اعظم رحمتآبادي
دوران امامت امام هادي(عليهالسّلام) يكي از دشوارترين و پر مخاطرهترين دورههاي تاريخ تشيّع است كه با خلافت شش تن از خلفاي عبّاسي همزمان بود.
امام هادي(عليهالسّلام) بعد از شهادت پدر بزرگوارشان در سال 220هجري در سنّ هشت سالگي به امامت رسيدند. معتصم با مسموم كردن امام جواد(عليهالسّلام) در سنين جواني، ميخواست چراغ امامت و نور هدايت را خاموشكند و با از بين بردن رهبر و پيشواي شيعيان، آنان را پراكنده ساخته، در دل آنان رعب و وحشت بيفكند. شيوه ي معتصم در رويارويي با تفكّر شيعي و رهبران آن توسّط خلفاي بعدي دنبال شد و در دوران متوكّل به اوج خود رسيد. از اين رو بررسي اجمالي عملكرد دستگاه عبّاسيان عليه شيعيان دشواري امر امامت را در اين دوره براي ما بهتر مينماياند و ميتواند الگويي مناسب در برابر ستمگران فراروي رهبران آزاده ترسيم كند و شيوههاي صحيح امر به معروف و احياي دين را در سطح جامعه گسترش دهد.
يكي از فعّاليتهاي خلفاي عبّاسي در دوره ي امام هادي(عليهالسّلام) لعن و طرد رهبران شيعه و توهين به خاندان اهل بيت(عليهمالسّلام) بوده است. گرچه خلفاي عبّاسي از زمان روي كار آمدنشان محدود كردن، تبعيد، زنداني كردن و شهادت شيعه و رهبران آنان را در برنامه ي خود قرار داده بودند امّا هيچكدام از خلفاي عبّاسي به خود جرأت توهين علني و جسارت زباني به ائمّه ي هدي و بهويژه اميرمؤمنان علي(عليهالسّلام) و امام حسين(عليهالسّلام) را نميداد.
حتّي گروهي از خلفاي عبّاسي براي به دست آوردن دل شيعيان تظاهر به تشيّع ميكردند؛ خلفايي چون مأمون و واثق گرچه در خفا عليه شيعه و ائمّه ي هدي(عليهمالسّلام) توطئه و برنامهريزي مينمودند امّا در ميان مردم تظاهر به رعايت حال خاندان پيامبر)صلياللهعليهوآله) ميكردند و حتّي مأمون چنان زيركانه تظاهر به تشيّع ميكرد كه بني عبّاس كه از پشت پرده خبر نداشتند، به خاطر انتخاب علي بن موسي الرضا(عليهالسّلام) بهعنوان وليعهد توسّط او، زبان به انتقاد گشودند. امّا حسادت، هواي نفس و حبّ جاه و مقام، رفته رفته همين رفتار به ظاهر مسالمت آميز را نيز تغيير داد و زمينه ي بروز علني مكنونات قلبي خلفاي عبّاسي را فراهم ساخت، به طوريكه متوكّل كوشيد سياست رعب و وحشت را در سطح جامعه گسترش دهد.
متوكّل كه نميتوانست نفوذ اجتماعي و معنوي امامان شيعه را تحمّلكند همواره از اقبال مردم به آنان حسد و كينه داشت و براي در مضيقه قراردادن ايشان و بهويژه امام هادي(عليهالسّلام) و پراكندن شيعه، اقدامات مختلف فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي را برنامهريزي كرد كه از جملهي آن ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
الف- تعصّب نسبت به مذهب سنّت
متوكّل به عنوان مدافع سرسخت مذهب سنّت به اهل حديث توجّه ويژهاي نمود و از احمد بن حنبل حمايت كرد و در مقابل، مذاهبي مثل معتزله و شيعه را كه با اهل حديث اختلاف داشتند، به شدّت سركوب كرد. به طوريكه سخن گفتن علني از اعتقادات اين دو مذهب در اين عصر ممنوع شد.
