بِسم الّلهِ الرحمنِ الرحیم
قال الله العظیم:
وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُور ٍ (لقمان18)
(پسرم) بابی اعتنایی از مردم روی برمگردان ومغرورانه برزمین راه مرو که خداوند هیچ متکبر مغروری را دوست ندارد.
ادب دستوری جامع برای زندگی موفق
نکات مورد توجه آیه:
ادب دستور بینالمللی اسلام است.انسان درگفتار و رفتاردرحوزهی خانواده ، محله، منطقه، وبینالملل باید مؤدب باشد.
بالاترین کمال آدمی این است که به ادب حق ، مؤدب شود. به وسیله ادب حالت های بدش دگرگون میشود ورذیلتهای اخلاقی به فضیلت مبدل میگردد . امام علی علیه السلام می فرمایند:
عَدمُ الادَبِ سَبَبُ کُلُ شَر * فقدان ادب سبب هر شرو بدی است .
مربیان بیشترین همتشان این باشد که موانع راه کسب کمالات انسانی رااز پیش پای متربیان برداشته وزمینهی لازم رابرای رسیدن به ادب کامل فراهم سازند.مواعظ لقمان حکیم دراین مقوله بسیار قابل تأمل است.
نکته اول : بخشی از اندرزهای لقمان حکیم در مسائل اخلاقی پیرامون ارتباط با مردم است مانندآیهی فوق که تواضع وخوشرویی راتوصیه کرده میفرماید: بابی اعتنایی از مردم روی مگردان. " وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ "
"تُصَعِّرْ " از ماده "صعر" دراصل یک نوع بیماری است که به شتر دست می دهد بطوری که گردن خودرا کج میکند.
درادامه می فرماید: مغرورانه برزمین راه مرو "وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً "
"مَرح "به معنای شادی زیاد است که دراثر مال ومقام بدست میآید.
لقمان حکیم دراین جا از دوصفت بسیار زشت وناپسند یاد میکند که مایهی از هم پاشیدن روابط صمیمانهی اجتماعی است : بی اعتنایی وتکبر ودیگر غرور وخود پسندی . این دو رذیله اخلاقی انسان را درعالمی از توهم وپندار وخود برتر بینی فرو می برند وروابط او بادیگران راقطع میکنند.
نکته دوم: یکی از شاخصهای روش تربیتی لقمان حکیم این است که در تذکرات ویاد آوریهای اعتقادی واخلاقی از دلیل وبرهان استفاده مینماید زیرا تربیت برمحور عقلانیت کار آمدتراست.
ایشان پس ازبیان زشتی دوصفت ( بیاعتنایی وغرور) دلیل نهیاش را تصریح می کند: زیراخداوند هیچ -متکبر فخر فروشی رادوست ندارد" إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ"
مختال به کسی میگویند: که براساس خیال وتَوهُم خود را برتر میداند.
فخور از ماده ی فخر به معنی کسی است که نسبت به دیگران فخر فروشی میکند. تفاوت مختال وفخور دراین است که اولی اشاره به تخیلات کبرآلود ذهنی دارد ودومی به اعمال کبرآمیز خارجی .
باتوجه به عبارت "لا يُحِبُّ " میتوان گفت که از عامل خشنودی خداوند برای تشویق واز ناخشنودی او برای ترک زشتیها وگناهان دربحث تربیت میتوان بهره جست.
نکته سوم: پاسخ به یک سئوال مهم ! چگونه انسان به این اخلاق های زشت مبتلا میگردد؟ انسان هزار -جلوه دارد درهر موقعیت به گونهای است ودر هرزمان به رنگی . ازاین رو امربرخود او نیز مشتبه میشود وبه راستی نمیداند که حقیقت وجودش کدام است؟ به همین سبب است که قرآن واحادیث معصومین علیهم السلام تأکید برشناخت از خویش دارند زیرا باگمان درست از خود داشتن میتوان حالات ،اعمال ورفتارهای مطلوب داشت.
اگر بینش آدمی درمورد حقیقت خودش صحیح نباشد ، یا به بیان دیگر از خود بیگانه گردد درعالم خیال از خود صورتی برپامیکند وبراساس خیال وتوهمش خود را برتر از دیگران میبیند.
قرآن چنین انسانی را مختال مینامد آن چنان درپندار خویش خودش را برتراز همه تصور میکند که درگفتگوی بادیگران نیم رخ نگاه مینماید وچون اهل تخیل است همین نیم رخ نگاه کردن را فخر میداند. بسان کودکی میشود که با برداشتن وپرتاب کردن تکه سنگی خود را پهلوانی شکست ناپذیر میانگارد باظهور چنین حالتی اخلاق فرعونی حتی درراه رفتن او نمودار میگردد قرآن برای آن که آدمیان را با حقیقت خودشان آشنا کند میفرماید:
يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ (15فاطر)
تحول باطن نیاز اساسی این چنین افرادی است.زیرا حقیقت وجود آدمیان " احتیاج " است . اگرانسان لحظهای به جز خدا تکیه کند دوام نمیآورد . ثروت ، قدرت ، علم، جمال ... خیال و وهمی است که فرد را ازدیدن حقیقت خودش عاجز وناتوان میکند درحالی که قرآن تمام این پندارهای بی اساس رااز هم فرو ریخته وممنوعیت هرگونه تکبر،فخر فروشی، بلند پروازی را به صراحت اعلام میدارد. کنترل این رذایل اخلاقی به خصوص درجایی که زمینه ها ونشانه های آن ظهور دارد بانظام تربیتی اسلام کاملا قابل حل است.