بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله العظیم
«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»؛ما انسان را آفریدیم و وسوسه های نفس او را می دانیم و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم.
«إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ»؛ به خاطر بیاورید هنگامی که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسان هستند اعمال او را دریافت می دارند .
«مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ»؛ هیچ سخنی را انسان تلفظ نمی کند مگر اینکه نزد آن فرشته مراقب و آماده برای انجام ماموریت است. (سوره قاف آیه16تا18)
تربیت و حسن نظارت
بدون شک مسئله نظارت در امر تربیت یک اصل مهم است که دارای پیچیدگی و ظرافت های فراوان می باشد. به طور طبیعی هر مربی متربی خود را رصد میکند تا به هنگام رهنمود های تربیتی را تذکر دهد .با الهام از آیات فوق جهت حسن نظارت به این نکات باید توجه نمود: پوشیدگی و ستاریت ، دقت ، عفو و بخشودگی و ارفاق ، توجه به قیومیت الهی و حرکات و رفتار هایی با لطافت و حساب شده و...تا در نتیجه رشد معنوی ایجاد شود.
نکته اول: علم خداوند به امور ما به دو علت است : الف) چون آفریدگار ماست و خالق مخلوق خود را میشناسد . ب) چون بر ما احاطه دارد.
لذا علم خداوند دقیق گسترده و بی واسطه است. در آیه شریفه نخست از علم بی پایان پروردگار و احاطه علمی او به انسان ها سخن گفته می فرماید : ما انسان را آفریدیم " لقد خلقنا الانسان " مراد از خلقت انسان در این آیه وجود تدریجی است که دائماً تحول می پذیرد و وضع جدید به خود میگیرد نه فقط خلقت اولیه هر چند که آیه با تعبیر "خلقنا" آمده است. زیرا انسان همانطور که در ابتدای به وجود آمدنش محتاج به پروردگار خویش است در بقای خود محتاج به عطای اوست. به خاطر همین نکتهای که گفته شد جمله" و نعلم ما توسوس به نفسه" علم خدا را که در آن به صیغه مضارع و استمرار آمده است به جمله قبلش ( ماضی) عطف خورده است. دراین جمله خفی ترین اصناف علم که عبارت است از حضور نفسانی خفی مطرح شده است تا اشاره کند به اینکه علم خدای تعالی همه چیز را فرا گرفته است .
(وسوسه) به معنای خطور افکار زشت در دل است و اصل آن از وسواس می باشد که به معنای صدای زیورآلات زنان و آهسته سخن گفتن است.
بر طبق آیات قرآن کریم سرچشمه وسوسه سه چیز است: الف) شیطان ، " فوسوس لهما الشیطان" .
ب ) بعضی انسان ها و جنیان، " الذی یوسوس فی صدور الناس". ج) نفس، " توسوس به نفسه "
این تعابیر متفاوت به نزدیکی یا دوری و نیز ترکیبی بودن عامل وسوسه اشاره دارد .
در هر حال خداوند خالق است و خلقتش دائم و مستمر می باشد و ما در جمیع حالات وابسته به او هستیم، با این حال چگونه ممکن است او از ظاهر و باطن ما بی خبر باشد.
نکته دوم: در ذیل آیه برای روشن تر ساختن مطلب میفرماید : ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم " و نحن اقرب الیه من حبل الورید "
همه می دانیم که حیات جسمانی ما وابسته به رگی است که خون را به طور مرتب از یک سو وارد قلب کرده و از سوی دیگر خارج می نماید و به تمام اعضا می رساند که اگر یک لحظه در عمل آن وقفه رخ دهد مرگ به سراغ انسان می آید این تعبیر" نحن اقرب الیه من حبل الورید " در واقع تشبیهی است برای فهم قرب الهی به بنده، و تبیین احاطه علمی پروردگار ونیز بودن ما در قبضه قدرت او ،بدین معنا که افعال و گفتار ما از او پنهان نیست ، ونیز اندیشه ها و نیات و حتی وسوسه هایی که از قلب ما می گذرد. نظیر این بیان را در سوره مبارکه انفال/۲۴ داریم آنجا که خداوند می فرماید : " واعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه" بدانید خداوند به انسان و قلب او حائل می شود.
در حدیثی آمده است که روزی ابوحنیفه به امام صادق علیه السلام گفت: من فرزندت «موسی بن جعفر» را دیدم که نماز میخواند و مردم از جلوی او عبور می کردند و آنها را نهی نمی کرد در حالی که این کار مطلوب نیست! امام صادق علیه السلام فرمودند فرزندم را صدا بزنید. حضرت را صدا کردند. امام صادق علیه السلام سخن ابوحنیفه را برای فرزندش موسی بن جعفر تکرار فرمود. در جواب عرض کرد: ای پدر! " ان الذی کنت اصلی له کان اقرب منهم ، یقول الله عزوجل ونحن اقرب الیه من حبل الورید" کسی که من برای او نماز می خواندم از آنها به من نزدیکتر است چنان که خداوند متعال می فرماید ما به انسان از رگ قلب او نزدیکتریم. امام صادق علیه السلام او را در آغوش گرفت و فرمود: " بابی انت و امی یا مستودع الاسرار" پدر و مادرم به فدایت ای کسی که اسرار الهی در قلبت به ودیعه نهاده شده است .
نکته سوم: با اینکه خداوند متعال خود شاهد بر اعمال و افکار انسان است اما تشکیلات الهی چنین برنامهریزی شده که فرشتگانی دائماً مشغول ثبت اعمال هستند و نظارتی دقیق و کامل را اعمال می کنند می فرماید: "اذ یتلقی المتلقیان عن الیمین وعن الشمال قعید". کلمه" تلقی "به معنای" گرفتن " است با توجه به آیه مراد دو فرشته هستند که موکل بر انسانند ، عمل او را گرفته و با نوشتن حفظ می کنند. تعبیر «قعید» کنایه از آن است که دو فرشته همواره با انسان اند و در کمین او نشسته اند نه اینکه دو فرشته در سمت راست و چپ انسان باشند.
از روایات بر می آید که فرشتگان بعد از مردن انسان مومن میگویند پروردگارا بنده ات را قبض روح کردی مأموریت ما کجاست؟ می فرماید: آسمان من مملو از فرشتگان من است که پیوسته مرا عبادت می کنند و زمین نیز مملو از خلق مطیع است، شما به سوی قبر بنده ام بروید و در آنجا تسبیح و تکبیر و تهلیل گویید و آن را تا روز قیامت در دفتر حسنات بنده ام بنویسید.
نکته چهارم: در آیه گذشته سخن از ثبت تمامی اعمال آدمی بود در این آیه روی خصوص الفاظ تکیه کرده و می فرماید: هیچ سخنی را انسان تلفظ نمی کند مگر اینکه نزد آن فرشته ای مراقب و آماده برای انجام ماموریت است" ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید" کلمه " لفظ" به معنای پرت کردن است و اگر سخن گفتن را پرت کردن نامیدهاند به نوعی تشبیه است کلمه" رقیب" به معنای محافظ و " عتید" به معنای کسی است که فراهم کننده مقدمات آن ضبط و حفظ است. به نظر برخی از مفسران این دو وصف در تمام فرشتگان موکل وجود دارد، نه اینکه اینها دو وصف جداگانه باشد دلیل آن به کار نبردن حرف " واو" در بین این دو صفت است.
حاصل سخن اینکه اگر نظارت منفی باشد تربیت محقق نشده بلکه آثار سوء بدنبال خواهد داشت.