حجه الاسلام شیخ طادی در روز تاسوعا به بیان فضائل حضرت عباس (علیه السلام) پرداخت و گفت: حضرت در جنگ صفین 14 یا 15 ساله بود اما ظاهرش بین 18 تا20 سال نشان می داد، یکی از روزهای جنگ صفین نزد امیرالمومنین(علیه السلام) آمد امام صورت او را پوشاندند تا در میدان نبرد مشخص نباشد، ابن شحثاء به معاویه گفت برای من کسر شأن است به جنگ این بچه بروم، من 7 پسر دارم یکی از آنها را می فرستم، پسر اولش در مقابل او به درک واصل شد، دومی و سومی و ... هم، تا هفت پسرش را کشت. ابن شحثاء گفت مادرت را به عزایت می نشانم. در آن موقع امیرالمومنین (علیه السلام) فریاد زد پسرم از میدان برگرد می ترسم چشمت بزنند امام خودشان رفتند جلو نقابشان را برداشتند و بر پیشانی اش بوسه زدند همه دیدند او قمر بنی هاشم است و ابن شحثاء را در یک چشم بهم زدن به درک واصل کردند.
در شجاعت عباس همین بس که وقتی نامش میآمد ترس و دلهره بر اندام حکم فرما میشد. روز نهم محرم بعد از اینکه امان نامه عمر سعد را رد کرد، زهیر بن قین گفت: عباس! پدرت وقتی می خواست ازدواج کند گفت همسرم را از یک قبیله شجاع انتخاب کنید می خواهم یک شیرمرد برایم به دنیا بیاورد، پدرت تو را برای چنین ایامی آماده کرده، نکند دست از یاری اباعبدالله (علیه السلام) برداری، حضرت در جواب گفت: بخدا قسم فردا جنگی را از من خواهی دید که نمونه اش را در دنیا ندیده ای. روز عاشورا که غریبی امام حسین(علیه السلام) را دید اذن میدان گرفت و گفت: جانم به فدایت اجازه می دهی من به میدان بروم؟
وی سپس گفت: تنها شهیدی که اباعبدالله (علیه السلام) سه بار برایش گریست ابالفضل عباس (علیه السلام) بود؛ اولین بار زمانی که اذن میدان گرفت فرمود: تو کجا می روی؟ تو علمدار منی! اگر بروی سپاه از هم می پاشد، گفت سینه ام تنگ شده می خواهم بروم دیگر طاقت ندارم، می خواهم بروم انتقام خون شهدا را بگیرم. عباس (علیه السلام) که سالها خودش را برای اینجا آماده کرده و قرار گذاشته تا پای جان اباعبدالله (علیه السلام) را یاری کند، اکنون قرار است امتحان شود، قرار گذاشته رشادت هایش را همه ببینند. امام به او فرمود: حال که می خواهی به میدان برو کمی آب برای بچه ها بیاور. عباس (علیه السلام) ذره ای ناراحت نشد و خم به ابرو نیاورد و گفت هرچه شما بگویید سمعا و طاعتا.
عباس (علیه السلام) تا رسیدن به شریعه فرات 80 نفر را به درک واصل کرد و آنچه شما شنیده اید مربوط به برگشت است. حضرت قرار بود بجنگد اما او ایثار کرد و چه خوب از امتحانش سر بلند بیرون آمد، این امتحان ولایتمداری بود. ما در امتحان ولایت مداری چگونه ایم؟ آیا سربلند بیرون می آییم؟
ایشان با اشاره به غربت امام حسین (علیه السلام) گفت: حضرت در مسیر کربلا خیمه عبیدالله بن حر جعفی را دیدند و او را برای یاری اش دعوت کردند. عیبدالله گفت مردم کوفه بدعهدی کردند، من توصیه می کنم خود امام هم به کوفه نروند. امام و یارانش خودشان به خیمه اش رفتند اما عبیدالله سرش را به زیر انداخت و گفت: بخدا قسم اگر می دانستم به کوفه می روی و مردم یاری ات می کنند همراهت می آمدم اما این اسبم که اسب جنگی است و نمونه ندارد و شمشیرم در اختیار شما. امام فرمودند: یابن حر ما که دنبال شمشیر واسبت نیامدیم ما آمده بودیم ناصر و یار ما باشی اگر خودت نمی آیی مالت را هم نمی خواهیم. اما بدان جدم فرمود: اگر کسی فریادخواهی اهل بیتم را بشنود و آنها را یاری نکند خدا آنها را به روی در آتش می اندازد.
حاج آقای شیخ طادی با قرائت آیه «ان الله اشتری انفسهم» تأکید کرد: خدا جان شما را می خواهد حاضرید جان خود را بدهید؟ حاضرید ولایتمدار باشید؟ بعضی دینداری فقط لقلقه زبانشان است و به ظاهر مومن اند اما در سختی ها پایشان را عقب می کشند مثل مردم کوفه که همگی نوشتند بیا و نامه نوشتند اما نزد عبیدالله حضرت را تنها گذاشتند و لبیکشان عامیانه بود نه واقعی. دلشان با امام بود اما شمشیرهایشان علیه امام. امام مطیع می خواهد مثل قمر بنی هاشم. حضرت ابالفضل(علیه السلام) باعث افتخار است بخاطر اینکه عبد بود و مطیع؛ «مطیع لله و لرسوله و لامیرالمومنین والحسن والحسین...» مطیع سه امام زمانش بود؛ امامش که گفت جنگ نه، آب بیاور ذره ای در دلش ناراحت نشد.
شخصی به امام صادق (علیه السلام) گفت: چرا اینقدر دم از سلمان می زنید؟ مگر سلمان که بود؟ حضرت فرمود: سه خصوصیت داشت: اولین خصوصیتش این بود که با فقرا نشست و برخاست داشت، قشر ضعیف جامعه را دوست داشت و خاکی بود، مثل مولایش ابوتراب. دومین خصوصیتش این بود که عاشق علم و علما بود و سوم اینکه نمی گفت دلم چه می خواهد بلکه نگاه می کرد مولایش چه می خواهد.
یکی از علما که 30 سال شاگرد علامه طباطبایی بود می گفت: در این مدت کلمه "من" را یکبار هم از وی نشنید و بجای من می گفت "بنده". در قرآن آمده است: «مومنین واقعی کسانی هستند که حتی ذره ای نسبت به گفتار رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تردید نمی کنند» مومنین به حقیقت ایمان نمی رسند مگر اینکه اینطور باشند. در زمان ما هم کسانی بودند که افتخار می کردند به اطاعت از ولیّ زمانشان مثل شهید محراب شهید آیت الله مدنی؛ همان شبی که حکم امام جمعه تبریز به دستشان رسید گفتند همین امشب برویم می ترسم تا فردا مرگم فرا برسد و حکم ولیّ زمان را اطاعت نکرده باشم. پسر شهید صیاد شیرازی نقل می کند: وقتی قرار بود پدرم ارتقاء درجه پیدا کند و سرلشکر بشود خوشحال بود، گفتند خوشحالم نه بخاطر درجه بلکه بخاطر اینکه آقا از من راضی هستند. اما اکنون متاسفانه برخی هنوز تردید دارند که آیا اطاعت از نایب ولی فقیه در زمان غیبت واجب است! در آن زمان هم عده ای می گفتند یا رسول الله ما تو را قبول داریم اما علی را نه! برخی هم می گویند امام زمان آری اما ولی فقیه نه، برخی هم حرف امام خمینی را قبول دارند اما متاسفانه امام خامنه ای را نه! امام (علیه السلام) فرمود: فقیه جامع الشرایط عالم به زمان را هرچه بگوید راضی باشید او حاکم و نائب از جانب ماست اگر حکمی بکند و قبول نکنید در مقابل حکم خدا ایستاده اید و ما را رد کرده اید و کسی که ما را رد کند مشرک است. کسانی که اهل گناه می شوند کم کم کارشان به تکذیب و انکار خدا هم می رسد.
وی در شأن و مقام رهبری افزود: زمانی که مقام معظم رهبری به قم رفتند مرسوم نبود علما به استقبال کسی بیایند اما آیت الله بهجت (ره) آمدند و گفتند: اگر مردم می دانستند استقبال از این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس در خانه نمی ماند. علامه حسن زاده آملی مثل یک عبد مقابل آقا مینشست و به آقا خطاب مولا می کرد، که آقا گفتند اینطور نگویید، علامه گفتند اگر از شما حتی یک مکروه سراغ داشتم اینطور نمی گفتم، و به شاگردانشان می گفتند: گوشتان به دهان آقا باشد چون ایشان گوششان به دهان امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. آیت الله بهاءالدینی که 30 ، 40 سال بزرگتر از آقا بودند اصرار داشت دست ایشان را ببوسد و می گفت: میخواهم در قیامت پیش جدّتان رو سفید باشند. حضرت ابالفضل (علیه السلام) ولیّ زمانش راشناخت ودر مقابل ایشان می گفت: سیدی، مولای من، سمعا و طاعتاً.
در مراسم عزاداری عاشورا و شام غریبان حجه الاسلام شیخ طادی در سخنرانی خود ابتدا به نقلی از کتاب سفینه البحار آقای قمی پرداخت و گفت: پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمودند: بواسطه من انذار می شوی، بواسطه امیرالمومنین (علیه السلام) هدایت می شوید، بواسطه امام حسن مجتبی (علیه السلام) به شما احسان می شود و بواسطه اباعبدالله(علیه السلام) سعادتمند می شوید.
وی ضمن بیان ضرب المثلی از عرب ها گفت: کسی که در حال غرق شدن است به هر تخته پاره ای چنگ می زندو آن را به دنیا مثل زد و گفت: دنیا دریای عمیق و مواجی است که خیلی ها در آن غرق می شوند؛ کسانی از آن نجات پیدا می کنند که بر کشتی امام سوار شوند هر طوری که می توانید چنگ بزنید و وارد کشتی شوید. کاری کنید که بوی امام حسین(علیه السلام) را داشته باشید؛ مرحوم نجفی وصیت کرده بود در کفنم تربت امام حسین(علیه السلام) را قرار دهید، دستمالی دارم که اشک چشمانم در روضه امام را با آن پاک میکردم آن را در کفنم بگذارید.
وی با استناد به آیه قرآن «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُون» یا رسول الله به مردم بگو به فضل الهی امید وار باشید، گفت: فضل ورحمت خدا از همه کارهای خیری که انجام می شود بهتر است. و منظور از فضل ورحمت الهی راپیامبر(صلی الله علیه وآله) واهل بیت(علیهم السلام) معرفی کرد.
این استاد حوزه سپس تصریح کرد: به امام حسین(علیه السلام) چنگ بزنید هرطوری که می توانید، حضرت دری از درهای بهشت است در مکاشفات دیده شده در امام حسین(علیه السلام) وسیع است و گنه کاران را هم راه می دهند. در روایتی از معصوم آمده است: کسی که با اباعبدالله (علیه السلام) دشمنی کنند بوی بهشت را هم نمی شنود.
وی در باب نوکری امام گفت: یکی از علما (استاد علامه طباطبایی و مرجع تقلید) گفت تنها امید من به دستگیری از اهل بیت(علیهم السلام) است نه علم و دانشم و تدریسم، در مجلس امام حسین(علیه السلام) خودشان کفش جفت می کردند، چای می ریختند و جارو می کردند و افتخار می کردند که در مجلس امام حسین(علیه السلام) خدمت می کنند؛ این اوج معرفت به امام حسین(علیه السلام) است.
ایشان با بیان روایتی فضیلت عزاداری و زیارت امام حسین(علیه السلام) را ذکر کرد و گفت: شخصی نزد امام صادق(علیه السلام) آمد حضرت به او گفتند روضه امام حسین(علیه السلام) را بخوان و او خواند، حضرت گریستند و فرمودند: برای کسانی که در رسای امام حسین (علیه السلام) شعری بخوانند و50 نفر را بگریانند بهشت واجب می شود و بعد گفتند تا 30 نفر، تا رسیدند به یک نفر... بعد فرمودند کسی که شعری بخواند و خودش گریه کنند بهشت نصیب او می شود وحتی اگر تباکی بکند باز هم بهشت بر او واجب می شود.
و در روایتی دیگر از معاویه ابن وهب از اصحاب امام صادق (علیه السلام)می خوانیم: به خاطر ترس زیارت امام حسین (علیه السلام) را ترک نکن! کسی که نرفته باشد در قیامت به حسرت دچار می شود. آیا دوست ندارید مورد دعای پیامبر (صلی الله علیه و آله) وائمه(علیهم السلام) واقع شوید؟! نمی خواهید 70 سال گناهانتان آمرزیده شود؟! پس به زیارت امام حسین (علیه السلام) بروید. دوست ندارید عاقبت بخیر شوید، ودوبار فرمودند: دوست ندارید در روز قیامت با پیامبر(صلی الله علیه وآله) مصافحه بکنید، پس به زیارت امام حسین(علیه السلام) بروید.
آیت الله بهجت فرمودند: من گمان می کنم گریه بر امام حسین (علیه السلام) ثوابش از نماز شب هم بیشتر است. در روایت دیگر آمده است: اگر یک قطره اشک عزادار امام حسین (علیه السلام)در جهنم بیفتد آتش را سرد و خاموش می کند. آتش جهنم حقیقتش جز گناه نیست، ما با گناهانمان آتش را برافروخته می کنیم، یعنی این اشک آتش غضب و شهوت و گناه را خاموش می کند، کسی که بخواهد این آتش را خاموش کند راهش گریه بر سید الشهدا (علیه السلام) است.
ایشان در پایان خاطرنشان کرد امام صادق (علیه السلام) فرمودند: امام حسین (علیه السلام) خودش به عزاداران و گریه کنانشان نظر دارند و برایشان از خدا طلب استغفار می کنند، و از پدرشان درخواست شفاعت آنها را می کنند. پس اگر می دانستید چه پاداشی در انتظار شماست شاد می شدید!
روابط عمومی مکتب نرجس (علیهاالسلام)