ب- توهين به امامان شيعه و سبّ آنان
ممنوعيت بحثهاي كلامي غير از عقايد اهل حديث (رك. مسعودي، 1370، ص496/2) ميتوانست عشق و محبّت مردم نسبت به فرزندان اهل بيت(عليهمالسّلام) را كم كند و مرتبه ي اجتماعي و نفوذ معنوي امامان شيعه را پايين بياورد. از اين رو متوكّل كه سخت نسبت به خاندان اهل بيت كينه در دل داشت و روشها و الگو بودن زندگي آنان را براي مردم خطرناك ميدانست و نيز ميدانست كه با روشهاي علمي و فكري نميتواند آنان را تخريبكند و حتّي با زنداني، تبعيد و يا قتل آنان نيز محبّت ائمّه(عليهمالسّلام) از دل مردم كاسته نمي شود، كوشيد با توهين و سبّ امامان شيعه، زمينههاي فكري و اجتماعي بيحرمتي نسبت به خاندان اهل بيت(عليهمالسّلام) را در جامعه فراهم سازد؛ از اين رو متوكّل همواره مجالس هزل و مضحكه ترتيب ميداد و در آن مجالس به دلقكانش دستور ميداد تا با روا داشتن انواع مسخرگيها نسبت به ائمّه ي هدي(عليهمالسّلام) به ايشان توهين كنند. از جمله يكي از نديمان متوكّل عباده مخنّث بود كه يك بالش زير جامه بر شكم خود ميبست و سر خود را كه طاس بود برهنه ميكرد و ميرقصيد و نوازندگان و آوازخوانان چنين ميخواندند:
قد اَقبل الاصلع البطين خليفه المسلمين: آن اصلع (بي مو) شكم گنده خليفه ي مسلمين (علي(عليهالسّلام) ) آمد.
كه منظورشان از اين كار، توهين به علي بن ابيطالب(عليهالسّلام) بود (ابن اثير، الكامل، 1965م 221/17؛ تاريخ گزيده، ص323).
ج- تخريب بارگاه و قبر امام حسين(عليهالسّلام)
قيام و شهادت امام حسين(عليهالسّلام) به عنوان نقطه ي عطف تاريخ تشيّع زمينه ي بيداري امّت اسلامي در برابر ظلم و ستم حاكمان زور بود و ميتوانست به عنوان يك الگو و سرمشق، همواره مورد استناد آنان قرار گيرد. زيارت مقبره ي امام حسين(عليهالسّلام) به عنوان يك نقطه ي قوّت براي گرد همايي شيعيان و الهامبخش سيره ي آن حضرت محسوب ميشد.
از اين رو متوكّل كه از گردهمايي شيعيان ميهراسيد و از سوي ديگر كينه ي اهل بيت پيامبر(صلياللهعليهوآله) را به دل داشت (مستوفي، تاريخ گزيده، 1364، ص322) دستور تخريب قبر امام حسين(عليهالسّلام) را صادر كرد. امّا از آنجا كه بعد از تخريب قبر، شيعيان از رفتن به آنجا منصرف نشدند دستور داد تا زمين را شخم بزنند و آب در صحرا انداخت تا قبر مبارك امام به كلّي ناپديد گردد و سپس دستور بذر پاشيدن در آن منطقه را داد و از سوي ديگر مردم را از مجاورت و زيارت قبر منع نمود (طبري، تاريخ طبري، 1375، 6/14؛ ابن العبري، تاريخ مختصر الدول، ص197).
د- آزار شيعيان و كساني كه ولاي اهل بيت(عليهمالسّلام) داشتند
متوكّل براي اينكه نام علي(عليهالسّلام) از ذهنها پاك شود و كسي به اظهار محبّت اهل بيت(عليهمالسّلام) و فرزندان پاك ايشان جرأت نكند، دستور داد كساني كه به اين خاندان اظهار علاقه ميكنند يا متّهم به تشيّع هستند، مالشان مصادره شود و حتّي در بسياري از موارد خونشان ريخته شود (ابن اثير، الكامل، 1965م، 221/17).
سيوطي در گزارشي كه از سال 244 ميدهد، مينويسد: متوكل در اين سال يعقوب بن سكّيت پيشواي عالم نحو را به قتل رساند. وي كه معلّم فرزندان متوكّل بود، روزي مورد سؤال متوكّل قرار گرفت كه آيا دو فرزند من، معتز و مؤيّد را بيشتر دوست داري يا حسن و حسين(عليهمالسّلام) فرزندان پيامبر(صلياللهعليهوآله) را؟
ابن سكّيت كه شيعه و محبّ علي(عليهالسّلام) بود از اين سخن برآشفت و گفت: قنبر غلام علي(عليهالسّلام) از اين دو نزد من بالاتر است و همين مسأله باعث شد كه متوكّل دستور دهد تا به شكم او لگد زنند و زبانش را قفا ببرند و وي را به قتل رسانند (جلال الدين سيوطي، تاريخ الخلفا، 2010م، ص269).
