ایشان در ابتدای سخنان خود ضمن اشاره به دوره ای از زندگی حضرت ایوب که آزمایش و امتحان سختی شدند گفت: بعضی هاوقتی یک اتفاقی در زندگی شان می افتد با خدا قهر می کنند و طلبکار خدا می شوند اما حضرت ایوب چهل سال قبل از این امتحان و آزمایش، نعمت و رفاه فراوانی داشتند، هرروز هزار خوان غذا از مطبخش می آوردند و مردم می خوردند. به روایتی 20هزار اسب در طویله داشت، و این غیر از گوسفندها و شترهایش بود. زراعت و زمین های کشاورزی شان بقدری بوده که هیچ انسان و حیوانی را از ورود به زراعت منع نمی کردند تا هرچه می خواهد ببرد. روزی جبرئیل به سراغ حضرت ایوب آمد و گفت: ایام راحتی تمام شده برای بلا و امتحان آماده باش. گفت: راضی ام به رضای خدا. یک روز که در محراب عبادت بود چوپانش با فریاد آمد و گفت سیل کوهستان همه گوسفندان را به دریا برد. یک دفعه ساربارنش رسید گفت صاعقه آمد و تمام شتران هلاک شدند. باغبان آمد و گفت: سمی آمد و تمام درختان را سوزاند. همان جا معلم فرزندانش آمد و با آه و ناله گفت: 12 پسرت در اتاقی که بودند سقفش ریخت و همگی از دنیا رفتند. مال و ثروتش رفت، اولادش از دنیا رفتند، گفت: صبر می کنم. بعد مریضی سختی گرفت طوری که مردم از او دوری می کردند و از روستاها بیرونش می کردند. گفت صبر می کنم. مردم شماتتش می کردند که حتماً ریگی به کفشش هست که خدا با او اینطوری کرد، حتما به دروغ ادعای پیامبری کرده که این بلاها برسرش آمد. الآن هم می گویند فلانی که نماز نمی خواند بچه هایش همه سالمند، مدام مسافرتند، ما که دینداریم و نماز می خوانیم یا خودمان مریضیم یا خانواده مان، فکر می کنند داد و ستد است! نه، این ها دلیل خوبی و بدی نیست، گاهی به یکی نعمت می دهند سقوط می کند، تعدادی از آدم ها بخاطر مال و اموال دنیا سقوط کردند، برخی هم در این امتحان رشد می کنند. صبری که ایوب در از دست دادن اولاد، اموال، بیماری و... کرد توفیق الهی بود. خداباوری که در زندگی باشد، خود خدا توفیق حلّ مشکلات را می دهد و خود خدا جبران می کند. اگر یک کم با خدا راه بیاییم خدا دو برابر با ما راه می آید، دستمان را می گیرد و لنگمان نمی گذارد.
وی ضمن اشاره به دعای زیارت عاشورا «اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد» عنوان داشت: خدایا زندگی ما را مثل زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیتش قرار بده؛ این همان سبک زندگی است. وقتی می گوییم «أن یجعلنی معکم» ما می خواهیم با شما باشیم، این با شما بودن که منظور جسم نیست بلکه یعنی سیره و روش و سبک زندگی مان مثل امام باشد.
ایشان سپس تأکید کرد یکی از اصول حاکم بر زندگی امام حسین علیه السلام خدامحوری، خداترسی و نترسیدن از غیر خدا بود. این ستون باید محکم باشد. اگر با خدا باشیم دیگر از شیطان و وسوسه هایش، از مرگ و از آینده ترسی نداریم. خدامحوری و خداترسی باید در زندگی ما چند نمود داشته باشد. ببینیم نقش خدا در زندگی ما چقدر پررنگ است: اولین اثر خدامحوری در زندگی این است که "خدا را حاضر و ناظر میداند"؛ «إنی أخشاک کأنّی أراک» جوری از خدا خشیت دارد که گویی خدا را می بیند. شخصی به امام حسین علیه السلام گفت: آقا خیلی سخت است نمی توانم گناه نکنم. امام فرمود: پس جایی برو که خدا تو را نبیند، چون نمی شود پس گناه نکن. موقع انتخابات طبق فرمایش حضرت آقا که گفتند به هرکس می خواهید رأی دهید اما حواستان باشد جواب خدا را داشته باشید، اکنون که انتخابات مجلس هم نزدیک است حواسمان به انتخاب هامان باشد، کسی را که ما انتخاب می کنیم هر قانونی را که تصویب می کند و هر کاری که می کند خیر و شرّش دامن ما را هم می گیرد. الآن برای کوچکترین کارهایمان هم که می خواهیم انجام دهیم فکر کنیم ببینیم جواب خدا را داشته باشیم؛ چون برای تک تک کارهامان باید جواب بدهیم.
