حسین قرچانلو
محل امامزاده
آرامگاه حضرت سيّد مير احمد برادر حضرت امام رضا(علیه السلام)امام هشتم شيعيان،در شـيراز،در كنار فلكه اى واقع در خيابان احمدى و در محله اى كه به محلهء سردزك معروف،واقع شده اسـت1.محلهء سردزك در دورهء قـاجاريه بـه گفتهء مؤلّف فارسنامه،از محلات مهم شهر شيراز بوده...و از زمانى كه حصار شهر را كوچك كردند،محلهء دشتك و محلهء سردزك را ادغام و به همان نام سردزك خواندند. اين محله اكنون به محلهء بازار مرغ و محلهء سـرباغ و محل سنگ سياه و حصار جنوبى شهر و محلهء لب آب پيوسته است،مؤلف تأكيد دارد كه محل امامزاده احمد بن موسى(علیه السلام)در محلهء بازار مرغ شيراز قرار دارد2.معين الدين ابو القاسم جنيد شيرازى گويد محله اى كه هم اكنون احمد بـن مـوسى در آن مدفون است،در اواخر قرن هشتم هجرى به محلهء باغ قتلغ مشهور بوده است3.اقوالى هم وجود دارد كه مدفن آن جناب را در اسفراين خراسان دانسته اند4.
نسب و شرح حال احمد بن موسى
امامزاده احمد بـن مـوسى را همهء مؤلّفان كتب انسان فرزند امام موسى كاظم(علیه السلام)دانستهاند.شيخ مفيد در احوال او می نويسد:«احمد بن موسى مردى كريم و بزرگوار و پارسا بود،و حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام)او را دوست می داشت و بر ديگر فـرزندان خـود مقدّم می شمرد،و مزرعهء خود را كه به يسيره معروف بود،به او بخشيده بود.حسن بن محمد بن يحيى از قول جدّش براى من حديث كرد،كه: شنيدم از اسماعيل فرزند حضرت موسى بن جـعفر(علیه السلام)كه مـی گفت:پدرم با فرزندان خود از مدينه بـه سـوى يكى از امـلاك خود بيرون رفت و اسماعيل نام آن ملك را برد ولى يحيى گفت:جدّ من حسن بن محمد كه راوى حديث است،نام آن را فراموش كرد،اسماعيل گويد:مـا در آنـجا اطـراق كرديم و با احمد بن موسى بيست تن از خدم و حـشم پدرم بـودند و هرگاه احمد برمىخاست آنان با او برمىخاستند و هرگاه احمد می نشست آنان نيز با او می نشستند،وز آن گذشته پدرم نيز پيوسته نظرش به او بـود،و از وى غـفلت نـمی كرد،و ما از آنجا باز نگشتيم تا هنگامى كه احمد از ميان مـا كوچ كرد و برفت،آنگاه ما نيز از آنجا برفتيم5.
