دانشمندان بزرگ اسلام که از خصوصیات زندگی پیامبر گرامی بیش از دیگران آگاهی دارند می گویند: رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله پیـش از بعثت در عداد موحدان و یکتاپرستان بود و از بت و بت پرستی انزجار داشت. او نه تنها از نظر عقیده، موحد و یکتاپرست بود، بلکه در طول سال -در مواقع خاصی- به تهجد و اعتکاف می پرداخت و از پلیدی ها خصوصا »میته» دوری می گزید و مراسم حج را به طور صحیح -که از ابراهیم به یادگار مانده بود-، انجام مـی داد. آنان در ایـن قسمت اختلاف نظر ندارند و اختلاف آنان در قسمت دیگری است و آن این است که آیا وی پیش از بعثت بر طبق شریعت خود عمل می کرد یا بر طبق شریعت پیامبران پیشین؟ هر گروهی در این مورد یـک طـرف قضیه را گرفته و بر آن استدلال و احتجاج کرده است.
بحث ما در این بخش در همان قسمت نخستین است که از نظر دانشمندان بزرگ اسلام مورد اتفاق می باشد ولی از آن جا که نویسنده ای -زیر پوشش سیره نویسی و به بهانه این که تـاریخ «بیست وسه سال» دعوت پیـامبر را می نویسد-، برای کوچک کردن مقام حضرت خواسته است که در همان قسمت نخست شک و تردید کند و او را برخلاف آن چه تاریخ زندگانی او گواهی می دهد معرفی کند: شایسته دیدیم دلایل دانشمندان بزرگ اسلام را در این بخش بازتاب دهـیم و سـپس سـخنان او را مورد بررسی قرار دهیم.
وی نویسنده پیـش داوری اسـت کـه نتیجه را از پیش تعیین کرده سپس به فکر دلیل و برهان افتاده است و برای همین ناچار شده به هر صورت ممکن چیزهایی شبه دلیـل سـرهم کند.
دلایل ما
دلایل یـکتاپرستی و انزجار او از بت و بت پرستی و گرایش او به نماز و پرستش حق آن چنان روشـن است که پس از مراجعه به آن ها هرگز برای یک فرد محقق جای تردید و ابهام نمی ماند و ما به برخی از این دلایل اشاره می کنیم:
1. امیر مـؤمنان از تـربیت یافتگان نـمونه مکتب اوست. وی اوضاع و حوادث دوران کودکی او را در یکی از خطبه های خود شرح می دهد و مـی رساند که از لحظه ای که حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله از شیر گرفته شد بزرگترین فرشته خدا با او همراه بود و او را به راه های فـضایل و اخـلاق نـیکو رهبری می کرد. آن جا که می فرماید:
لقد قرن اللّه به من لدن أن کان فطیما اعظم مـلک مـن ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن أخلاق العالم لیلا و نهارا.
از روزی که پیامبر از شیر گرفته شد خداوند بزرگترین فـرشته خـود را بـا او همراه کرد که او را پیوسته به روش نیکوکاری و بهترین خلق و خوی جهانیان -شب و روز- رهبری کند.
علی عـلیه السـّلام آن شخصیت والامقامی است که هرگز در توصیف افراد، راه مبالغه و مداهنه نمی پیماید. او راستگویی است که نـظر او هـرگز سـر سوزنی از واقع تخلف نمی کند. اگر سخنی می گوید قطعا آن را از مقام رسالت شنیده است.
شخصیتی که بزرگترین فرشته خدا مربی و راهـنمای او بـاشد و او را شب و روز مراقبت کند چگونه ممکن است از جاده توحید و یکتاپرستی بیرون رود و از فضایل و سیرت های نـیکو سـرباز زند.
از احـادیثی که از پیشوایان پاک شیعه نقل شده است، به خوبی استفاده می شود که پیوسته «روح القدس» با حضرت محمد صـلی اللّه عـلیه و آله همراه بود و او را در تمام لحظات زندگی یاری می کرد و از لغزش نگه می داشت. پس از در گذشت پیامبر صـلی اللّه عـلیه و آله ایـن روح با امامان و پیشوایان بود.
