پدید آورنده : سید ابراهیم سید علوی ، صفحه 46
با دقت در زندگانی امامان معصوم(علیه السلام) و پیروان راستین آنان و تربیت شدگان مکتب اهل بیت(علیه السلام) می بینیم که راهنمای آنان در تمام شئون حیات،قرآن کریم بوده است.
ایشان در مسایل کلامی و دیگر مباحث نظری،علمی و حتی فقهی،حقوقی و جزایی هر گاه سخنی گفته و استدلالی کرده اند به نصّ ذکر حکیم متعال استناد جسته اند.
در عصر عبّاسیان،به ویژه هارون و پسرش مأمون که قلمرو حکومت،وسعت یافته و قدرت و سلطه اش در اوج بود و علوم و فلسفه های ملل دیگر هم به عربی ترجمه شده و رواج پیدا کرده بود،دانشمندان از اقصی نقاط به مرکز مسلمانان می آمدند و جلسات بحث و گفتمان،دایر می کردند.
مأمون عباسی شخصاً به تشکیل چنان مجالسی علاقه نشان می داد و در دربار خود دانشمندان مذاهب و مکاتب مختلف را گرد می آورد و جلسه بحث و مناظره علمی راه می انداخت.
امام رضا(علیه السلام) که امام اهل بیت در عصر خود بود در آن محافل و احیاناً مجالس فتوی حضور می یافت و لذا آن امام بزرگوار بیش از دیگر امامان،در عرصه های مناظرات کلامی،عقیدتی و حتی فقاهتی آشکار شده و در میان شیعیان به عالم آل محمد شهرت یافته است و سخنان علمی و نظرهای مستند دانشی از آن امام معصوم(علیه السلام) فراوان نقل شده است.
شرح یکی از آن مجالس:
مجلسی بود آماده و همه فقهاء و امام رضا(علیه السلام) هم حضور داشتند قضا را یک مرد نصرانی آوردند که با یک زن هاشمیه(گویا از بنی عباس) عمل منکر انجام داده و فجور مرتکب شده بود.
آن مرد نصرانی تا چشمش به مأمون افتاد مسلمان شد.مأمون از این کار او به خشم آمد و از فقهای حاضر در مجلس پرسید.حکم در این باره چیست؟
همگی به اتفاق گفتند:با مسلمان شدن او تمام کارهای گذشته اش از بین می رود و دیگر مجازاتی ندارد.
آنان به یک قاعده فقهی رایج استناد کرده و چنان فتوایی داده بودند.«الاسلام یجبّ ما قبله»:اسلام،عملکردهای پیشین را می برد1یعنی:احکام عطف به ما سبق نمی شود.
بدین ترتیب آن شخص نصرانی از مجازات کیفر فجور، رهایی می یافت. در این موقع، مأمون رو به امام رضا(علیه السلام) کرد و پرسید حکم چیست و نظر شما کدام است؟
امام رضا(علیه السلام) فرمود:قانون مجازات و کیفر خدایی در حق او اجرا می شود او باید کشته شود.زیرا او پس از دیدن «بأس» و عذاب و برای فرار از کیفر،مسلمان شد.و خداوند عزّوجل فرمود:«فلمّا رأوا بأسنا قالوا آمنّا باللّه وحده و کفرنا بما کنّا به مشرکین.فلم یک ینفعهم ایمانهم لمّا رأوا بأسنا سنة اللّه الّتی قد خلت فی عباده و خسر هنالک الکافرون؛وقتی که عذاب ما را دیدند گفتند ما به خدای یگانه ایمان داریم و به آنچه داشتیم شرک قرار می دادیم کافر شدیم.چنین ایمانی پس از دیدن عذاب ما،سودی به ایشان نمی بخشد و این،سنّت و قانون الهی است که درباره بندگانش،گذشته است.و در اینجا کافران،زیان کرده اند».(سوره غافر،40/85 و 84)2
آری این است سنّت و روش خدا که انسان تا فرصت اختیار دارد باید بیاندیشید و حق جویی کند و به راستی ایمان آورد و به حق بگرود نه آن که تا لحظه مرگ در فساد و تباهی غوطه بخورد،وقتی مرگ ر دید و به بن بست رسید ایمان آورد که چنان ایمانی راست نیست،فقط برای فرار از عذاب و مجازات است و ایمانی دروغین می باشد.
و چنین است توبه به درگاه خدا.در عین حال که خدا مهربان و توبه پذیر است اما توبه راست و حقیقی را قبول می کند نه توبه دروغینِ به هنگام مشاهده مرگ و برای دوز و کلک،هرگز.
فرعون یک عمر بر فساد و تباهی،اصرار کرد و پای فشرده وقتی خود را در یک قدمی هلاک دید خواست ایمان آورد و خدا جواب دندان شکن به او داد.«و جاوزنا ببنی اسرائیل البحر فاتبعهم فرعون و جنوده بغیاً و عدواً حتی اذا ادرکه الغرق قال آمَنَت انّه لا اله الاّ الذی آمنت به بنواسرائیل و انا من المسلمین.ءالآن و قد عصیت قبل و کنت من المفسدین؛ما بنی اسرائیل را از دریا گذر دادیم و فرعون و سپاهیان او از روی ستمکاری و دشمنی،آنان را دنبال کردند تا آن که او گرفتار غرقاب شد و گفت:ایمان آوردم که خدایی نیست جز آن خدایی که بنو اسرائیل به آن ایمان آورده اند و من هم از مسلمانان هستم.اکنون؟ در حالی که پیشتر همواره عصیان و نافرمانی کرده ای و هماره از مفسدان و تبهکاران بوده ای.».(سوره یونس،آیات 91 ـ 90)
به هر تقدیر،راز قضیه در هر دو مورد آن است که چنان ایمان و چنان توبه،راست نیست و دروغ محض است.3و عمل و سخن دروغ،بی پایه است و اثر مثبت ندارد و به نظر ما بخش پایانی هر دو آیه سوره غافر و سوره یونس مؤید همین نکته و شاهد روشنی بر آن است و بسیار تأمل انگیز و قابل دقّت می باشد.و خداوند هادی است.
1. ر.ک:مکارم شیرازی،القواعد الفقهیة،ج 4، ص 171 و محمد حسن بجنوردی،القواعد الفقهیه،ج 1، ص 43.
2. آبی،نثر الدر، ج 1، ص 361، چاپ مصر و ر.ک:اربلی کشف الغمه، ج 3، ص 96، چاپ تبریز.
3. القواعد الفقهیه،بجنوردی،ج 7، ص 347، رسالة فی التوبة.