نوشته اند:چون خبر شهادت حضرت موسى كاظم(علیه السلام)امام هفتم شيعيان در مدينه شـايع شـد،مـردم به در خانهء امّ احمد،مادر حضرت شاه چراغ«احمد بن مـوسى»گـرد آمده و حضرت سيد مير احمد را با خود به مسجد بردند،زيرا از جلالت قدر و شخصيت بارز و اطّلاع بـر عـبادات و طـاعات و نشر شرايع و احكام و ظهور كرامات و بروز خوارق عادات كه در آن جناب سراغ داشتند،گـمان كردنـد كه پس از وفات پدرش امام موسى بن جعفر(علیه السلام)امام بحق و خليفهء آن حضرت فرزندش احمد است.به هـمين جـهت در امـر امامت با حضرتش بيعت كردند و او نيز از مردم مدينه بيعت بگرفت.سپس بر منبر بـالا رفـت،خطبه اى در كمال فصاحت و بلاغت انشاء و قرائت فرمود،آنگاه تمامى حاضرين را مخاطب ساخته و خـواست كه غـائبين را نـيز آگاه سازند و فرمود:همچنانكه اكنون تمامى شما در بيعت من هستيد،من خود در بيعت بـرادرم عـلى بن موسى(علیه السلام)می باشم،بدانيد بعد از پدرم برادرم«على»امام و خليفهء بحق و ولىّ خداست.و از جانب خـدا و رسـول(صلی الله علیه و آله)او بـر من و شما فرض و واجب است كه امر آن بزرگوار را اطاعت كنيم و به هرچه امر فرمايد گردن نـهيم،پس از آن شـمّه اى از فضايل و جلالت قدر برادرش على(علیه السلام)را بيان فرمود،تا آنجا كه همهء حـاضران فـرمودهء آن بـزرگوار را مطيع و منقاد گرديدند، ابتدا او بيعت را از مردم برداشت،سپس گروه حاضران در خدمت احمد به در دولت سراى حـضرت امـام عـلى بن موسى(علیه السلام)آمده همگى با آن جناب بر امامت و وصايت و جانشينى امام مـوسى بـن جعفر(علیه السلام) بيعت نمودند6.و حضرت امام رضا(علیه السلام)دربارهء برادرش احمد دعا كرد و فرمود:همچنانكه حق را پنهان و ضايع نـگذاشتى،خـداوند در دنيا و آخرت تو را ضايع نگذارد7.
گويند:پس از ورود حضرت اما رضا(علیه السلام)به خراسان و دادن مـأمون خـلافت عهدى خود را به آن حضرت،چون اين خـبر بـه مـدينه رسيد حضرت سيد امير احمد عزم خـراسان كرد بـا هفتصد تن از برادران و برادرزادگان و جماعت كثيرى از دوستان و محبّان از مدينهء طيّبه حركت كردند.چـون بـه دو فرسنگى شيراز رسيدند،خبر شـهادت امـام رضا(علیه السلام)بـه آن نـواحى رسـيده بود،و مأمون نيز از حركت امامزادگان از اطـراف بـه عزم خراسان اطلاع يافته به جميع حكّام و عمّال قلمرو خود نوشت كه:هـرجا كسـى از آل ابو تراب بيابند،به قتل بـرسانند8در آن هنگام قتلغ خان نـامى،از جـانب مأمون در شيراز حاكم بود،چـون خـبر ورود آن بزرگوار را شنيد،به«خان زنيان»كه در هشت فرسخى شيراز است،شتافت،دو گروه به جـنگ پرداخـتند،در بحبوحهء جنگ يكى از سپاه قتلغ خـان فـرياد بـرآورد كه اگر مقصود شـماها رسـيدن به خدمت حضرت عـلى بـن موسى(علیه السلام)است،وى وفات يافت،به مجرد شنيدن اين خبر گروهى كه به دور آن حضرت بودند،پراكنده شـدند،مـگر معدودى از برادران و خويشان وى،حضرت چون امـكان بـازگشت نداشت،رو بـه شـيراز نـهاد،مخالفين او را تعقيب كرده، در جايى كه اكنـون مرقد آن بزرگوار است او را به درجهء شهادت رسانيدند9.روايتى هم می گويد:چون مير سيد احمد بـه شـيراز تشريف آوردند،او را در آنجا به شهادت رسـاندند10.بـعضى هـم گـفته اند:هـنگامى كه آن بزرگوار به شـيراز وارد شـد، در منزل يكى از ياران صميمى اهل بيت طهارت در محلهء سردزك،همين مكان فعلى بقعه و زيارتگاه آن حضرت،پنهان شد،و شـب و روز را بـه عـبادت می گذرانيد،از طرف قتلغ فرمانرواى فارس جاسوسان بـسيارى بـراى پيدا كردن امـامزادگان... گـماشته بـودند،بـعد از يك سال جناب سيد مير احمد را يافتند.خبر به حكومت دادند،مأمورين بسيارى براى دستگيرى آن حضرت فرستادند،جناب سيد مير احمد با آن گروه ستمگر به عنوان دفـاع از خود جنگ كرد،و يك تنه با يك شهر مخالف می جنگيد...سرانجام چون ديدند از عهده اش برنمی آيند،خانه اى را كه آن حضرت هرگاه از جنگ خسته می شد و به آن پناه می برد و استراحت می كرد.درحالیكه بر فرق نازنينش شمشيرى خـورده بـود طاق خانه را بر سر وى خراب كردند، بدن نازنينش زير توده هاى خاك پنهان شد11.
