بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
قال الله العظیم :
إِنَّما کانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنینَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (نور51)
چون مومنان را به خدا وپیامبرش فراخوانند تامیانشان داوری کند، سخنشان جز این نیست که میگویند شنیدیم واطاعت کردیم اینان همان رستگارانند.
وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَخْشَ اللَّهَ وَ یَتَّقْهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ (نور52 )
وهرکس از خدا ورسولش پیروی کند واز خدا بترسد وازاوپروا کند پس آنان رستگارانند.
تـابـش نـورایمـان دراعمال
نکات مورد توجه آیات:
عمل به وظیفه الهی وپذیرش داوری خدا مهمترین برنامههای انسان تربیت یافته است مؤمنان قضاوت وداوری خدا و پیامبرومعصومین علیهمالسلام را عادلانهترین داوریها میدانند خواه به نفع آنها باشد یابه ضررشان.
به طور کلی افراد انسان از لحاظ فرمانبرداری حالات گوناگون دارند:
الف: برخی برضد نظام وهر سلطهای هستند گرچه آن سلطه شرعی وقانونی باشد.
ب: برخی خواروذلیل پرورش مییابند وبه هرنوع رهبری گردن مینهند.
ج: بعضی براساس فرمانبرداری از خواهش ها و شهوتها و در نتیجه پیروی از هر کس که امیال آنها را ارضاء کند بار میآیند
قطع نظر ازاینکه وی برراه درست باشد یامنحرف ودرواقع بیشتر مردم ازاین نمونه هستند.
نکته : موارد فوق همه ازانواع اطاعت های فاسد هستند.
د: گروه چهارم کسانی هستند که فرمان میبرند ولی نه به خاطر شهوتها ومصالح ونه به سبب علاقه کورکورانه، بلکه ازارزشها اطاعت میکنند.
قرآن کریم دراین بخش از آیات سورهی نوراز ضرورت فرمانبرداری باماسخن میگویدواین که اطاعت واجب فقط برای خدا باشد نه به خاطر مصالح یاترس از هرسلطهی بشری.
قرار گرفتن در برابر چنین صحنههایی محکی است برای سنجش معیار ایمان هرانسان.
نکته اول: انسان سالم ازدیدگاه قرآن یک چهره بیشتر ندارد زیرا روح وجسم اوهماهنگ است وتمام وجودش
فریاد ایمان میکشد. قرآن درتوصیف این افراد میفرماید: هنگامی که مومنان برای داوری به سوی خدا ورسولش فراخوانده شوند یک سخن بیشتر ندارند وآن این است که میگویند: شنیدیم واطاعت کردیم .
" إِنَّما کانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنینَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا"
آیهی فوق برخورد مومنان واقعی رامطرح میکند تامردم درخود بنگرند وببینند دربرابر خداوند از کدام دسته هستند.
لازم به ذکراست که درآیهی شریفه نام رسول صلیاللهعلیهوآله در کنارنام خداوند آمده است"إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ" واین بدان معناست که بین حکم خداوپیامبرصلیاللهعلیهوآله هیچ تفاوتی نیست علاوه برآن عظمت شخصیت پیامبرخاتمصلی الله علیه وآله رانشان می دهد چون کلمهی رسول با ضمیری به کار رفته که به الله برمیگردد. کسی که خدا را عالم به همه چیز میداند و بی نیاز از هرکس ورحیم ومهربان به همهی بندگان، چگونه ممکن است غیرخدارا برخدا ترجیح دهد؟ وچگونه ممکن است عکس العملی جز شنیدن واطاعت کردن دربرابر فرمان وداوریش نشان دهد؟
چنین افرادی چون زمام امور خود را به دست خداسپرده واو را حاکم وداور قرار داده بدون شک درزندگی مادی ومعنوی پیروزاند " أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ "
فلاح دراصل به معنای شکافتن است از آن جایی که افراد پیروزمند موانع را برای رسیدن به مقصد می شکافند وپیش میروند به چنین افراد " مفلحون " میگویند.
نکته دوم: دومین آیه همین حقیقت رابه صورت کلیتر تعقیب کرده میفرماید:
کسانی که اطاعت خداوپیامبرصلیاللهعلیهوآله نمایند واز خدابترسند وتقوی پیشه کنندآنها نجات یافتگان وپیروزمندانند."وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَخْشَ اللَّهَ وَ یَتَّقْهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ"
انسانهای فائز سه وصف دارند: اطاعت ، خشیت، تقوی
برخی ازمفسران می نویسند: اطاعت یک معنای کلی است وخشیت شاخهی درونی آن وتقوی شاخه بیرونی آن است.
وعدهی پیروزی رسیدن به مقصد توأم با سلامت درپایان آیه برای این گروه آمده است " فَأُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ"
حاصل سخن اینکه: دقت در اطاعتها داشته باشیم چراکه درواقع هرانحرافی دربشر برخاسته از انحرافی دیگراست. انحرافات یکی پس از دیگری به دنبال هم میآید تابه بزرگترین انحراف درزندگی انسان میرسد که همان کفر به خداودورشدن از هدایت اوست.