بِسم الّلهِ الرحمنِ الرحیم
قال الله العظیم:
قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (سبا 36)
بگو پروردگار من روزی رابرای هرکس بخواهد وسیع یاتنگ میکند ولی اکثر مردم نمیدانند
تـاثیـرنظام ارزشـی در تـربیـت
نکته مهم در زندگانی فرد و جامعه مساله معیارهای سنجش و نظام ارزشی حاکم بر فرهنگ آن جامعه است.
زیرا تمام حرکتها در زندگی فرد و جمع از همین نظام ارزشی سر چشمه میگیرد.
اشتباه یک قوم و ملت و یا فرد در این مساله و روی آوردن به ارزش های خیالی و بی اساس،کافی است که تاریخ آنها را به تباهی بکشد بنابر این درک ارزشهای واقعی و معیارهای آن زیر بنای کاخ سعادت انسانهاست.
دنیا پرستان مغرور، ارزش را منحصر در مال و قدرتهای مادی و نظرات خود میدانند،حتی معیار شخصیت را در پیشگاه خدا در چهار چوب امکانات مادی تصور میکنند .چنان که در آیات قران به طور مکرر این مساله به چشم میخورد
فرعون جبار زر پرست به اطرافیانش میگوید من باور نمیکنم موسی از طرف خدا باشداگر راست میگوید: چرا دست بند طلا به او داده نشده است. "فَلولا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَi مِنْ ذَهَبٍ ... " (زخرف 53)
و نیزچنین دیدگاهی را مشرکان عصر پیامبردر مورد نبی اکرم صلی الله علیه وآله و نزول قرآن بر او دارند زیرا -میگفتند " قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظيمٍ " (زخرف31)
چرا این قرآن برشخصیت بزرگ و مرد ثروتمندی از سرزمین مکه یا طائف نازل نشده است.
نظایر این سخنان در قرآن فراوان است.
انبیاءعلیهم السلام از ناحیه خداوند مأمور بودند که این ارزش های دروغین را درهم بشکنند و ارزشهای اصیل الهی را جانشین سازند و با یک انقلاب فرهنگی محور شخصیت را از اموال و ثروت و جاه و شهرت به تقوا و ایمان و عمل صالح مبدل سازند. نمونه آن را در آیه فوق میخوانیم .
نکته اول: در جامعه دینی و بینش معنوی نگاه به اقتصاد باید جنبه معنوی و الهی داشته باشد . اگر سرمایهداران داشتههای مادی خود را سبب ارزش و احترام می دانند.
پیامبر صلی الله علیه و آله از سوی خداوند مأمور اصلاح بینش آنان می شود، میفرماید:بگوپروردگار من برای هر که بخواهد روزی را گشایش می دهد و یا تنگ میگرداند.
"قُل إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ"
چه بسا رزق یک مؤمن ، یایک کافر ، یایک عاقل دور اندیش زیاد میشود،همچنان که رزق یک احمق بی عقل زیاد میگرددو این بستگی به مشیت الهی دارد .
این خداوند است که هر کسی را به مقتضای حکمت و مصلحت روزی می دهد.
چه بسا همین افراد در مقطعی از زمان روزیشان زیاد باشد اما در مقطع دیگر عمر روزیشان کم گردد.
در آیه شریفه معنای جمله " ُقلْ إِنَّ رَبِّي" قابل دقت است زیرا پیامبر میفرمایند : "رَبِّي "(رب من)یعنی خدا را به خودش نسبت میدهد و این بدان جهت است که طرف مقابل (مشرکین)خدا را رب خود نمیدانستند و رزاق بودن خداوند را قبول نداشتند درحالی که رازق بودن از شئون ربوبیت است.
نکته دوم: در ادامه آیه میفرماید: برای هر کس بخواهد سخت می گیرد "وَ يَقْدِرُ "
ماده "قدر"به معنای اندازهگیری و نیز درمعنای سختگیری بهکاررفته است.باتوجه به قرینه"يَبْسُطُ"(توسعه میدهد)میتوان گفت که "یقدر"در معنای سخت گیری به کار رفته است.
پس بنابراین ممکن است همیشه درجامعه افرادی تهی دست باشند اما در فرهنگ قرآن کریم همین افرادی که از نظر معیشت در تنگنا هستند قلبشان مملو از یاد و عشق خدا باشد.
چنانچه در سوره کهف 28 میخوانیم:
"وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداه وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ..."
(ای پیامبر ، به کافران مرفه که در بند ایمان نیستند دل مبند) بلکه خود را پای بند و همراه کسانی قرار که هر صبح و شام پروردگارشان را میخوانند و خشنودی او را میطلبند .
نکته سوم: بیشتر مردم اگر از رزق چیزی نصیبشان نشده باشد، محرومیت خود را ناشی از اسباب ظاهری و شانس ویا عوامل دیگر می دانند و اگر نصیبشان بشود آن را به زرنگی و حسن تدبیر خود نسبت میدهند به همین سبب در پایان آیه میفرماید بیشتر مردم نمیدانند " وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ"
این خداوند است که بر طبق مصالحی برای آزمون خلق و نظام زندگی این بسط یا تنگنا را برای انسان لازم میداند وهرگز نباید وسعت روزی دلیل بر سعادت و تنگی آنها را دلیل بر شقاوت شمرد.
در نهایت باید هوشیار بود که مساله ارزاق میتواند در نگرش دینی و مسایل تربیتی افراد تاثیرات جدی بگذارد بنابراین توجه به آیه فوق در حال حاضرضروری است.