عده اى هم نوشته اند كه:آن بزرگوار چون به شيراز آمد در گوشه اى منزوى و مشغول عبادت شد تا آنكه به جـوار رحـمت حق پيوست و بر مدفن آن حضرت كسى واقف نبود تا آنكه امير مقرب الدين كه از وزرا و نزديكان اتابك ابو بكر بود خواست در آنجا«يعنى محل دفن احـمد بـن موسى»،بنياد عمارتى كند،قـبرى ظـاهر شد و در آن جسدى با بدنى صحيح و بدون تغيّر و تبدّل و انگشترى در دست آن يافتند كه بر آن«العزّة احمد بن موسى»نقش بود.صروت حال را به حضرت اتـابك ابـو بكر معروض داشتند12.چـون آن حـضرت را بشناختند بر آن گنبدى بنا كردند،اندكى بعد اتابك ابو بكر گنبد بلندترى براى بقعهء شريف ساخت...بعد از آن ملكهء معظمه و خاتون آگاه طيبهء عابده و متهجّده تاشى خاتون بر آن بقعه گنبدى مـرتفعتر از گـنبدهاى ديگر ساخت و در جنب آن مدرسهء عاليه اى بنا كرد و مرقد خود را همسايهء آن بقعهء شريف بساخت و در سال هفتصد و پنجاه هجرى رحمة اللّه عليها وفات كرد و در آن مرقد بنا شده به دست خود مدفون گرديد13.
و نيز نوشته اند كه:قـصبهء مـيمند را كه 18 فرسخى شـيراز است وقف بر آن بقعهء مباركه نمود كه تاكنون باقى است و گلاب آن شهرت جهانى دارد14.همچنين اين ملكهء عابدهء خيّره«تـاشى خاتون»سه جزء قرآن را كه هرجزء جداگانه آن توسط ثلث نويس و خطاط عالی مقام آن زمـان يحـيى الصـوفى الجمالى در 745 و 746 هجرى نوشته شد،و از نفيسترين قرآنهاى موجود وقف شده بر اين بقعه می باشد.
اين قرآنها اكنون در موزهء اسـتان فـارس نگاهدارى می شود و در پشت جزء اوّل آن نوشته شده: «اما بعد حمد الله و الصلوة على نـبيه و آله،فـقد وقـفت هذا الجزو من كلام المبين على المشهد المعظم الامام الاعظم مظهر كلمة الله ثمرة شجرة النـبوّة احمد بن موسى الرضا سلام الله عليه الخاتون المعظمه سلطان الخواتين عصمة الدنـيا و الدين تاشى خاتون دامت عـصمتها و وقـفا صحيحا تقبّل الله منها» و بر پشت صفحهء آخر همين جزء اوّل نوشته شده است:«كنيه اضعف عباد الله تعالى و احوجهم الى عفوه فى ايام سلطنة السلطان الاعظم مولى ملوك السلاطين العجم جمال الحق و الدنيا و الدينـ الشيخ ابو اسحق خلد اللّه ملكه الى يوم البعث و النشور پير يحيى الصوفى الجمالى فى سنةست و اربعين و سبع مائه حامدا و مصلّيا و مسلما تسليما بدار الملك شيراز حرسه الله»،پير يحيى الصوفى الجمالى در پايان جزء آخر چنين رقـم كرده اسـت:«كتبه الفقير فى ايّام الدولة سلطان الاعظم مالك الرقاب ملوك عالم جمال الملة و الدين الشيخ ابى اسحاق خلد الله ملكه،العبد يحيى الجمال الصوفى غفر اللّه ذنوبه فى سنةست و اربعين و سبع مائة بـدار المـلك شيراز(746)15.
ابن بطوطه كه در قرن هشتم هجرى به شيراز آمده و تربت احمد بن موسى را ديده می نويسد: اين بقعه در نظر شيرازيان احترام فراوان دارد...تاشى خاتون مادر سلطان ابو اسحق مدرسه اى بزرگ و زاويه اى بـراى اين مـزار ساخت كه در آن زاويه به مسافران طعام داده می شود و دسته اى از قاريان همواره بر سر آن تربت قرآن می خوانند.خاتون شبهاى دوشنبه به زيارت اين بقعهء شريف می آمد، در آن شب قضات و فقها و سادات شيراز نيز در آنجا گـرد مـی آمدند و بـه ختم قرآن می پرداختند. قاريان هـركدام بـا آهـنگهاى خوش به قرائت مشغول می شدند،به حاضران در مجلس خوراك و ميوه و حلوا داده می شد و پس از طعام واعظى بر منبر بالا می رفت و به موعظه مـی پرداخت،هـمهء آنـچه كه گفتيم در فاصلهء ميان دو نماز عصر و شام انجام مـی شد.خـاتون در غرفهء مشبّكى كه مشرف بر مسجد بود می نشست و در پايان مراسم نيز بر دو مقبره چون در سراى پادشادهان طبل و شيپور و بوق نواخته مـی شد16.در خـاتمهء شـرح و احوال احمد بن موسى بايد گفته شود كه آن بزرگوار شش فـرزند به نامهاى:فتح الله،نور الله،عين الله،عباد الله،غيب الله،و ششمين فرزند او نامش معلوم نيست،و سادات محترم شاه چراغى تهران كه اصـلا از نـهاوند می باشند نسب خود را به امام احمد بن موسى(علیه السلام)می رسانند17.
مشخصات و مـعمارى امـامزاده
براساس فهرست نامهء آثار تاريخى ايران،اسكلت بناى امامزاده احمد بن موسى يا شاه چراغ شيراز به زمان اتـابك ابـو بـكر سعد بن زنگى(628-658 هـ)تعلّق دارد18.مشهور است كه در زمان امير مقرب الدين مسعود،بـدر الدين وزير اتـابك ابـو بكر چهار طاق و گنبدى بر فراز بقعهء آن حضرت ساخته و پرداخته گردانيد.پس از آن اتابك ابو بـكر خـود رواقـى بر آن آستانه افزود.در زمان ملكهء معظّمه تاشى خاتون مادر شاه ابو اسحق اينـجو(745-746 ق)گـنبد بقعه تعميرات اساسى شد و در جنوب آن و متّصل به بقعه مدرسهاى عالى به دستور او بـنا گـرديد كه بـعدها اين بانو مدفن خود را همسايهء بقعه بنا كرد19.بقعهء شريف امامزاده بار ديگر در سال 912 ق،توسط مـرحوم حـبيب اللّه شريفى متولى آستانهء شاه چراغ به موجب وقفنامهء موجود در آن سال تعمير اساسى و مـفصّلى گـرديد.ولى در سـال 997 بر اثر زلزلهء شديدى نيمى از گنبد و بناى بقعه خراب شد امّا از محل درآمد موقوفات خـرابىها تـعمير و بقعه مجددا تجديد بنا گرديد20.
گويند:نادرشاه قبل از فتح شيراز و شكست دادن افـغانها نـذر كرده بـود كه در صورت موفقيت،تعميراتى در شاه چراغ انجام دهد.پس از دفع شرّ افغانها و شكست فاحشى كه در حوالى زرقـان شـيراز بـر آنها وارد شد،نادر يك هزار و پانصد تومان پول رايج آن زمان را براى تعمير بقعه و مقدار 720 مـثقال زر نـاب براى ساختن قنديلى در بالاى سر امامزاده هديه كرد، كه اين قنديل تا سال 1139 ق در بقعه باقى بود،ولى در آن سال زلزلهء شـديدى در شـيراز رخ داد قسمتى از بقعه ويران گرديد، قنديل ياد شده فروخته و صرف تعميرات ضرورى بقعه گرديد،تـا اينـكه نادر براى بار دوم در سال 1146 ق به شيراز آمـد و پس از زيارت بـقعهء متبرك احمد بن موسى(علیه السلام)و صرف نهار در شـاه چـراغ كه از طرف مرحوم ميرزا محمد حسين شريفى متولى آستانه ترتيب داده شده بود،مـبلغ دويسـت تومان پول رايج روز جهت تعميرات بقعه حـواله كرد21.در قـرن سيزدهم هـجرى نـيز چـندين بار بقعهء مباركه خراب و مجددا تـعمير و مـرمت شد،و فتحعلی شاه قاجار در 1243 ق ضريحى نقرهاى وقف آن كرد22، و مرحوم ميرزا محمد حسين متخلّص بـه عـالى شيرازى كه از اجلهء سادات شيراز بود اشـعارى دربارهء تاريخ نصب اين ضـريح در بـقعهء احمد بن موسى(علیه السلام)بدين مـضمون سـرود:
كلك«عالى»زد براى سال تاريخش رقم مرقد سبط محمد يافت اين سيمين حجاب
و شاعر ديگـر بـه نام فرهنگ،دربارهء تاريخ آينـه كارى بـقعهء احـمد بن موسى(علیه السلام)در اين زمـان اشـعارى سرود كه هم اكنون بر فـراز طـاقچه هاى حرم و دورتادور آن ديده می شود،بدين مضمون:
چون آينه شد رواق ايوان روشن شد از آن چراغ ايمان
آنـان كه هـنرپژوه بودند تاريخ ورا طلب نمودند
گفتا بـه طـلب زروى ايقان تـاريخ وى از«چـراغ ايمـان»23
و رواقى كه در اشعار بالا آمـده،توسط سلطان مسعود ميرزا فرزند فتحعلی شاه ساخته شده و مرحوم و قار بن وصال دربارهء ماده تـاريخ آن سـروده است:
بهر اتمامش فرمود به اين بـنده وقـار كه بـه تـاريخ،يكى قـطعهء سنجيده بساز
مـن در انـديشه كه در جمع يكى آمد و گفت «اين در رحمت24از شاه به ما بادا باز»25
گنبد بقعه
نوشته اند: نخستين گنبد ساخته شـده بـه روى بـقعه به سال 623 ق به دستور امير مقرب الدين مـسعود وزير اتـابك ابـو بـكر بـوده اسـت،ولى در زمان ملكه تاشى خاتون«745 ق»گنبد 72 تركى كه هر ترك را 90 سانتيمتر حدس زده اند،روى بقعه ساخته شد كه به نوبهء خود يكى از شاهكارهاى هنرى و معمارى قرن هشتم هجرى شيراز بوده اسـت26.زلزله اى كه در سال 1239 ق اتفاق افتاد آن گنبد را خراب كرد ولى هنگام فرمانروايى مرحوم حسين على ميرزاى قاجار،گنبد همراه قسمتهاى ويران شدهء بقعه تعمير و تجديد بنا گرديد و طرح گنبد آن شبيه گنبد فعلى آستانهء حـضرت سـيد علاء الدين حسين بود،يعنى گنبد شكم برجسته اى كه شكم آن حدود 2/5 متر از ساقهء گنبد خارج قرار گرفته بود،و بر روى ساقهء گنبد سورهء مباركه«طه»و چند آيه ديگر از قرآن مجيد به طور مـعرّق كاشـيكارى گرديده بود.27
اين گنبد نيز مجددا در زلزلهء سال 1269 ق آسيب ديد و شكافى برداشت و ديگر قسمتهاى بقعه هم صدمهء فراوان ديد،تا اينكه مرحوم محمد ناصر ظهير الدوله گـنبد و خـرابی ها را تعمير نمود28. بقعه و گنبد آن بـه همين حال بود تا دوباره در گنبد شكافهايى پيدا شد كه هرآن بيم خرابى می رفت ،و حدود چهل سال پيش ادارهء اوقاف وقت كه به اين امر وقوف پيدا كرد با كمك و مـساعى شـادروان محمد حسين شريفى مـتولى بـقعه،با نصب كلاف هاى آهنى در درون گنبد تا حدى از خطر فروپاشى گنبد جلوگيرى شد ولى اين كار كافى و ثمربخش نبود29.تا اينكه در سال 1337 ش اوقاف آن زمان،گنبد را كاملا برچيد و به جاى آن با آهن و مصالح سـاختمانى مـناسب گنبد سبكتر و بادوامى با همان طرح و به هزينهء مردم شيراز ساختند30.
مرقد و ضريح امامزاده
مرقد مطهر احمد بن موسى در شاهنشين ميان محوطهء زير گنبد و مسجد بالاى سر امامزاده قرار دارد،ضريح روى مـرقد را نـوشته اند كه خاقان مـغفور فتحعلی شاه قاجار...نقرهپوش كرد31.بعضى اين ضريح نقره را مربوط به سال 1257 ق از كارهاى زمان سلطنت محمدشاه قاجار مىدانند32.
ساختمان بـقعهء امامزاده
بناى كنونى بقعه مشتمل بر ايوان اصلى در مشرق و حرم وسيع و شـاهنشينهايى از چـهار جـانب و مسجدى در جانب غربى حرم و اطاقها و مقبرههاى متعدد متّصل به بقعه است33.درون بناى بقعه با قطعات آينـه هاى ريز و رنـگين در قرون گذشته به وسيلهء استادان متبحّر آيينه كارى شده كه اين آيينه كارى ظريف و زيبا خـود يكى از شـاهكارهاى هـنرى قرن گذشتهء هنرمندان شيراز است34.
مرحوم فرهنگ نيز در تاريخ آيينهكارى بقعه اشعارى سروده كه بر فـراز طاقچه هاى حرم و دورتادور آن ديده می شود؛35 و در همين مقاله به انها اشاره شد.
بقعهء احمد بـن موسى داراى دو در می باشد در نقره پوش ورودى از سـمت ايوان اصـلى كه به در ظلّ السلطان معروف بود همانطور كه قبلا اشاره شد توسط سلطان مسعود ميرزا به بقعه اهدا شده بود36 بر این در اشعاری که مشتمل بر ماده تاریخ اهدای درِ بقعه توسط مرحوم وقاربن وصال سروده شده بود، نقل گردیده است 37 كه قبلا به آن اشاره شد.اين در بعدها در زمستان 1345 ش،به درِ نقره پوش و طلاكارى و ميناكارى شـدهء فعلى كه كار هنرمندان اصفهان می باشد،تبديل گرديد،و در نقره پوش ظل السلطانى به موزهء آستانه منتقل و در آنجا به وضع مطلوبى نگاهدارى می شود38.
در ديگر بقعه را مرحوم حاجى نصير الملك ميرزا حسنعلى خان به بـقعه اهـدا كرد كه شوريده شاعر شيرازى ابياتى چند در ماده تاريخ نصب آن سروده كه بر استوانه هاى اطراف در كنده كارى شده است و شعر زير مضمون ماده تاريخ آن است:
سرود منطق شوريده بهر تاريخش گشاده بين در ايوان شـه ز سيم و زر39
همچنين دو منارهء كوتاه در دو انتهاى ايوان زينتبخش بقعهء امامزاده مىباشد40.ديواره اى خارجى بقعه نيز با كاشی هاى جلادار قرن نوزدهم ميلادى/سيزدهم هجرى،پوشيده شده است41.
ميرزا فرصت شيرازى می نويسد:در سـمت جـنوبى صحن امامزاده،مقابل در بزرگ يك ساعت بسيار ممتاز كه زنگ آن فزونتر از چهل من است بر فراز عمارتى برپاست كه آن را شاهزادهء سابق الذكر سلطان مسعود ميرزا وقف كرده و بدان مكان نصب شـده،در زير صـفحهء سـاعت چند شعر،مرحوم وقار بـه تـاريخ بـناى آن ساعت سروده كه بر سنگى نقر شده و زير ساعت نصب گرديده است.بدين مضمون:
زد به تاريخ بناى او رقم كلك وقار ساعتى عمر ملك بـادا يكى سـال دراز42
تـوليت اين امامزادهء والاتبار در دورهء قاجار به عهدهء عارف كامـل و مـرشد فاضل فخر السالكين جناب ميرزا جلال الدين محمد حسينى ملقب به مجد الاشراف بود و اداره و تنظيم كارهاى بقعهء شريفه بـه كف بـاكفايت بـرادر كهتر والاگهرش جناب ميرزا محمد رضا نايب التوليهء...آستانه بـوده است...و خدام آستانهء متبركه جماعتى از معمّرين بودند كه داعى حق را لبيك گفته و رخ در اين خاكدان نهفتند رحمهم الله.اكنون بازماندگان ايشـان بـه خـدمت خود مشغولند،خصوصا جناب ميرزا هدايت بن ميرزا احمد كه به حـسن كفـايت ميمند(فارس)را نيابت دارد و اخذ ماليات مىنمايد و تا وجه آن صرف مرمت و مخارج آستانهء آن حضرت(علیه السلام)شود43.
توليت آسـتانهء شـاه چـراغ در رژيم گذشته
با تأييد و موافقت ادارهء كل اوقاف زير نظر هيأت امنا برنامهء وسيعى از لحـاظ تـهيهء كتـابخانه و موزه و مرمركارى،سنگ فرش كف حرم و ايوان،تعويض ضريح و در نقره پوش ورودى،معرق كارى ايوان،تعمير مسجد زنانه و ساختمان گـلدسته ها و سـر در ورودى،احـداث يك سالن بزرگ جهت برگزارى مراسم سوگوارى و جشنها و مجالس وعظ و خطابه و همچنينتوسعهء صحن تـا مـسجد جامع عتيق و يكى شدن دو صحن مظهر شاه چراغ سيد مير محمد، خريد خانههاى حـريم صـحن و غـيره طرح شده كه بعضى از آنها تاكنون جامه عمل پوشيده و بقيه در دست اقدام است44.
منابع و مـاخذ
1. آثـار عجم، ميرزا فرصت شيرازى،تهران،چاپخانهء سپهر،محرم الحرام 1384 ق،چاپ سنگى،
2. اقليم پارس،سـيد مـحمد تـقى مصطفوى،تهران،انتشارات انجمن آثار ملى،1343 ش.
3. الارشاد،شيخ مفيد،ترجمهء سيد هاشم رسولى محلاتى،تـهران،انـتشارات عليمهء اسلاميه، بىتاريخ.
4. جامع الانساب،سيد محمد على روضاتى،اصفهان،چاپخانهء جـاويد،1376ق1335/ ش.
5. راهـنماى آثـار تاريخى شيراز،بهمن كريمى،تهران،كتابخانهء اقبال،1344 ش.
6. ستارگان فروزان در شرح حال عدهاى از امامزادگان،على تـشكّرى،كاشـان،چـاپخانهء ربّانى،1348 ش.
7. سفرنامهء ابن بطوطه،ترجمهء محمد على موحد،تهران،بنگاه ترجمه و نـشر كتـاب،1359 ش.
8. شدّ الازار فى حظ الاوزار عن زوّار المزار،معين الدين ابو القاسم جنيد شيرازى،به تصحيح و علاّمهء فقيه مرحوم قـزوينى و عـباس اقبال،تهران،چاپخانه مجلس،1328 ش.
9. شيراز،على سامى،شيراز،چاپخانه موسوى،1347.
10. الملل و النـحل،ابـو الفتح محمد عبد الكريم...شهرستانى،بيروت،دار الفكر للطـباعة و النـشر و التـواريخ، بىتاريخ.
11. فارسنامهء ناصرى،ميرزا حسن شيرازى مـشهور بـه فسايى،تهران،چاپ دار الخلافه،چاپ سنگى،گفتار دوم،بىتاريخ.
12. كنز الانساب معروف به بـحر الانـساب،سيد مرتضى ملقب به عـلم الهـدى،به سـعى و اهـتمام مـيرزا محمد ملك الكتاب،تحرير و چاپ بـه وسـيله سيد على شيرازى بيستم شهر ربيع الثانى،1316 هـ.
13. معمارى اسلامى ايران،در«دورهء ايلخـانان»،رونـالد.ن.ويلبر،ترجمهء عبد الله فريار،تهران،بـنگاه ترجمه و نشر كتاب،1349 ش.
14. هـزار مـزار يا شدّ الازار«مزارات شيراز»،معين الدين ابـو القـاسم جنيد بن محمود بن محمود شيرازى،ترجمهء عيسى بن جنيد،شيراز،انتشارات كتـابفروشى احـمدى و جهاننما،1320.
1) شيراز،على سـامى،ص 332.
2) فـارسنامهء نـاصرى،گفتار دوّم،ص 80-154.
3) شدّ الازار فـى خـط الاوزار عن زوّار المزار،ص 260.
4) جامع الانـساب،ج 1،ص 78.
5) ارشـاد،مفيد،ج 2،ص 237.
6) شيراز،على سامى،ص 337-338.
7) الملل و النحل،ابو الفتح محمد بن عبد الكريم شهرستانى،بيروت،دار الفـكر، بـىتاريخ،ص 169-170.
8) كنز الانساب،معروف به بحر الانـساب،ص 95.
9) آثـار عجم،مـيرزا فـرصت شـيرازى،ص 445.
10) شدّالازار فى حظ الاوزار عـن زوّار المزار،ص 10.
11) ستارگان فروزان«شرح حال عدهاى از امامزادگان»،ص 84-85.
12) آثار عجم،ميرزا فرصت شيرازى،ص 445.
13) شدّ الازار فى حـض الاوزار عـن زوّار المزار،ص 10.
14) ستارگان فروزان،ص 87.
15) شيراز،على سـامى،ص 336.
16) سـفرنامهء ابـن بـطوطه،ج 1،ص 29.
17) جـامع الانساب،ج 1،ص 81.
18) معمارى اسـلامى ايران،در دورهـء«ايلخانان»،ص 115.
19) راهنماى آثار تاريخى شيراز،ص 81.
20) شيراز،على سامى،ص 337.
21) همان،ص 338.
22) اقليم پارس،سيد محمد تقى مصطفوى،ص 64.
23) «چراغ ايمـان»مـاده تـاريخ 1306 هجرى قمرى است،كه اين تعمير و آينهكارى در بـقعه انـجام شـده اسـت.
24) «اين در رحـمت از شـاه به ما بادا باز»،سال 1309هجرى قمرى است.
25) آثار عجم،ميرزا فرصت شيرازى،ج 2،746-748.
26) شيراز،على سامى،ص 338.
27) همان،340.
28) اقليم پارس،سيد محمد تقى مصطفوى،ص 64.
29) شيراز،على سامى،ص 340.
30) اقليم پارس،سـيد محمد تقى مصطفوى،ص 64.
31) آثار عجم،ميرزا فرصت شيرازى،ص 446.
32) شيراز،على سامى،ص 341.
33) اقليم پارس سيد محمد تقى مصطفوى،ص 64.
34) شيراز،على سامى،ص 341.
35) آثار عجم،ميرزا فرصت شيرازى،ص 446.
36) شيراز،على سامى،ص 341.
37) آثار عجم،مـيرزا فـرصت شيرازى،ص 446.
38) شيراز،على سامى،ص 341.
39) اقليم پارس،سيد محمد تقى مصطفوى،ص 64.
40) همان،ص 64.
41) معمارى اسلامى ايران«در دورهء ايلخانان»،ص 115.
42) آثار عجم،ميرزا فرصت شيرازى،ص 447.
43) همان،ص 448.
44) شيراز،على سامى،ص 341.
پایان مقاله