای اسـت که سلسله سند این روایات به آنان منتهی میشود؟ از قبیل سعد بن ابی وقاص و جابر بن عبد اللّه و عبد اللّه بـن عـباس و سـایر صحابه و یا مرادش تابعینی است که آن روایات را از صحابه نقل کردهاند؟از قـبیل ابـی صالح و کلبی و سدی و شعبی و امثال آنان؟
اگر نامبردگان به جرم اینکه احادیثی نقل کردهاند که مطابق هـوای نـفس ایـن آقا نیست، شیعه شدند و به خیال او هرچه نقل کنند جعلی است،پس تـمامی احـادیث اسـلامی که به وسیله آنان نقل شده بیاعتبار است،حال آنکه آنها و امثال آنها تـنها کـسانی هـستند که واسطه نقل سنت نبوی میباشند و با طرح احادیث آنان دیگر سنتی و سیرهای بـاقی نـمیماند و چگونه یک فرد محقق مسلمان یا حتی یک غیر مسلمان میتواند بدین واسـطه سـنت را بـاطل بداند و در عینحال درصدد شناخت اسلام برآید؟درحالیکه قرآن کریم صراحت دارد بر اینکه سنت و سیره آن جناب حـجت اسـت و بقای دین را بدان منوط داشته است و اگر بنا باشد سنت را به کلی بـاطل بـدانیم،دیـگر اثری از قرآن باقی نمیماند و در این فرض ثمرهای هم بر نازل کردن قرآن مترتب نمیشود.
و یـا مـیخواهد بگوید خود صاحب جوامع ازاین احادیث بیخبرند،بلکه شیعه بعدا احادیث مـذکور را در کـتب آنـان داخل کردهاند کهخ باز محذور بطلان سنت و شریعت در بین میآید،بلکه محذور در این فرض عـمومیتر و فـساد بـیشتر است،برای اینکه دیگر به هیچ کتابی نمیتوان اعتماد نمود.»(طباطبایی،ج 3،ص 732)
بـاید گـفت گذشته از اشکال فوق المنار دچار نوعی تناقض است،از یک طرف می گوید این روایات ساخته دسـت شـیعه است،از طرف دیگر میگوید:
نهایت چیزی که از آیه استفاده میشود این اسـت کـه خدای تعالی به رسول گرامی خود دسـتور داده کـسانی را کـه از اهل کتاب در مورد عیسی(ع)بگومگو و جدال مـیکنند دعـوت کند به اینکه با زنان و مردان و اطفال خود و مؤمنین هم مردان و زنان و اطـفالشان یـکجا جمع شوند و با ابتهال و تـصرع از درگـاه خدا بـخواهند کـه از مـیان دو طایفه آن طایفهای را که درباره عـیسی(ع)دروغ مـیگوید لعنت و از رحمت خود دور سازد و خبر ابن عساکر را در تأیید سخن خود ذکر مـیکند و بـدنبال آن اضافه میکند"و الظاهر آن الکلام فـی جماعه المؤمنین"(رشید رضـا،ج 4،ص 223)
جـای تعجب دارد المنار که با آن شـدت روایـات مشهور مباهله را طرد مینماید،بدین راحتی چنین روایت ضعیفی را حمل بر صحت مـیکند و آن را کـنایه از شرکت تمام مؤمنین در مباهله مـیکند.عـلاوهبراین از ابـتدای کلام او اینطور بـنظر مـیرسد که او اصل نزول یـا بـعبارت بهتر تطبیق این آیه درباره وفد نجران را قبول ندارد،چون میگوید:همراه آنها زن و فـرزندی نـبود،حال آنکه چنین اشکالی را درباره ایـن روایـت وارد نمیداند.
نـتیجهگیری:
آیـه مـباهله همراه آیات دیگر سـوره آل عمران،در سال سوم هجرت و پس از جنگ احد نازل شده است.هرچند شأن نزول این آیه،مـباهله بـا وفد نجران نبوده است بلکه پیـشآمد وفـد نـجران و مـباهله اهـل بیت(ع)با آنـان از بـاب تطبیق بر این آیه واقع شده است، اما آنچه مسلم است در زمان رخداد این واقعه سـرنوشتساز،تـنها کـسانی که مصداق الفاظ آیه شریفه واقع شـدند،تـنها اهـل بـیت گـرامی پیـامبر(ص)بودند که روایات متعدد هم بر آن صحه میگذارد و روایات شاذی که در برابر این روایات مشهور وجود دارد،هم از لحاظ سند و هم از لحاظ متن،فاقد ارزش هستند.