ﻫ- سخت گيري و در مضيقه قرار دادن امام هادي(عليهالسّلام)
متوكّل كه نسبت به نفوذ امام هادي(عليهالسّلام) هراسناك بود ايشان را از مدينه به سامرا تبعيدكرد و جاسوساني بر ايشان گمارد تا همه ي تحرّكات و رفتار امام را براي وي گزارشكنند. از سوي ديگر متوكّل همواره ميكوشيد تا به نوعي شخصيت امام(عليهالسّلام) را خرد كرده و طوري بنماياند كه ايشان به شراب و غنا متمايل است. از اين رو در شرايط مختلف، امام(عليهالسّلام) را از اين جهت نيز در تنگنا قرار ميداد. امّا امام(عليهالسّلام) با سلاح تقوا و توكّل به ذات اقدس الهي از همين موقعيت براي امربه معروف و نهي ازمنكر استفاده ميكردند.
مسعودي مينويسد: درباره ي ابوالحسن علي بن محمد پيش متوكّل سخن چيني كرده و گفته بودند كه در منزل او سلاح و نامه و چيزهاي ديگر از شيعيان است. متوكّل گروهي از تركان و ديگران را فرستاد كه شبانه و ناگهاني بر منزل او هجوم بردند و او را در اتاقي در بسته يافتند در حاليكه پيراهني مويين بر تن داشت. اتاق، فرشي جز ريگ نداشت و ايشان پوشش پشمين به سر داشت و رو به سوي قبله آيههايي را از قرآن درباره ي وعد و وعيد ميخواند. وي را به همان حال گرفتند و شبانه پيش متوكّل بردند.
وقتي پيش متوكّل رسيد، وي به شراب نشسته و جامي به دست داشت. وقتي ابوالحسن را بديد احترام كرد و پيش خود نشاند كه در منزل او نتوانسته بودند چيزي از اسلحه و آنچه گزارش داده بودند، بيابند. متوكّل سعي كرد از اين فرصت براي بدنام كردن امام استفاده كند. از اينرو جام شرابي كه در دست داشت به او تعارف كرد. امّا امام(عليهالسّلام) فرمودند: اي اميرمؤمنان! هرگز شراب به خون و گوشت من نياميخته مرا از آن معاف دار.
متوكّل گفت: پس ناگزير بايد براي ما شعر بخواني و منظور او خواندن شعر غنايي بود. امام شعري به اين مضمون خواندند:
بر قلّه ي كوهها بهسرميبردند و مردان نيرومند از آنها حراست ميكردند، امّا قلّهها كاري براي آنها نساخت.
از پس عزلت از پناهگاههاي خود برون آوردهشدند و در حفرههاشان جايشان دادند و چه فرود آمدن بدي بود!
از پس آن كه در گور شدند يكي بر آنها بانگ زد كه تختها و تاجها و زيورها كجا رفت؟
چهرههايي كه به نعمت خو كرده بود و پردهها جلو آن آويخته ميشد چه شد؟
و قبر به صدا درآمد و گفت: كرمها بر اين چهرهها كشاكش ميكنند.
روزگاري دراز بخوردند و بپوشيدند و از پس خوراكي طولاني خورده شدند.
مدّتها خانه ها ساختند تا در آنجا محفوظ مانند و از خانهها و كسان خويش دور شدند و برفتند.
مدّتها مال اندوختند و ذخيره كردند و براي دشمنان گذاشتند و برفتند.
منزلهايشان خالي ماند و ساكنانش به گور سفر كردند.
گويند همه ي حاضران با شنيدن اين اشعار نسبت به جان امام هادي(عليهالسّلام) نگران شدند. امّا اين اشعار چنان مؤثّر بود كه به شدّت متوكّل را تحت تأثير قرار داد و او چندان گريست كه ريشش از اشك ديدگانش خيس شد آن گاه گفت تا شراب را برداشتند و امام را با احترام به منزلش بازگردانيدند (رك. مسعودي، 1370، 503/2).
روش امام هادي(عليهالسّلام) براي بازشناسي مقام ائمّه(عليهمالسّلام)
يكي از مهمترين روشهاي امام هادي(عليهالسّلام) در آن جوّ خفقان كه ريختن خون شيعيان و علويان سياست دستگاه عبّاسي براي محو تفكّر شيعي و مبارزه با بزرگداشت امامان معصوم(عليهمالسّلام) بود، توجّه به بحث زيارت و بيان فضايل و جايگاه ائمّه(عليهمالسّلام) و شناساندن آن بود؛ به طوريكه ادعيهاي كه از ايشان در باب زيارت ائمّه(عليهمالسّلام) به ما رسيده نسبت به ديگر امامان پررنگتر و بيشتر است.
