بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله العظیم
«والَّذي قالَ لِوالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُما أَتَعِدانِني أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلي وَ هُما يَسْتَغيثانِ اللَّهَ وَ يْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ ما هذا إِلاَّ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ»؛
ترجمه گذشت
«أُولئِكَ الَّذينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ في أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ كانُوا خاسِرينَ»؛
آنان کسانی هستند که در میان اقوام کافری از جن و انس که پیش از آنان بودند ، عذاب خدا برآنان قطعی شده است.(احقاف 17و18)
اضــطرار تــربیتــی (2)
یکی از ایستگاههای فکری که در این آیات شریف آدمی را متوقف میکند فواید ادغام و پیوند نسلهاست.
حالت فطری انسانها به هم پیوستگی و یکپارچگی نسلهاست. تلفیق چند نسل برکات زیادی را به دنبال دارد به این معنا که خدای سبحان پدران را به نیکی فرزندان رحمت میکند و فرزندان را به نیکی و خوش نامی پدران و مادران به جامعه معرفی مینماید و این خود شاید یکی از نشانه های پذیرش بهترین کارها باشد". أُولئِكَ الَّذينَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا "
بر اساس آموزههای دینی تقدیس نسل گذشته به معنای فضیلت تراشی ، افتخارات موهوم و جاهلانه نباید انجام شود، زیرا میفرماید: "رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالْإيمان"
وقتی فرزندی برای پدر و مادرش و کسانی که از نظر ایمانی پیشی گرفتهاند استغفار میکند به این معناست که اشتباهات وکاستیهای نسلهای گذشته را فرض مینماید. اما نکته مهم این است که نسل آینده باید مسیر گذشته را با بهبود عملکرد خود اصلاح کند. چنانچه در گذشته خواندیم "وَ أَصْلِحْ لي في ذُرِّيَّتي"
و گرنه امیدی به پیشرفت نیست گاهی نسلی که میآید نه تنها به بنای تمدنی که پیشینیان در آن سهیم بودهاند نمیافزاید بلکه بنا را از پایه تخریب میکند. چنانچه محتوای آیه مورد بحث( ۱۷ احقاف) اشاره دارد.
داستان این آیه با برآشفتگی عاطفی نسبت به موعظه پدر و مادر آغاز میشود." عاطفه" حالت روانی -پیچیدهای است که به صورت غریزی به وسیله محرک درونی یا بیرونی به وجود میآید و آثاری را از خود بروز میدهد. یکی از اقسام عواطف تظاهرات تهاجمی مانند: خشم و تنفر است کسی که بر پدر و مادر خود سرکشی میکند قطعاً در زندگی آینده با مشکلات بسیاری روبرو خواهد شد. نیاز فرد به والدین دردورههای زندگی به شکلهای مختلف خود را نشان میدهد حتی فراتر از بلوغ نیز وجود دارد. اما در مورد شورش علیه والدین باید گفت گویا فرزند دست های مهربانی را که برای کمک به او دراز شده است قطع میکند
در حالی که در جای خود ثابت شده است بهرهمندی از تجربیات گذشته یکی از امتیازات انسان نسبت به سایر موجودات است. آدمی اندوختههای علمی وتجربی خود رابه فرزندان منتقل میکند.
نکته اول: برخی از الگوهای سرکش وقتی میخواهند علیه دین وارزشها قیام کنند تاریخ را دلیل بر بطلان دین میدانند." أَتَعِدانِني أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلي "
آیا به من قول میدهی که وقتی قرنها از من بگذرد اخراج خواهم شد، این جوان میرود تا مبانی اعتقادیاز جمله حساب و کتاب قیامت را زیرسوال ببرد میگوید آیا به من قول میدهی که روز قیامت بیرون بیایم در حالی که کسانی که قبلا مردهاند بیرون نیامدهاند و ما از آنها خبری نداریم.
نکته دوم:آنچه از این آیات میآموزیم این است که دوخط دین و غیر دین در طول تاریخ در یک مسیر موازی با هم زندگی میکنند مانند دو خط راه آهن.
دین میخواهد انسان را از ظلمت و جهل و عقب ماندگی خود بیرون بیاورد در حالیکه غیر مذهبیها همیشه آرزوی دورههای خوش جاهلیت را با دوری از ارزش ها و تجربیات و قطع ریشه و تاریخ خود دارند!
این بخش از مردم هنگامی که از ارزشها و مذاهب جدا شدند به برخی از اختراعات مدرن بسنده میکنند و اعلام میدارند که دوران تغییر کرده ، الان تکنولوژی فراوان پیشرفت کرده است. فرزندی که بر پدر و- مادرش قیام کرده و میخواهد از دین جدا شود دست آویزش برای این مسئله کسانی میشود که پیش او از دین دور بودند.
نکته سوم:در قاب تصویر این آیه آنچه از فرزند مشاهده میشود کسالت و بی حوصلگی و رفتار زمخت است. دچار تزلزل شخصیت شده حتی حس احترام نسبت به خود را از دست داده است. بی اعتمادی وبی اعتقادی به ریشه و خاندانش، وهم چنین بی توجهی به استعداد و شایستگیهایش دارد، حال چه باید کرد؟
اینجاست که نقش زیبای پدر و مادر، تلاش آنها برای تربیت خودش را نشان میدهد والدین میخواهند شخصیت او را شکوفا کنند. بنابراین با زوایای مختلف ورود پیدا میکنند هر دو به یاری خدا فریاد میزنند ایمان بیاور وعده خدا حق است. " آمن إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ "
وضعیت به گونهای است که از خداوند متعال کمک میخواهند یا به نظر میرسد برای اصلاح این جوان تندخو تمام وسایل ممکن را به پایان رساندهاند و چون همه امکانات به او کمک نکرد شروع به استعانت از خدا میکنند. "هُما يَسْتَغيثانِ اللَّهَ"
نکته چهارم: کسی که ایمان به معاد ندارد، هستی واستعدادها و نعمت های خود را با بهای ناچیز و اهداف زودگذر معامله میکند در قیامت دست خالی مانده و سرمایهاش هدر رفته و اهل حسرت وخسارت است "أُولئِكَ الَّذينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْل".