در ارزیابی تربیتی اعضایی که در قلمرو حیات ما زندگی می کنند، این قافله طولانی و پر جمعیّتی از اندیشهها و بینش های علمی از یک سو و از خواسته ها و گرایش های عملی از سوی دیگر که هستی ما را تشکیل می دهند، در مدّت عمر، باید انتخابات آزادی در درونِ جان خود برگزار بکنیم و گزینش اعتقادی و رفتاری آنها را جویا شویم.
تا این صحنه آزمون را پشت سر نگذاریم، موفقیّت خویش را در گذر از نشئه طبیعت احراز نمیکنیم؛ زیرا هر کس و هر چیزی را انتخاب کنیم، با همان همسفریم و سرانجام با او محشوریم. امیرالمؤمنین (علیه السلام) به نوف بکّالی فرمودند: «یا نوف! من أحبَّنا کان معنا یوم القیامة ولَوْ أنّ رجلاً أحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ الله مَعَه»[1]؛ هر کسی با محبوبش محشور میشود؛ حتی اگر کسی به سنگی علاقمند باشد، با همان سنگ محشور میشود؛ چنانکه بت پرستها همراه با بتهایشان به جهنّم میروند. اگر بشر را هم به حال خود رها کنند، آنان بدون انبیا و اولیا راههای تباهی را طی میکنند.
اکنون که عصر پیشرفت علم است، همان جاهلیتی که چندین قرن قبل در جهان حکومت میکرد که مردم در برابر سنگ و خاک خضوع میکردند، هنوز هم در برخی از نقاط جهان ادامه دارد. در میان هندوهای افراطی، گفتن «لا اِله الاِّ الله» و ساختن خانه خدا جُرم محسوب میشود و از این رو مسجد «بابری» را تخریب کردند و در برابر یک سنگ، خضوع، و گاو را تقدیس میکنند و بدون شک در میان بتپرستان، افراد تحصیلکردهای هم یافت میشود.
پس، ممکن است کسی در علوم طبیعی، ترقّی کرده باشد، ولی در معارف الهی تنزّل کند. بنابراین، انسان باید خود را بیازماید و اندیشه و کردارش را بر وحی الهی که میزان است، عرضه کند اگر کسی نخواهد در حوزه جانش انتخاباتی داشته باشد، بلکه بر اساس انتصاب رفتار کند، باید ببیند چه کسی را نصب میکند؛ آیا زمام کار را در بخش عمل، به دست شهوت و غضب و در بخش اندیشه، به دست خیال و وهم میسپارد یا به دست عقل و اراده، و کدام نیرو را فرمانده سایر نیروها میکند.
حاصل اینکه، خودآزمایی یک ضرورت است و پیش از آن، ما از حال خود ناآگاهیم و انسان نادان را به جایگاه علم، راه نیست. بهشت، جایگاه علم و شهود، و جهنّم، جایگاه جهل است؛ زیرا اهل جهنّم نمیدانند که غذای بهشتی بر آنها حرام است و بدین جهت، هوس خام در سر میپرورانند و از اهل بهشت آب و غذای بهشتی درخواست میکنند. قرآن کریم از جهنّمی ها نقل میکند که به بهشتی ها پیشنهاد می دهند: مقداری از آب و غذای بهشت را به ما برسانید؛ آنگاه بهشتی ها میگویند: (إنَّ الله حَرَّمَهُما علی الکافرین)[2] خداوند، آب و غذای بهشت را بر کافران، حرام کرده است[3].
پی نوشت:
1-امالی صدوق، مجلس 37، ح 9.
2 ـ سوره اعراف، آیه 50
3-این حرمت، تکوینی است، نه تشریعی؛ زیرا در بهشت تشریع نیست، بلکه نتیجه عمل به شریعت یا ترک عمل به آن در دنیاست: «إنّ الیوم عمل ولا حساب وغداً حساب ولا عمل» (نهجالبلاغه، خطبه 42)؛ امروز روز کار و تکلیف و فردا روز حساب است و تکلیفی نیست. بنابراین، «حرّمهما» بدین معناست که خداوند کافران را از نعمتهای بهشتی محروم کرده است.
منبع: آیه الله جوادی آملی، مراحل اخلاق در قرآن، ص200.