دومین نشانه خداترسی این است که "خدا را به همه چیز ترجیح می دهد"؛ اگر کسی از خدا نترسد بقیه را بر خدا ترجیح می دهد، آن وقت می شود یک آدم فاسق. خداوند در آیه 24 سوره توبه می فرماید: ای پیامبر بگو اگر از پدران تان، فرزندان تان، خانواده تان، اموالتان، کسب و تجارت تان، خانه تان که دلخوشید را به خدا و رسول ترجیح بدهید، امروز منتظر عذاب خدا باشید. چون خدا قوم و مردم فاسق را هدایت نمی کند. باید خدا نسبت به بقیه در زندگی مان پررنگ تر باشد.
سومین اثر خدامحوری-خداترس بودن این است که فرد "تعهدات اخلاقی و اجتماعی را رعایت می کند". تصور کنید در جامعه ای همه مؤمن باشند، در این جامعه آدم امنیت دارد، خیالش راحت است. در قرآن بعد از هر «یا أیها الذین آمنوا» خداوند یا می گوید این کار را بکنید یا نکنید. «یا أیها الّذین آمنوا، قولوا قولاً سدیداً» حالا که ایمان آوردی خوب حرف بزن، شایعه پراکنی نکن، غیبت نکن، مسخره نکن. ایمان هست عمل هم باید باشد.
وی افزود: ایمان با اسلام فرق می کند و آدم ها 5 دسته اند: اول: مؤمن؛ هم قبول دارد هم عمل می کند. دوم: مسلمان؛ قبول دارد اما گاهی عمل می کند و گاهی نه. سوم: مشرک؛ هم خدا را قبول دارد و هم بت ها را. چهارم: منافق؛ می گوید قبول دارم ولی در دلش قبول ندارد. و پنجم: کافر؛ که اصلاً قبول ندارد. مؤمن هم قبول دارد و هم تعهد دارد؛ در روایت داریم که خدا لعنت می کند کسی را که می گوید ایمان دارم ولی عمل نمی کند. کسی که خداترس است تعهد دارد. «من خاف من الله خاف منه کلّ شیء» هرکس از خدا ترسید همه از او می ترسند. یکسری ترس ها در جامعه ترس موهوم هستند مثل ترس از بیکاری، ترس از ازدواج بخاطر شرایط اقتصادی، ترس از اولاد دار شدن، ترس از ورود به شغل و... که تمام اینها باعث ناآرامی و اضطراب است. اما اگر با خدا باشید دیگر از هیچ چیز نمی ترسید. خدا می گوید تو با من باش من به اندازه توانت به تو می دهم.
چهارمین اثر خداترسی و خدامحوری در سوره نازعات آمده است: «و أمّا من خاف مقام ربّه ی فنهی النّفس عن الهوی» کسی که از خدا بترسد بر نفسش غلبه کرده و "جلوی هوای نفسش را می گیرد". دشمن ما، نفس و تعلّقاتمان است، اگر جلوی دشمنمان را بگیریم جا برای دوستانمان باز می شود. جوان ترها تعلقاتشان کمتر است، هرچه سن بیشتر شود تعلقات به بچه، به مقام، به جایگاه، به زندگی بیشتر می شود. یکی از مهمترین دلایل عاشورا چه بود؟ ابن زیاد ملعون که با 12 نفر آمد کوفه، 30هزار نفر سپاهش از کوفه بودند و از جای دیگر نیامده بودند. مردم کوفه قلبشان با امام بود. به امام پیام دادند که مردم کوفه قلبشان با شماست اما شمشیرشان علیه شماست. تعلقات داشتن، مادیات و هوای نفس باعث شد علیه امام شمشیر بکشند. ما که می گوییم «یا لیتنا کنّا معک» اگر فردا امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف بیایند، آیا حاضریم خانه، ماشین، بچه و... را بگذاریم برویم در رکاب حضرت! امام حسین علیه السلام در راه کربلا کسی را دیدند و دعوتش کردند. گفت: آقا دوستتان داریم و پول هم به شما می دهیم اما با شما نمی آییم و جانمان را نمی دهیم، زن و بچه داریم. مگر امام زن و بچه نداشت؟! امام گفتند: بروید به جایی که من را نبینید و صدای هل من ناصر مرا نشنوید. اگر جایی این هوای نفس و تمایل و ... ما را به طرف گناه کشاند به این آیه نگاه کنیم و به هوای نفس "نه" بگوییم، خدا این کار را دوست دارد.
پنجمین اثر خداترسی و خداباوری، "استقامت" است؛ استقامت در تمام چهار مورد قبل. این شاید خیلی سخت باشد. خداوند می فرماید: «الذین قالوا ربّنا الله ثمّ استقاموا». "ربّنا الله" و "الحمد لله" و... را خیلی ها می گویند اما شاید استقامت کمتر باشد. باید استقامت باشد تا استمرار داشته باشد.