استاد شیعه مرحوم محمد بن یعقوب کلینی-که در سال 823 هـ.ق در گذشته است-، در کتاب کافی بـابی بـرای همین موضوع پرداخته و احادیثی را در آن نقل کرده است. برای نمونه حدیثی را نقل می کنیم:
شخصی از حضرت صادق عـلیه السـّلام پرسـید مقصود از «روح» در آیه ی »و کذلک أوحینا إلیک روحا«[1] چیست؟ امام در پاسخ او فرمود: روح، مخلوقی است عظیم تر از جبرئیل و میکائیل و او با رسول خدا بود. او را از اوضـاع آگـاه مـی ساخت و از لغزش نگه می داشت و او پس از در گذشت پیامبر با امامان است.
از این احادیث به روشنی اسـتفاده مـی شود که اگر پیامبر و جانشینان راستین او از غیب خبر می دهند و از امور پنهان از حس مطلع می شوند، به خاطر این اسـت کـه روحی با آنان همراه است. این تنها پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله و پیشوایان پس از او نـیستند کـه با چنین نیروی نامرئی همراه اند، بلکه به تصریح قـرآن، حضرت مـسیح عـلیه السّلام نیز با روح القدس مؤیّد بود آنجا کـه می فرماید:
«إذ قـال اللّه یا عیسی بن مریم اذکر نعمتی علیک و علی والدتک إذ أیّدتک بروح القدس تکلّم النّاس فـی المـهد و کهلا...«[2]
هنگامی که خداوند به عیس بن مـریم گـفت: به یاد آر نـعمتی را کـه بـر تو و مادرت ارزانی داشتم. وقتی تو را بـا روح القدس تأیید و کمک مردم (در سایه این تأیید) در گهواره و در بزرگی با مردم سخن گفتی.
از این که پس از طـرح تـأیید به روح القدس می گوید: تو ای مسیح با مـردم در گهواره سخن می گفتی، به روشنی مـعلوم مـی شود سخن گفتن مسیح نوزاد در گـهواره بـه تأیید روح القدس بوده است. بنابراین روح القدس، پیامبران را از نخستین دوران های زندگی تأیید کرده و پیوسته مؤید و حافظ و نـگهبان آن هاست و یک چنین افراد مؤیّد و مـسدّد، محال اسـت کـه از جاده توحید و یـا فـضایل اخلاقی بیرون روند و بـه راه های دیگر گرایش پیدا کنند.
در جهان بینی مادی چنین تجربه و تحلیلی، پذیرفتنی نیست. یک فرد مادی هنوز مشکل جهان ماورای طبیعت را حـل نـکرده و در وجود خدا و فرشته و دیگر عوالم غـیبی کاملا تـردید دارد. کسانی کـه بـا روح مـادی گری (هرچند در کسوت اسلامی) به این مـسایل می نگرند، هرگز نخواهند توانست مشکلی را در غیر محسوسات حل کنند. مسأله روح و روح القدس و همچنین تأیید و تسدید در نظر آنان افسانه جـلوه خـواهد کرد.
2. نمونه دیگر برای یکتاپرستی حضرت محمد صـلی اللّه عـلیه و آله -پیش از بـعثت- و دوری او از بت پرستی گواهی عـلی عـلیه السّلام است که دوران کودکی خود را در کنار او گذرانده است. امیر مؤمنان علی علیه السّلام از حوادث دوران کودکی خـود کـه از خـانه ابو طالب گرفته شد و تربیت وی به حـضرت مـحمد صـلی اللّه عـلیه و آله مـوکول گـردید سخن می گوید و از آن دوران چنین یاد می کند: «شما مقام خویشاوندی مرا با پیامبر می دانید. در زمان کودکی مرا به سینه اش می چسبانید. در بسترش در آغوش می گرفت. بوی خوب او را استشمام می کردم و به سان بچه ناقه که بـه دنبال مادر می رود، به دنبال او می رفتم. هر روز از فضایل اخلاقی نمونه ای آشکار می کرد و به من دستور می داد که از آن پیروی کنم و در هر سال در حراء ایامی اقامت می کرد. من او را می دیدم و کسی او را نمی دید».
آیا با این عبادت ها و اعتکاف های ممتد و متوالی -که امـام بـر آن گواهی می دهد- جا دارد که در یکتاپرستی و عبادت و تهجّد پیامبر پیش از بعثت شک کنیم؟!
3. این تنها امام نیست که از اعتکاف و عبادت پیامبر در کوه حراء -پیش از بعثت- خبر می دهد بلکه سیره نویسان اسلامی به اتفاق کلمه این سـخن را نـقل می کنند که پیامبر هر چند گاه چند شب یا در هر سال یک ماه در غار حراء معتکف می شد.
حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله برای عبادت در این گوشه، غذای چند روز را هـمراه مـی برد و هرگاه توشه او به پایان مـی رسید، کسی را مـی فرستاد و یا خود به خانه باز می گشت و توشه او روغن زیتون و نان خشک بود.
این تنها سیره نویسان و مورخان نیستند که اعتکاف و عبادت او را در غار حراء در فاصله هایی می نویسند، بلکه نویسندگان صـحاح شـش گانه نیز این حقیقت را بـه روشـنی نوشته اند و همگی درباره پیامبر صلی اللّه علیه و آله این جمله را دارند:
« و کان یخلو بحراء فیتحنّث فیه و هو التّعبّد فی اللّیالی ذوات العدد...«.
حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله در حرا گوشه گیری می کرد و در این خلوت خانه شب های متوالی به عبادت خـدا می پرداخت.
4. مسلّما پیـامبر گرامی به طور ناگهانی پذیرای وحی واقع نگردید، بلکه قبلا در روح او برای تحمل وحی آمادگی پدید آمد و آمادگی پیامبر برای دریافت وحی به صورت زیر انجام می گرفت.
نبوت او با رؤیای صادقه آغاز گردید. هیچ رؤیایی نمی دید مـگر روشـن و واضح مـانند سپیده دم. خلوت در حراء برای او بسیار لذت بخش بود. این رویاها جزئی از نبوت و یا نوعی از وحی و یا دوره ی آمادگی و به سان رؤیای حضرت ابراهیم علیه السـّلام عین حقیقت و متن واقع بود.
اکنون سؤال می شود آیا شخصیتی که پیش از بـعثت دارای عـبادت و اعـتکاف بود و دارای خواب هایی که از نظر واقع نمایی به سان سپیده دم بود،می تواند بر غیر جاده توحید و یکتاپرستی باشد.
5. با مراجعه به خصوصیات زندگی او در دوران جـاهلیت وضـع روحی و نحوه کردار و رفتار او به خوبی روشن می شود. او غیر از حجّة الوداع -که در دوران رسالت انـجام داد- مکررا مـراسم حـج را انجام داده بود نه به این معنی که در مراسم حج شرکت می کرد: زیرا شرکت در مراسم حج نشانه یکتاپرستی نـیست و عرب بت پرست نیز در مراسم شرکت می جست، بلکه مراسم حج را به طور صحیح به دور از دیدگان قـریش انجام می داد.
عبد اللّه بن یعفور از حضرت صـادق عـلیه السّلام نقل می کند که پیامبر اسلام در دوران جاهلیت بیست بار به طور پنهانی مراسم حج را به جای آورده بود و علت استتار این بود که قریش برخی از مراسم حج را از اعتبار انداخته و آن را به صورت ناصحیح انجام می دادند و گـاهی به خاطر یک رشته اهداف مادی و سیاسی ماه های حرام را پس و پیش می کردند.
6. شخصیتی که پیوسته در موقع خوردن و آشامیدن نام خدا را بر زبان جاری می کرد؛ پیوسته از خویشاوندان و یتیمان تفقد می کرد و به فضایل انسانی و عفت آراسته بود؛ درباره چـنین فـردی جز یکتاپرستی و نیکوکاری و پاکدامنی نمی توان چیز دیگری اندیشید.
در پایان از یادآوری نکته ای ناگزیریم:
موضوع یکتاپرستی حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله پیش از بعثت مورد تأیید دانشمندان بزرگ اسلام است و اگر در میان آنان افرادی مانند ابی الحسین بصری و غـیره در ایـن موضوع توقف کنند، نمی تواند بیان گر دیدگاه مشاهیر علمای اسلام باشد. از میان علمای شیعه مرحوم علامه حلّی در شرح «مختصر»، ابن حاجب و سید مرتضی در «الذریعه» و محقق حلّی در «معارج الاصول» و مرحوم مجلسی در «بحار الانوار» (ج 18، ص271-281) به طور گسترده در این بـاره سـخن گفته اند.
پی نوشت ها:
[1] . شوری:52.
[2] . مائده: 110.
منبع : مجله درس هایی از مکتب اسلام؛ آبان 1388 , سبحانی،جعفر