برگرفته از: سایت نورمگز، «تأملی در مباهله»
علوم اسلامی » پاییز 1386 - شماره 7 (صفحه 52)
فهرست مـنابع:
1.آلوسی،محمود،روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و سبع المثانی،بیتا،بیروت ،دار الکتب العلمیه،2241 ق.
2.ابن اثیر،الکامل فی التاریخ،ط 1،بیروت،دار الکت العلمیه،7041 ق.
3.ابن تیمیه،تقی الدین احمد بن عبد الحیلیم،م نـهاج السـنه،مصر،2231 ق.
4.ابن عساکر،تاریخ مدینه دمشق،بیتا،بیروت،دار الفکر،5141 ق.
5.ابن کثیر،ابی الفداء اسماعیل،السیره النبویه،بیطا،بیروت،دار احیاء التراث العربی،بیتا.
6.ابن هشام حمیری،عبد الملک،السیره النـبویه،بـیطا،قم،ایران،3631 ش.
7.پیشوایی،مهدی،تاریخ اسلام،ط 2،قم،دفتر نشرمعارف،2831 ش.
8.حسینی شاه عبد العظیمی،حسین بن احمد،تفسیر اثنی عشری،بیطا،بیجا،میقات،4631 ش.
9.خـوئی،سـید ابو القاسم،معجم الرجال الحـدیث و تـفصیل طبقات الرواه،ط 5،بی جا،3141 ق.
10.-البیان فی تفسیر القرآن،ط 4،بیروت،دار الزهراء،5931.
11.دروزه،محمد عزت،التفسیر الحدیث،بیطا،بیروت،دار الغرب الاسلامی 1241 ق.
12.ذهبی،شمس الدین،میزان الاعتدال،ط 1،بـیروت،دار المـعرفه،2831 ق.
13.-سیر اعلام النبلاء،ط 9،بـیروت،الرسـاله،3141 ق.
14.راغب اصفهانی،حسین بن محمد؛المفردات فی غریب القرآن،ط 1،بیجا،دفتر نشر کتاب،4041 ق.
15.رشید رضا،محمد،المنار،ط 2،بیروت،دار المعرفه،بیتا.
16.زمخشری،جار اللّه محمود،الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل،بیطا،قـم،مـکتب العلم الاسلامی،4141 ق.
17.سیوطی،جلال الدین،الدر النثور فی تفسیر بالمأثور،قم،کتابخانه آیت اللّه مرعشی،4041 ق.
18.طالقانی،سید محمود،پرتوی از قرآن،بیتا،تهران،شرکت سهامی انتشار،8531 ش.
19.طباطبایی،سید محمد حسین،المیزان فی تـفسیر القـرآن،تهران،دار الکـتاب،چ 3،7931.ق
20.طبرسی،فضل بن حسن؛مجمع البیان فی تفسیر القرآن،بیروت،دار احیاء التراث العربی ،9731 ق.
21.-إعلام الوری بأعلام الهدی،ط 1،قـم،مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، 7141 ق.
22.طبری،محمد بن جریر،جامع البیان فـی تـأویل القـرآن،بیروت،دار الکتب لعلمیه،0241 ق.
23.عاملی،سید جعفر مرتضی؛الصحیح من سیره النبی الاعظم،چ 4،بیروت،دار السیره، 5141 ق.
24.قرشی،سید عـلی اکـبر،احسن الحدیث،بیچا،تهران،واحد تحقیقات اسلامی،6631 ش.
25.قمی،علی بن ابراهیم،تفسیر قـمی،ط 3،قـم،دار الکـتاب،4041 ق.
26.مرعشی،سید شهاب الدین،شرح إحقاق الحق و إزهاق الباطل،بیطا،قم،کتابخانه علامه مرعشی،بـیتا.
27.یعقوبی،ابن واضح،تاریخ یعقوبی،ترجمه دکتر محمد ابراهیم آیتی،چ 2،تهران،بنگاه تـرجمه و نشر کتاب،بیتا.