عبد الله بن مسعود از یاران خوب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و مأمور بیت المال بود و خیلی هم سفت و سخت مراقبت می کرد. زمان خلیفه سوم داشت از دنیا می رفت، عثمان آمد یک شوی تبلیغاتی راه بیندازد، آمد عیادتش و گفت: آمدم کمکت کنم، ابن مسعود گفت: تا زنده بودم نیامدی حالا که دارم می میرم احتیاجی ندارم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به ابن مسعود یک خطاب داشتند: «یابن مسعود لاتشرک بالله طرفه عین» یابن مسعود یک لحظه هم به خدا مشرک نشو.
امام صادق علیه السلام فرمودند: اینکه بعضی ها می گویند اگر فلانی نبود، ما می مردیم؛ این شرک است. نگویید اگر این دکتر نبود بچه مان مرده بود یا اینکه امید اول مان خداست بعد شما، این شرک است؛ بلکه بگویید اگر خدا به وسیله این دکتر یا... کمک نکرده بود من هلاک می شدم. اینکه می گویند چرا این اتفاق برای ما افتاد! این "چرا گفتن ها" هم شرک است. این همان جایی است که استقامت می خواست. آن هایی که می گویند ربّ و تدبیرکننده امور ما الله است باید تدبیر خدا را بپذیرند و نسبت به این اعتقادشان استقامت داشته باشند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اصلا "چون و چرا" نمیگفتند؛ پسر 18 ماهه اش ابراهیم که فوت کرد نگفت چرا؟ به خدا نگفت چرا ولید بن عتبه کافر 10 پسر دارد چرا بچه من که پیامبرت هستم بمیرد؟ بعضی ها می گویند این کشورهای غربی، دین ندارند اما رفاه دارند ما که دینداریم مشکل هم داریم و رفاه نداریم. اگر به خدا ایراد بگیریم شرک است اما اگر دنبال دلایل پیشرفت غربی ها رفتیم و سختکوش بودیم این شرک نیست.
وی سپس پیرامون مبحث خود درمورد سبک زندگی اسلامی گفت: اینکه سبک زندگی مهم است و داشتن سبک زندگی حسینی اهمیت دارد؛ غیر از اثرات فردی و اجتماعی که بیان شد؛ الآن مهمترین وظیفه ما زمینه سازی برای ظهور امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف است. فرج بدون زحمت اتفاق نمی افتد؛ باید افراد جامعه ظرفیت پیدا کنند. جامعه مان، سیاست مان، خانواده مان باید امام زمانی باشند. بدانیم امام زمان الآن چه می پسندند؟ «و نرید أن نمنّ علی الّذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین» خداوند می فرماید: می خواهیم دو ویژگی به مستضعفان بدهیم: آن ها را مدیران و فرماندهان زمین قرار دهیم و آن ها را وارث قدرت و ثروت قرار دهیم. اما آیا مستضعفان بدون آماده سازی و بدون ظرفیت، می توانند وارث زمین شوند؟! بنی اسرائیل از مستضعفین بودند که امامشان آمد اما ظرفیتش را نداشتند. «إنّ الله لا یغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم» مستضعفان خودشان برای بیرون آمدن از استضعاف باید تلاش کنند؛ فلسفه جمهوری اسلامی هم همین است. حاج آقای پناهیان گفتند: برای خروج از استضعاف دو شرط لازم است: یکی اینکه سبک زندگیشان اسلامی باشد و دوم اینکه مدیرانشان لایق باشند. اگر مردم انتخاب درستی داشته باشند بالتبع مدیران لایقی هم سرکار می آیند، اگر مردم در جریان مدیریت کشور باشند یک مدیر اگر هم بخواهد تصمیم اشتباهی بگیرد از مردم می ترسد و درست عمل میکند. مردم نباید طوری زندگی کنند که براحتی فریب بخورند، مدیران جامعه هم طوری زندگی نکنند که به سمت طاغوت کشیده شوند. این وظیفه ما برای زمینه سازی ظهور امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف است. بیشتر از آنکه ما برای ظهور حضرت مضطر شده و اشک بریزیم، آقا برای ما گریه می کنند. چقدر شده که امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف وقتی پرونده مان را دیده اند از خدا خواسته اند ما را ببخشد. ما هم سعی کنیم شبیه حضرت عباس علیه السلام باشیم؛ مثل او که برای امام زمانش دست داد و... تا حرف امام زمانش زمین نماند.
در پایان یادآور می شود مراسم سوگواری مکتب نرجس علیها السلام ویژه بانوان در دهه اول ماه محرم از ساعت 17 الی 19 برگزار می شود.
روابط عمومی مؤسسه علمی- تحقیقی مکتب نرجس علیهاالسلام