جمعه, 02 آذر,1403

­

شنبه, 09 دی,1402

ادب معـاشـرت و محـاوره(طور/ 29 تا34)

ادب معـاشـرت و محـاوره(طور/ 29 تا34)

­­­­­­­­­­تربیت در قرآن­­ ­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­بیاد استاد طاهائی (رحمه الله) مدرسه علمیه نرجس (علیها السلام)­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ ­ 1402/10/05

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله العظیم­:

­«فَذَكِّرْ فَما أَنْتَ بِنِعْمَه رَبِّكَ بِكاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ»؛ پس (به مردم تذکر بده) که به لطف پروردگارت تو نه کاهن و پیشگویی و نه دیوانه و جن زده.

«أَمْ يَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ»؛ بلکه می‌گویند او شاعریست که ما انتظار فرا رسیدن مرگ ناخوش او را داریم.

«قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصينَ»؛ (به آنان) بگو در انتظار باشید که من نیز با شما از منتظرانم (شما در انتظار مرگ من و من در انتظار تحول شما)

«­أتَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهذا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ»؛ آیا عقل‌هایشان آنان را دستور می‌دهد به این (که به پیامبر تهمت بزنند؟) یا آنان خود قومی طغیانگرند.

«أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا يُؤْمِنُونَ»؛ آیا می‌گویند پیامبر (قرآن را از پیش خود ساخته و) به خدا نسبت داده؟ (چنین نیست)، بلکه آنان ایمان نمی‌آورند.

«­فَلْيَأْتُوا بِحَديثٍ مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقينَ»؛­­پس اگر راستگویند، سخنی مانند قرآن بیاورند.­­­­­ (طور29تا34)

­

ادب معـاشـرت و محـاوره

دین اسلام در تمام شئون خود به جامعه عنایت دارد،اسلام برای جامعه سازی آمده و می‌خواهد افراد این جامعه دست به دست هم داده کاخ رفیع انسانیت را برپا سازند. عناصر و عواملی که جامعه را می‌سازند عبارتند از: روابط محبت‌آمیز، آزادی اندیشه، به کار بستن نیروی فکر و استفاده هرچه بیشتر از نیروی عقل و تفکر در اسرار خلقت و ...‌جامعه‌ای که ساختارش بر پایه تفکر باشد عامل اصلی ترقی و تکامل را دارد زیرا تحول و تکامل در بطن جامعه منعقد شده است . بنابراین در تعاملات پیامبران علیهم‌السلام با مردم گفتارها و رفتارهایی که موجب تضعیف چنین هدفی بشود نباید وجود داشته باشد.

یکی از مهمترین نکاتی که در روش گفتگوی انبیاء می‌شود رعایت کرد ادبی است که در معاشرت و محاوره با مردم آن را مراعات می‌کردند.اگر در گفتارهای آنان جستجو کنید هرگز نخواهید توانست چیزی را که ناخوشایند کفار باشد بیابید، در حالی که با انواع زخم زبان‌ها و تهمت‌ها و اهانت‌ها روبرو بودند.ولی هیچ‌گونه خشونت زبانی نداشتند بلکه در مقابل، گفتارصواب و منطق شیوا از خود نشان می‌دادند. پیامبران با بهترین بیان و خیرخواهانه‌ترین وعظ با معاندان -گفتگو می‌کردند وبراساس تعلیم و تربیت الهی با بهترین گفتار و زیباترین کلام، حق را به گوش آنان می‌رساندند.

نکته اول: پس از اخبار مؤکد به وقوع عذاب الهی در روز قیامت خداوند متعال پیامبر را مأمور می‌کند علیرغم نسبت‌ های ناروای مشرکان، به کار تذکر دادن خود بپردازد" فَذَكِّرْ فَما أَنْتَ بِنِعْمَه رَبِّكَ بِكاهِنٍ وَ لامَجْنُونٍ "" کاهن " به کسی گویند که به خاطر ارتباط با جنیان از برخی امور غیبی خبر می‌دهد. در تصور قریشیان، کاهنان در حقیقت افراد هوشیاری بودند که از هوش خود سوء استفاده کرده و با این ادعاها سرمردم را گرم می‌کردند. لازم به ذکر است کهانت در اسلام حرام است و اعتباری برای قول آنها نیست. جالب است گاهیپیامبر اسلام صلوات الله علیه وآله را مجنون (جن زده) خطاب می‌کردند و عجیب اینکه به تضاد این دو وصف (کهانت و جنون ) واقف نبودند !!چرا که نمی‌شود کسی در عین هوش سرشار ،جن زده و دیوانه باشد!!!

