بِسم الّلهِ الرحمنِ الرحیم
قال الله العظیم:
وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَميمٌ
و برای ما مثال زد وآفرینش خود را فراموش کرد، و گفت چه کسی این استخوانها را زنده میکند در حالی که پوسیده است؟
قُلْ يُحْييهَا الَّذي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّه وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَليمٌ
بگو: همان کسی آن را زنده میکند که نخستین بار آن را آفرید و او به هر مخلوقی آگاه است. (78و79یس)
بـاز تـاب مـعاد در تـربیـت
بعد ازتوحید که اساسیترین سخن در تعلیمات انبیاءاست. مسأله معاد با ویژگیها وآثار تربیتی و فرهنگیاش در درجه اول قرار دارد.
مباحث قرآنی گاه به صورت استدلالهای منطقی وگاه در شکل بحثهایی خطابی وتلقینات مؤثر و کوبنده پیرامون معاد مطرح میشود.
لحن صادقانه کلام الهی در چگونگی معاد و وقوع آن چنان است که در اعمال جان و روح انسان نفوذ میکند.چرا که اعتقاد به عالم پس از مرگ و بقای آثار اعمال آدمی اثر بسیار نیرومندی بر فکر و اعصاب انسانها میگذارد وبه عنوان یک عامل موثر در تشویق به نیکیها ومبارزه با زشتیها میتواند مؤثر باشد.
اثراتی که ایمان به زندگی پس از مرگ میتواند در اصلاح افراد فاسد داشته باشد مورد تاکید قرآن است زیراسرچشمه بسیاری از گناهان فراموش کردن روزجزا است.
در سوره سجده آیه 14میفرماید" فَذُوقُوا بِما نَسيتُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا ..." بچشید آتش دوزخ رابه خاطراین که ملاقات امروز را فراموش کردید.
علی علیه السلام میفرمایند:" طُوبَى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعَادَ وَ عَمِلَ لِلْحِسَاب" خوشا کسی که معاد را بیاد آورد و برای حساب کارکرد. ( نهج البلاغه حکمت 44)
خداوند در آیات پایانی قلب قرآن با یک استدلال زیبا ومنطقی دریچهای به جهان آخرت میگشاید تا دلهای مرده را بیدار و قلب های زنده را انذار کند.
نکته اول: شخصی در بیابان قطعهای استخوان پوسیدهای را پیدا میکند، با خود میاندیشد که این دلیل خوبی برای عدم پذیرش معاد است. با خشم توام با خوشحالی قطعه استخوان را برداشته و با عجله به سراغ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آمد و فریاد زد بگو ببینم چه کسی قدرت دارد بر این استخوان پوسیده لباس حیات بپوشاند؟ سپس قسمتی از استخوان را نرم کرد و روی زمین پاشید و فکر میکرد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله هیچ پاسخی در برابر منطق نخواهد داشت.
میفرماید: او مثلی برای ما زد در حالی که آفرینش نخستین خود را به دست فراموشی سپرده بود."وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِيَ خَلْقَهُ ..."
عبارت" نَسِيَ خَلْقَهُ"به او پاسخ داده و میگوید:اگر آفرینش خویش را فراموش نکرده بودی هرگز به چنین استدلال واهی و سستی دست نمیزدی؟!
جای بسیار تعجب است از این انسان فراموشکار مغرور که خلقت اولیه خود را از نطفه فراموش کرده و میگوید چه کسی میتواند این استخوانها را زنده کند در حالی که پوسیده است.
"قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَميمٌ"
نکته دوم :خداوند بلافاصله به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله دستورمیدهد که به این انسان مغرور بگو:کسی او را زنده میکند که در روز نخست او را ایجاد کرد."قُلْ يُحْييهَا الَّذي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّه"
این جوابی است که خدای تعالی به رسولگرامی صلی الله علیه و آله خود تلقین کرده است.کلمه" أَنْشَأَ" ازماده"نْشَأ" به معنای ایجاد ابتدایی است. عبارت" أَوَّلَ مَرَّه" به معنای اولین بار میباشد بنابراین به منظور تاکید به کار رفته است.
بیان فوق نشان دهنده این است که آزادی دراسلام به قدری است که منکران خدا ومعاد با کمال شهامت در برابررهبرمسلمین با صراحت حرف خود را میزنند وخداوند پاسخ آنها را برزبان نبی اکرمصلی الله علیه وآله جاری میسازد.
نکته سوم : معاد به دو چیز نیاز دارد: قدرت خدا در آفریدن دوباره انسانها و علم او به عمل کرد مردم. آیه فوق به همراه جمله پایانی به هردو اشاره میکند."أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّه" نشانه ی قدرت او و"هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَليمٌ" نشانهی علم اوست.
به بیان دیگر اگر فکر میکنید این استخوان پوسیده وقتی که خاک شد و در همه جا پراکنده گشت چه کسی میتواند آن اجزا را بشناسد و از نقاط مختلف گردآوری کند؟
پاسخ آن نیز روشن است.او از هر مخلوقی آگاهتر است. و تمام ویژگیهای آنها را میداند"و هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَليمٌ"در مدتی که این استخوان حیات داشت نسبت به هیچ حالی از احوال آن جاهل نبوده بعد از مردنش هم جاهل نیست و هیچ مشکلی در زندگی و حیات مجدد او ندارد.