در اين زيارات، امام(عليهالسّلام) با وصف فضايل و مناقبي كه فرزندان رسول خدا(صلياللهعليهوآله) از آن بهره مند بودند، شايستگي آنان را براي هدايت جامعه گوشزد ميكردند. امام هادي(عليهالسّلام) در ضمن اين زيارات يادآور شدند كه مقام علم، عصمت، محلّ معرفت و حافظ سرّ خدا بودن، ويژه ي امامان است و كساني كه در مسير اطاعت ائمّه(عليهمالسّلام) قدم بردارند به سعادت و رستگاري و امنيت و هدايت واقعي ميرسند. چنانكه مخالفت با امامان هدي سرانجامش ضلالت و خسران است (رك. زيارت جامعه، مفاتيح الجنان).
امام هادي(عليهالسّلام) در فضايي كه مردم از بردن نام علي(عليهالسّلام) و بيان فضايل وي ابا داشتند، افضليت و اولي بودن وي را براي تصدّي خلافت مسلمين يادآور ميشدند و به صراحت در زيارتي كه از ايشان در مورد علي(عليهالسّلام) وارد شده، اين نكته را يادآور ميشوند كه شككننده درباره ي تو به پيامبر(صلياللهعليهوآله) ايمان نياورد و گمراه شد. چنانكه هر كه جز تو را پيروي كرد گمراه است و هر كه با تو دشمني كرد از حق جدا شد: «اشهد يا اميرالمؤمنين(عليهالسّلام) انّ الشاكّ فيك ما آمن بالرسول الامين ... ضل و الله و ضل من اتبع سواك و عند عن الحق من عاداك» (رك. كامل الزيارات، ص103، فرهنگ جامع سخنان امام هادي(عليهالسّلام) ، 1384، ص488).
از سوي ديگر اشاره شد كه در اين عصر زيارت امام حسين(عليهالسّلام) به عنوان يك جرم مورد پيگرد بود. امّا امام هادي(عليهالسّلام) همواره شيعيان را به زيارت امام حسين(عليهالسّلام) تشويق ميفرمودند و ميگفتند: هر كه از خانهاش به قصد زيارت امام حسين(عليهالسّلام) بيرون آيد و به سوي فرات رفته در آن غسل زيارت كند خدا او را از رستگاران مينويسد و چون به امام حسين(عليهالسّلام) سلام كند خدا او را از كاميابان مينويسد و چون از نمازش فارغ شود فرشتهاي نزد او آيد و گويد رسول خدا(صلياللهعليهوآله) به تو سلام ميرساند و ميفرمايد: تمام گناهانت بخشيده شد عمل خود را از سر بگير (كامل الزيارات، ص344، ح582؛ فرهنگ سخنان امام هادي(عليهالسّلام) ، 1384، ص510). در واقع امام(عليهالسّلام) با بيان اين حقايق نه تنها نقشههاي شوم خلفاي عبّاسي را در محو فضايل اهلبيت بر آب كردند بلكه با بيان و آموزش زيارت صحيح معصومين بابي جديد براي معرفتافزايي شيعيان گشودند كه تا قيامت ميتواند انسانهاي بصير و حقيقتجو را سيراب كند.
منابع
1. ابن اثير، عزّالدين ابوالحسن علي، الكامل، بيروت، دار صادر، 1965م.
2. ابن العبري، غريغوريوس الملطي، تاريخ مختصر الدول، بيروت،دار الشرق، 1992.
3. سيوطي، جلالالدين، تاريخ الخلفا، بيروت، دارالكتب العربي، 2010م.
4. طبري، محمّد بن جرير، تاريخ طبري، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، اساطير، 1375.
5. فرهنگ جامع سخنان امام هادي، تدوين گروه حديث پژوهشكده باقر العلوم، ترجمهي علي مؤيّدي، قم، نشر معروف، 1384.
6. مستوفي، حمدالله ابوبكر، تاريخ گزيده، تحقيق عبدالحسين نوايي، تهران، اميركبير، 1364.
7. مسعودي، ابوالحسن علي، مروج الذهب، ترجمه پاينده، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1370.
برگرفته از نشریه شمیم نرجس، شماره 27