بِسم الّلهِ الرحمنِ الرحیم
قال الله العظیم:
... فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقيرٌ (قصص24)
(موسی علیه السلام)گفت:پروردگارا هرخیری و نیکی برمن فرستادی(بفرستی) من به آن نیازمندم.
ادب در دعـا نشـانه تـربیـت
نکات مورد توجه آیه:
انسانهای ربانی درتمام لحظات مراقبت شدید نسبت به اعمال خود دارند به همین سبب حتی در گرفتاریها و مشکلات نه تنها بیتابی نکرده بلکه آنقدر مودب هستند که حتی به هنگام دعا کردن به صراحت نمیگویند خدایا چنین و چنان کن، بلکه تنها احتیاج و نیاز خود را بازگو نموده و بقیه را به لطف پروردگار وا میگذارند.
نکته اول : آیات قرآن در این بخش از سوره قصص صحنه ای را به تصویر میکشد که بسیار قابل دقت است. خداوند به جهت یک کار نیک درهای خیرات را به روی موسی علیه السلام میگشاید.
این جوان پاک چندین روز در راه بوده است. راه و مسیری که هرگز از آن نرفته و با آن آشنایی نداشته است. حتی به گفته بعضی ناچار بود با پای برهنه راه را طی کند.برای رفع گرسنگی از گیاهان و برگ درختان استفاده میکند. چنانچه علی علیه السلام میفرماید: " لِأَنَّهُ كَانَ يَأْكُلُ بَقْلَه الْأَرْضِ وَ لَقَدْ كَانَتْ خُضْرَه الْبَقْلِ تُرَى مِنْ شَفِيفِ صِفَاقِ بَطْنِهِ لِهُزَالِهِ وَ تَشَذُّبِ لَحْمِه "
زیرا موسی از سبزیجات زمین میخورد تا آنجا که بر اثر لاغری و آب شدن گوشت بدن سبزی گیاه از پشت پرده شکم او آشکار بود.
در برابر این همه مشکلات و ناراحتی ها تنها یک دلخوشی داشت و آن اینکه به لطف پروردگار از چنگال ظلم فرعونی رهایی یافته بود و به طور مداوم یاد خدا و ذکر رب بر قلب و زبانش جاری بود.
هرگز تصور نشود که موسی علیه السلام فقط در سختی ها در فکر پروردگار بود بلکه در قصر فرعون در آن ناز و نعمت نیز خدا را فراموش نکرد.
در روایات میخوانیم: روزی در مقابل فرعون عطسه کرد و بلا فاصله "الحمد الله رب العالمین" گفت: فرعون از شنیدن این سخن ناراحت شد و به او سیلی زد و موسی نیز متقابلاً ریش بلند او را گرفت و کشید فرعون سخت عصبانی شد و تصمیم بر کشتن او گرفت ولی همسرش به عنوان این که او کودکی خردسال است و متوجه کارهای خود نیست او را از مرگ نجات داد. نورالثقلین ج 4 (عربی )ص 17
نکته دوم: حضرت موسی علیه السلام در نزدیکی شهر مدین اجتماع گروهی را دید که نظر او را جلب کرد با اندک توجهی فهمید،اینها شبان هایی هستند که برای آب دادن به گوسفندان اطراف چاه آب اجتماع کرده اند.در گو شهای از آن بیابان توجهش به دخترانی جلب شد که در نهایت حیاء و عفاف منتظر خلوت شدن اطراف چاه برای آب دادن به گوسفندان خود بودند حضرت به جهت کمک به آنان با توجه به اینکه روحیه کمک به مظلومان را داشت جلو رفته و با اینکه خسته و گرسنه و ناراحت بود، با نیروی ایمانی که به قدرت جسمیش افزوده گردید دلو بزرگی را پر از آب بالا کشید و گوسفندان آنان را سیراب کرد وسپس به جهت گرمای زیاد هوا به طرف سایه رفت تا استراحت کند.
نکته سوم : حضرت با اینکه سخت گرسنه بود و از غربت رنج میبرد و نمیدانست کارش به کجا خواهد کشید ولی از اینها به نزد پروردگارش شکایت نکرد. بلکه از نعمت های ارزانی داشتهی او سخن گفت وفرمود:پروردگارا من به آنچه از خیربه سویم نازل کردهای محتاجم" فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقيرٌ" شاید در ظاهر چنین به نظر آید که در کلام حضرت اصلاً مساله نعمت ها و شکر آن به چشم نمیخورد اما ازمعصومین علیهاالسلام که آگاه به قران و معانی آن هستند. روایتی در این باب آمده است.
ابو بصیر میگوید به ابو عبدالله علیه السلام گفتم : آیا شکر حدی دارد که هرگاه بندهای آن را انجام داد شاکر محسوب میگردد فرمود: "آری"عرض کردم آن چیست؟فرمود: خداوند را در هر نعمتی که به او و خاندانش میرسد حمد میکند و اگر در مالی که به او رسیده حقی وجود دارد ادا میکند. خداوند در جایی فرمود :" قالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقيرٌ"
امام صادق علیه السلام در واقع این حقیقت مهم را آشکار میکنند و آن اینکه سخن موسی علیه السلام در مقام شکر و سپاسگزاری است زیرا که پس از سیراب کردن گوسفندان آن دو زن و رفتن به سایه گفت" قالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقيرٌ "یعنی آنچه کردم اندک بود و من به عمل بیشتر و بزرگتر نیاز دارم تا بر مقدار- اعتبارم در نزد تو افزوده شو.
بنابراین بهتر آن است که بگوییم حضرت در جمله:" فَقالَ رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقيرٌ" تقاضای نیروی بدنی را میکند که بتواند با آن اعمال صالح و کارهایی که موجب رضای خدا هست انجام دهد.
این اظهار فقر و احتیاج به نیرویی که خدا آن را به وی نازل و بر افاضه خودش به وی داده کنایه است از اظهار فقر و احتیاج به غذا و طعامی که با آن نیروی نازله و قدرت بدنی را باقی نگه دارد.
نکته چهارم: اهمیت این ادب به آن است که محافظت از روحیه مثبت انسانی مینماید. زیرا شیطان پیوسته در صدد گمراه کردن از نعمتهای خداست شیطان هر وقت که در دریا مصیبتی به فرد میرسد به میدان آمده و عینک سیاه بدبینی را بر چشم شخص میگذارد.تا دیگر نعمتهای باز مانده را نبیند در حالی که به یقین آنچه دارد بیش از آن است که از دست داده است.
نکته مهم این است که فردی که نعمت های خدا را نمی بیند نمیتواند از آنها بهرهمند شود!