نکته دوم: آیا تا به حال کسی را دیده‌اید که آرزوی مرگش را بکنند اما او با کمال ادب برای سلامتی و خوشبختی آنها تلاش کند.می‌گویند: او شاعری است که ما انتظار مرگش را می‌کشیم " شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ"

" تربص" به معنای انتظار مخصوص است. خلاصه سخن آنان این است که رسول خدا صلی الله علیه و آله شاعر بوده و ما منتظر مرگ او هستیم تا بعد از مردنش یادش از دل‌ها برود و اسم و رسمش فراموش شود و ما از دست او راحت شویم. قرآن با یک جمله پرمعنی به کوردلان پاسخ می‌دهد و می‌فرماید بگو انتظار بکشید که من هم با شما انتظار می‌کشم" قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصينَ "دشمن در انتظار مرگ بزرگان دین است در حالی که مؤمنان باید برای رسیدن به پیروزی امید و برنامه داشته باشند‌ .

نکته سوم:­تهمت ،افترا و سرزنش کارهای عقلانی نیستند،چشمه همه‌ی آنها روحیه عصیان و طغیان گری است، چه بسا افرادی باشند که به این مسئله توجه ندارند باید آنها را هوشیار نمود خداوند می‌فرماید:آیا عقل‌هایشان آنان را به این اعمال دستور می‌دهد یا قومی طغیانگرند"­ أتَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهذا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ "کلمه احلام "حلم" به معنای عقل است از آنجا که بزرگان قریش خود را صاحبان عقل و فکر می‌دانستند قرآن در این آیه می‌فرماید که آیا عقل آنان چنین دستوری داده است؟ به طور مسلم عقل چنین دستوری نمی‌دهد ، بلکه انگیزه آنان در این سخنان این است که ایشان مردمی طاغی هستند. " طاغون" ازماده" طغی"به معنای تجاوز از حد است. روش پیشنهادی خداوند متعال برای برخورد با طاغیان در برخورد موسی و فرعون کاملآ با آیه مورد -بحث ما مطابقت دارد آنجا که در طه/ ۴۳_۴۴ می‌فرماید:" اذْهَبا إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏ * فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً ..."

نکته چهارم: مشرکان با تهمت و افترا کفر خود را توجیه می‌کردند. از جمله حرف‌های غیرمنطقی و ناروایی که در سطح جامعه درصدد گسترش آن بودند توهین به قرآن کریم و آورنده آن است می‌فرماید: می‌گویند او این قرآن را از پیش خود ساخته است" أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ "­­­ " تقول " سخنی را از پیش خود بافتن و به کسی نسبت دادن است در واقع شخص دروغگویست که به زحمت می‌خواهد باطل خود را به صورت حق جلوه دهد و به این منظور خود را به تکلف می‌اندازد! کارشناسی پروردگار در اینجا بسیار جالب است می‌فرماید از آنجا که آنها ایمان ندارند قرآن را با چنین سخنانی سرکوب می‌کنند" بَلْ لا يُؤْمِنُونَ" در ادامه عباراتی ویژه بیان می‌شود که نفوذ و سلطه خاص قرآن کریم به طور کامل احساس می‌گردد روش سخن گفتن پروردگار در این بخش از آیات سوره طور به گونه‌ای است که به مجرد استماع­ وجود انسان را در حالتی اسرارآمیز فرو برده و در عمق معانی آن به تفکر وادار می‌کند. دعوت پروردگار از باطل گویان­ بسیار جالب است می‌فرماید: اگراین قرآن ،کلام بشر و سخنی نظیر سایرسخن‌هاست باید مردم بتوانند مثل آن را بیاورند پس شما هم برای چنین کاری اقدام کنید ،گروه تشکیل داده و باهوش و قدرت بیان و تسلطی که بر انواع سخن دارید همانند آن را بیاورید" فَلْيَأْتُوا بِحَديثٍ مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقينَ " گفته می‌شود تعبیر" حدیث" به معنای "جدید " از آن رو است که مضامین قرآن تازگی دارد .حاصل سخن اینکه: فراموش نکنیم در شرایط گفتمان­ فرهنگی و تربیتی رعایت ادب از مهم‌ترین شاخص‌هاست.

نوشتن یک نظر

افزودن نظر

x
دی ان ان