بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله العظیم
«والَّذي قالَ لِوالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُما أَتَعِدانِني أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلي وَ هُما يَسْتَغيثانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ ما هذا إِلاَّ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ» .
«أُولئِكَ الَّذينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ في أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنَّهُمْ كانُوا خاسِرينَ»؛
آنان کسانی هستند که در میان اقوام کافری از جن و انس که پیش از آنان بودند ، عذاب خدا برآنان قطعی شده است حتما آنان زیانکارانند.(احقاف/ 17و18)
اضــطرار تــربیتــی (3)
برنامه تربیتی پدر و مادر مؤمن مبتنی بر گسترش دامنه دید جوان است آنان با یادآوری جهان دیگر در تلاشند به او کمک کنند تا بتواند میان دین و دنیایی که در آن زندگی میکند در قرارهای خود موازنهای برقرار کند و درباره آن تلاشی عادلانه به عمل آورد و یکی را برای دیگری از دست ندهد بدان جهت
که آن دو (دنیا و آخرت) زندگی واحدی است که از امروز تا روز جزا ادامه دارد.
در اسلام دین و دنیا توأم است و هر فرد مسلمانی باید این دو را به موازات هم پیش ببرد تفکیک این دواز نظر اسلام خطای بزرگی است .
از جمله کوتاه " آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ " به دست میآید که مهمترین زاد و توشهای که مناسب راه آخرت است ایمان به خدا ، پیامبران و معاد است . دعوت به ایمان در واقع، دعوت به عقلانیت است زیرا پیوند محکمی میان عقل و ایمان وجود دارد. به این معنا که عقل از همان منبع نوری برانگیخته میشود که ایمان نیزاز آن جا بر میخیزد پس هر که از عقل خود پیروی کند به ایمان هدایت خواهد شد وحقانیت وعدههای الهی را تصدیق خواهد کرد.اما متأسفانه چین مسیری را انتخاب نمیکند!
چنانچه از فضای آیات به دست میآید این جوان، عاق والدین شده و سرنوشتی جز عذاب الهی در انتظار او نیست! لازم به ذکر است اگر بعضی از پدران و مادران در این راه شکست میخورند نباید نگران باشند بدان سبب که به مسئولیت خود عمل کردهاند و یا خدا برای آنان سلطهای قرار نداده است تا به وسیله آن فرزند خود را به پیروی از حق مجبور کنند.
نکته اول: بنابر تصریح مفسران سورههایی که دارای حروف مقطعه مشترک هستند از حیث معارف هم -پوشانی دارند بنابراین میتوان گفت سئوالاتی که در ایستگاههای تفکر آیات مورد بحث مطرح میشوند با تدبر در آیات "حوامیم سبعه" به دست آورد.
سئوال اول: ویژگی های اخلاقی فرد متمرد با استفاده از آیات چیست ؟ خداوند در سوره غافر آیه ۳۵ میفرماید:" الَّذينَ يُجادِلُونَ في آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ .....كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ"
کسانی که درباره آیات خداوند به ستیز و مجادله میپردازند، بدون آنکه هیچ دلیلی بر ایشان آمده باشد این کار نزد خداوند و نزد کسانی که ایمان آوردهاند خشم بزرگی را به دنبال دارد این گونه، خدا بر دل هرمتکبر جباری مهر میزند.همان طورکه ملاحظه میکنید برطبق آیه شریفه انسان متکبر سرکش ازقبول حق محروم است.چرا؟ چون جدال از سر جهل و بیفکری ، سبب تردید و تشکیک و محروم شدن از نور هدایت الهی میگردد. هم چنین تکبر مانع دریافت الطاف الهی و پذیرش حق میشود.
سئوال دوم: جوان نامبرده از حیث استعداد چگونه بوده است؟ شاید واقعاً توان درک و فهم معارف الهیرا نداشته و پدر و مادر انتظار نابجایی ازاو داشتند؟ آیه ۲۵ سوره فصلت میفرماید "وَ قَيَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ -فَزَيَّنُوا لَهُمْ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ"و ما برای آنان همنشینانی گماشتیم که پیش رو و پشت سرشان(کارهای خلاف شان را )برایشان زیبا جلوه دادند و فرمان عذابی که قبل از آنان گروههایی از جن و انس را فرا گرفته بود بر آنان نیز ثابت شد هماناکه آنان ریاکارانند.
"قَيَّضْنا" از ماده "تَقییض"در اصل به معنای تبدیل است."قُرَناءَ" جمع قرین به معنای همنشین ،همهی افراد استعداد این را دارندکه ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند و در نتیجه خدای تعالی قرینهایی برای - ایشان معین کند که آنان را بیش از پیش تسدید و هدایت کنند. (مجادله 22)" أُولئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ -الْإيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْه" اما این افراد با داشتن چنین استعدادی کفر ورزیدند و مرتکب فسق شدند وآنان خدای تعالی به جای آن قرینها، قرینهای دیگری از شیطانها برایشان قرار داد تا ملازم آنان باشند.
منحرفان از خواسته های طبیعی و غریزی انسان سوء استفاده میکنند انسان فطرتا زیبایی وخوبی را دوست دارد ،اغفالگران از این امر سوء استفاده کرده و کارهای بد را زیبا و خوب جلوه میدهند تا انسان به راحتی آن را بپذیرد. این سقوط گام به گام اتفاق میافتد تا شخص مستحق قهر الهی میگردد و سرمایه خود را از دست میدهد.
سئوال سوم: به طور معمول در قرآن کریم اگر درخواستی مطرح میشود پاسخ آن نیز وجود دارد. این جوان در بحث باور معاد استدلالش این بود چرا نیاکانش زنده نشدهاند؟ اینک پاسخ قرآن را براساس آیه ۲۵ جاثیه مرور میکنیم میفرماید "وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ ما كانَ حُجَّتَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا ائْتُوا -بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقين" هرگاه آیات روشن ما (درباره معاد) برآنان تلاوت گردد دلیل و حجتی ندارند مگر آنکه گویند اگر راست میگویید پدران ما را زنده کنید.باید یادآورشد که سخن فوق به هیچ عنوان دلیل و حجت نیست بلکه فقط یک پیشنهاد و مغالطه است برای فرار از مسئولیت.