بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله العظیم:
«وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِیهِ مُزْدَجَرٌ»؛ به اندازه کافی برای انزجار از بدیها اخبار ( انبیاء و امت های پیشین) به آنها رسیده است.
«حِکْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ»؛ این آیات ، حکمت بالغه الهی است اما انذارها ( برای افراد لجوج) مفید نیست
«فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلَى شَيْءٍ نُكُرٍ»؛ بنابراین از آنها روی گردان و روزی را به یاد آورد که دعوت کننده الهی مردم را به امر وحشتناکی دعوت میکند (دعوت به حساب اعمال)
«خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُنْتَشِرٌ»؛آنها از قبرها خارج میشوند در حالی که چشمهایشان از وحشت به زیر افتاده و بیهدف همچون ملخهای پراکنده به هر سو میدوند.
«مُهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ يَقُولُ الْكافِرُونَ هذا يَوْمٌ عَسِرٌ»؛ در حالی که بر اثر وحشت و اضطراب به سوی این دعوت کننده گردن میکشند و کافران میگویند امروز روز سخت و دردناکی است. (قمر 4 تا8)
تأثیر اخبار در موعظه پذیری
در هر روز و ماه و سال و بهتر بگویم در هر لحظه هزاران نکته و سخن را میشنویم یا عبرت را میبینیم. آیا تاکنون خود را در مورد پند پذیری مورد آزمایش قرار داده اید ؟ چه نمره ای به خودتان میدهید ؟
براستی چه زمانی یک فرد حس میکند الان این خبری که شنیده مخاطبش او بوده و باید در خودش جستجو کند و تغییر رفتار ایجاد نماید ؟ با توجه به طبیعت آدمی که همیشه خود و کارهای خودش را تایید میکند و در بسیاری از موارد حاضر نیست تغییر روش بدهد پندهای بازدارنده در کجای زندگی و افکار افراد قرار دارد؟
وقتی قرآن را تلاوت میکنیم و عنادها و لجاجهای مردم را در برابر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله میشنویم با خود میگوییم اینها چه مردمان بدی بودهاند ،چرا سخنان این فرد امین محبوب دوست داشتنی را به سخره گرفته اند؟ آیا تاکنون از یک رفتار زشت و زننده اجتماعی دچار انزجار شدهاید؟ درجه انزجار تا چه حدی میتواند در تغییر رفتار تاثیر بگذارد؟
نکته اول: گاهی ممکن است به نظر برسد که عدم تغییر رفتار افراد به جهت بیخبری آنها از شرایط دشوار پیش روست .قرآن کریم برای رفع چنین توهمی میفرماید: چنان نیست که گروهی بیخبر باشند بلکه اخباری که میتواند موجب انزجار آنها از زشتیها و بدیها شود به اندازه کافی برای آنها آمده است «و لقد جائهم من الانباء ما فیه مزدجر» منظور از « انباء» ( اخبار) همان خبرهای امتهای پیشین و اقوامی است که به عذابهای گوناگون هلاک شدند و نیز اخبار قیامت و مجازات ظالمان و کافران که در قرآن از روی آنها پرده برداشته شده است . کلمه « مزدجر » بیان همان چیزی است که در آن عبرت و پند گیری است . نکته مهم این است که از قرآن کریم کشف شود چه مقدار از اخبار حالت انزجار از امور منفی پیش میآید و موجب تحول میگردد.
نکته دوم: در ادامه میفرماید: این آیات حکمت بالغه الهی است « حکمه بالغه » «حکمت »به معنای کلمه حقی است که از آن بهرهبرداری شود، و« بالغه »از ماده بلوغ است که به معنای رسیدن هر روندهای است به آخرین حد مسافت ، ولی به طور کنایه در تمامیت و کمال هر چیزی هم استعمال میشود. پس (حکمت بالغه) آن حکمتی است که کامل باشد و از ناحیه خودش نقصی و از جهت اثرش کمبودی نداشته باشد.
خداوند متعال برای هشدار و انذار از هیچ چیزی فروگذار ننموده است به این معنا که در «فاعلیت فاعل» هیچ نقصی نیست،هرچه هست در« قابلیت قابل» است. اخباری که از پیامبران بزرگ خداوند متعال و انبیاءپیشین نیز خبرهایی که از قیامت داده شده هر کدام حکمتی بالغه است که میتواند در روح و جان آدمی اثر بگذارد اگر کمترین آمادگی روحی وجود داشته باشد. اما ادامه آیه از عدم پذیرش آنها سخن میگوید زیرا میفرماید: انذارها برای آنها مفید نیست و به حال آنها سودی ندارد« فما تغن النذر»
نکته سوم: اکنون که این بیگانگان از حق ابداً آمادگی پذیرش هشدارها را ندارند قرآن را تکذیب کرده دنبال هوسهای نفسانی خود را گرفتهاند و انذارها به حالشان سودی نبخشیده است ،آنها را به حال خود واگذار و از آنان روی گردان و به سراغ دلهای آماده برو « فتول عنهم » کلمه (تولی) به معنای اعراض است حرف «فاء »که بر سرش آمده میفهماند که جمله فرع و نتیجه مطالب قبلی است که حال کفار را توصیف میکرد.
و روزی را به یاد آور که دعوت کننده الهی مردم را به امر وحشتناکی دعوت میکند « یوم یدع الداع الی شئ نکر»
به نظر میرسد این جمله جدا و مستقل از جمله قبل باشد یعنی بحث حال مکذبین در برابر حکمت بالغه الهی و موعظه تمام شده است و خداوند به حال و وضع مکذبین در قیامت میپردازد با لحنی عتابآمیز و توبیخ شدید به طوری که دلها را تنبه دهد.
مثل اینکه کسی سوال کرده است بعد از اینکه پیامبر صلی الله علیه وآله از ایشان روی گردانید سرانجام کار آنان چه خواهد بود؟ فرموده است حال عاقبت دنیاییشان را که گفتیم که مانند اقوام نوح و عاد و ثمود و دیگران خواهد بود و حال آخرتشان هم اینگونه است که به امری بس دشوار دعوت میشوند.
در آیه شریفه نام دعوت کننده را نبرده که کیست اما در آیات ،دعوت کننده خداوند متعال معرفی شده است ( یوم یدعوکم فتستجیبون بحمده/ اسرا ۵۲)
اگر از میان همه خبرهای مربوط به قیامت مسئله دعوت برای خروج از قبرها و خروجشان در حال خشوع و سرعت گرفتنشان به سوی داعی را یادآور شده برای این بوده است که این دعوت در مقابل دعوت آنان در دنیا قرار گیرد که ایشان را به سوی ایمان به آیات دعوت میکردند و آنان اعراض نموده و میگفتند اینها سحرهای مستمر است.
نکته چهارم: آنها از قبرها خارج میشوند در حالی که چشمهاشان از شدت وحشت به زیر افتاده و بدون هدف چون ملخهای پراکنده به هر سو میدوند « خشعا ابصارهم یخرجون من الاجداث کانهم جراد منتشر» نسبت «خشوع» به چشمها به خاطر آن است که صحنه آنقدر هولناک است که تاب تماشای آن را ندارد چشم از آن برمیگیرند و به زیر میاندازند.
تشبیه به ملخهای پراکنده به جهت عدم وجود نظم و ترتیب خاص است و اینکه هر دسته ملخ در دسته دیگری وارد میشوند و با هم مخلوط میگردند در روز قیامت هم مردم درهم و برهم میشوند چنانچه در آیات سوره مبارکه معارج/۴۴ به آن اشاره شده است.