بِسم الّلهِ الرحمنِ الرحیم
قال علی علیه السلام: َ إِنَّمَا يُسْتَدَلُ عَلَى الصَّالِحِينَ بِمَا يُجْرِي اللَّهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِه
(بدان)افراد صالح را به آنچه خداوند بر زبان بندگانش جاری میسازد میتوان شناخت.
قال الله العظیم : رَبِّ هَبْ لي حُكْماً وَ أَلْحِقْني بِالصَّالِحينَ پروردگارا به من حکمت عنایت فرما و مرا به صالحان ملحق کن
وَ اجْعَلْ لي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرينَ و در میان آیندگان نام نیکی برای من قرار ده
...وَ لا تُخْزِني يَوْمَ يُبْعَثُونَ روزی که مبعوث می شوند مرا خوار مگردان
يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ روزی که مال و فرزندان برای انسان نفعی ندارند
إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ مگر کسی که با روح و قلب پاک به سوی خدا آید ( شعرا 83تا89 )
تـربیـت وسـلامت قلـب
نکات مورد توجه آیات:
شاخصهای سعادت انسان در جملات فوق به خوبی بیان شده است شناخت خداوند و معرفت درونی نسبت به او،حضور در جامعهی صالح ، رسیدن به بهشت ابدی ،عدم رسوایی و خواری در قیامت و در نهایت داشتن روح پاک که از وابستگی به دنیا و آلودگی به شرک و کفر انفاق و تکبرخالی باشد.
نکته اول : بعد از آنکه ابراهیم علیه السلام نعمت های متوالی و متراکم و مستمر خدای تعالی را نسبت خود یاد آور شد. (78-82شعرا) با ذکر و تصور این نعمت ها حالتی به او دست داد آمیخته از جاذبه رحمت و فقر و نیاز. این حالت او را واداشت تا به درگاه خدا اظهار حاجت نموده و تقاضاهای خود را مطرح نماید. عرضه داشت پروردگارا به من حکمت و دانش مرحمت فرما. "رَبِّ هَبْ لي حُكْماً"
کلمهی "رب" که در واقع "ربی" بوده است یعنی پروردگارمن.این عبارت بدان جهت است که میخواهد رحمت الهیه را بر انگیخته و عنایت ربانیه را برای اجابت دعا و در خواستش به هیجان آورد.
مراد از "حکم"در اینجا داشتن رای صواب در مسائل کلی اعتقادی و عملی است که جامع ترین تعبیر آن توحید و تقوی است.تقاضای ملحق شدن به صالحین" وَ أَلْحِقْني بِالصَّالِحينَ" یکی دیگر از تقاضاهای ابراهیم علیه السلام است .یعنی صلاح ذاتی اعم از عمل و اخلاق و اعتقادات را دارا بوده به بیان دیگر استعداد ذاتی و ظرفیت وجودی برای قبول رحمت الهی را داشته باشد.
نکته دوم: در خواست مهم دیگر ابراهیم علیه السلام با این عبارت جلوه می کند .خداوندا برای من در میان امت های آینده ذکر خیر قرار ده "وَ اجْعَلْ لي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرينَ"
آن چنان که یاد من در خاطرهها بماند و خط و برنامهی من در میان آیندگان ادامه یابد اسوه و الگویی باشم
که به من اقتدا کنند و پایه گذار مکتبی باشم که به وسیله آن راه تو را بیاموزند و در خط تو حرکت کنند.خداوند این دعای ابراهیم علیه السلام را نیز به اجابت رساند.وفرزندانی همچون( اسماعیل ،اسحاق ویعقوب ) داد از سوی دیگر این دعا میتواند ناظر به بعثت نبی اکرم صلی الله علیه و آله باشد که با ظهور ایشان ذکرخیر ابراهیم علیه السلام تداوم پیدا کرد.
نکته سوم: ابراهیم علیه السلام از پروردگارخود مسئلت مینماید که درروز قیامت خوارنباشد"وَ لا تُخْزِني يَوْمَ يُبْعَثُونَ " "خزی" به معنای شکست روحی و شرمساری است .
از این کلام فهمیده میشود که در آن روز هر انسانی محتاج به یاری خداست و بنیه ضعیف بشری تاب مقاومت در برابراهوال وهراس هایی که آن روز با آنها مواجه می شود ندارد مگر آنکه خداوند او را یاری و تایید کند.
نکته چهارم :در آخرین آیه از مباحث فوق میگوید رستاخیز روزی است که هیچ مال و فرزندی سودی نمی دهد"یوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ " درحقیقت این دو،سرمایه مهم زندگی دنیاست. اموال و نیروهای انسانی در آنجا کمترین نتیجهای برای صاحبانش نخواهد داشت.یعنی به آن صورتی که در دنیا و اجتماع بشری معتبر بوده اعتبار ندارد چرا که عالم قیامت زندگی فردی است و روابط اجتماعی به شکل کنونی جاری نمی باشد. جمله ی فوق مقدمه برای سخن بعدی ابراهیم علیه السلام است و آن اینکه لکن هر کس با قلب سلیم نزد خدا آید" ِالاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ" از سلامت قلب سود می برد و مدار سعادت در آن روز بر سلامت قلب است.
نکته پنجم: از امام صادق علیه السلام درباره "إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ" پرسیدند و آن حضرت فرمودند:
الْقَلْبُ السَّلِيمُ الَّذِي يَلْقَى رَبَّهُ وَ لَيْسَ فِيهِ أَحَدٌ سِوَاهُ قَالَ وَ كُلُّ قَلْبٍ فِيهِ شِرْكٌ أَوْ شَكٌّ فَهُوَ سَاقِطٌ وَ إِنَّمَا أَرَادُوا الزُّهْدَ فِي الدُّنْيَا لِتَفْرُغَ قُلُوبُهُمْ لِلْآخِرَه. ( الکافی ج2-ص16)
این حدیث شریف دارای سه بخش است:
الف)قلب سلیم ،قلبی است که وقتی به لقای پروردگار می رود جز یاد و مهر حق در آن نیست.یعنی با رهایی از محبت غیر خدا دل را معالجه کرده زیرا تا دل از علاقهی غیر خدا پاک نشود انسان به بهشت راه نخواهد یافت.جمله و لیس فیه احد میفهماند که برای ورود به بهشت، محبت غیر خدا را از دل بر میگیرند، یعنی قلب نخست معالجه می شود وسپس به بهشت راه می یابد.
ب)امام صادق علیه السلام در قسمت دوم حدیث فرمودند :قلب دارای شرک یا شک سقوط کرده این مطلب ر از آیه "وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ..." نیز به خوبی برداشت می شود مشرک، مانند کسی است که بی هیچ دستاویزی میان زمین و آسمان رهاست،تا پرنده او را بریابد یا باد او را به مکانی دور بیفکند.
ج) در بخش سوم زهد مقدمه نیل انسان به مقام محبوب حق شدن خوانده شده است."زهد"بی رغبتی به دنیاست ولی این بی رغبتی خودش هدف نیست،هدف از رو برگردان از دنیا رو آوردن به خداست و باید دل را از رغبت به غیر خدا رهایی بخشید تا رغبت به خدا در آن جای گیرد.